LOGIN
خبر
shirazi.ir
مشروح سخنراني دکتر فقيهي در مراسم سالگرد آيت الله العظمي سيد محمد شيرازي
کد 143
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 27 آذر 1382 - 23 شوال المكرّم 1424
الحمد لله الواحد الأحد الفرد الصمد والصلاة والسلام علي أشرف الأنبياء والمرسلين أبا القاسم محمد وآله الطيبين الطاهرين المعصومين لا سيّما جمال الجمع ومجمع الجمال و کمال النشأة ومشأ الکمال الحجة بن الحسن العسکري روحي وأرواح العالمين له الفداء وعجل الله تعالي فرجه الشريف وجعلنا اللهِ من أنصاره وأشياعه والعارفين بحقّه والفائزين بلقائه.
براي حقير، با بزاعت مُزجات و بياندکي سرمايه علمي بسيار سخت است و جسورانه که از شخصيت بزرگي چون مرحوم آية الله العظمي شيرازي در محفل بزرگي با حضور عالمان و فرهيختگان عرصه علم و فقاهت سخن بگويم اما از باب انجام وظيفه و اَداي دِين لحظاتي مصدّع اوقات شريف ميشوم. مرسوم است و بلکه مأثور که قبل از زيارت هايي که براي ائمه هدي و امام زادگان خوانده ميشود در آغاز تکبيراتي گفته ميشود، سرّ اين تکبيرات اين است که انسان در اين زيارت ها دچار غلوّ نشود و بفهمد هر مقامي که اين بندگان صالح خدا و ائمه خدا (عليهم السلام) داشته اند در سايه بندگي پروردگار بوده، مناسب است. ما از اين نکته درس بگيريم و قبل از سخن گفتن از يک عالِم ديني و تکريم شخصيت او يادي و نامي از آن حجّت الهي و خليفه خدا بنمائيم، زيرا که:
از رهگذر خاک سر کوي شما بود هر نافه که در دست نسيم سحر افتاد
صدر الدّين غزنوي در يکي از کتاب هاي خود در ذيل آيه: «علّم آدم الأسماء کلّها» ميگويد: تا قيام قيامت خليفة الهي باقي است و تا زماني که خليفه هست همه فرشتگان ساجد درگاه اويند. امام زمان آن خليفه الهي است که مظهر علم و قدرت خداوند است، او کسي است که معلَّم، به همه اسماء الهي است و کسي است که هم اکنون همه فرشتگان در پيشگاه او خاضع و متواضع اند و لذا انسان همانگونه که براي پرورش بُعد ذهني خود و عالِم شدن، بايد در محضر عالِمان زانو بزند براي رسيدن به کمال انساني نيز لازم است به ذيل ولايت معصوم و توسل به دامان او دست يازد که در سايه ولايت خليفه الهي انسان هم در بُعد علمي و هم در بُعد عملي به کمال ميرسد، «بولايتکم علّمنا الله معالم ديننا؛ به ولايت آنها معالِمِ دين را ميآموزم، «وجعل ولايتکم طيباً لخلقنا وطهارةً لأنفسها؛ ولايت انسان کامل موجب پاکي و تزکيه نفس خواهد شد. هر فضيلت و کمالي که در انسان ظهور ميکند، نتيجه قرار گرفتن تحت چنين جاذبه اي است.  
شبانِ وادي ايمن گهي رسد به مُراد که چند سال به جان، خدمت شعيب کند
مرحوم آية الله العظمي شيرازي از کساني بود که هر فضيلت و کمالي که در او ظهور و بروز پيدا کرده بود نتيجه دلدادگي به اين انسان کامل الهي و حجّت خدا بود. اينک نگاهي گذرا و کوتاه پس از اين مقدمه به فضائل و ابعاد شخصيتي يکي از دست پروردگان اين مکتب ولايت نگاهي گذار و کوتاه خواهيم داشت؛ بنده با اين زمان اندک و زبان اَلکَن خود در دو زمينه به طور کوتاه مطالب خود را خدمت عزيزان ارائه ميکنم:
شيرازي از کساني بود که هر فضيلت و کمالي که در او ظهور و بروز پيدا کرده بود نتيجه دلدادگي به اين انسان کامل الهي و حجّت خدا بود.
ويژگيهاي ممتاز اين شخص؛
رمز موفقيت ايشان در اين زمينه ها؛
البته صحبت از ابعاد شخصيتي ايشان نميکنم که کار همچون مني نيست بلکه به ويژگيهايي که ايشان را از ديگران ممتاز کرده اشاره اي ميکنم.
اولين ويژگي اين شخصيت جامعيّت ايشان است؛ کساني که در علم و فنّ خاصّي متبحّرند گرچه ممکن است تخصّص بيشتري در آن فنّ داشته باشند ولي به هر چيز از يک زاويه خاصّي مينگرند و هر چيز را تنها از آن زاويه تفسير و توجيه ميکنند، اما جامعيّت به انسان اين توان را ميدهد که به موضوعات از ابعاد مختلف نگاه کند و تفسيري واقعيتر ارائه دهد.
دومين ويژگي، سلامت و استقامت فکري ايشان بودکه اين سلامت و استقامت فکري ثمره برجستـه ترين ويژگي ايشان و آن، اسلام شناسي آن بزرگوار است. ما در طول تاريخ، فقيه، حکيم، متکلّم، زياد داشته ايم اما اسلام شناس؟! کسي که اسلام را با همه ابعادش مطالعه کرده باشد کم داشته ايم؛ اسلام يک مجموعه بهم پيوسته است که مُثله کردن و بخش بخش کردن آن جائز نيست، مجموعه اي است از عقايد و فقه و اخلاق که آمده است انسان ها را از ظلمت هاي نفس به نور توحيد به حرکت بيندازد. «کتابٌ أنزلناه إليکِ لِتُخرجَ النّاس مِنَ الظّلمات إلي النّور بِإِذنِ رَبِّهم؛ کتابي است که فرو فرستاديم تا مردم را از تاريکيها به نور بيرون آوريم».
ايشان يک اسلام شناس به معناي واقعي بود و اين بُعد اسلام شناسي ايشان آثار بسياري، هم در تحقيقات نظري و علمي ايشان و هم در سلوک عمليشان داشت که به چند نکته و چند اثر از اين آثار اشاره ميکنم:
ايشان يک اسلام شناس به معناي واقعي بود و اين بُعد اسلام شناسي ايشان آثار بسياري، هم در تحقيقات نظري و علمي ايشان و هم در سلوک عمليشان داشت.
- گريز از تأثير پذيري: مرحوم آية الله شيرازي در نوشته هاي خود از مکاتب فلسفـي و انديشـه هاي عرفاني کوچک ترين تأثير پذيري را نداشت، اسلام را همانگونه که بود بيان ميکرد، لذا نه دست به تأويلات عرفاني ميزد و نه مخاطب خود را در پيچ و خم استدلال هاي فلسفي گُم ميکرد و ما به طور وضوح اين را در کتاب هاي ايشان ميبينيم. يک نمونه فقط عرض ميکنم، کتابي که ايشان در اخلاق هم به زبان فارسي و هم به زبان عربي نوشته است، خيلي زيبا ميبينيم که اخلاق اسلامي واقعاً اخلاق اسلامي است. عمده کتاب هايي که در زمينه اخلاق نوشته شده از طهارت ابن مسکويه، اخلاق ناصري و ديگر کتاب ها همه متأثر از اخلاق ارسطويي است. اما ايشان اخلاق را از آيات و روايات به قدري زيبا بيان کرده است که همه دل ها را جذب اين معارف و حقايق ميکند و همين نکته در ساير انديشه هاي ايشان خودش را نشان داده و اين تأثير پذيري در کلماتشان ديده مي شود.
آية الله شيرازي در نوشته هاي خود از مکاتب فلسفـي و انديشـه هاي عرفاني کوچک ترين تأثير پذيري را نداشت، اسلام را همانگونه که بود بيان ميکرد، لذا نه دست به تأويلات عرفاني ميزد و نه مخاطب خود را در پيچ و خم استدلال هاي فلسفي گُم ميکرد و ما به طور وضوح اين را در کتاب هاي ايشان مي بينيم.
- دومين مطلب: نگاه تأليفي و ترکيبي به دين است. دين فقط فلسفه نيست، دين همه چيز است که بهم پيوسته است، دين برنامه انسان است در همه ابعاد وجودي و براي همه ادوار حيات انسان.
- سومين مطلب که نتيجه اين شناخت و اسلام شناسي ايشان است اين است که پاسخ هر    مسئله اي را از دين ميداد. او شناگر و غوّاصي در درياي بيکران دين بود و هر انديشه تازه اي که ايشان داشت محصول اين غوّاصي و شناگري بود و به جاي آنکه آراء و نظريات خود را بر دين تحميل کند تلاش ميکرد آنچه که دين ميگويد را کشف کند.
پاسخ هر    مسئله اي را از دين ميداد. او شناگر و غوّاصي در درياي بيکران دين بود و هر انديشه تازه اي که ايشان داشت محصول اين غوّاصي و شناگري بود و به جاي آنکه آراء و نظريات خود را بر دين تحميل کند تلاش ميکرد آنچه که دين ميگويد را کشف کند.
اما ويژگي بعدي: ابتکار، خلاقيت و نظريه پردازي ايشان است. ايشان در زمينه علوم مختلف اسلاميو ابواب مختلف فقهي قلم زدند و تأليفات دارند. در زمينه فقه هم به ابواب فقه افزوده اند، آن ابوابي که مرسوم بوده در کتب فقهي حصارش را شکسته اند و مسائل فقهي را از زواياي مختلف مطرح نموده اند، و هم فروعات ديني زيادي در هر يک از ابواب فقهي ارائه داده اند. کساني که فقه ايشان را مطالعه کنند به اين نکته پي ميبرند که ايشان با درايتي که داشته بسياري از مسائلي که امروزه در حوزه هاي حقوق، سياست، جامعه شناسي، اقتصاد، مطرح است، ايشان در گذشته به عنوان فرعي مطرح نموده. بنده شايد در چند کتاب فقهي ايشان که کامل مطالعه کردم اين نکته را به وضوح دريافتم و حتي بعضي از نظرات حقوق دانان امروز را که ميگشتم شايد در کتب فقهي دليل و مدرکي براي اين نظريات پيدا کنم چيزي نيافتم جز در کتب ايشان. اين ويژگي خلّاقيت و ابتکارشان، فقه ايشان را به اين شکل در آورده که هم ابواب فقهي افزوده شده هم فروعات فقهي تکثير شده و هم نظرياتي که مطرح ميکنند مستدل است، استدلال هاي جديدي است. ايشان با آنکه با مدارک فقهي و مباني فقهي آشناست ولي خود استدلال هاي نُويني بر مسائل فقهي ارائه کرده اند.
- چهارمين ويژگي اين بزرگوار دوري از تکلّف بود. ايشان شخصيتي ساده گو، ساده نويس و ساده زيست بود، سادگي و دوري از تکلّف در تمام شخصيت علمي و عملياش بروز و ظهور داشت. يکي از هنرهاي مهم ايشان هم همين بود که خود را تنـزّل داده بود و مطابق مخاطب خودش حرف ميزد. ملّايي را در اين نميدانست که الفاظ سنگين و دشوار را براي تفهيم مخاطب به کار ببرد، بلکه بسيار هنرمندي است که انسان مطالب قامض و پيچيده علمي را در لباس الفاظ ساده و روان بيان و تبيين کند.
 ايشان شخصيتي ساده گو، ساده نويس و ساده زيست بود
- پنجمين ويژگي که شايد کمتر توجه شده است و آن ويژگي عرفاني و واقعاً بايد گفت: ايشان يکي از اولياء خدا بود. ما امروزه وقتي صحبت از اولياء خدا ميکنيم به ذهنمان ميآيد که اولياء خدا کساني هستند که داراي کشف و کرامت اند، از غيب ميگويند و قدرت هاي عجيب و غريبي از خودشان بروز ميدهند. شيطان در اين فنّ، استاد همه است، او کسي است که: «ليوحون إلي اولياءهم؛ به اولياء خودش وحي ميکند» اما منطق دين، وليِّ خدا را کسي ميداند که مطيع حضرت حق است، کسي است که پرهيزکار و با تقواست. «إن اوليائُهُ إلا المتّقون؛ تنها و تنها اولياء خدا پرهيزکاران و متقين هستند» اولياء خدا کسانياند که از دام نفس رسته اند و با نفس خود به مبارزه پرداخته اند. اين شخصيت بزرگوار، هم در جنبه انديشه و هم در جنبه انگيزه انساني بود و خود را اِصلاح کرده بود؛ انساني بود که با نيّت الهي، انديشه و انگيزه خود را به حرکت انداخته بود. داستان هاي زيادي از ايشان نقل شده از عفو ايشان، حِلمشان، بردباري ايشان که همه اينها نشانه اين است که او يکي از اولياء خدا و دوستان خدا و پرهيزکاران عالَم بوده. من به طور چکيده و خلاصه آدرس اين شخصيت را در خطبه همّام در دو جمله بيان ميکنم: امير مؤمنان ميفرمايد: «متّقين أمّ الّليل فصافّون أقدامهم طالينَ لِأَجزاءِ القرآن؛ متقين شب ها در محضر ربوبي ميايستند و قرآن را تلاوت ميکنند، چه تلاوتي؟! تلاوتي که در واقع با اين تلاوت درمانِ دردِ خود را از آن پيدا ميکنند. درمانِ دردِ بشريّت را از قرآن به دست ميآورند، اين تلاوت است. و اگر نگاه کنيم در کتاب هاي اين بزرگوار ميبينيم ايشان برداشت هاي زيبايي از آيات قرآن دارند که درمان کننده دردهاي جامعه بشري و انساني است. «وأَمّا النّهار؛ متقين روزها چگونه اند؟! علماء، حلماء، ابرار، اتقيا. اين تصوير، تصوير بسيار شگفت انگيزي است. در نهج البلاغه شريف، علم کنار حِلم آمده، حِلم يک فضيلت اخلاقي است؛ يعني بردباري؛ و در مقابل خشم انسان از خودش بي خود نشود. اما حِلمي که در نهج البلاغه و روايات کنار عِلم آمده اين است که انسان عالِم به واسطه علمي که دارد در معرض خطراتي است. حُجب يکي از پديده هاي عالِم است لذا تا عِلم به حِلم ممزوج نشود، حِلم آن ظرفيت بالايي است که به شخص ميدهد تا عِلم خود را در مجراي صحيح قرار دهد. ايشان مصداقِ بارزِ عالِمِ حليم بود که در اين خطبه آمد و ابرار، اتقيا. ابرار يعني نيکان، کساني که کار خوب ميکنند. اما کار خوب فايده اي ندارد. باصطلاح فني حُسن فعلي به درد نميخورد بلکه کار نيک بايد محصول تقوا باشد. يعني ترس از خدا انسان را به انجام کار نيک وادارد. بدون تقوا هم هيچ کاري پذيرفته نيست، بدون انگيزه الهي همه حسناتي که انجام داده ميشود وزني ندارد؛ لذا متقين که در اينجا آمده در روز، عالِمانِ حليم و نيکان با تقوا و پارسايند و اين مطلبي است که در واقع مصداق اَتـمَّش در اين شخصيت بروز کرده بود؛ با مطالعه کتاب هاي ايشان و سلوک عملي و اخلاقيشان به وضوح يک الگوي بسيار عملي از آنچه که در دين به عنوان يک انسان شايسته معرّفي شده ما ميبينيم.
اما رمز موفقيت و چه شد که ايشان اين توفيق را پيدا کرد که چنين نامه اي که امير مؤمنان به مالک اشتر نوشتند چهار مطلب را به عنوان رمز موفقيت يک زمام دار بيان ميکنند که اين مربوط به زمام دار نيست با القاءِ خصوصيتش، بلکه هر کسي که ميخواهد وظايفي که بر عهده دارد و مسئوليت هايي که دارد به انجام برساند، اين چهار عنصر را بايد در خودش به وجود بياورد. لذا به مالک ميفرمايند: اي مالک نميتواني به آنچه که به عهده ات است نائل بشوي الاّ:
«بالإهتمام؛ همّت بلند».
«استعانت به خدا مدد گرفتن از حضرت حق»
«وتوتية نفسه علي لزوم الحقّ؛ حق مدار بشود والصّبر عليه، پايداري کند و در راه خدا از هيچ سرزنش و هيچ توهيني نهراسد، بايستد و استقامت کند و راه خود را ادامه دهد که رمز موفقيت اين بزرگوار هم در اين چهار کلمه مبارکه امير المؤمنين بود.
والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته

  • نظری برای این خبر درج نشده است.