مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله روز چهارشنبه ۶ شعبان المعظم ۱۴۴۶ق (۱۷ بهمن ۱۴۰۳) بیانات ارزشمندی را در جمع اساتید و طلاب حوزه علمیه نجف اشرف که به منظور دیدار با معظم له در بیت ایشان در شهر مقدس قم حضور یافته بودند، ایراد فرمودند.
متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خطابی جهان شمول
با بررسی و واژه یابی قرآن کریم به این مطلب می رسیم که خدای عزّوجلّ در کتاب آسمانی خود بارها کلمه «أيّها الناس» را به کار برده است. نکته اینجاست که در این خطاب ها مراد آن حضرت تنها مؤمنان و مسلمانان نیستند، بلکه همه بشر را شامل می شود.
همچنین رسول خدا صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر چنین خطابی را در کلام خود به کار گرفته، بارها از تعبیر «معاشر الناس» استفاده کرده است و این در حالی است که در آن روز، یعنی روز غدیر، تنها مسلمانان در حضور آن حضرت بودند و هیچ مسیحی، یهودی، مجوسی یا عبادت کننده بتی در میان جمعیت بسیار حاضران حضور نداشت.
حال با در نظر داشتن چنین رویه هایی از جانب خدای متعال و رسول اکرم صلی الله علیه وآله چنین پرسشی مطرح می شود که چرا چنین خطاب عام و همه شمولی در این دو کلام به کار گرفته شده است؟! از این ها گذشته ما در کلام ائمه معصومین علیهم السلام نیز می بینیم که آن حضرات گرامی بارها و بارها از تعبیر «أیها الناس» در سخنان خود استفاده کرده اند که این تعبیر نیز خطابی عام است و مؤمنان، مسلمانان، و غیرمسلمانان را در بر می گیرد. از آن جمله کلام سرور زنان عالم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که در مسجد النبی صلی الله علیه وآله ایراد شد و با اینکه در زمان ایراد خطبه تنها مسلمانان مهاجر و انصار در مسجد حضور داشتند، اما آن بانوی بزرگ سخنان پرمعنا و ارزشمند خود را خطاب به تمام انسان ها ایراد کردند.
از آنجایی که قرآن کریم در اوج بلاغت و فصاحت قرار دارد و از آن سو پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت پاک آن حضرت علیهم السلام سادات کلام و سرآمدان فصاحت و بلاغت هستند نباید به استفاده از چنین سیاقی در این کلام ها خرده ای وارد باشد و در حقیقت نیز چنین است، چراکه حلقه مفقوده در این موارد خطاب، جهان شمولی آن است که علاوه بر جمعیت حاضر تمامی انسان ها را در تمامی زمان ها مخاطب خود قرار داده است. چنین دیدگاه و نگاه همه شمولی از آن روست که نه فرمان ها و معارف قرآن کریم و نه کلام گهربار معصومان علیهم السلام مختص به زمان و افراد خاص نیستند و در امتداد تاریخ و حیات جهان ادامه دار و پایا هستند. از این رو قصدی که در پس پرده استفاده از تعابیر «أیها الناس» و «معاشر الناس» در کلام قرآن و پیامبر صلی الله علیه وآله وجود دارد این است که باید فرهنگ قرآن کریم و فرهنگ پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و همینطور فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، به ویژه فرهنگ حضرت زهرا سلام الله علیها به تمامی مردم و تمام بشر در هر زمانی رسانده شود. امروزه حدود هشت میلیارد انسان در جای جای این کره خاکی زندگی می کنند و جمعیت انسان ها را تشکیل می دهند اما متأسفانه می بینیم که پس از گذشت بیش از هزار و چهارصد سال از این بیانات این فرهنگ ها به تمام افراد بشر رسانده نشده است.
فقدان تحقق واجب کفایی
با استناد به خطاب جهان شمولی که در کلام قرآن کریم و رسول خدا صلی الله علیه وآله و معصومان علیهم السلام نهفته است معتقدیم که رساندن این فرهنگ ها به دنیا واجبی کفایی است، به این معنا که واجب است به مقدار کفایت افرادی به این امر بپردازند. حال اگر چنین نشد و به مقدار نیاز افرادی این وظیفه را به عهده نگرفتند، این موضوع به واجب عینی مبدل می شود، یعنی بر هرکس به مقدار توانش واجب است در تحقق این امر سهیم شود و به آن بپردازد، این وجوب درست همانند وجوب نماز صبح است که بر هر فردی به طور جداگانه صدق می کند. وجوب عینی پرداختن به این امر پابرجا باقی می ماند تا آن زمان که به مقدار کفایت افرادی متکفل آن شوند، البته در این میان توانایی و قدرت پرداختن به این موضوع از جایگاه مهمی برخوردار است، چراکه به اصطلاح توانایی شرط الزام است.
فراهم آوردن مقدمات وجود واجب مطلق مطلب شایسته توجه دیگری است که باید به آن نیز نگاهی داشت. به عنوان مثال اگر حج بر کسی وجوب یافت و او نیز قادر به اتیان این واجب بود، حال باید مقدمات اتیان واجبی که بر ذمه دارد، مانند: خرید بلیط، توافق با یک کاروان یا گروه، سوار شدن به ماشین یا هواپیما و...، را فراهم کند، چراکه بدون فراهم آوردن این مقدمات، هدف، که اتیان واجب حج است، محقق نمی شود.
حال همین روند در اتیان واجب مورد بحث، که همان رساندن فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام به تمام بشر است، جاری و ساری است، پس باید مقدمات وجود این واجب فراهم آید. بدانید که برای رسیدن به چنین آرمانی به تلاش میلیون ها و حتی ده ها میلیون انسان همانند شما نیاز است تا بتوان تمام نقاط دنیا را پوشش داد، چراکه قدرت فعلی شما توان پاسخگویی به نیاز عصر حاضر را ندارد. از این رو بر هرکس به مقدار توانی که از آن بهره برده است واجب است که مقدمات وجود تحقق تعابیر «أیها الناس» و «معاشر الناس» که در کلام خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله و حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها به کار رفته است را فراهم آورد، به امید آنکه پس از تلاشی پنجاه یا صدساله این فرهنگ ها در سطح جهان گسترش داده شود.
آری، در برخی موارد شاید بتوان با وجود یک نفر مقدمات وجود واجبی مطلق را فراهم آورد، اما همیشه اینگونه نیست و در بسیاری از موارد برای تحقق این امر به هزاران و ده ها هزار و حتی صدها هزار نیرو نیاز است. پس باتوجه به اینکه موضوع مورد بحث واجبی از واجبات است، هرکس باید به مقدار توش و توان خود به تحقق آن یاری رساند و مقدمات آن را فراهم آورد، چراکه در حال حاضر به مقدار کفایت و نیاز جامعه بشریت به این موضوع پرداخته نشده است. مقدمات وجود چنین واجبی نیز چندان محدود نیست و می توان از طریق کتاب ها و مجلات و رسانه ها و حتی تلفن های هوشمند و امثال این ها در این زمینه ایفای نقش و وظیفه کرد.
رحمت الهی بر کسی که امر اهل بیت علیهم السلام را احیا کند
حضرت امام رضا علیه السلام می فرمایند: «رَحِمَ اللّهُ عَبْداً اَحْیا أمْرَنا ... یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا ویُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا؛[1] رحمت خدا بر بنده ای که امر ما را زنده کند. ... علوم ما را یاد بگیرد و به مردم بیاموزد، چراکه اگر مردم زیبایی های کلام ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند».
آن حضرت با بیان چنین روایتی برای کسی که امرشان را زنده نگه می دارد از خدای متعال طلب رحمت و مغفرت کرده است. مراد آن حضرت از واژه «امر» همان فرهنگ رسول خدا صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام است. «علومنا» در فرمایش آن حضرت نیز جمع مضافی است که دلالت بر عموم می کند. در ادامه این روایت حضرت امام رضا علیه السلام از تعبیر «یعلمها الناس» استفاده کرده اند که چنین تعبیری نیز مفهوم گسترده و مهمی دارد. چنین تعبیری از آن جایی که همه شمول است تنها مختص به معتقدان به توحید و یا معتقدان به توحید و نبوت و حتی معتقدان به توحید به همراه نبوت و امامت نیست، بلکه نگاه آن حضرت از دریچه ای وسیع نشأت می گیرد که تمام عالم را می توان از آن نظاره کرد؛ درست مانند تعابیر قرآن کریم و رسول خدا صلی الله علیه وآله و حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها. با این توضیح مراد آن حضرت از چنین تعبیری بسیار جامع و شامل تمام افراد بشر است، چه آنان که معتقد به توحید و اسلام و ایمان باشند و چه آنان که عقاید دیگری داشته باشند.
علوم اهل بيت عليهم السلام
حال پس از بیان این موارد دقیق و مهم در کلام حضرت امام رضا علیه السلام باید تدقیقی در مفهوم علوم اهل بیت علیهم السلام داشته باشیم تا ابعاد دیگری از سخنان امام هشتم علیه السلام برایمان روشن شود.
علوم اهل بیت علیهم السلام شامل: عقاید، احکام و اخلاق می شود که به صورت مختصر به ارائه توضیحی در مورد آن ها می پردازیم.
عقاید
عقاید شامل توحید، نبوت، عدل، امامت و معاد است. می توانیم در پنج جلد از کتاب بحارالأنوار به احادیث مرتبط با این موضوع دست یابیم، چراکه به آن اختصاص یافته است. این پنج جلد بیش از پنجاه هزار حدیث از اهل بیت علیهم السلام را در بر می گیرد که همگی در زمینه عقاید وارد شده است.
همچنین کتاب مستدرک البحار نیز احادیثی در موضوع عقاید را نقل کرده است. مطابق مطالعاتی که داشته ام این کتاب را یکی از شاگردان مجدّد شیرازی قدس سره در سامرا تألیف کرده است و در آن احادیثی ذکر گردیده که علامه مجلسی رحمه الله آن ها را در کتاب بحارالانوار نقل نکرده است.
به هر حال، فراگیری عقاید ضروری است و هرکس باید به مقدار توانایی خود از آن بیاموزد. افزون بر این ها داستان های مربوط به انبیا که از آن به قصص الانبیاء تعبیر می شود و همراه با تاریخ آنان در قرآن کریم و یا در کلام اهل بیت علیهم السلام بیان شده است نیز در محدوده «علومنا» در بیان حضرت امام رضا علیه السلام قرار می گیرد که باید آموخته شود.
احکام
واجبات و محرمات دو دسته متداول احکام شرعی است که مشتمل بر احکامی است که از اهل بیت علیهم السلام نقل شده است. در این خصوص، به یاد دارم که حدود شصت سال پیش، در یکی از حجره های حوزه علمیّه شهر مقدس کربلا، بحث و مناظره طولانی ای میان یکی از عالمان موصل و یک عالم شیعی صورت گرفت. من نیز در برخی از این مباحثات حضور داشتم. این گفتگوها ساعت ها ادامه یافت تا اینکه در نهایت، آن عالم موصلی تشیّع خود را اعلام کرد.
در جریان مناظره عالم موصلی از عالم شیعی پرسید: نظر شما درباره ماهی «جرّی» چیست؟ عالم شیعی پاسخ داد: حرام است. عالم موصلی گفت: به خدا قسم، ما آن را می خوریم! دلیل شما بر حرمت آن چیست؟ عالم شیعی در آن لحظه دلیل حرمت خوردن ماهی «جرّی» را حاضر نداشت، بنابراین کتاب وسائل الشیعة را برداشت و باز کرد. پیش از آنکه حدیث شریف را بخواند، از عالم موصلی پرسید: آیا علی بن موسی الرضا علیه السلام نزد شما فردی مورد اعتماد است؟ او کمتر از ابوحنیفه، مالک و احمد بن حنبل نیست. عالم موصلی پاسخ داد: بله، مورد اعتماد است. عالم شیعی گفت: این امام رضا علیه السلام است که می فرماید: «جرّی حرام است».
عالم موصلی این سخن را پذیرفت، یعنی برای او ثابت شد و آن را قبول کرد.
بلاغ مبین، مهم ترین اصل
در میان هیاهوی تبلیغ و گفت و شنودهایی که میان دو طرف از ماجرا صورت می گیرد ممکن است افرادی در مقابل کلام حق در محضر نفس خود قانع شوند اما باوجود این آن را انکار کنند. این مسئله چندان مهم نیست، چراکه به تعبیر قرآن کریم در نهایت مردم در دو دسته هدایت یافته و بهشتی، و یا گروهی روی برگردانده از هدایت و جهنمی جای می گیرند، کلام خدا اینگونه از آنان یاد می کند: «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِير؛[2] گروهى در بهشتند و گروهى در آتش». در جای دیگری نیز چنین می فرماید: «فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ؛[3] هرکه بخواهد ایمان بیاورد و هرکه بخواهد کفر ورزد».
آنچه مهم است، همانی است که قرآن کریم بیان کرده. قرآن کریم در رابطه با تبلیغ دین همواره به مطلبی با عنوان «ابلاغ» توجه می دهد. ابلاغ به معنای رساندن پیام است. باتوجه به بیانات قرآن کریم می توان گفت که ابلاغ رکنی اساسی در پیمودن مسیر پر پیچ و خم تبلیغ است. البته قرآن کریم بلاغ را با صفت «مبین» وصف کرده است که به معنای قانع کننده است. پس با این حساب تبلیغ مورد نظر خدای متعال رساندن پیام اسلام است به صورتی که قانع کننده باشد، به این معنا که پیام باید به گونه ای رسانده شود که افراد پس از گفتگو و مباحثه به درک روشنی برسند، حال چه آن را بپذیرند و یا نپذیرند، چنانکه قرآن کریم می فرماید: «وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ؛[4] و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [مأموريتى] نيست».
این کار واجبی کفایی است تا از مسیر آن اندیشه قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام به شیوه ای روشن و تبیین شده به همه انسان ها برسد. حال از آنجایی که افرادی که بتوانند این وظیفه را به درستی انجام دهند، به اندازه کافی وجود ندارند، باید مقدمات لازم برای تحقق این امر فراهم شود، به این معنا که واجبات و محرّمات از قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و عترت طاهره علیهم السلام آموخته شود؛ این یادگیری مقدمه ای برای بلاغ مبین است.
اصل مهم ولایت
در این میان مسئله «ولایت» موضوع بسیار مهمی است که در طول تاریخ به نحو شایسته و مورد قبولی به آن پرداخته نشده است. این مورد باید مورد توجه مبلغان و حتی در رأس تبلیغ آنان قرار گیرد. امیرمؤمنان حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام در پی جفای مسلمان نماها به مدت بیست و پنج سال از حق خود دور ماندند و به اجبار روزگار و مصلحت اسلام تمام این مدت خانه نشین شدند. پس از آنکه این مدت سپری شد مردم خسته از ظلم ها و فسادها به آن حضرت پناه آوردند و با ایشان بیعت کردند. امیرمؤمنان علیه السلام در همان آغاز راه در جمع مسلمانان حاضر شدند و اولین خطبه خود پس از به دست گرفتن زمام امور مسلمانان را ایراد کردند. آن حضرت در بخشی از این خطبه فرمودند: «إنّ الله لا يقبل توحيده إلاّ بالاعتراف لنبيّه صلى الله عليه وآله بنبوّته، ولا يقبل ديناً إلّا بولاية من أمر بولايته؛[5] همانا خداوند، توحید را نمی پذیرد، مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش صلی الله علیه وآله و هیچ دینی را نمی پذیرد، مگر با پذیرش ولایت کسی که به ولایتش فرمان داده است».
موضوعی که در کلام امیرمؤمنان علیه السلام به آن اشاره رفته است مقوله ای بسیار بسیار مهم و از ارکان دین و ایمان است، اما این حقیقت هرگز به گونه ای قانع کننده و با بلاغ مبین به مردم نرسیده است، بلکه حتی بسیاری از مسلمانان نیز از آن بی اطلاع اند.
تنها در کتاب وسائل الشیعة حدود چهل هزار حدیث گردآوری شده است و در کتاب مستدرک الوسائل نیز بیش از بیست هزار روایت دیگر نقل شده که در وسائل الشیعة نیامده است و تمام این روایات مربوط به احکام هستند، نه مباحث اعتقادی، یعنی شامل احکام الزامی و غیرالزامی در موضوعات احوال شخصی و حدود و مجازات ها می شوند.
اما این معارف هنوز به بشریت نرسیده است. ما در کجای این معادله قرار داریم و بلاغ مبین در کجاست؟ درحالی که هنوز پس از هزار و چهارصد سال جامعه بشری به این حقیقت دست نیافته است ما در این میان چه وظیفه ای به عهده خواهیم داشت؟
اخلاق
سومین رکن علوم اهل بیت علیهم السلام که از اهمیت بسیار بالایی نیز برخوردار است رکن اخلاق است. مراد ما از این رکن اخلاق اهل بیت علیهم السلام و منش آنان است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این باب فرمودند: «إنّما بعثت لاُتمّم مكارم الأخلاق؛[6] همانا من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم».
مطالعه صحیح تاریخ ما را به این مهم رهنمون می سازد که رسول خدا صلی الله علیه وآله به زور شمشیر به پیروزی نرسیدند، بلکه عامل اساسی در پیروزی آن حضرت اخلاق الهی ایشان بود. آن حضرت از شمشیر تنها برای دفاع استفاده کردند و فقط برای دفاع در برابر حملات دشمنان که قصدشان به قتل رساندن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سایر مسلمانان بود، دست به شمشیر بردند. بنابراین، پیروزی های آن حضرت در سایه اخلاق ایشان رقم خورد. از این رو اخلاق آن حضرت باید به تمام انسان ها منتقل گردد، یعنی تمام هشت میلیارد انسانی که در جای جای زمین زندگی می کنند باید از آن مطلع شوند.
تلنگری برای هدایت: اهمیت ابلاغ معارف اهل بیت علیهم السلام
انسان در بسیاری از امور نیازمند تلنگری است تا او را به خود آورد. احادیث اهل بیت علیهم السلام و داستان های مربوط به آنان برای بسیاری همانند تلنگری هستند که پوسته شکننده جهالت را از روح او می زدایند. حدیث و داستان های اهل بیت علیهم السلام گاهی چنان بر فردی کارگر می افتد که مسیر زندگی او را دگرگون می سازد. چنین اتفاقی به کرات و مرات در طول تاریخ رخ داده است. هدایت این افراد به وسیله احادیث اهل بیت علیهم السلام مصداق روشنی بر سخن شیوای حضرت امام رضا علیه السلام است که فرمودند: «فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا؛ اگر مردم زیبایی های سخنان ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند».
با کنار هم قرار دادن این شواهد چنین نتیجه می گیریم که سبب دورافتادن میلیاردها انسان در سراسر کره زمین از اهل بیت علیهم السلام این است که زیبایی کلام شان به آنان نرسیده است.
من تاکنون نزدیک به ده جلد کتاب در رابطه با مستبصرانی که راه حق را یافته اند مطالعه کرده ام. در میان این افراد اساتید دانشگاه، متفکران و عالمان به چشم می خورند و حتی برخی از آنان را از نزدیک ملاقات کرده ام. در میان این افراد مستبصر کسانی بوده اند که در شصت و هفتاد سالگی به نور اهل بیت علیهم السلام هدایت یافته اند و تا به این سن از حقیقت دور مانده بودند. جالب است بدانید که یکی از افرادی که در سنین بالا به نور اهل بیت علیهم السلام هدایت یافته بود به عالمی شیعی اعتراض می کرد و می گفت: چرا این معارف را زمانی که در جوانی بودم، به ما نرساندید؟ من خود جستجو کردم و به حقیقت رسیدم.
عالم شیعی در پاسخ به او گفت: بله، درست می گویی. اما حالا این سخن را بر خود تطبیق بده و هرچه آموخته ای و از آن آگاه شده ای را به دیگران منتقل کن و نگذار دیگران نیز در ناآگاهی بمانند، و مسئولیت خود را در این زمینه ادا کن.
تلاش مستمر و رسالت ابلاغ معارف اهل بیت علیهم السلام
بدون شک، هر انسانی جهانی از انرژی را در وجود خود دارد و باید از اتلاف عمر خود در لذات و شهوات غیرضروری پرهیز کند. درباره بسیاری از بزرگان گفته اند که آن ها در ابتدا افراد برجسته ای نبودند، بلکه از میان مردم عادی برخاسته بودند. آن طور که برخی آمارها نشان می دهند گاهی افراد ممتاز چندان موفق نمی شوند، چراکه دچار غرور می گردند.
به هر حال انسان نباید از خود مأیوس شده، استعدادها و قدرت های درونی خود را نادیده بگیرد. در تاریخ نقل شده است که از یکی از عالمان پیشین پرسیدند: چگونه عالم شدی؟ استاد تو که بود؟
او پاسخ داد: «نملة»، یعنی استاد من فقط یک مورچه بود، زیرا حرف «ت» در «نملة» نشانگر مفرد بودن است، نه تأنیث، مانند تعبیر «تمرة خیرٌ من جرادة»، یعنی یک دانه خرما بهتر از یک ملخ است. این سخن بر این مطلب دلالت دارد که تنها یک مورچه سبب شده است تا فردی که به استعدادهای درونی خود پی نبرده بود به آن ها آگاه شود و با درس پذیری از یک مورچه به موفقیت برسد. پرسیدند: چگونه؟
او گفت: من فرد باهوشی نبودم. در حوزه درس می خواندم، اما مطالب آن را نه خوب حفظ می شدم و نه آن ها را به درستی درک می کردم. چندین سال درس خواندم، اما به نتیجه ای نرسیدم و نزدیک بود که دچار یأس شوم. شبی در حال مطالعه یکی از کتاب های درسی بودم و آن را یک بار، دو بار و سه بار مرور کردم، اما همچنان چیزی از آن درک نکردم. ناامید شدم، انگشتم را میان صفحات کتاب گذاشتم و با خود اندیشیدم که اگر در درس موفق نشوم، حوزه را ترک کنم و شغل دیگری را پیش بگیرم، مثلاً کسب و کار. اما دلم راضی نمی شد، چون عاشق علم بودم. در همان لحظه دیدم که مورچه ای در حال حمل یک تکه کاه است و به سوی لانه اش می رود. کنجکاو شدم و کتاب را در مسیر مورچه قرار دادم، او ایستاد و مسیرش را تغییر داد. دوباره کتاب را در مسیر جدیدش گذاشتم، باز هم متوقف شد و از جهت دیگری رفت. بارها این کار را تکرار کردم و هربار مورچه مسیر خود را تغییر می داد، تا اینکه خوابم برد و کتاب از دستم افتاد.
هنگامی که بیدار شدم، دیدم مورچه همچنان به راه خود ادامه داده و قصد دارد وارد لانه اش شود. با خود گفتم: من نباید از این مورچه کمتر باشم و نباید اجازه دهم یأس بر من غلبه کند.
آری، هریک از شما می تواند به مقدار توان و تلاشش کم یا زیاد تأثیرگذار باشد، این تأثیرگذاری می تواند از یک درصد آغاز شود و رفته رفته به ده درصد یا حتی بیست درصد و بیشترارتقا یابد تا اینکه روزی سخن ندای «معاشر الناس» پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و نیز ندای «أيّها الناس» قرآن کریم و فرموده حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تحقق یابد، هرچند پس از صد سال.
بدون شک آنچه بیان آن رفت صحیح است و انتشار معارف اهل بیت علیهم السلام واجبی کفایی است که تا به امروز به نحو شایسته به آن پرداخته نشده و به مقدار کفایت نرسیده است. پس لازم است که این معارف با استمداد از وسایل گوناگون، نظیر: منابر، شبکه های ماهواره ای و حتی مجالس و از هر طریق دیگر به جهانیان رسانده شود. فردی که چنین تصمیمی داشته باشد می تواند حتی در طول زندگی روزمره خود به این امر مهم بپردازد، مثلاً هر فردی می تواند زمانی که در اتوبوس نشسته است با فرد کناری خود روی سخن را باز کند و معارف اهل بیت علیهم السلام را به او منتقل سازد و یا فردی که در صحن حرم های مطهر اهل بیت علیهم السلام قدم می زند پیام آنان را برای سایر زائران بیان کند.
لزوم عمل به واجب کفایی در رساندن معارف اهل بیت علیهم السلام
حدود شصت سال پیش، یکی از عالمان نقل می کرد و می گفت: من فقط یک بار توفیق انجام حج پیدا کردم، و در همان حج تصمیم گرفتم که به مستحباتی که در مناسک حج ذکر شده، عمل کنم، ازجمله مستحب است که در مسجد الحرام ختم قرآن انجام شود، یعنی از سوره حمد تا سوره ناس تلاوت گردد. همچنین علاوه بر طواف واجب، مستحب است که سیصد و شصت طواف انجام شود و سایر مستحبات حج نیز رعایت گردد، و نخواستم که در مکه مکرمه بدون عمل باشم. اما در نهایت، نه حتی یک طواف انجام دادم، و نه حتی یک جزء از قرآن را تلاوت کردم، زیرا دیدم که بسیاری از کسانی که از اطراف جهان برای حج آمده اند، افرادی ناآگاه و جاهل اند، و ارشاد جاهل یک واجب کفایی است.
آیا تاکنون شنیده اید که کسی که به حج رفته باشد، همانند این عالم، اصول دین و احکام الزامی و واجبات و محرمات را به دیگران آموزش داده باشد؟ یا اینکه اخلاق انبیا علی نبینا وآله وعلیهم السلام و اهل بیت علیهم السلام را منتقل کرده باشد؟
پاسخ این است که مسلماً چنین اتفاقی به ندرت رخ می دهد و علت آن عمل نکردن به واجبات کفایی است، چنان که در حدیثی شریف آمده است خداوند مستحبات را از کسی که توان انجام واجب را دارد اما آن را ترک کرده است، نمی پذیرد.
این مطلب حائز توجه است که حتی بسیاری از مؤمنان نیز نسبت به احکام دینی جاهل اند، حال چه جاهل قاصر و چه جاهل مقصر.
بی شک، واجب کفایی ای که از آن سخن گفتم، یعنی رساندن فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام به جهانیان بدون هیچ گونه تردیدی یک واجب کفایی است و باید به آن رسیدگی شود، اما باتوجه به تعداد اندک عالمان دینی و افراد مشابه آنان در زمان حاضر پوشش جهانی این وظیفه ممکن نیست، پس باید مقدمات وجود برای تحقق آن فراهم شود و هرکس به مقدار توان خود باید در این مسیر تلاش کند، چراکه امروز این واجب کفایی به یک واجب عینی تبدیل شده است.
از خدای متعال خواستارم که من، شما و همه مؤمنان را در مسیر تحقق فرمایش مولایمان حضرت امام رضا علیه السلام، که همگان را به یادگیری و یاددهی معارف اهل بیت علیهم السلام توصیه کردند، موفق بدارد.
وصلى الله على سيّدنا محمّد وآله الطاهرين
[1]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، شيخ صدوق، ج٢، ص٢٧٥.
[2]. سوره شوری، آیه 7.
[3]. سوره کهف، آیه 29.
[4]. سوره نور، آیه 54.
[5]. مصباح المتهجّد، ص 754.
[6]. بحارالأنوار، ج68، ص382.