LOGIN
خبر
shirazi.ir
برگزاري مجلس سوگواري شهادت امام موسي بن جعفر عليهماالسلام در بيت مرجعيت
کد 1383
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 18 مرداد 1386 - 25 رجب الأصب 1428

امروز پنج شنبه 18مردادماه86 ودر سالگرد شهادت مظلومانه هفتمين پيشواي شيعيان جهان حضرت امام موسي کاظم عليه السلام، شيفتگان ودلدادگان اهل بيت عصمت وطهارت به سوگواري پرداختند.

در شهر مقدس قم ودر جوار دختر گرانمايه حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام نيز مؤمنان اين روز را به سوگواري وعرض ارادت به مقام امامت وولايت سپري کردند وبا حضور در مجالس خانگي وبيوت مراجع عظام تقليد اين مصيبت را به کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها تسليت عرض کردند.

در مجلس سوگواري باشکوهي که به همين مناسبت در دفتر آيت الله العظمي شيرازي برپا بود، شمار فراواني از طلاب، علما، فضلاي حوزه، شخصيت هاي علمي وديني، نمايندگان بيوت مراجع عظام تقليد، زائراني از داخل وخارج کشور وعموم مؤمنان خداجوي مراتب ارادت خود را به مقام والاي امامت ابراز داشتند.

در اين مجلس باشکوه سخنرانان ارجمند به بيان مناقب ومصائب اهل بيت عليهم السلام به ويژه حضرت امام کاظم وبخش هايي از زندگاني پر افتخار آن حضرت پرداختند.

نخستين سخنران اين مجلس حجت الاسلام والمسلمين جوادي اظهار داشت: هنگامي که حضرت يوسف از پذيرش خواسته زليخا سر باز زد، او را به زندان افکندند. وي که از پيامبران بزرگ الهي است به خداي متعال عرضه داشت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ؛(1) پروردگارا، زندان برايم بهتر از آلوده شدن به گناهي است که مرا بدان فرا مي خوانند.

وي افزود: وقتي بنا باشد از مقام والاي مردان علم وتقوا وفضيلت سوء استفاده وجايگاه والاي آنان را لکه دار کنند چه بسا زندان بهترين گزينه ممکن وموافق حکمت ومصلحت الهي باشد. هارون، خليفه عباسي نيز به نوعي قصد داشت چهره امامت وولايت را خدشه دار کند واز مقام والاي حضرت موسي بن جعفر سوء استفاده نمايد. شايد حکمت حبس امام موسي بن جعفر در اين دوره طولاني بر اين اساس توجيه پذير باشد به ويژه اين که اگر در نظر آوريم امام در آن دوره فرصت مناسبي براي دوري از خلق وخلوت با پروردگار داشتند.

پس از وي حجت الاسلام والمسلمين عالمي به بيان فعاليت هاي تربيتي وفرهنگي امام موسي بن جعفر عليهماالسلام از جمله تربيت شاگردان وميراث حديثي به جا مانده از ايشان پرداخت وفعاليت هاي آن حضرت را در قياس با دوره طولاني مدت زندان وکارشکني ها وآزارهاي خلفاي عباسي چشمگير وفوق العاده توصيف نمود.

او ضمن بيان برخي از ويژگي هاي طاغوتان اموي وعباسي، به جنايات طاغوت همروزگار با حضرت امام موسي بن جعفر يعني هارون عباسي وحجم انبوه بدعت ها ومظالم وجنايات وي پرداخت و خاطرنشان کرد: هارون عباسي نيز همچون پدرانش از دست درازي به احکام الهي باکي نداشت وحلال وحرام خدا نزد وي بي ارزش بود. از همين رو در زندگي شخصي او به موارد فراواني بر مي خوريم که احکام صريح اسلامي را زير پا مي نهد وفقط به شهوات نفساني خود مي انديشد. آورده اند که او شيفته يکي از زنان پدرش شد ولي آن زن دست رد به سينه اش زد وگفت: من همسر پدرت ومحرم تو هستم. هارون براي تحقق هدف پليد خود دست به دامان يکي از قاضيان بي دين شد. آن عالم دين فروش به او گفت: سخن اين زن ارزشي ندارد وجايز است که او را به همسري بگيري.

در ادامه حجت الاسلام والمسلمين يثربي به بيان پاره اي از احاديث وحکمت ها وسفارش هاي امام موسي کاظم عليه السلام پرداخت وخاطرنشان کرد: در وصاياي امام کاظم عليه السلام به هشام آمده است: «يا هشام بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يکونُ ذا وَجهينِ وَذا لِسانَينِ يُطري أخاهُ إذا شاهِداً ويأکُلُهُ غائِباً إن أعطيَ حَسَدَهُ وإِنِ ابتُليَ خَذَلَهُ؛(2) اي هشام بد بنده اي است آن که در حضور برادر ديني خود از او تعريف وتمجيد، ولي پشت سرش از او عيب جويي کند ودر سختي ها به ياري او نشتابد ودر مورد نعمت هايي که از آن بهره مند است رشک وحسد ورزد».

وي در بخش ديگري از سخنانش به بيان مناقب وزندگي مظلومانه آن امام همام پرداخت ويادآور شد: عيسي بن جعفر منصور والي بصره به هارون عباسي نوشت که موسي بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاري ندارد. يا کسي را بفرست او را تحويل بگيرد يا من او را آزاد خواهم کرد. پس از آن هارون امام را به فضل بن يحيي وفضل بن ربيع سپرد ولي چون آن دو نيز بر حضرت تنگ نمي گرفتند، ايشان را به شخصيت پليد وجنايتکاري به نام سندي بن شاهک سپرد که امام را مسموم کرد واز اعيان وفقهاي بغداد شهادت گرفت که آن حضرت به مرگ طبيعي جان سپرده است. ولي پيکر رنجور امام در همان حال که در تابوت بود سه بار فرمود که کشته شده است.

وي يادآور شد: در تاريخ دو تن وصيت کرده اند که آنان را با غل وزنجير به خاک بسپارند. يکي از اين دو تن حجربن عدي است که وصيت کرد خون هاي بدنش را نشويند وغل وزنجير از بدنش نگشايند تا در قيامت راه بر معاويه گيرد واز ستم هاي او به خدا شکايت برد. تاريخ نويسان آورده اند که معاويه هنگام مرگ صدا در گلويش گير کرده بود وپيوسته مي گفت: اي حجر روز دادرسي من وتو روزي طولاني خواهد بود.

شخص ديگري که وصيت فرمود غل وزنجير از بدنش نگشايند واو را با همان حال مظلومانه به خاک بسپارند حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يوسف(12)، آيه33.

2. کافي، ج2، ص343 (باب ذي اللسانين، ح2).


  • نظری برای این خبر درج نشده است.