LOGIN
خبر
shirazi.ir
مراسم سوگواري شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام در بيت مرجعيت
کد 1963
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 15 بهمن 1387 - 7 صفر الأحزان 1430

روز سه شنبه 15/11/87 (مصادف با هفتم صفر) به مناسبت سالگرد شهادت مظلومانه حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام، مجلس سوگواري در بيت آية الله العظمي سيد صادق شيرازي دام ظله در شهر مقدس قم برگزار شد. در اين مراسم که جمع کثيري از طلاب وفضلاي حوزه، علما، سادات خاندان شيرازي ومؤمنان وشيفتگان اهل بيت عليهم السلام شرکت کردند، خطباي ارجمند حجج اسلام ومسلمين آقايان: سيد ابوالفضل يثربي، شيخ قاسم زاده و شيخ مهدي تاج الدين به ايراد سخنراني و بيان بخش هايي از زندگاني پرافتخار امام حسن مجتبي عليه السلام و مصائبي که متوجه آن حضرت شد پرداختند.

برخي از محورهاي مطرح شده در بيانات سخنرانان چنين بود:

ـ حتي اگر امروز مصادف با ولادت امام موسي بن جعفر عليهماالسلام و در عين حال شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام باشد، سوگواري براي شهادت امام حسن عليه السلام ارجحيت دارد. از سوي ديگر مرحوم کفعمي ـ که در نقل روايات بسيار محتاط است ـ گفته است قول قوي تر در شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام هفتم صفر است.

ـ صلح امام حسن عليه السلام از جهاتي به صلح حديبيه جدشان رسول خدا صلّي الله عليه وآله شباهت داشت. از سوي ديگر اين صلح مشروط بود وحضرت در زماني پيشنهاد صلح را پذيرفتند که بهترين استراتژي براي حفظ کيان اسلام بود واگر اين صلحِ تحميلي نبود چه بسا امويان ومعاويه به اهداف پليد خود دست مي يافتند وبا فراهم کردن مقدمات قتل آن حضرت، کار اسلام حقيقي را يکسره مي کردند وتمام شيعيان را از دم تيغ مي گذراندند.

ـ برخي از نادانان وظاهربينان ميان امام حسن وامام حسين عليهماالسلام فرق مي نهند وچه بسا حضرت سيدالشهدا عليه السلام را ترجيح مي دهند وامام حسن عليه السلام را ـ نعوذ بالله ـ اهل سازش مي شمارند، در حالي که هردو امام بزرگوار هم قيام داشتند وهم قعود. امام حسن عليه السلام ابتدا قيام داشت وسپس قعود، ولي سيدالشهدا عليه السلام در ابتدا قعود داشت وپس از آن قيام. مدت امامت حضرت سيدالشهدا عليه السلام 10سال بود که از اين 10سال 9سال واندي به صلح وفقط چند ماهي به جنگ گذشت. حضرت سيدالشهدا عليه السلام تا معاويه زنده بود به مفاد پيماني که برادر بزرگوارشان با او بسته بودند پايبند ماندند. علاوه بر اين، معاويه با يزيد کاملاً متفاوت بود ويزيد از اساس منکر همه چيز بود وآشکارا خدا ودين را انکار مي کرد. وانگهي يزيد خود آغازکننده دشمني وجنگ بود وعهدنامه پدرش را زيرپا گذاشت.

از طرف ديگر، اين سخن که امام حسن عليه السلام اهل سازش بود، از اساس نادرست است. آن جناب فوق العاده دلاور وشجاع بودند وبراي نمونه در جنگ صفين چنان نبرد مي کردند که حضرت اميرمؤمنان عليه السلام به ايشان اعتراض فرمودند: اينگونه که تو نبرد مي کني هيچ کدام از مخالفان زنده نخواهند ماند.

ـ وصال شيرازي شاعر وخطاط نام آور فارسي هنگامي که به بيماري چشم مبتلا شد ونزد پزشک رفت، پزشک به او گفت: تا آخر عمر خواندن ونوشتن را کنار بگذار، اما خودداري از خواندن ونوشتن براي کسي که عمري را به مطالعه گذرانده بود بسيار دشوار بود. شبي در خواب حضرت رسول صلّي الله عليه وآله را ديد که به او فرمودند: اگر مي خواهي چشمانت بهبود يابد بر فرزندم سيدالشهدا عليه السلام گريه کن وشعر بگو. در آن حال حضرت زهرا سلام الله عليها را ديد که به او فرمودند: اگر مي خواهي بر فرزندم حسين عليه السلام گريه کني، پيش از آن بر فرزندم حسن عليه السلام گريه کن. وصال شيرازي مي گويد وقتي از خواب بيدار شدم ناخودآگاه اين بيت بر زبانم جاري گرديد:

از تاب رفت وتشت طلب کرد وناله کرد آن تشت را زخون جگر پر زلاله کرد...

پس از آن چشمان وصال شيرازي به برکت اين کرامت امام حسن مجتبي عليه السلام بهبود يافت ونيازمند مراجعه مجدد به پزشک نشد.

ـ جعده دختر اشعث بن قيس با زهري که معاويه براي او فرستاده بود آن حضرت را مسموم کرد. معاويه همراه با زهر صدهزار درهم فرستاد و وعده کرد که او را به عقد يزيد در آورد؛ ولي به وعده خود وفا نکرد.

مسموميت امام حسن عليه السلام چهل روز طول کشيد. پس از ظهور اثرات سم بر بدن مبارک و فرا رسيدن وقت شهادت، به سيد الشهدا عليه السلام فرمودند: «مرا مسموم کرده اند و پاره هاي جگرم داخل طشت است. من از شما جدا مي شوم و به خداوند ملحق مي گردم. و مي دانم چه کسي مرا مسموم کرده است؛ ولي به حقي که بر شما دارم در اين باره حرفي نزنيد. وقتي من از دنيا رفتم چشمانم را ببند و غسلم بده و کفنم نما و مرا کنار قبر جدم پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله ببر تا با او تجديد عهد کنم. سپس مرا در بقيع کنار جده ام فاطمة بنت اسد عليها السلام دفن کنيد. ميدانم مخالفين و معاندين گمان مي کنند شما مي خواهيد مرا کنار پيامبر صلي الله عليه وآله دفن کنيد و مانع شما مي شوند. شما را به خدا قسم مي دهم که مبادا به خاطر من حتي به اندازه خون حجامت خون ريخته شود».

امام حسين عليه السلام بعد از غسل و کفن و نماز، آن حضرت را به طرف مرقد شريف پيامبر صلي الله عليه وآله حمل کردند و با ديدن اين منظره براي مروان و بقيه بني اميه که با سلاح و به همراهي عايشه لعنت الله عليها آمده بودند شکي باقي نماند که مي خواهند آن حضرت را در کنار پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله دفن نمايند.

لذا آمدند و مانع شدند و عايشه در حالي که سوار دراز گوشي بود گفت :«مرا با شما چه کار است که ميخواهيد کسي را که من او را دوست ندارم در خانه من دفن کنيد » مروان ملعون هم نظير اين مطالب را گفت، و ابن عباس به او و عايشه جواب داد. فرزندان عثمان هم مانع شدند وگفتند :« هرگز نمي شود که عثمان در بدترين مکانها دفن شود و حسن با رسول خدا به خاک سپرده شود»

امام حسين عليه السلام فرمودند: به خداوندي که مکه و حرم را محترم گردانيده، حسن عليه السلام فرزند علي و فاطمه عليهما السلام سزاوار تر است بر پيامبر صلي الله عليه وآله از کساني که بدون اجازه داخل خانه او شده اند. بخدا قسم او سزاوارتر است از حمال خطاها عثمان، که ابوذر را از مدينه بيرون کرد و...

عايشه جلو قبر پيامبر صلي الله عليه وآله رفت و گفت «تا يک مو در سر من هست نخواهم گذاشت او را در اين جا دفن کنيد »!

در اينجا بني مروان جنازه آن حضرت را تير باران کردند. بني هاشم دست به شمشير بردند، ولي امام حسين عليه السلام مانع شدند و فرمودند : «وصيت برادرم نبايد ضايع شود » سپس 70 تير از جنازه آن حضرت بيرون کشيدند! و اين در حالي بودکه امام مجتبي عليه السلام به امام حسين عليه السلام خبر داده بودند که عايشه لعنت الله عليه بعد از شهادت ايشان چه جنايتي را مرتکب مي شود.

پس از آن حضرت سيد الشهداء عليه السلام کلماتي فرمودند که اگر وصيت برادرم نبود مي دانستيد که شمشيرهاي الهي در کجا و چگونه برشما فرود مي آمد سپس بدن مطهر آن حضرت را به بقيع آوردند و در کنار جده اش فاطمه بنت اسد عليها السلام دفن نمودند.

آقا حضرت امام مجتبي عليه السلام داراي 15 فرزند دختر و پسر بودند، ولي از جعده لعنت الله عليها هيچ فرزندي نداشتند.



  • نظری برای این خبر درج نشده است.