LOGIN
خبر
shirazi.ir
"سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی"
«نظم و چیره شدن بر غیر ممکن ها» (جلسه هفدهم)
کد 9004
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 31 مرداد 1398 - 20 ذوالحجّة الحرام 1440
 
«فاجعه جمود فکری و ضرورت بازسازیِ ساختاری و بنیادین آن»
 
در روز پنج شنبه 21 ذی القعدة الحرام 1440ق (1398/5/3) جلسه هفدهم از سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی با موضوع: «نظم و چیره شدن بر غیر ممکن ها» با حضور علما، فضلا و اساتید حوزه و دانشگاه برگزار شد.
 
در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین شیرازی به مباحثی در زمینه «فاجعه جمود فکری و ضرورت بازسازیِ ساختاری و بنیادین آن» پرداختند که سرفصل این مباحث از قرار زیر است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وعترته الطیبین الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم إلی یوم الدین 
 
ـ خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ؛ در حقیقت ‌خدا حال قومی را تغییر نمی‌ دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست» (الرعد/11).

ـ نیز می فرماید: «ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیفَ تَعْمَلُونَ؛ آنگاه شما را پس از آنان در زمین جانشین قرار دادیم تا بنگریم چگونه رفتار می‌کنید» (یونس/14).

ـ در نهج البلاغه آمده است: «من اعتدل یوماه فهو مغبون؛ هرکس دو روزش یکسان باشد، قطعاً چنین کسی مغبون است».

به تواتر در کتاب های حدیثی آمده است: روزی امیرمؤمنان علیه السلام در جمع یاران و اصحاب خود نشسته بودند و آنان را برای جنگ آماده و بدان ترغیب و تشویق می کردند. سالخورده مردی که آثار خستگیِ سفر بر چهره اش نمایان بود بر ایشان وارد شد و به حضرتش گفت: منِ سالخورده از سمت شام می آیم و فضایلی درباره تو شنیده ام که در شمار نمی آید. گمان می کنم که تو را خواهند کشت، پس از آنچه خدایت به تو آموخته است به من بیاموز.

حضرت به او فرمودند: «من اعتدل یوماه فهو مغبون؛ هرکس دو روزش یکسان باشد، قطعاً چنین کسی مغبون است».

در این مقطع کوتاه از سخن امیرمؤمنان علیه السلام نکته هایی از سرزنش و نکوهش و تشویق وجود دارد که در شمار نمی آید؛ به این معنا ممکن نیست انسان بتواند طی سال هایی از عمر خود، بلکه دهه ها از مساوی شدن آن ها با یکدیگر برحذر باشد، چه رسد که دو روز از عمرش همگون و همسان نباشد.

ـ انسان باید و به طور پیوسته و روزانه در ساختار خود و در ارکان سه گانه انضباط: اندیشه، نفس (مزاج) و رفتار خویش بازنگری کند و ابتکار یا فرایند و تغییرات روزانه در آن به وجود آورد تا هر روز و حتی هر ساعت با متغیرهای زندگی و به روز شدن آن همراه و همپا شود.

ـ ضرورتِ تن دادن و پذیرفتن تغییر و اقدام به روزآمد شدن و نوآوری تمام ابعاد زندگی را دربر می گیرد؛ به این جهت که این دو محدود به بخش یا بخش هایی از زندگی نیست. از این رو باید بدون توقف همه روزه و به طور مداوم نگاه خود را به سمت تحولات و پیشرفت های همیشه در حال تغییر و نو شدن بدوزد.

ـ صدای نوآوری و ابتکار و تغییر بسیار ضعیف است که به آسانی می توان آن را نادیده گرفت، از آن غافل شد و بدان بی توجه بود و به یک سخن به مجرد جوانه زدن و سربرآوردن آن، آن را از ذهنش پاک و حذف کرد. در مقابل، صدای بی توجهی و شانه خالی کردن و متوقف شدن سخت گوش خراش است.

ـ عملیات نوآوری و تغییر ممکن است ابعاد اساسی سه گانه، یعنی انضباط که مورد گفتار این روزمان است، باشد که گاهی طرح و مؤسسه ها و نظام های حیاتی را دربر می گیرد و علی رغم ضرورت فوق العاده آن، به طور مطلق خطرآمیزترین عملیات و بزرگ ترین اشتباهاتی است که از رهبران، مدیران، نوابغ و بزرگان سر می زند، بلکه عامل اساسیِ شکست و فروپاشی طرح های بزرگ در گذر زمان و تاریخ به حساب می آید.

ـ امروزه روند تغییر و روزآمد شدن، بی حد و مرز شتاب گرفته است و شگفت انگیز آن است که در حال حاضر تن دادن به تغییر و نوآوری در نهایت سستی و بی رونقی است، از این رو عصر ما عصر و روزگار نومیدی و منقرض شدن انسان است.

ـ برترین چیزهایی که در زندگی خود فرا گرفته ایم و آموخته ایم )که عبارتند از: پایبندی و حفاظت و صیانت از برترین علوم و معارفی که کسب کرده ایم( شامل گرامی داشتن و ارج نهادن و بزرگ شمردن نمی شود، بلکه برترین ارج نهادن و بزرگ داشتنِ تلاش برای فراموش کردن و حتی به دست فراموشی سپردن آنها است؛ بدین معنا که در محو و زدودن و متعلقات و شواهد آن و هر چیزی که آن را ثبات و پایداری ببخشد، همچون داستان و خاطره ادله متنی و مواد علمی، سخت و با قصد و هدف بکوشیم. این بایسته از آن جهت است که زمینه و مجال برای فراگیری امور و علوم جدید و داشتن و اندوختن آن فراهم شود.

ـ شرایطِ سخت مدیریتی، مانند کسری درآمدها، کاهش در داشتن امکاناتِ به روز به عللی مثل: جنگ و تحریم و مواردی از این قبیل، همراهی و همپا شدن با سیستم کهن و دستگاه ها را بر ما تحمیل می کند، اما این شرایط مراعات کردن با مهندسان و کارشناسان و صاحبان صنعت و مشاغلِ قدیمی را بر ما تحمیل نمی کند. بنابراین، انسان باید با روش های نوین که از سوی زندگی به طور پیاپی بر او تحمیل می شود همراهی و سازگاری داشته باشد و در غیر این صورت باید برود.

ـ اهداف و استراتژی ها امروزه بیش از گذشته شتاب گرفته است و این شتاب به دلیل شتاب تغییر و دگرگونی در زندگی است، بی تفاوت اینکه در سیاست باشد یا در اقتصاد یا در جامعه یا در رسانه و یا در مدیریت.

ـ جمود و استمرار داشتن و پرهیز از نوگرایی، تغییر و تحول و ابتذالِ همراه آن است که چهره زندگی را زشت و مشوَّه می کند، اما در زمینه طرح ها و مؤسسه ها و رژیم ها به جهت داشتن مصالح و منافع بزرگ ضرورتی همه جانبه پیدا می کند که باید آن را لحاظ داشت مانند:

1) تقویت و حمایت استراتژیکی؛

2) فراهم شدن زمینه ایجاد امتیاز رقابتی؛

3) حفظ و نگاه داشتن کاربران، وابستگان و واسطه ها؛

4) ریشه دار کردن باورها به اهداف؛

5) به روزآوری مهارت ها برای ایجاد مستوایی بی نظیر؛

6) تقویت بنیان و اصول مادی و معنوی نسبت به سایر منافع و مصالحی که گاهی به هزینه دیگر مصالحِ بسیار مهم تأمین و فراهم می شود، ولی به مرتبه اهمیت مصالحی که با جمود رعایت و لحاظ می شود نمی رسد، اما در بحث مورد نظر ما، یعنی «تحول و تغییر در خویشتن» تصور نمی شود.

ـ ناچیزترین زیان هایی که شناخت و مهارت های قدیمی و حتی مواردی که خیلی قدیمی نیست به وجود می آورد را می توان در اموری به شرح زیر شمرد:

1) علی رغم اینکه مغز از فضای ذخیره سازیِ گسترده و بزرگی برخوردار است، اما محدود است، به گونه ای که مستلزم تخلیه بسیاری از داده های بنیادین و اساسی قدیمی است و این از آن روست که داده های روزانه و به روز به سوی مغز سرازیر می شود؛ لذا باید همه روزه و به طور مرتب در آن خانه تکانی صورت گیرد و زنجیره ای از داده ها و مهارت ها را از آن حذف کرد و به دست فراموشی سپرد تا داده های اصلی و بنیادی حذف نشود.

2) تزاحم، رقابت و تداخل میان داده ها، شناخت و دانش کهنه و نو به وجود می آید و این از عوامل بروز پراکندگی و سرگشتگی، بالا و پایین رفتن، سبک و سنگین شدن و جابجایی میان دو شناخت و دانش است، بلکه مفاهیم سست و بی ارزشی را پدید می آورد که با دانش و معرفت کهنه و نو سر ناسازگاری و مخالفت دارد.

3) داده های قدیمی به جهت نهادینه شدن در مغز و اینکه با خِرد و توجه و مزاج های ما آمیخته شده و بر آن سلطه یافته است، با پیش دستی دخالت می کند و در نتیجه داده های جدید را دچار مانع می کند و جز اندک و سست و افتان و خیزان نخواهد توانست بر تصمیم ها و اندیشه های ما اثر بگذارد.

4) کوری در موضع گیری و باعث به وجود آمدن موانع در دیدگاه است که به علت داشتن اندوخته بزرگی از داده ها و ناتوانی و شکست در انتخاب اولویت ها و اولیت ها، به دلیل حجم زیاد داده ها پردازش را دچار افت و خیز می کند.

5) سطحی و بی محتوا بودن معیشت است. در این صورت جدیت، کوشش، اهداف، برنامه ریزی، استراتژی، تاکتیک، دیدگاه، آرزو، هزینه کردن توان فکری و عصبی، هزینه و صرف مال و امثال آن به اموری پوچ و غیر مفید بدل خواهد شد و انسان ها را به آسیاب بشری مبدل خواهد کرد.

ـ رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله فرموده اند: «ان الله لا ینتزع العلم انتزاعاً، ولکن ینتزعه بموت العلماء...؛ خدای متعال، دانش را از مردم نمی گیرد، بلکه با مردن عالمان آن را کاملاً از مردم می ستاند...».

من بر آنم که نگرفتن و کسب نکردن علم و شناخت از عالمانِ بزرگ و نوابغ بدترین چیز در زندگانی است و در آن صورت علم با مرگ علما گرفته می شود. بدتر از آن این است که علم و معرفت از عالمان گرفته و کسب شود، اما تلاشی برای تجدید و روزآمد کردن آن صورت نگیرد که این نیز گونه دیگری از مرگ شناخت و دانش و مصیبت بارتر از نوعِ پیش گفته آن است؛ چراکه با این کار و شیوه، معرفت و دانش از جوهرش تهی شده و به ضد تغییر و نوآوری و همراهی بدل خواهد شد.

ـ تمام گونه های کیفیت، استحکام، متمایز بودن و برتری و حتی رکوردهای بالا و عالی نیز هر لحظه در معرض نابودی و زوال قرار دارد و به سبب سختی شرایط رقابت، اوصاف های یادشده در معرض نابودی و فنا قرار می گیرد.

ـ تفاوت بین «تولید» و «توانایی تولید»: برترین و استوارترین موارد تحول و تغییر در چم و خم زندگی هنگامی صورت می گیرد که تغییراتی ریشه ای و بنیادین در زندگی رخ بدهد و این امر به فراهم شدن و آمادگی مناسب برای تغییر و تحول بستگی دارد. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً؛ و اگر [به راستی] اراده بیرون رفتن داشتند، قطعاً بر آن ساز و برگی تدارک می دیدند» (توبه/46).

زمانی که نشانه ها و آثار فرصت در افق و چشم اندازها دیده نشود، تن دادن به شایسته سازی خویش و محقق کردن مهارت های مناسب و بایسته به علت دیدگاه و نگرش اشتباه و غلطِ قدیمی به آن مهارت ها و توانمندی ها سخت مشکل می شود. دیگر اینکه عدم احتمال فراهم آمدن فرصت برای به کار بستن مهارت ها آن را علی رغم ارزش ذاتی شان به طور کامل از ارزش خود تهی می کند و سابقه به کارگیری آن به هیچ وجه اثر و جایگاهی در ارزش آن ندارد.

امیرمؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: «قیمة کل امرءٍ ما یحسنه؛ بها و ارزش هر فردی به توانمندی ها و مهارت او بستگی دارد». مرحوم سید رضی، گرد آورنده کتاب گرانسنگ و شریف نهج البلاغه بر این جمله امام علی علیه السلام حاشیه زده و گفته است: «این سخن امام علیه السلام را نمی توان قیمت گذاشت، با حکمتی همسنگ داشت و با سخنی مقایسه و مقارنه کرد».
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.