
صبح و عصر روز دوشنبه چهارم ماه محرم الحرام 1431ق. نيز همانند روزهاي گذشته، مراسم سوگواري حضرت سيدالشهدا عليه السلام در بيت مرجع عالي قدر حضرت آيت الله العظمي حاج سيد صادق حسيني شيرازي دام ظله برقرار بود. سخنرانان مراسم اين روز، حجج اسلام، آقايان: رسولي قمي، يگانه و رسولي اراکي بودند. در سخنان آنان آمده است:
حضرت سيدالشهدا عليه السلام در قالب خطبه هاي خود که در جمع مردمِ مدينه و مکه، در راه خود به سوي کوفه و در کربلا ايراد کردند، قاتلان و دشمنان خود را تا روز قيامت به محاکمه کشيدند، آنجا که فرمودند: «الحمد لله الذي خلق الدنيا فجعلها دار فناء وزوال، متصرّفة بأهلها حالاً بعد حال، فالمغرور من غرّته، والشقيّ من فتنته، فلا تغرنّکم هذه الدنيا فإنها تقطع رجاء من رکن إليها وتخيب طمع من طمع فيها، وأراکم قد اجتمعتم علي أمر قد أسخطتم الله فيه عليکم وأعرض بوجهه الکريم عنکم وأحلّ بکم نقمته وجنّبکم رحمته، فنعم الربّ ربّنا وبئس العبيد أنتم، أقررتم بالطاعة وآمنتم بالرسول محمد صلي الله عليه وآله ثم إنکم زحفتم إلي ذريّته وعترته تريدون قتلهم، لقد استحوذ عليکم الشيطان فأنساکم ذکر الله العظيم، فتباً لکم ولما تريدون «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»، هؤلاء قوم کفروا بعد إيمانهم فبعداً للقوْم الظَّالمين؛(1) ستايش خاص خدايي است که دنيا را آفريد و آن را سراي فنا و نابودي قرار داد؛ سرايي که ساکنان خود را هماره دگرگون مي کند. پس، فريفته کسي است که دنيايش بفريبد، و تيره بخت و شقي آن است که اين سرا مفتونش سازد. [اي مردم،] مبادا اين دنيا فريب تان دهد، چراکه هرکس بدان گرايد رشته اميدش را مي گسلد و آن که به آن طمع ورزد نوميدش مي سازد.
[اي مردم،] مي بينم بر چيزي همداستان شده ايد که خداي را بر شما خشمگين کرده، هم بدان سبب، حضرتش نظر کرم خويش را از شما برگرفته، نقمت و عذاب خود را بر شما فرو فرستاد و رحمت خويش را از شما بر گرفت نيک پروردگاري است، پروردگار ما و بد بندگانيد شما!
به طاعت خدا اقرار کرديد و به فرستاده [اش] محمد صلي الله عليه وآله گرويديد، آن گاه بر ضد فرزندان و عترتش برخاسته، مي خواهيد آنان را بکشيد. [بدانيد که] شيطان بر شما چيره گشته، ذکر خداي بزرگ را از يادتان برده است.
مرگتان باد و آنچه را که اراده کرده ايد. «ما از خدائيم و به سوي او باز خواهيم گشت».
اينان جماعتي هستند که پس از گرويدن، کفر ورزيده اند، پس مرگشان باد گروه ستمگران».
سخنران همچنين يادآوري کرد که خطبه هاي آن حضرت، حق را روشن کرد و پرده باطل را دريد و باطل کاران را رسوا کرد. افزون بر اين، ستم هايي را که دشمنان آنان و حتي کساني که داعيه دوستي ايشان را دارند روا داشتند، آشکار کرد. امام حسين عليه السلام در خطبه هاي خود با همگان حتي بني هاشم اتمام حجت فرمودند. در اين معنا «حمزة بن حمران» رواياتي از امام صادق عليه السلام نقل کرده مي گويد: «در محضر امام صادق عليه السلام از خروج امام حسين عليه السلام از مدينه و روانه شدن ايشان به سوي عراق و ماندن «ابن حنفيه» سخن گفتيم، ايشان فرمودند: اي حمزه، در اين باره با تو سخن مي گويم، اما پس از اين مجلس ديگر از من چيزي در مورد آن مپرس. زماني که امام حسين عليه السلام قصد رفتن داشتند، کاغذي خواسته، در آن نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحيم. من الحسين بن علي إلي بني هاشم، أما بعد، من لحق بي منکم استشهد معي، ومن تخلف لم يبلغ الفتح، والسلام؛ به نام خداي بخشايشگرِ مهربان، از حسين بن علي به بني هاشم، اما بعد، هرکس از شما به من بپيوندد، در کنار من شهيد خواهد شد و هرکس بازماند، به پيروزي نخواهد رسيد، والسلام»(2).
آنچه از احاديث رسول خدا، اميرالمؤمنين، صديقه طاهره فاطمه زهرا و ائمه اطهار ـ که درود خدا بر آنان باد ـ درباره احياي امر آنان، به ويژه در موضوع امام حسين عليه السلام استنتاج مي شود، بر اهميت و دستاورد مجالس سوگواري که در ماه هاي محرم و صفر برگزار مي گردد، تأکيد دارد، چراکه اين مجالس، آخرت را به ياد مردم آورده، آنان را از دنيا و فريبايي هاي آن برحذر مي دارد و زنگار دنياخواهي و دلبستگي به آن را از دل هايشان مي زدايد و به مدرسه اي مي ماند که دشمنان خدا و دشمنان دين را به همگان معرفي مي کند.
ديگر مطلب بيان شده در اين مجلس، روشنگري حضرت زينب سلام الله عليها بود که در خطبه شان در کوفه و شام بيان فرموده، سنگيني فاجعه و جنايتي که مردم با دريغ از ياري رساندن به امام حسين عليه السلام مرتکب شدند و جسارت آنان را در جنگ با حضرت سيدالشهدا عليه السلام گوشزد کردند. ايشان با يادآوري سرنوشت ننگين آنان در دنيا و آخرت فرمودند: «ألا ساء ما قدّمت لکم أنفسکم أن سخط الله عليکم وفي العذاب أنتم خالدون، أتبکون وتنتحبون؟ إي والله فابکوا کثيراً واضحکوا قليلاً، فلقد ذهبتم بعارها وشنآنها ولن ترحضوها بغسل بعدها أبداً، وأني ترحضون قتل سليل خاتم الأنبياء وسيّد شباب أهل الجنة وملاذ خيرتکم ومفزع نازلتکم ومنار حجتکم ومدرة سنتکم، ألا ساء ما تزرون وبُعداً لکم وسحقاً، فلقد خاب السعي وتبّت الأيدي وخسرت الصفقة وبؤتم بغضب من الله وضربت عليکم الذلة والمسکنة؛(3) هان که چه بد چيزي نفستان برايتان پيش فرستاد [که به کيفر آن،] خدا بر شما خشم گرفت و در عذابِ هميشگي گرفتار خواهيد بود. مي گرييد و مويه مي کنيد؟
آري، به خدا سوگند بسيار بگرييد و اندک بخنديد. شما [با اين کار خود،] ننگ و بدنامي اين [جنايت] را از آن خود کرديد و هيچ وقت و با هيچ شستني آن را از دامان خود، زدودن نخواهيد توانست و چگونه خواهيد توانست ننگ کشتن فرزند خاتم پيامبران، سرور جوانان اهل بهشت، پناهگاهِ هنگام رسيدن بلا و حجت درخشان خود را از دامان بشوييد؟ هان که بد توشه اي برگرفته ايد و مرگتان باد! به يقين تلاش[تان] بر باد، دستان[تان] شکسته و سودا[ي تان] زيان ديده باد، در [کانون] غضب خدا خانه گزينيد و ذلت و بي نوايي بر شما».




ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) بحارالانوار، ج45، ص5.
2) بصائر الدرجات، ص481.
3) اللهوف في قتلي الطفوف، ص147.