LOGIN
خبر
shirazi.ir
سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی (جلسه هفتم)
کد 4807
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 19 بهمن 1395 - 9 جمادى الأولى 1438
«تمایل و گرایش ناآگاهانه»
 
در روز پنج شنبه 4 جمادی الأول 1438ق (1395/11/14) جلسه هفتم از سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی با حضور علما، فضلا و اعضای دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله برگزار شد.

در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین شیرازی به مباحثی در زمینه ی تمایل و گرایش ناآگاهانه پرداختند که به صورت چکیده به بخشی از بیانات ایشان اشاره می گردد.
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وعترته الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین
 
ـ بزرگ ترین و مهم ترین ویرانگر و نابود کننده ی زندگی، تمایل و گرایش ناآگاهانه (موافق ـ ضد) است که چشمگیرترین زیان هایی که گریبان انسان را گرفته و هرگز او را رها نمی کند از این خصلت است.

ـ عمده ترین این تمایل ها و گرایش های بزرگ و نابود کننده تحت پنج عنوان قرار می گیرد:

1) گرایش به سوی انسانِ عادی (همتایان و رفیقان ضعیف)؛

2) گرایش به سوی کارِ در حد و در خور توان؛

3) گرایش به سوی مفاهیم مأنوس (ساختارسازی و ترکیب)؛

4) گرایش به سوی نتایج زود بازده (شلیک تیر خلاص به صبر است)؛

5) گرایش به سوی شرایط و محیط زیست.

ـ پیش از پرداختن به بیان مفصل این عناوین و شرح و بسط آن، مقدمه ای کوتاه درباره ی مردی به نام «ایسوب» تقدیم می شود.

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ؛ و به راستی لقمان را حکمت دادیم»(لقمان/12).

ـ آمده است که در یونان باستان (ششصد سال قبل از میلاد مسیح علیه السلام) حکیم و فیلسوفی بزرگ می زیست به نام «ایسوب». وی در سال 620 قبل از میلاد حضرت مسیح علیه السلام زاده شد و در سال 564 قبل از میلاد چشم از جهان فروبست. او به نوشتن داستان هایی بسیار شگرف و شکوهمند شهره شده بود؛ داستان هایی که در واقع حکیمانه و متضمن درس های فوق العاده با اهمیتی بود. آن داستان ها شرایط تلخ امروز ما را روایت می کند که انسان از آن رهایی ندارد. آن نوشته ها درباره ی زندگی جانوران و به سبک کتاب «کلیله و دمنه» ی حکیم هندی «بیدبا»ی مشهور نگاشته شده است؛ هموکه هزار سال پس از ایسوب و در قرن چهارم میلادی دیده به جهان گشود و برخی بر این باورند که ایسوب همان لقمان حکیم است. نام ایسوب در زبان یونانی به معنای «حبشی» است که از «لقمان حبشی» گرفته شده است.

از جمله شواهد بر این مطلب این است که «جلال الدین بلخی» در کتاب مثنوی خود داستان هایی از لقمان آورده است که دقیقاً با داستان های ایسوب مطابقت دارد.

ـ گرایش اول: گرایش و تمایل به افرادی است که طبیعتِ آنان با طبیعت ما همسان، همسو و هماهنگ است و این، مصداق: «کبوتر با کبوتر باز با باز *** کند همجنس با همچنس پرواز» است. لذا همسانی در جان و روان به انس و الفت روحی می انجامد و در نهایت الفت را در پی خواهد داشت. به عنوان مثال، یک فردِ لال جذب فردِ لال می شود، چراکه فردِ لال، همانند خود را کاملاً درک می کند.

در این معنا امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام می فرماید: «الأرواح جنود مجنّدة ما تعارف عنها إئتلف وما تفاکر منها اختلف؛ جان ها سربازانی به نظام درآمده هستند، پس هرکدام با دیگری آشنا شود الفت می یابد و چون نسبت به یکدیگر تجاهل ورزیده، همدیگر را ناشناخته گیرند، راهی متفاوت روند».

خدای متعال می فرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلًا؛ بگو هر کس بر حسب ساختار [روانی و بدنی] خود عمل می ‌کند و پروردگار شما به هر که راهیافته‌ تر باشد داناتر است»(اسراء/84).

انسان فقط با همتایان و رفیقان ضعیف و فرودست الفت می گیرد و این انتخاب از آن جهت است که با این جماعت راحت است و نگران برتریِ آنان نخواهد بود، زیرا آنان نسبت به وی برتری ندارند. این در حالی است که انسان باید با عناصر مقاوم و هماورد همنشینی کند.

ـ گرایش دوم: تمایل و گرایش به کارهایی است که از عهده ی او بر می آید، نه کارهای سنگین و سخت. ایسوب داستانی دارد تحت عنوان «روباه و انگور». در این داستان آمده است: «روباهی در روزی بسیار گرم از باغی می گذشت. چشمش به خوشه ی انگوری رسیده و بسیار درشت افتاد که بر درخت آویزان بود. این خوشه تنها چیزی بود که روباه می توانست به وسیله ی آن تشنگی خود را فرو نشاند. از این رو عقب رفت و خیزی برداشت تا خوشه ی انگور را از درخت برگیرد، ولی بخت با وی یار نشد.

سه بار برای به دست آوردن خوشه ی انگور تلاش کرد و در نهایت از تلاش دست برداشت و غرغر کنان گفت: مطمئن هستم که این انگور پست و بی کیفیت است. آن گاه به اطراف نگریست و توت هایی را دید که از درخت بر زمین افتاده و فاسد شده است، اما با وجود گندیدگی توت ها آن را گواراتر خواند و به خوردنش پرداخت».

در واقع آن روباه در ارزش گذاری افکار خود و همسان سازی آن با توانمندیِ بی مقدار خود تجدید نظر کرد و نتیجه این شد که به امور و مسائل پوچ و بی مقدار به شدت تمایل و گرایش پیدا کند، آن را دارای اهمیت فوق العاده بشمارد، مسائل عادی را در خور توجه بالا بداند، به امور بسیار مهم و حیاتی بی اعتنایی ورزد و انجام آنچه در توانش نیست را مخدوش و بی اعتبار سازد.

ـ گرایش سوم: گرایش و تمایل به مفاهیم آشنا و همسو با نگرش های فکری فرد است و بر ضد افکار مترقیِ غیر قابل درک و فهم بر می خیزد. انسان تنها چیزی را درک می کند که آن را در سیاق و ساختار بیابد، بلکه هرگاه مطلبی برای انسان پیش بیاید می کوشد در نگرش فکری خود برای آن جایی و جایگاهی بیابد و این، مهم ترین عامل غرق شدن انسان در جهل و گمراهی است، چه این که نمی تواند فکر خود را از پردازش [نادرست] بازدارد.

به عنوان مثال، اگر بشنود: «خرس، کلاه، سیگار» بلافاصله به ترکیب این سه کلمه می پردازد و نتیجه می گیرد که «خرس، کلاه بر سر و سیگاری بر لب دارد».

انسان نمی تواند در آستانه ی ادراک بایستد، بلکه هماره و به صورت غیر ارادی به پردازش چندین و چند باره ی داده های حسّی که جهان خارج آن را فراهم می کند می پردازد. خلاقیت شگرف انسان تجدید ساخت و پردازش نهفته است، ولی تزلزل [او] در زیرساخت های فکری ریشه دارد.

ـ گرایش چهارم: تمایل به آثار و نتایج زودهنگام است و با نتایج دیرهنگام (مرگ تدریجی) سر ناسازگاری و ضدیت دارد. خدای متعال در بیان این ویژگی انسان می فرماید: «خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ؛ انسان از شتاب آفریده شده است»(انبیاء/37).

نیز فرموده است: «وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا؛ و انسان همواره شتابزده است»(اسراء/11).

شگفت انگیز ترین امور این است که خدای سبحان در مقوله ی «صبر» از حضرت آدم علیه السلام گلایه و شکایت دارد، آن جا که می فرماید: «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا؛ و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم و[لی آن را] فراموش کرد و برای او عزمی [استوار] نیافتیم»(طه/115). لفظ عزم در قرآن کریم، همان صبر است.

درخت خیزران چینی در چهار سال اولِ کاشت، به توجه، آبیاری و رسیدگی فراوان نیاز دارد و در این مدت، تنها به درازای انگشت رشد می کند، اما در سال پنجم با شتابی عجیب قامت می کشد و به حدود بیست متر می رسد (و در واقع بلندترین درخت بر روی کره ی خاکی است).

ـ گرایش پنجم: تمایل به شرایطی است که خود را بر انسان تحمیل کرده و او را مورد تهاجم قرار می دهد.

ما برای رهایی از اثرگذاری محیط اطرافمان نمی کوشیم، بلکه تسلیم آن می شویم، و این در حالی است که باید با استفاده از طبیعت و خلق و خوی سرکشی و خشم، بر ضد شرایط سختی که ما را در میان گرفته برخیزیم و بر ضد تاریخ سرخورده و خانواده شکست خورده و نداهای درونی منفی که به آن خو گرفته ایم استفاده کنیم.

در نهج البلاغه خطبه ای از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است که از نظر ابن ابی الحدید، بزرگترین سخنان ایشان است.

آن حضرت در این خطبه فرموده اند: «به هنگام رسیدن اندوه [انسان] خود را به شادی و شادمانی مشغول می کند و آن گاه که مصیبتی او را در میان گیرد خود را آرامش می دهد تا مبادا طراوت زندگی را از دست بدهد و نسبت به از دست دادن سرگرمی های آن بخل می ورزد».

دردمندانه وقتی است که در تحقق بخشیدن به رهاوردها و دستیابی به موفقیت ها اراده ی خود را از دست می دهیم، تسلیم شده و به شهوات و کارهای بی ارزش تن می دهیم تا از این رهگذر به آرامش فکری و راحتی خیال برسیم.

ـ راه درمان: برای چیره شدن بر گرایش و تمایل ناآگاهانه باید با ایجاد گونه ای جدید از گرایش و تمایل معکوس، نفس خود را شکست دهیم و بر آن مسلط شویم.