LOGIN
خبر
shirazi.ir
سخنان انديشمند مسيحي، انطوان بارا در دومين سالگرد ارتحال آية الله العظمي شيرازي
کد 140
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 26 آذر 1382 - 22 شوال المكرّم 1424
در ادامه همايش هاي برگزارشده در بحرين همايشي با عنوان «آية الله العظمي شيرازي، غايب از ديده، اما زنده در وجدان عراق جديد» به مناسبت دومين سالگرد ارتحال ملکوتي آية الله شيرازي تشکيل شد.
اين همايش از سوي نمايندگي ها و کانون هاي پيرو خط انقلابي و رسالي در سالن کانون مهندسان در منامه پايتخت بحرين برگزار شد. يکي از ميهمانان اين همايش انديشمند مسيحي، انطوان بارا بود. که مشروح مقاله اورا جهت  اطلاع شما عزيزان پس از ترجمه تقديم مي شود:
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر محمد و خاندان پاک و گرامي او باد. امروز افتخار يافته ايم تا درمجلس بزرگداشت دومين سالگرد ارتحال فقيد گرانمايه مان مرجع ديني بزرگ آية الله العظمي حاج سيد محمد شيرازي _ که خدا مقامش را بلند گرداند _ شرکت کنيم. اين همايش که به عنوان بزرگداشت «شهيد مظلوميت» برگزار شده چندين پرسش پيش روي ما نهاده است، مانند: چه مقدار از داده هاي فکر انسان جامع او و راه حل هايي که براي مشکلات عصر حاضر ارائه داده است استفاده کرده ايم؟ و تا چه اندازه تلاش کرده ايم تا افکار او را در زندگي مان عملي کنيم؟ اطمينان کامل دارم که انديشه آن مرجع در دل ها نفوذ کرده و با جان ها به تعامل پرداخته است. انديشه فياض او پيوسته ما را از داده هاي اخلاقي، اعتقادي و اجتماعي اش برخوردار کرده، هماره در تلاش بوده ايم تا فرمان او را عملي کنيم.
واژه «امر» و فرمان را به زبان آورده ام، اما پيشواي ما هرگز فرمان نميداد، بلکه بدون آن که فرمان دهد فرمان ميراند و اين نشان دهنده شخصيت قدرتمند و گيرايي و ابهت رهبري او بود. او را آميخته اي شگرف و نادر از فروتني بزرگان، زهد فرزانگان و دنيا گريزي مردان الهي يافتم. همگان عکس او را در حال کار در آشپزخانه، بازي با کودکان ونوادگان ديده ايم و نيز ديده ايم که اين پدر چگونه پس از روزگار هجران، فرزندان و جگر گوشگان خود را در آغوش کشيده ميگريست.
او بدون آن که فرمان دهد فرمان ميراند و اين نشان دهنده شخصيت قدرتمند و گيرايي و ابهت رهبري او بود.
لحظه ديدار آن بزرگ مرد با فرزندش سيد محمد رضا فراموش ناشدني است. پس از نه سال دوري اجباري اينک فرزند خود را در آغوش کشيده، چشمانش اشک فشاني ميکرد و آن گاه که فرزند از راه رسيد ميکوشيد تا دست پدر بزرگوار خود را پيش کشيده آن را ببوسد، ولي وي با فروتني دست خويش را پس کشيد، سپس او را براي ديدار با مادرش به پيش ميفرستد. ديگر آن که فرزندش علامه سيد مهدي را در آغوش گرفته و منظره ديگر آن هنگامي است که فرزندش را _ که به منظور وفاي به نذر در صورت تجديد ديدار پاي پدر را ببوسد _ از زمين بلند ميکند. تمام اين احساسات پاک و جلوه هاي پاک در قالب چند عکس، شکوه و بزرگي آن مرجع را به نمايش مي گذارد.
آن بزرگ مرد مظلوم زيست و مظلوم کوچيد و با تأسي به دلدار و محبوبش حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) به اين مظلوميت رضايت داده بود. هماره در رؤياي بازگشت به عراق _ که روزي از آن کوچيده بود _ بود. او با نگرش ژرف خود اين رخداد را حتمي ميدانست . او ميگفت: «هر کس _ خواه سياستمدار، خواه مذهبي، خواه مليگرا_ که در صدد اصلاح جامعه و حاکميت باشد بايد خود را براي تحمل انواع سختي ها و پوزخندها آماده کند. با تمام اين احوال نميداند که تلاش او در زمان حياتش يا پس از وفاتش نتيجه خواهد داد .
آن بزرگ مرد مظلوم زيست و مظلوم کوچيد و با تأسي به دلدار و محبوبش حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) به اين مظلوميت رضايت داده بود.
 راهي که فرد اصلاح گر ميپيمايد بس ناهموار و آکنده از خار است و زبان افرادي که وي در صدد اصلاح آنان است، از آتش سوزاننده تر است وقلب آنان آتش خشم را به او ميافشاند. اگر مصلح در زمان حيات خود از احترام ديگران محروم شود باکي نيست ،چراکه با کردار درست خود، آرامش مي يابد. اگر مردم او را مورد بيحرمتي قرار دهند، بي ترديد زماني که از ميان آنان رخت بر بندد، او را بزرگ خواهند شمرد و اگر در زنده بودنش او را ديوانه بخوانند، روزي او را عاقل ترين خواهند شمرد... اگر او را خائن بخوانند، همانان روزي به دليل جبر روزگار براي آموختن رسم وفاداري و امانت، آموزه هايش را بر ميگزينند.
کمتر پيش ميآيد که شکوه عظمت و احترام و جلالت براي فردي فراهم شود، چرا که يا شايسته آن است، اما حرمت نميبيند يا فرد ناشايستي است که بي جا ستايش شود.»
آنچه شنيديد گفته مصلح بزرگ ماست که تصويري نو و بديع از جهاد «عالمان وارث پيامبران» ارائه ميدهد. آنان ترجمان آيه: ((انفروا خفافا ً وثقالا ً وجاهدوا بأموالکم وأنفسکم في سبيل الله ذلکم خيرٌ لکم إن کنتم تعلمون))«سبک بار و گران بار، بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنيد. اگر بدانيد، اين براي شما بهتر است» هستند.
کدامين جهاد از جهاد با نفس برتر است؟ اين گمشده انسانيت در طول پنجاه سال در عرصه نفس و عقل جهاد کرد و عمر وسلامت خود را در اين راه نهاد و اين بهترين و بالنده ترين گونه هاي جهاد وپالايش انديشه ها، تصحيح حرکت ها و مصونيت بخشيدن به وجدان نسل با الگوهاي سازنده، کاري است که جز از عالمان که وارثان پيامبران هستند و با صبر و پايداري در برابر ستم سمتگران و تحمل تنگناهاي زندگي و تحمل سختي هايي که از پيامبران بر آنان به ارث مانده، بر نميآيد. توانمندي و داده هاي عامه مردم در زمان و مکان محدود است، اما وارثان پيامبران (عالمان ديني) با توکل بر خدا، روشن بيني و ژرف نگري، قدرت و نفوذ کلام را از ماورا الهام ميگيرند. پس روشن است که هر کس با توکل بر حضرت حق در جاده خير و صلاح و اصلاح گام نهد به يقين از ياري حضرتش بهره مند خواهد شد.
آن شهيد شاهد،سختي هاي بسياري متحمل شد و بايد چنين باشد تا از ميان عالمان به مرحله برگزيده اصلاح کننده نفوس برسد، چرا که پيامبران نيز پس از تحمل سختي ها و مشقت ها به مقام رسالت نايل آمدند تا به مردم بياموزندکه چگونه بايد راه اخلاص منتهيبه خدا را بپيمايند. خدا براي عرب پيامبري فرستاد و به او فرمود: «اگر تو را دروغ پرداز خواندند، صبوري کن که پيامبران پيش از تو نيز پس از سختي هايي که در راه اداي وظيفه بر خود هموار کردند، دروغ گو خوانده شدند.
آيت الله شيرازي از آن عالماني بود که در حلقه ستم گرفتار آمد و با بردباري جام سختي ها را نوشيد، اما آنان که جهاد عالمان را ناديده ميگيرند و از اين که نشانه ها و آثار آنان را فريبکارانه پنهان ميکنند بدانند که از کيفر خدا در امان نخواهند بود، زيرا خدا از سر حکمت و علم خود کساني را درجه اي برتري ميدهد.
آيت الله شيرازي از آن عالماني بود که در حلقه ستم گرفتار آمد و با بردباري جام سختي ها را نوشيد، اما آنان که جهاد عالمان را ناديده ميگيرند و از اين که نشانه ها و آثار آنان را فريبکارانه پنهان مي کنند بدانند که از کيفر خدا در امان نخواهند بود
 فراموش نشود که بهترين امت، امتي است که به حق راه يابد و در آن مسير قرار گيرد، چرا که پيروي از حق، امتي را بر ديگر امت ها و مؤمنان را بر ساير افراد برتري ميبخشد. خداي متعال درباره آنان ميفرمايد: (وممن خلقنا أمة ٌ يهدون بالحق وبه يعدلون)«واز ميان کساني که آفريده ايم، گروهي هستند که به حق هدايت مي کنند و به حق داوري مينمايند».
آن مرجع بزرگوار، منش انساني وعمر خود را وقف کارهاي مهم نمود. دانش فراگيرش او را به ساختن انديشه ها پيش ميبرد و هر صاحب انديشه اي که به نوآوري هاي آن بزرگ مرد ميپرداخت و بدان ها گوش ميسپرد، شيفته او و تعاليم وي ميشد و تشنه چشمه جوشان انديشه او ميگرديد که از فکر الهام بخش و قلب لبريز و سينه پر خروشن ميتروايد.
آن مرجع راحل، آموزه هاي آسانگير خود را از مکتب آسان گيري و گذشت امام حسين (عليه السلام) فرا گرفته بود و هماره يادآوري ميکرد که «نفي خشونت» منش و روش پيامبران و مصلحان بوده و هست. او در اين مورد به گفته امام علي _ که خدايش گرامي دارد _ استناد ميکرد، آن گاه که در محراب به تيغ ابن ملجم گرفتار آمد و پيش از ديدار معبودش  فرمود: ( لـِنْ لمن خالفک فإنه يوشک أن يلين لک، وخذ علي خصمک بالعفو فإنه أحلي الظفرين، وأن بدا لک يوما ً مخاصمة ُ أخيک فاستبق ِ له من نفسک بقية يرجع بها إليک إن بدا له ذلک)«با مخالفان خود نرمي کن که او نيز به زودي با تو نرمي خواهد کرد. از دشمن خود در گذر که اين کار گواراترين دو پيروزي است و اگر روزي در انديشه مخاصمه با برادر خويش شدي از اين کار درگذر باشد که او اگر در اين انديشه شود، از تو در گذرد» ...
پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) ميفرمود: (الشحناء ليست من شيمي) «کينه و دشمني از منش من نيست».
عقل بزرگ ترين مواهب خداوند به خلق است . لذا آن مرجع بزرگ در تمام دوران حيات خود در راه بيدار کردن عقل ها و انديشه ها کوشيد و از نوشتن و سخن گفتن فرو گذاري نکرد.
مؤسسه هاي او به امور مردم توجه داشته ودر راه تأمين مسائل اقتصادي، پرورشي، ديني، اجتماعي و تکنولوژي روز ميکوشد و خستگي را از تن و اندوه را از دل ها زدوده و با راه کارهاي منطقي کارآمد براي اصلاح امت، ارتقا بخشيدن به فعاليت انسان و پيريزي موجوديت متمدن و توانمند امت در سطح جهان تلاش ميکند . اين خدمات او مدال انسانيت و نشانه جهاد معنوي او در سطح جامعه بود . در روزگار ما يا پس از آن نسل هايي ره پوي خط وي خواهند بود.
خداي متعال ميفرمايد: (قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون) «بگو: آيا کساني که ميدانند و کساني که نميدانند يکسانند؟ ...»
امام علي (عليه السلام) ميفرمايد: (المرء يطير بهمته کما يطير الطائر بجناحيه)، «انسان با بال همت خود پرواز ميکند، همان سان که پرنده با بال به پرواز در ميآيد».
اين بيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) در زندگي فقيد گران مايه مان تجلي داشت. آن بزرگوار بي آن که خستگي را بشناسد حرکت خود را با همت والا آراست و توانست در افق هاي دور دست به پرواز درآيد و با نگرشي ژرف آينده را بنگرد . او جز چند ساعت، نميخوابيد و در تلاش مداوم به تحقيق، تأليف بود که اين کار چهارده ساعت از وقت او را به خود اختصاص ميداد. ديدار با نيازمندان و سخنراني ها ديگر فعاليت هاي او در ساعات باقي مانده از يک شب و روز بود. اقتصاد، سنگ بناي اساسي تأليفات و انديشه هاي او بود. بر پرداختن به اين جنبه مهم از جوانب اسلام تأکيد داشت و ضرورت آن را براي نهضت اسلامي روشن نمود. وي بر بالا بردن بيداري اجتماعي و افزايش تأثيرات آن بر جامعه و امت، از طريق به کارگيري دانش و ابزارهاي روز آمد تأکيد داشت، زيرا بر اين باور بود که اين بيداري و آگاهي، استقلال وخود کفايي امت را تضمين و تأمين ميکند. هميشه به فعاليت در راه دگرگوني جامعه و راندن آن به سوي آينده بهتر و دست يابي به اوج والايي تشويق ميکرد تا جامعه با رسيدن به خوبي ها و والايي ها به فرموده خدا پاسخ داده باشد، آن جا که فرموده است: (إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم)« در حقيقت، خدا حال قومي را تغيير نميدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند».
به يک سخن، روند و حرکت آية الله العظمي شيرازي فراخواني صريح براي کشف و بروز توامندي هاي انسان در عمر کوتاه خود و عدم گرايش به خمودگي و انزوا که در نهايت به نيروي ناکارآمد ميشود، بود . او براي زن نقشي کار آمد در خانواده و جامعه قائل بود و آن را حق زن ميدانست. او بهره گيري از ابزارهاي روز بود. تا از اين رهگذر امت اسلامي بتواند به جايگاهي که در خور اوست درگستره هستي دست پيدا کند.
آن مرجع بزرگ اهميت گفت و گو را پذيرفته بود و به آن ايمان داشت . از زماني که او را ديدم هوشمندانه ميشنيد و با ظرافت خموشي ميگزيند . نخستين ديداري که با وي داشتم، چيزي از من پرسيد و من به پاسخ دادن پرداختم . آن مرد بزرگ با تأمل به پاسخ من گوش ميداد، اما ميپنداشتم که سيد فارغ از گفته هاي من در انديشه ديگري است . بعدها دريافتم که او در شنيدن، روش منحصر به فرد دارد. هرگز سخن طرف را قطع نمي کند و حتي کلمه اي با عنوان تکميل کننده جمله طرف صحبت بر زبان نميآورد، بلکه سرا پا گوش است و سخنِ گوينده را مي شنود . پس از پايان سخن، اندکي درنگ مي کند تا مطمئن شود که سخني براي گفتن ندارد . در ديدار نخست و ديدارها ي بعدي به قدرت فوق العاده آية الله العظمي شيرازي در رعايت ترتيب پاسخ به پرسش ها پي بردم و از اين امر بسي شگفت زده شدم، زيرا چنان به ترتيب پاسخ ميداد که گويي نوشته اي پيش رو دارد و بر اساس آن پاسخ ميدهد.
بعدها دريافتم که او در شنيدن، روش منحصر به فرد دارد. هرگز سخن طرف را قطع نمي کند و حتي کلمه اي با عنوان تکميل کننده جمله طرف صحبت بر زبان نميآورد، بلکه سرا پا گوش است و سخنِ گوينده را مي شنود . پس از پايان سخن، اندکي درنگ مي کند تا مطمئن شود که سخني براي گفتن نــدارد.
او معلّمي بود که در ميان ما ميزيست . انديشمندي بود که خود را در محيط حوزه هاي علميه محدود نميکرد .هماره در تلاش بود تا با انديشمندان، پژوهشگران، توده مردم و طيف هاي مختلف ، جنبش ها، دسته ها و گروه ها ارتباط برقرار کند. با همين ديدگاه بود که مرزهاي فقه سنتي را در نور ديد و به قلّه اجتهاد نوينِ علميِ روشمند براي مسائل نوين روز و احکام جديد در عرصه اقتصاد، جامعه و مديريت، دست يافت. در عرصه تفسير قرآن، احاديث و تاريخ راهي جديد برگزيد . آيات و احاديثي را به کار گرفت که پيش تر نزد فقيهان براي بيان احکام متعارف نبود . که کتاب «فقه الزهراء (سلام الله عليها)» او بهترين گواه است، چرا که آن مرجع بزرگ با استفاده از آن آيات و احاديث و لابه لاي خطبه حضرت زهرا (سلام الله عليها) و حديث کساء صدها حکم (شرعي) را به دست آورد.
با همين ديدگاه بود که مرزهاي فقه سنتي را در نور ديد و به قلّه اجتهاد نوينِ علميِ روشمند براي مسائل نوين روز و احکام جديد در عرصه اقتصاد، جامعه و مديريت، دست يافت. در عرصه تفسير قرآن، احاديث و تاريخ راهي جديد برگزيد آيات و احاديثي را به کار گرفت که پيش تر نزد فقيهان براي بيان احکام متعارف نبود . که کتاب «فقه الزهراء (سلام الله عليها)» او بهترين گواه است.
آنان که حرکت فکري بيدار گرانه را که پرچم دار آن آية الله العظمي شيرازي ... و بيش از هزار کتاب در عرصه هاي گوناگون و موضع گيري سياسي او را – که با گذشت زمان به ظهور رسيده است – دنبال ميکنند، در مييابند که آن مرجع بزرگوار در موضع گري هاي جهادي خويش تا چه مرحله اي پيش رفته است. او رو در روي کمونيسمِ روزگار عبد الکريم قاسم در عراق به مبارزه برخاست و پس از آن دوره به طور آشکار با نظام بعثي – که بيش از سه دهه چون بختک بر سينه مردم عراق جاي گرفته بود – به ستيز پرداخت. همين رويارويي وي سبب شد تا نظام عراق حکم اعدام وي و برادر شهيدش علامه سيد حسن شيرازي – قدس سره – را صادر کند . فقيه گران مايه مان در سال 1979م. از کويت به ايران رفت و در سال 1980م برادرش – که در لبنان بود – توسط نيروهاي اطلاعاتي عراق در بيروت ترور شد.
اينک در دومين سالگرد ارتحال آن عالم رباني گرد آمده ايم، او نيم قرن از عمر خود را به جهاد فکري و معنوي سپري کرد تا روند حرکت ما را اصلاح کند و راه حق ناهموار را براي ما هموار کند . روزگاري که در ميان ما بود نتوانستيم از آن دردانه، نعمتي که خدا به ما ارزاني داشت استفاده و او را درک کنيم؛ همو که به حق فقيه زمان و سلطان مفکران بود. و ما از اداي يک دهم و حتي يک صدم حق او ناتوانيم. پس حداقل بايد لقب «سلطان المفکرين» را به او اختصاص ميدهيم و در محافل فکري جهاني به اين نام خوانده شود که کمترين قدرداني از اوست. خداي عزوجل – در قرآن ميفرمايد: (يرفع الله الذين آمنوا منکم والذين أوتوا العلم درجات)خدا [رتبه] کساني از شما را که گرويده و کساني را که دانشمندند [بر حسب] درجات بلندي گرداند».
روزگاري که در ميان ما بود نتوانستيم از آن دردانه، نعمتي که خدا به ما ارزاني داشت استفاده و او را درک کنيم؛ همو که به حق فقيه زمان و سلطان مفکران بود. و ما از اداي يک دهم و حتي يک صدم حق او ناتوانيم. پس حداقل بايد لقب «سلطان المفکرين» را به او اختصاص ميدهيم و در محافل فکري جهاني به اين نام خوانده شود که کمترين قدرداني از اوست.
پيشواي فقيد، پرتو دانش و تفقه بود و علي?رغم اينکه انديشه انساني به ويژه انديشه اسلامي را با داده هاي خود باور نمود، اما هماره تا واپسين روزهاي زندگي اش ميگفت: «کاري نکرده ام».
اين طلايه دار مکتب اصلاح و حرکت بيداري چه زيبا فروتني ميورزيد. پس از رحلت آن عالم فقيه، مرجع عاليقدر سيد صادق حسيني شيرازي – که بهترين جانشين براي بهترين در گذشته و ادامه دهنده مرجعيت آن مرجع بزرگ است – در پيام خود به مناسبت ارتحال آن برزگوار با تمسک به گفته سرور يکتا پرستان، امير المؤمنين (عليه السلام) که ميفرمايد: ( ولئن يکونوا عِبَرا ً أحق من أن يکونوا مفتخرا )«اگر مايه عبرت آموزي باشند بهتر است از اينکه مايه افتخار باشند» از ما ميخواهد تا از او عبرت گرفته [خود نيز چون او کوشا باشيم] و از افتخار [بي عمل] به وجود وي بپرهيزيم . اين پيام مرجع بزرگ در بردارنده مفاهيمي است که مهم ترين آن را ذيلاً ميآوريم:
1. تلاش براي عملي کردن افکار الهام بخش آن مرجع راحل؛
عبرت آموزي از مبارزه بي امان و سخت آن حضرت و تنگناهايي که در تمام عمر با آن روبه رو بود و الگو قرار دادن تجربه هاي ژرف او در جاي جاي زندگي؛
داده هاي او به انديشه انساني عامل حرکت و پيشرفت باشد، نه عرصه تفاخر؛
در پايان بايد بگويم که شيواترين واژه ها و عبارت ها و نيز قطورترين کتاب ها نميتوانند ترجمان عظمت و فداکاري پيشواي ما باشند . کدامين اقيانوس چونان سيد ما ژرف و دست نايافتني است؟ و کدامين زاهدي از دنيا گسسته در روزگار مصلحت انديشيها و آزمنديها چونان اوست؟
شيواترين واژه ها و عبارت ها و نيز قطورترين کتاب ها نميتوانند ترجمان عظمت و فداکاري پيشواي ما باشند . کدامين اقيانوس چونان سيد ما ژرف و دست نايافتني است؟ و کدامين زاهدي از دنيا گسسته در روزگار مصلحت انديشيها و آزمنديها چونان اوست؟
عکس هايي که آخرين روزهاي زندگي او را به ياد ميآورد، با آن وقار و نگاه هاي پدرانه، بهترين توشه براي ما خواهد بود که فراتر از پيش قلب هاي ما – که هميشه به ياد اوست – و بيش از ديدارهاي گذشته که در «بنيد القار» (در کويت)، و در هر جاي ديگر با وي داشتيم، يادآور اوست. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: (إذا مات العالم ُ ثُلِم َ في الإسلام ثلمة ٌ لا يسدها شيء).«چون عالمي بميرد رخنه اي در اسلام پديد ميآيد که هيچ چيزي آنرا پر نميکند».
درود بر روان پاک او باد، خدا مقامش را فزوني بخشد و جاي خالي او را با وجود برادر و خلفش مرجع ديني آية الله العظمي سيد صادق شيرازي براي ما پر کند تا روند و حرکت درخشانِ آکنده از افتخار، عزت، دهشِ آن بزرگوار را دنبال کند. براي آن فقيد سعيد رحمت الهي، جايگاهي ارجمند و بهشت خرم، وبراي شما حاضران سلامتي و براي برادران، دوستداران آن بزرگ صبر آرزو ميکنم.
بهترين چيزي که ميتواند پايان بخش گفتارم باشد چند بيت از قصيده شاعر، علي المتروک است که زبان حال همگي ماست:
بدرود که گونه هاي والايي و شرافت و ارجمندي در تو (با رفتن تو) از ديدگان پنهان شد يا در آستانه پنهان شدن است.
نه اشک، داغ دل را سرد ميکند و نه چشمانم عطش [اشتياق تو را] فرو مينشاند. فرا خوانده شدي و پاسخ دادي و رفتي، اما دور نبوده که نزديک [ما] هستي.
 وداعا ً فقد ودعتّ فيک شمائلا من النبل غابت أو تکاد تغيب
فلا الدمعُ يشفي ما أعاني حرقة ولا للرّي من مقلتيَّ نصيــب
دُعيـــتَ فلبّيت النــداء وهــــکذا رحلتَ ولم تبعُدْ فأنت قريــب

  • نظری برای این خبر درج نشده است.