LOGIN
دیدارها
shirazi.ir
اعضاي حسينيه کربلايي هاي اصفهان با حجة الاسلام والمسلمين سيد حسين شيرازي ديدار کردند
کد 738
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 24 آبان 1384 - 12 شوال المكرّم 1426
 
جمعي از آقايان وبانوان عضو حسينيه کربلايي هاي اصفهان، در دفتر مرجع عالي قدر با فرزند ايشان حجة الاسلام والمسلمين سيد حسين شيرازي ديدار کرده وبه بيانات ايشان گوش فرا دادند.

وي ضمن خوشامدگويي به حاضران اظهار داشت: «روح انساني ووجود انسان از سه چيز ترکيب يافته است: 1. احساس، وبه طور کلي حواس پنجگانه؛ 2. خواسته ها (که در روايات از آن به رغبات وشهوات تعبير شده)؛ 3. فکر وعقل.

روشن است که موارد اول ودوم با هم متفاوتند؛ زيرا ديدن، شنيدن ويا حس کردن با خواهش واشتهاي نفساني دو مقوله متفاوت است.

دو مورد نخست در انسان وحيوان مشترک است وچه بسا حيوانات در اين دو مورد از انسان قوي تر وبرتر باشند. چنان که مي دانيم چشم عقاب به مراتب قوي تر از چشم انسان است، ويا بويايي سگ ده ها برابر بهتر از بويايي آدمي است. در زمينه لذاتي چون خوردن، آشاميدن وجفت گيري نيز بسياري از حيوانات به مراتب برتر از انسانند ونمي توان لذات انسان را با لذات آنها مقايسه کرد.

فرق انسان وحيوان در عنصر سوم يعني تدبر وتعقل است. از همين روست که مي بينيم چهارپايانِ هزار سال پيش از نظر نحوه زندگي فرق چنداني با چهارپايانِ امروزي ندارند، در حالي که انسان در عرض چند روز ممکن است تغييرات بنياديني در زندگي خود ايجاد کند والگوهاي زندگي او پيوسته در حال دگرگوني است. پس وجه تمايز انسان وحيوان تفکر وتعقل است».

او در ادامه افزود: «اين قواي سه گانه در وجود آدمي گاه تضاد يا دست کم تداخل دارند؛ بدين معنا که هر کدام از اين سه بُعد فعال تر وپوياتر باشند از فعاليت دو بُعد ديگر کاسته مي شود. به عنوان مثال وقتي انسان در حال فکر کردن به يک مسأله علمي است ومغز او شديداً با آن درگير است، چه بسا متوجه اتفاقات پيرامون خود نباشد وسخنان اطرافيان را نشنود. در اين حالت هرچند چشم شخص باز است، نمي بيند، وهرچند گوش او بسته نيست، به درستي نمي شنود. براي همين است که در جاهاي شلوغ وپر سر وصدا نمي توان مطالعه کرد يا کار فکري انجام داد ودرست به همين دليل است که وقتي مي خواهيم درباره چيزي فکر کنيم، ناخودآگاه چشمان مان را کمي مي بنديم واين واکنش طبيعي ما در چنين حالتي است. در حقيقت در چنين مواردي چشم وگوش انسان پيوسته در حال گزارش دادن ديدني ها وشنيدني ها به مغز مي باشند وچون حواس آدمي درگير محسوسات است، قوه تعقل او کارايي بالايي ندارد ونمي تواند حداکثر توان وظرفيت خود را صرف معقولات کند.

در سوره يوسف آمده است: «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکًَا وَءَاتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِکِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ و أَکْبَرْنَهُ و وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَآ إِلَّا مَلَکٌ کَرِيمٌ؛(1) چون همسر عزيز مصر ملامت زنان را شنيد به دنبال آنها فرستاد ومحفلي براي شان آراست وبه هريک ميوه وکاردي داد وبه يوسف گفت: به مجلس درآي. زنان چون او را ديدند، او را بس شگرف يافتند و[از بي حواسي وشدت هيجان] دستان شان را به جاي ميوه بريدند وگفتند: پناه بر خدا، اين آدمي زاده نيست. بلکه فرشته اي بزرگوار است».

قرآن کريم در اين جا نفرموده است که دستان شان را زخمي کردند، بلکه فرموده است دستان شان را قطعه قطعه کردند. در حقيقت چنان هوش وحواس شان محو جمال يوسف بود که احساس درد در آنان به کلي از کار افتاده بود.

وي در ادامه گفت: «مکروه است که انسان هنگام غذا خوردن سخن بگويد. بلکه در هنگام ديگر شهوات نيز سخن گفتن مکروه است. شايد حکمت اين ادب اسلامي اين باشد که اگر در هنگام شهوات، سخن بگوييم واز ديگر حواس وفکر خود استفاده کنيم از بهره وتمتع جسماني خود کاسته ايم. بر اساس آداب اسلامي، هر چيز جايي وهر مقام اقتضاي کاري را دارد واگر بخواهيم در جاي شهوات، حق شهوات را به تمامي بدهيم بايد فعاليت حواس وفکر خود را متوقف کنيم.

شاهد ديگر اين سخن مربوط به آداب نماز است. هنگام نماز خواندان چشم نمازگزار بايد نه کاملاً بسته باشد ونه کاملاً باز، وهر دو مورد مکروه است. بلکه بايد چشم انسان نيمه باز باشد. اندامي که بيشترين فشار را به مغز وارد مي کند چشم است. بيشتر فعاليت هاي روزانه مغز مربوط به دستگاه بينايي است که دائماً در حال گزارش کردن ديدني ها وحجم ورنگ وديگر جزئيات آن به مغز است. از همين روست که مي بينيم افراد نابينا مغز وحافظه بهتري نسبت به بينايان دارند. اين که به ما دستور داده اند چشمان مان را در نماز باز نکنيم از آن روست که باز بودن وفعاليت چشم، بخشي از قواي مغز را به کار مي گيرد وبه همان نسبت از تمرکز فکر واقبال وتوجه ما در نماز مي کاهد. البته نهي از بستن چشم شايد به دلايل ايمني باشد که اين نيز به نوبه خود از الطاف خداي متعال است».

حجة الاسلام والمسلمين سيد حسين شيرازي در بخش ديگري از سخنانش اظهار داشت: «دين ما رهبانيت را بر نمي تابد وخدا از ما نخواسته است که خواهش هاي طبيعي خود را يکسره تعطيل کنيم. خداي متعال فرموده است: «کُلُوا مِنَ الطَّيِّبَتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا؛(2) از چيزهاي پاکيزه بخوريد وکارهاي شايسته کنيد». در روايت آمده است: «اذا جُعت فکُلْ، واذا عطِشَت فاشرَب، واذا هاج بک البول فَبُلْ، ولا تجامع الاّ من حاجة، واذا نَعَستَ فَنَم، فإن ذلک مصحّة للبدن؛(3) هرگاه گرسنه شدي غذا بخور وهر وقت تشنه شدي آب بنوش وهر زمان که نياز به دفع ادار داشتي، دفع کن، وجز در ضرورت مجامعت مکن که اگر چنين کني براي سلامتي بدن سودمند است».

ولي بايد بدانيم که اگر مي خواهيم عقل وروح خود را رشد دهيم بايد از احساسات وخواهش هاي خود اندکي بکاهيم. البته اين سخن بدان معنا نيست که خود را از نعمت ها محروم کنيم، بلکه منظور اين است که رشد عقد مستلزم کاستن از دو بُعد ديگر است. براي مثال اگر از گفتن سخنان غير ضروري بپرهيزيم، هم خودمان آسوده تر خواهيم بود وهم از بسياري از لغزش ها وگناهان زباني ايمن خواهيم ماند. به همين سان ديدن بسياري از چيزها نه تنها ضرورت ندارد بلکه فقط مغز وروح ما را مشغول مي کند واز ياد خدا باز مي دارد وچه بسا ما را گرفتار گناه مي کند. نگاه کردن به بسياري از اموري که ظاهراً حرام نيست، از همين باب است وهرچه اين نگاه ها بيشتر باشد فکر وروح آدم مشغول تر وخسته تر مي گردد. در روايتي از اميرمؤمنان عليه السلام آمده است: «عمي البصر خيرٌ من کثير من النظر؛(4) نابينا بودن آدمي، از بسياري از نگاه کردن ها بهتر است». کسي که مي خواهد روح خود را رشد دهد بايد هر سخني نگويد وهر چيزي نشنود واز زرق وبرق دنيا وامور غير ضروري که موجب غفلت مي شود چشم فرو بندد ولذات وشهوات خود را در حد متعادل ومعقول تنزل دهد».

او در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به دامنه گسترده معقولات ودانش ها وحقايق ومحدود بودن فهم وادراک آدمي گفت: جهان آکنده از اسرار وحقايق ناگفته وسربسته ماست ولي انسان هرچه بياموزد هنوز در ابتداي راه است. در وديوار پر از عبرت است ولي ما متأسفانه خود را به امور سطحي مشغول کرده ايم. به گفته اميرمؤمنان عليه السلام: «ما أکثر العبر واقلَّ الاعتبارَ؛(5) عبرت ها چه بسيار، وعبرت گيرندگان چه اندک شمارند».

بسياري از ما رذايل اخلاقي وتنگ نظري هاي دوران کودکي مان را تا دوران پيري با خود مي بريم. مثلاً در کودکي حسود، عجول، تندمزاج وبي نظم هستيم وپس از هشتاد سال همچنان حسود وعجول وتندمزاج باقي مي مانيم. شايد اين مسأله اهميتي نداشته باشد که يک بچه اسباب بازي يا خوراکي هايش را با دوستانش تقسيم کند، ولي اگر يک بزرگسال به قدري اسير دنيا باشد که نتواند مبلغ ناچيزي به نيازمند بدهد، مسأله کم اهميتي نيست ونبايد به سادگي از آن گذشت.

ايشان در پايان تصريح کرد: بسياري از ما جسم مان رشد مي کند ولي روح، رشد کافي نمي کند. مثلاً پول ووسايل رفاهي ما زياد مي شود ولي روح مان به درجات بالاتري ارتقا نمي يابد ورشدنيافته باقي مي ماند. براي رشد ودست يافتن به مقامات بالاتر روحي ومعنوي بايد از آن دو بُعد ديگر وجودمان اندکي بکاهيم وتوش وتوان مان را صرف بُعد سوم يعني عقل کنيم.
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يوسف(12)، آيه31.

2. مؤمنون(23)، آيه51.

3. مستدرک الوسائل، ج1، ص284.

4. غرر الحکم ودرر الکلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ص260.

5. همان، ص472.