LOGIN
خبر
shirazi.ir
سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی (جلسه سی و پنجم)
کد 6117
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 16 بهمن 1396 - 18 جمادى الأولى 1439
«ضرورت مطلق گرایی و فاجعه ی تخصص گرایی»
 
در روز پنج شنبه 7 جمادی الأولی 1439ق (1396/11/5) جلسه سی و پنجم از سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی با حضور علما، فضلا و اساتید حوزه و دانشگاه برگزار شد.
 
در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین شیرازی به مباحثی در زمینه ی «ضرورت مطلق گرایی و فاجعه ی تخصص گرایی» پرداختند که سرفصل این مباحث از قرار زیر است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وعترته الطیبین الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم إلی یوم الدین

ـ خدای متعال فرموده است: «سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ؛ به زودی نشانه های خود را در افق ها [ی گوناگون] و در دل هایشان به آنها نشان می دهیم» (فصلت/53).

ـ در آیه ای دیگر می فرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا؛ هرکس، کسی را جز به قصاص قتل یا [به کیفری] در زمین بکشد چنان است که گویی همه ی مردم را کشته باشد و هرکس کسی را زنده بدارد چنان است که گویی تمام مردم را زنده داشته است» (مائدة/32).

ـ ابیاتی به امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نسبت داده شده است که فرموده اند: «دواؤک فیک وما تشعر * وداؤک منک وما تُبصر / وأنت الکتاب المبین الذی * بأحرفه یظهر المظمر / وتزعم انک جرم صغیر * وفیک انطوی العالم الأکبر؛ درد تو در توست، اما درک نمی کنی * و داروی تو از توست، ولی نمی نگری / و تو آن کتاب آشکار هستی * که نهفته ها و اسرارش در حرف هایش ظهور می کند / تو می پنداری که جرم کوچکی هستی * در حالی که جهان بزرگ در وجودت نهفته است».

ـ ضرورت و اهمیت تخصص ها در زندگی را نمی توان اظهار کرد، اما متخصصان خود مایه ی نابودی جامعه، مصیبت زندگی، تباهی مصالح و کاهنده ی منافع هستند و آن هنگامی است که در ورای همه ی جوانب تصمیم می گیرند و این فرایند، اثرگذاری سوء دارد، از آن جهت که آنان از درک تداخل ها سخت ناتوانند.

ـ همان گونه که از آیات کریمه ی قرآن کریم و ابیات شعری منسوب به امیرمؤمنان علیه السلام بر می آید، در هر فردی از جامعه لزوماً ویژگی هایی نهفته است، مانند:

1) عناصر فراهم آمده در تمام انسان ها؛

2) انرژی همه ی هستی ها (در مصرع آخر به عظمت و قدرت بی نهایت انسان اشاره شده است).

ـ انحصار شخصیت و ویژگی های انسان، ممکن نیست و ارزیابی و ارزش گذاری او در چارچوب و مفاهیم محدود نیز محال است، چراکه او به مراتب بزرگ تر و گسترده تر از آن است که در قالب عنوان ها بگنجد و به تصور درآید و یا بتوان به اهداف، عناصر، توانمندی و بزرگی اش رسید و آن را درک کرد.

ـ از جنبه ی بیولوژی، انسان از شصت ترلیون (هزار میلیارد) سلول تشکیل شده است که در هر لحظه عملیات و فعل و انفعال هایی (عملیات متابولیسم) به صورت بی حدّ و مرز در او صورت می گیرد.

ـ متناسب با این توانمندی های نامحدود و پایان ناپذیر، رسالتی بسیار پیچیده بر عهده ی انسان نهاده شده است و آن پذیرفتن بار سنگین زندگی است که عبارت است از:

1) حمایت؛

2) صیانت؛

3) به کار گرفتن توانمندی ها و انرژی های بی پایان و ممانعت از به هدر رفتن و تباه شدنِ آن.

ـ توان و انرژی زندگی رشته رشته و جداگانه نیست، بلکه تمام جوانب آن با یکدیگر درهم تنیده، ذوب شده و مرتبط است و سه بار سنگین در زندگی ذکر شده را فقط و فقط با لحاظ داشتن این پیوند از رهگذر تنوع گرایی مطلق می توان بر دوش کشید، به این معنا که به چنین امری به صورت حرفه ای و تخصصی باید پرداخت.

البته از آن جا که تخصص مطلق با تنوع گرایی مطلق قابل جمع نیست، بنابراین کسب تخصص اجمالی در تمام عرصه های اساسی مطلوب و شایسته است.

ـ عرصه های اساسی بسیار است و شرایط گوناگون، عرصه های گوناگونی تحمیل می کند (به وجود می آورد). به عنوان نمونه ده عنوان را مطرح می کنیم که زندگی مصرّانه آن را بر همه ی ما تحمیل می کند، چه اینکه انسان نمی تواند به طور دائمی و پیوسته زیر سایه ی مهربانی و رحمت دیگران زندگی کند. ده عنوان مورد نظر به شرح زیر است:

یک) مطالعات تخصصی مطلق در فقه، اصول و مقدمات آن ها (نحو، صرف، معانی، بیان و منطق) و عقاید است در کنار اینها مطالعات تخصصی غیر مطلق در علوم دانشگاهی و توسعه ی فردی است.

دو) علم طب و پزشکی است: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در این باره فرموده اند: «العلم علمان: علم الأدیان وعلم الأبدان؛ دانش دو گونه است: دانش دین (معنوی) و دانش بدن (طب).

با این تفکیک و بیان نمی توان به طور کامل بر دانش پزشکان تکیه کرد، چراکه انسان هر قدر نا آگاه و بی اطلاع باشد، نسبت به مزاج خویش از تمام پزشکان آگاه تر است، لذا باید این آگاهی و دانسته ی خود را با مقداری از تخصص کامل کند.

سه) تکنولوژی است که به صورت نامحدود تمام لحظه های زندگی ما را دربر گرفته و به طور کلی از قواعد و مبانی همسان و همانند برخوردار است که اگر به صورت حرفه ای هرچند اجمالی در برخی از موارد به آن عمل شود، در سایر موارد کار بسیار آسان خواهد بود.

چهار) جنگ است. از امیرمؤمنان و امام حسین علیهما السلام روایت شده است که فرموده اند: «الحیاة عقیدة وجهاد؛ زندگی عقیده و آرمان و جهاد است».

مراد جنگ با دولت ها، امپراتوری ها و جریان های منحرف و فاسد است که باید طرح و برنامه ی استواری برای مقابله با آنان ارائه داد.

پنج) مدیریت و نظارت بر مؤسسه های گوناگون، طرح و برنامه های متعدد، رهبری کادرها و اعضای آن، برنامه ریزی استراتژیکی، تاکتیکی و کارآفرینی است و در این میانه مسأله ی مدیریت بسا که پیچیده ترین واژه در فرهنگ زندگی باشد.

شش) اقتصاد است که شریان اصلی و عصب کهن در تمام جوانب زندگی که ثروت می باشد، به گونه ای که اگر مال و ثروت نباشد نمی توان هیچ حرکت و جنبشی را در زندگی به وجود آورد.

رسول اکرم صلی الله علیه وآله درباره ی اثر ثروت در پیشبرد کارها فرموده اند: «ما قام الإسلام ولا استقام إلاّ بمال خدیجه؛ تنها با قدرتِ ثروت خدیجه سلام الله علیها اسلام پایایی و قوام یافت».

هفت) ساختن امت، برپایی تمدن، پرورش توده ها، ایجاد افکار متمدنانه و فرهنگی، ایجاد توسعه و شکوفایی و تحول و ارتقا بخشیدن به سلوک و اندیشه ها و گرایش ها با مراعات و در نظر گرفتن اصول، ارزش ها و همراهی است.

هشت) داشتن سیاست، شناخت بازی ها، نیرنگ ها و روش های افسون گرانه، هوشمندی و زیرکیِ فوق العاده و آگاهی از مکر بزرگی که دولت ها و رژیم ها و احزاب و جریان ها به کار می بندند می باشد. رسول خدا صلی الله علیه وآله در این معنا فرموده اند: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس؛ انسان آگاه به زمان خود، آماج شبهه ها قرار نمی گیرد».

نه) فعالیت اجتماعی، ایجاد ارتباط با سران جامعه، شخصیت های بزرگ در عرصه های گوناگون و توده ی مردم است. قدرت و توانایی در تعامل با گرایش های گوناگون و مشرب های متناقض و متضاد دیگر بایسته است.

ده) ایجاد امنیت، صلح و سازش، فرو خواباندن شعله ی آتش ها[ی ناشی از اختلافات]، پرداختن به گفتگو، ایجاد راه حل هایی میانه با لحاظ داشتن مصالح و منافع اساسی ضروری می باشد. توجه داشته باشیم که جهان از روزگاران کهن بیشترین نیاز را به حاکمیت صلح داشته و دارد.

ـ انسان از توانمندی و نیروی فوق العاده ای در عرصه های گوناگون برخوردار است که به طور پیایی در حال تکامل و رشد است، از رهگذر:

1) شرایط طبیعی 2) انگیزش 3) رقابت.

در این جا گزینه ی دوم و سوم کارآمدتر هستند، لذا اگر انسان بخواهد بار مثلث پیش تر گفته شده را به دوش کشد باید توانایی، آمادگی و استعدادِ لازم را برای منابع سنگین و انگیزش و تحریک قدرت بزرگی که در او به ودیعت نهاده شده است به وجود آورد در این معنا ده نکته به شرح زیر بایسته ی بیان می باشد:

1. نیروی «من» است که انرژی ارزشمند و کمین گرفته و خاموشی است که در استقامت همه جانبه در رویارویی با ناسازگاری های زندگی و پایداری در رخدادهای همراه با فشار و ممانعت کننده از انعطاف و ذوب شدگی و درهم شکستن کارآمد می باشد.

2. غرایز می باشد که نیروی وراثتی ای عمیق است در انسان که انگیزه هایی را ناآگاهانه و گاهی نیز به صورت آگاهانه به وجود می آورد که انعکاس و بازخورد آن به شکل فعلی و انفعالی بر سلوک، اندیشه و گرایش های فرد بروز می نماید.

3. جسم انسان که نیرویی ارگانیک، نیروی فیزیکی فعالیت و تلاش و لیاقت و شایستگی بدنی ای که امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ های: جمل، صفین و نهروان به منصه ی ظهور رساند، حاصل مداومت ایشان در حفر چاه بود.

4. علم است که در طول زندگی باید به کسب آن پرداخت و آن را ارتقا داد. رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره ی فراگیری علم فرموده اند: «اطلبوا العلم من المهد إلی اللحد؛ زگهواره تا گور دانش بجویید».

از این رو انسان توانایی بزرگی در اندوختن علوم گوناگون دارد و می توان این نیرو و توانمندی را رشد و فزونی بخشید.

5. شناخت است. فهم و شناختِ زندگی و درک ابعادِ پیچیده و قراردادهای آن بسیار سخت است و در قالب امور تعلیمی نمی گنجد و حتی در کلاس ها و جلسات درسی نیز مطرح نمی شود، بلکه مجموعه تجربه ها، تأمل ها و الهام گرفتن ها از زندگی پیچیده می باشد.

6. کمال است. از ویژگی های انسان که او را از دیگر جانداران متمایز می کند تمایل به خودسازی (در سطح های گوناگون)، ارتقا و بالندگی بخشیدن به خود و محقق ساختن اهداف و غایت هاست.

7. طبیعت و سرشت هاست. این مقوله مجموعه صفات و ویژگی هایی است که در همگان نهادینه شده است و ریشه های شدیداً وراثتی و ژنتیکی دارد، اما در مقایسه نسبت به دیگر غریزه ها سطحی می باشد که غالباً با انگیزه های آگاهانه و گاهی نیز ناآگاه صورت خارجی پیدا می کند.

8. شایستگی اجتماعی است که اصطلاحاً هوشمندی عاطفی یا هیجانی (EQ) خوانده می شود. این مقوله فراهم آمده ی روابط اجتماعی، پیوند محبت آمیز، الفت و گشودن راه ارتباط با دیگران، به ویژه با افراد بی طرف و ممتنع است.

9. توجه به محیط زیست می باشد که انسان را در میان گرفته است. دیگر این که به افعال، تفاعل ها و انفعالاتِ ناشی از اطراف اهتمام ورزیده شود. لذا این امر به توجه شدید و همه جانبه به تمام تفاصیل و جزئیاتِ احاطه کننده نیاز دارد.

10. بین تن و روان باید توازن وجود داشته باشد، به این معنا که اگر فردی از نظر اندام و فیزیک ناتوانی یا کاستی داشته باشد باید با قدرت و توان روح آن را جبران و رخنه ی موجود را برطرف سازد. جنبه ی سلوک و نتیجه گیری به اندازه ی جنبه ی حرفه ای و خبرگی (یعنی توانمندی در تولید) بیشتر از روح اقدام گر و مسئولیت پذیری در نتیجه گیری، مقصود اساسی نیست.

آفت ها:

مردمی که مسئولیت ها و تخصص های گوناگون به عهده می گیرند غالباً از یکی از آفت های اساسی زیر در رنج هستند:

1) آفت و نداشتنِ توجه یا ضعف قابل ملاحظه ی آن است؛

2) آفت سبک مغزی و سبک سری با انحراف عقلی است و بسا که این علت و کاستی به منزله ی سبب باشد، چراکه بر عهده گرفتن مسئولیت های گوناگون و قالب تخصص های مختلف تنها از افراد سبک مغز بر می آید.

3) سستی تولید است. شیخ بهایی قدس سره گفته ی مشهوری دارد به این بیان که: «صاحب یک تخصص مرا مغلوب کرد و من صاحبان تخصص های متعدد را مغلوب کردم».

قابل توجه این است که تنوعِ تخصصی بر پایه ی کیفیت قابل توجه است.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.