LOGIN
خبر
shirazi.ir
سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی (جلسه بیست و چهارم)
کد 5560
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 14 شهریور 1396 - 13 ذوالحجّة الحرام 1438
«عبادت و عملیات ارتباط»
 
در روز پنج شنبه 1 ذی الحجه 1438ق (1396/6/2) جلسه بیست و چهارم از سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی با حضور علما، فضلا و اعضای دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله برگزار شد.
 
در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین شیرازی به مباحثی در زمینه ی «عبادت و عملیات ارتباط» پرداختند که به صورت چکیده به بخشی از بیانات ایشان اشاره می گردد.
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وعترته الطاهرین، ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین
 
خدای سبحان در قرآن کریم فرموده است: «وَالْفَجْرِ * وَلَیَالٍ عَشْرٍ * وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ؛ سوگند به سپیده‌ دم * و به شبهای دهگانه * و به جفت و تاق» (فجر/1ـ3).

در آیه ی دیگر می فرماید: «وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد» (اعراف/142).

ـ قطب راوندی در کتاب لب اللباب از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که ایشان فرموده اند: «ما من عمل أزکی عند الله من العمل فی أیام العشر؛ هیچ عملی در همه ی روزگاران نزد خدای متعال پاکیزه تر (برتر) از اعمال ده روزه ی [ماه ذی الحجه] نیست».

همچنین فرموده اند: «إن الله تعالی لیس بتارک صبیحة أول لیلة من ذی الحجة أحداً ممن یصلی الی هذه القبلة الا غفر له؛ خدای متعال صبحگاه شب اول ماه ذی الحجه همه ی نمازگزاران به سمت این قبله را بی تردید می آمرزد».

نیز می فرمایند: «ثلاثة ینظرون من الجنة حین یشاؤون: رجل قرأ «قل هو الله أحد» مأتی مرة فی أیام العشر؛ سه کس در هر جایی از بهشت که بخواهند می نگرند (ساکن می شوند): مردی (کسی) که سوره ی «قل هو الله أحد» را دویست بار در این دهه بخواند».

ـ ابن ابی الجمهور در کتاب درر اللئالی از ابو صالح از کعب نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «إن الله تبارک وتعالی اختار الساعات فاختار منها ساعات الصلوات، واختار الأیام فاختار منها یوم الجمعة، واختار الشهور فاختار شهر رمضان، واختار اللیالی فاختار لیلة القدر، فالصلاة تکفر ما بینها وبین الصلاة، وشهر رمضان یکفر ما بینه وبین رمضان، والجمعة ما بینها وبین الجمعة، وأیام الحج مثل ذلک وما من أیام الدنیا أحب إلی الله من العمل فی أیام العشر من ذی الحجة، ولا لیالی أفضل منهن، فیموت المؤمن وهو بین حسنتین ینتظرها وحسنة قد قضاها؛ خدای تبارک و تعالی اوقات را اختیار کرد و از میان آن، اوقات نماز را برگزید، و روزها را اختیار کرد و از میان آن ها روز جمعه را برگزید، و ماه ها را برگزید و از میان آن ها ماه رمضان را انتخاب نمود، و از میان شب ها شب قدر را اختیار فرمود، [بدان که] نماز، کفاره ی گناهان بین دو نماز است، و ماه رمضان نابود کننده ی گناهان تا رمضان بعدی است، و روز جمعه گناهان تا جمعه ی دیگر را می زداید و ایام نیز همین گونه است. و محبوب ترین و پسندیده ترین اعمال دنیا نزد خدای متعال عمل روز و شب های ده گانه ی (دهه ی اول) ماه ذی الحجه است، فرد مؤمن [در حالی] می میرد که در میان دو حسنه است که به انتظار [فرا رسیدن] آن نشسته و یا حسنه ای که آن را انجام داده است».

ـ کتاب اقبال (تألیف ابو علی، حسن بن محمد بن اسماعیل بن محمد بن اشناس در نسخه ی قدیمی خطی خود به تاریخ 437 هجری قمری که از اصحاب منصف ماست و خدا ایشان را رحمت کند) در اعمال ذی الحجه، با اسناد خود از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت کرده است که فرموده اند: «ما من أیام العمل الصالح فیها أحب إلی الله ـ عزوجل ـ من أیام العشر (یعنی عشر ذی الحجة)! قالوا: یا رسول الله، ولا الجهاد فی سبیل الله؟ قال: ولا الجهاد فی سبیل الله، الا رجل خرج بنفسه وماله فلم یرجع من ذلک بشیء؛ هیچ روزی که عمل صالح در آن صورت گیرد نزد خدای ـ عزوجل ـ از روزهای ده گانه (دهه ی ذی الحجه) محبوب تر نیست. گفتند: یا رسول الله، حتی جهاد در راه خدا باشد؟ فرمودند: حتی جهاد در راه خدا، مگر کسی که جان و مال خود را تماماً در این راه بگذارد».

ـ نیز از آن جمله است روایتی که ابن اشناس بزاز رحمة الله علیه با اسناد به رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که فرموده اند: «ما من أیام أزکی عند الله تعالی ولا أعظم اجرا من خیر من عشر الأضحی قیل ولا الجهاد فی سبیل الله (وذکر مثله)؛ هیچ روزی از دهه ی قربان (دهه ی اول ماه ذی الحجه) نزد خدا پاکیزه تر و پر پاداش تر نیست. گفته شد: حتی جهاد در راه خدا؟».

ـ ابن ابی الجمهور در کتاب درر اللئالی به نقل از عبدالله بن عمر از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت کرده است که فرمودند: «ما من عمل أفضل من عمل فی هذه الأیام العشر من ذی الحجة قالوا ولا الجهاد قال ولا الجهاد الا رجل خرج بماله ونفسه فلم یرجع منهما بشیء؛ هیچ عملی از عمل در این دهه ی ماه ذی الحجه برتر نیست. گفتند: حتی جهاد؟ فرمودند: حتی جهاد [به آن مرتبه و درجه نمی رسد]، مگر این که فرد مجاهد جان و مالش را در این راه نثار کند».

ـ عبادت، عملیات اتصال و ارتباط پیوسته میان «من» و «او» است و به تعبیر دیگر ارتباطی است بین فعل انسان و عکس العمل الهی، مانند حقیقت «اسناد» که بین «مسند» و مسند إلیه» قرار دارد که نمی توان این سه رکن را در عبادت انکار کرد، زیرا این، «حس مشترک» است. از آن جا که «من» معرفه است، خدای متعال می فرماید: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ؛ بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است»(قیامة/14).

یا فی الجملة معرفه است، ولی «او» کاملاً مجهول است، لذا نتیجه تابع أخس مقدمات است و غموض و ابهام در رکن سوم در عملیات است و از این جا «عبادت» مفهوم عمیق، ابهام آلود دارد و در نهایت پیچیدگی است. از دیگر سو پرداختن و بحث در آن بسیار آسان و سطحی است و در نهایت آن را به عملیات ارتباط تشبیه می کنیم.

ـ بحث در این جا مجرد چینشِ فهرست گونه، ناجور، آشفته، ناهمگون و ناهماهنگ به صورت نکته ها، الهام خواستن و «تأملاتی» است که در هفت مورد به شمار هفت آسمان و هفت زمین محدود می شود.

تأمل اول: جوهر «عبادت» است و آن حقیقتِ فطریِ خودجوشِ غیر ارادی است که در انسان وجود دارد. در کتاب تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام آمده است: «از امام صادق علیه السلام درباره ی خدای عزوجل سؤال شد ایشان به او فرمودند: آیا بر کشتی سوار شده ای و کشتی شکسته شده باشد و کشتی ای که تو را نجات دهد و بی نیازت کند نداشته باشی؟

گفت: آری.

امام علیه السلام فرمودند: آیا در آن حال به دلت گذشت و خطور کرده است که چیزی وجود دارد و می تواند تو را از ورطه ای که در آن گرفتار شده ای نجات دهد؟

گفت: آری.

امام فرمودند: آن چیز، همان خدای تواناست».

در کتاب گرانسنگ بحارالأنوار آمده است: «مردم از کسب معرفت خدای عزوجل معاف و در این معنا بر فطرت خود واگذاشته شده اند و به تنها اقرار به گفتار رضایت حاصل می شود و به رسیدن به استدلال علمی تکلیف نشده اند».

بنابراین، مفهوم فطری، امری است مشترک، ولی هر یک از ما به تدریج، شیوه ی خاص خود را در عملیات «عبادت» و «دعا» برای خویش روشن می کند که با شیوه ی مخصوص خود در این زمینه از دیگری متمایز می شود، لذا آمده است: «الطریق إلی الله بعدد أنفاس الخلائق؛ راه های به سوی خدا به عدد انفاس خلائق است».

تأمل دوم: «مباشر» و «دیدار پذیر» در عملیات ارتباط بین بنده و آفریدگارش متفاوت است. خدای سبحان می فرماید: «وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ؛ و رحمت من همه چیز را فراگرفته است» (اعراف/156).

نیز فرموده است: «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا؛ اوست کسی که با فرشتگان خود بر شما درود می فرستد تا شما را از تاریکی به سوی روشنایی برآورد و به مؤمنان همواره مهربان است» (احزاب/43).

در این جا بنده، دیدارپذیر و اجابت کننده ی [دعوت برای] ارتباط است.

همچنین می فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم، جز برای آن که مرا بپرستند» (ذاریات/56).

نیز فرموده است: «وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ؛ و هیچ چیزی نیست مگر این که در حال ستایش، تسبیح او می گوید» (إسراء/44).

به صریح این آیه بنده پیش قدم بوده و فاعل عملیات ارتباطی می باشد. روشن باشد که میان مبادر (پیش قدم) و ملتقی (دیدارپذیر) از هر جهت تفاوتی بی حد و مرز وجود دارد، چراکه فرد فاعل و پیش قدم تمام افعال و گزینه ها را در اختیار دارد که ترقی و تعالی و دگرگونی ارتباط را به وجود می آورد، مانند:

1) اختیار و انتخاب افعال 2) سیاق افعال 3) سرعت، کندی و شدت [در قلب] و سستی 4) ترکیب و تدوین و ده ها عوامل دیگری که فرد دیدارپذیر از آن برخوردار نیست و از این جا حقیقت ضرب المثل «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» و فرق بین «دیدار پذیر مستقیم» در عملیات خوردن و آشامیدن و دلدادگی و قضایای جنسی پدیدار و لذت و سرخوشی در خودِ اقدام کننده به مراتب و بی حد و مرز نسبت به دیدارپذیر حاصل می شود.

تأمل سوم: مراوده، شامل دو رکن اساسیِ: 1) ایجاد ارتباط 2) انتقال دادن اطلاعات می شود.

عمده ترین چیزی که با ایجاد ارتباط پیوند دارد، ارتباط، ادغام و قرین شدن است که زبان جسم است و زبان گفتار نیست.

دانشمندان علم ارتباط و مراوده می گویند: «مراوده بر 10 درصد گفتار، 30 درصد صدا و 60 درصد بر زبان بدن (رفتاری) تکیه دارد.

مصادیق شناخته شده ی زبان بدن در عبادات بسیار می باشد و از آن جمله است:

1) دست به سوی آسمان دراز کردن؛

2) ژولیده مو و خاک آلوده بودن؛

3) خشوع در انواع گونه های آن که به بدن، سر، صورت، چهره و چشمان مرتبط است؛

4) گریستن و روان شدن اشک؛

5) رکوع و سجود.

البته مصادیق زیادی در این معنا وجود دارد که رایج نیست. علی بن داوود می گوید: «حضرت ابو عبدالله، جعفر بن محمد صادق علیه السلام را در موقف دیدم که محاسن در دست گرفته و دامان جمع کرده بودند و به درگاه الهی عرضه می داشتند: «هذه رمتی (العظام البالیة) بما جنیت؛ این استخوان خاک شده ی من است، با ناشایست هایی که بر خود بار کرده ام».

مورد دوم: انتقال اطلاعات است. در این مقوله نقش عمده بر گفتار قرار دارد، به این معنا که می توان میلیون ها اطلاعات دقیق و عمیق را به دیگران منتقل کرد، حال آن که جزء کوچکی از آن را به واسطه ی نوشتار و تصویر و اشاره و جز آن نمی توان منتقل کرد. تمام این خلاقیت به وسیله ی دیدن و شنیدن میسر است.

تأمل چهارم: شامل پیوند و ارتباط که اثری نه چندان متفاوت دارد و عبارت است از: تفاعل، پذیرش و میل از طرف دیگر؛ برخلاف انسان که هماره تفاعل معکوس از خود نشان می دهد.

امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «اتق شر من احسنت الیه؛ از شر کسی که به او نیکی کردی برحذر باش».

در دعای مشهور افتتاح می خوانیم: «إنک تدعونی فأولی عنک وتتحبّب إلی فأتبغض الیک وتتودّد إلیّ فلا أقبل منک؛ مرا می خوانی، از تو روی بر می تابم، و به من دوستی می کنی، اما من با تو دشمنی می ورزم، و با من اظهار محبت و عشق می کنی، ولی از تو نمی پذیرم».

این قاعده عمومیت دارد و استثناپذیر نیست.

تأمل پنجم: ارتباط ستمکارانه، مانند خشونت در گفتار و هنگام خواستن چیزی و گاز گرفتن و کتک زدن در ارتباطات جنسی است که سطح توجه در فاعل و اقدام کننده را بالا برده و در نتیجه سطح انگیزش را در تفاعل و ارتباط نیز افزایش می دهد.

از همین رو کسانی که در دعا کردن و خواستن، اصرار و پافشاری می کنند و درشت سخن می گویند به خواسته های خود نائل می گردند و این، رهاورد توجه شدید و عمیق می باشد.

تأمل ششم: نهاد و اساس تَرَتُّبی در تمام عملیات ارتباط می باشد و از آن جمله عبادت و دعاست که همیشه یکنواخت نبوده، بلکه بر اساس های متغیر استوار است و ثابت و مستقر نیست. لذا سطح آن، زمانی عالی است، ولی به ناچار محتوای خود را به تدریج از دست می دهد و به یک شیء بی محتوا و سست و بی نشان و فاقد رونق بدل می شود (که این، همان «حسنات الأبرار» است).

تأمل هفتم: این مورد مهم ترین بخش این بحث است و آن، تلاش برای برانگیختن احساسات عمیق انسانی در پیشگاه خدای متعال و منبع فیض، و کسب مهربانی و شفقت اوست. خدای متعال فرموده است: «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ؛ و به او [توسل و] تقرب جویید»(مائده/35).

این دستور الهی به صیغه و ساختار امر و وجوب است. بی تردید بزرگ ترین وسایل برای تقرب به باری تعالی ذکر صلوات بر محمد و آل محمد می باشد. خدای متعال می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی * وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی؛ رستگار آن کس که خود را پاک گردانید و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد»(اعلی/14و15).

بنابراین، خدای متعال واجب گرداند که نام محمد و آل محمد همراه و قرین نامش برده شود و در واقع ذکر نام آن پاکان همراه نام خدای عزوجل روح عبادت و دعا و مراد از آن است. با این تعریف اگر تفاوت و اختلافی در آن وجود داشته باشد نه تنها بیهوده و بازیچه بودن آن را می رساند، بلکه نتیجه ی عکس دارد، به این معنا که خشم، بیزاری و لعنت خدا را در پی خواهد داشت.

از امام علی بن الحسین، حضرت سجاد علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «روزی موسی بن عمران بر مردی گذشت که دست به سوی آسمان فراز کرده و دعا می کرد. آن حضرت در پی کار خود رفت و هفت روز بعد بازگشت و چون به همان جا رسید او را دید که همچنان دست خود را به سوی آسمان فراز کرده است.

حضرت موسی علیه السلام به درگاه خدای سبحان عرضه داشت: پروردگارا، این بنده ی تو هفت روز است که دست نیاز به سوی تو دراز کرده و از حضرتت طلب مغفرت می کند و نیاز خود را از تو می خواهد!

خدای متعال به سوی او وحی فرستاد و فرمود: یا موسی، اگر آن قدر دعا کند که دستش فرو افتد و زبانش از گفتن بازماند دعای او را مستجاب نمی کنم، مگر این که از آن راهی که فرمانش دادم نزد من بیاید».

خدای متعال در این باره می فرماید: «وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه ما در آیید، بلکه نیکی آن است که کسی تقوا پیشه کند و به خانه از در [ورودی] آنها در آید»(بقره/189).

امیرمؤمنان علیه السلام در حالی که در بستر شهادت افتاده بودند خطاب به فرزندان و شیعیان خود فرمودند: «ما در[وازه] هایی هستیم که فرمان یافته اید از آن وارد خانه ها شوید. به خدا سوگند، در[وازه]های آن خانه ها ماییم و کسی جز ما نیست و هیچ کس آن را نمی گوید (ادعا نمی کند)».