LOGIN
خبر
shirazi.ir
"«گلچيني از بوستان مرجعيت»"
گزيده اي از بيانات مرجع عالي قدر حضرت آية الله العظمي سيد صادق حسيني شيرازي در ميان جمعي از عالمان حوزه علميه
کد 217
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 07 بهمن 1382 - 4 ذوالحجّة الحرام 1424
گزيده اي از بيانات مرجع عالي قدر حضرت آية الله العظمي سيد صادق حسيني شيرازي در ميان جمعي از عالمان حوزه علميه، گويندگان و شخصيت هاي نام آشناي مجامع علمي – فرهنگي که در مناسبت هاي گوناگون با معظم له ديدار کرده اند.
 هيچ چيزي (انديشه و تفکّري) از اسلام خبر بر اساس مذهب اهل بيت عليهم السلام، زيباتر نيست. به گواهي تاريخ اسلام، در طول حيات اين دين، تا کنون هزاران نفر از عالمان مسيحي، يهودي، زرتشتي و مسلمانان پيرو ديگر مذاهب اسلامي به مذهب تشيّع گرويده اند. در مقابل آن، اگر تمام تاريخ را بکاويم، حتي يک عالم شيعه به ديگر مذاهب نگرويده است و همين امر – حتي اگر دليل ديگري نداشته باشيم – بهترين دليل بر حقانيت مذهب اهل بيت عليهم السلام است. آناني که به مذهب اهل بيت عليهم السلام که مذهب حق است گرويده اند بي ترديد زيبايي و جمال آن را ديده و درک کرده اند؛ جمالي که دل ها را گرفتار و خِردها را شيفته خود مي کند.
نقل شده است: «مردي از اهل شام امام حسن عليه السلام را سوار بر مرکب ديد – زبان به لعن و دشنام او گشود و امام عليه السلام همچنان خاموش بود. چون آن مرد از بدگويي و دشنام دم فرو بست، امام عليه السلام به او سلام کرد و در حالي که مي خنديد، فرمود: اي مرد گمان مي کنم که غريب باشي و دستخوش اشتباه گرديده اي. حال اگر از ما چيزي بخواهي به تو مي دهيم، اگر راه گم کرده اي راهنماييت مي کنيم، اگر باري داشته باشي به مقصد مي رسانيم، اگر گرسنه اي سيرت مي کنيم، عرياني تن پوشت مي دهيم، اگر نيازمندي بي نيازت مي کنيم، رانده شده و بي پناهي پناهت مي دهيم و اگر حاجتي داشته باشي حاجتت را برآورده مي سازيم. چه خوب است تا هنگام بازگشتن، ميهمان ما باشي که خانه اي فراخ و ثروتي فراوان داريم.
مرد شامي از اين رفتار و گفتار امام حسن عليه السلام گريست و گفت: گواهي مي دهم که تو خليفه خدا بر روي زمين هستي و خدا بهتر مي داند که رسالت خود را در چه کسي قرار دهد. پيش از اين تو و پدرت مبغوض ترين خلق خدا نزد من بوديد و اينک محبوب ترين انسان ها نزد من هستيد.
آن گاه به سوي خانه امام حسن عليه السلام روانه شد و تا زماني که در مدينه بود در خانه امام عليه السلام به سر مي برد و از آن رو محبت آنان را در دل گرفت».
حال اين سؤال پيش مي آيد که چه چيزي دشمن ترين افراد را نسبت به امام حسن عليه السلام اين گونه متحوّل کرد؟ پاسخ اين است که مهرباني و نرم خويي امام حسن عليه السلام مرد شامي را متحوّل کرد. فراموش نکنيم که اغلب جوانان گريزان از دين و مذهب، همانند آن مرد شامي هستند. ما نسبت به آنان وظيفه داريم و بايد با بردباري و تحمل ناملايمات و برخوردهاي خشن و حتي زشت، يکايک آنان را از دامي که در آن گرفتار شده اند رهايي بخشيم و بدانيم که اين، تنها راه حل و يگانه انتخاب درست است.
 
جواني که هدايت شد
ــــــ
مرجع عالي قدر حضرت آية الله العظمي سيد صادق حسيني شيرازي مي فرمود: «در يکي از روزهاي تابستان، گروهي از جوانان عرب از عربستان و ديگر مناطق، به ديدار من آمدند. با يکايک آنان احوال پرسي کردم تا به يکي از جوانان رسيدم. به زبان عربي از او پرسيدم: از کدام کشور هستي؟
به زبان فارسي پاسخ داد: از تهران هستم.
دليل آمدنش را پرسيدم، او گفت: آمدم، و ديگر سکوت کرد.
از او پرسيدم: از کجا مرا مي شناسي؟
گفت: چيزهايي از تو ديده ام (شنيده ام).
او را کنار خود نشاندم و گفتم: بفرماييد. صحبت کنيد.
گفت: از عالمان، دين و خدا – العياذ بالله – بيزار هستم.
از اين سخن بر خود لرزيدم و بسيار ناراحت شدم. از او پرسيدم: تا کِي اين جا (قم) هستي؟
گفت: امشب به تهران بر مي گردم.
به او گفتم: اکنون وقت نماز فرا رسيده است. پس از نماز با شما خصوصي صحبت مي کنم.
با خود انديشيدم که بايد با او همانند پزشکي که با بيمار رفتار مي کند برخورد کنم، چرا که پزشک حال بيمار را درک مي کند، اما ممکن است بيمار درک صحيحي از پزشک نداشته باشد. از اين رو پزشک نبايد از رفتار ناشايست بيمار دلتنگ شود. پس از نماز دقايقي با وي صحبت کردم. آن جوان چنان تحت تأثير قرار گرفت که با حالتي گفت: مي خواهم نماز بخوانم و از اين که تا کنون مدت زيادي به درگاه خدا نماز نگزارده ام، از او شرمنده هستم.
به او گفتم: حق داري شرمنده باشي، چرا که خدا را آن گونه که بايد نشناخته اي. او آمرزنده و مهربان است.
آن گاه بر آن شدم تا به او بگويم به درگاه خدا استغفار کند، اما انديشيدم شايد نتواند معناي آن را درک کند، از اين رو به او گفتم: پيش از اين که به نماز بايستي از خدا معذرت بخواه و به حضرتش بگو: خدايا، به بيراهه رفته و اشتباه کردم.
در اين لحظه جوان عنان از دست داد و اشک از چشمانش جاري شد. سپس برخاست و گفت:
آيا مي توانم باز به ديدار شما بيايم؟
گفتم: همه روزه اين جا هستم.
خداحافظي کرد و روز بعد به ديدارم آمد و پس از سلام گفت: از وقتي که شما را ترک کردم تا اين لحظه مشغول خواندن نمازهاي قضاي خود بودم.
اين جوان که در ابتداي ديدار اظهار مي داشت که از علماء، دين و خدا بيزار است، درچند دقيقه اين گونه متحوّل شد، حال ديگران که از نظر عقيده، در وضع بهتري قرار دارند – باور کنيد – با اندک رفتار معقول و اسلامي به شاهراه هدايت بر مي گردند. حال اگر رفتاري مشابه رفتار خود آن جوان، با او مي داشتم و به دليل اظهار بيزاري از دين، علماء و خدا او را مرتد مي خواندم بي ترديد همچنان بر باور خود پافشاري مي ورزيد.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.