LOGIN
خبر
shirazi.ir
گزارشي از سومين روز سوگواري ايام فاطميه
کد 990
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 08 تیر 1385 - 3 جمادى الثانية 1427

سوم جمادي الثاني روز درد وداغ شيعيان وآزادگان جهان است وبا مظلوميت يگانه دخت رسول مکرم اسلام صديقه کبري حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها پيوند خورده است. امروز در جاي جاي شهر مقدس قم نام اين بانوي مظلومه با زاري زمزمه شد ودلسوختگان وشيفتگان اهل بيت عليهم السلام قافله اي از اشک واندوه را بدرقه راه آن يار سفرکرده ساختند.

در مجلس عزايي که با حضور علما، طلاب محترم حوزه، ومؤمنان سوگوار در بيت مرجعيت وفقاهت تشکيل شد، خطباي ارجمند احساني، يگانه، وشرعي به سخنراني وذکر مصيبت پرداختند که برخي از محورهاي مطرح شده در بياناتشان چنين است:

1. خداي متعال براي همگان اسوه والگو قرار داده است. براي نمونه رسول خدا صلي الله عليه وآله به گفته قرآن مجيد اسوه حسنه اي براي همه ما مي باشند. حضرت زهرا سلام الله عليها در تمام افعال وشئون خود بهترين اسوه براي تمام جهانيانند. تا جايي که حضرت ولي عصر نيز ايشان را اسوه خود مي دانند ومي فرمايند: «وفي ابنة رسول الله لي اسوة حسنة؛(1) براي من در دخت رسول خدا الگوي نيکويي هست».

2. حضرت زهرا معيار شناخت حق از باطل است. رسول خدا صلي الله عليه وآله خشم او را خشم خود، خشنودي او را خشنودي خود وتأييد حضرت زهرا سلام الله عليها را تأييد خود برشمرد. اين که حضرت زهرا سلام الله عليها را از گريستن منع کردند، آن چنان که مي گويند از آن رو نبوده است که صداي ايشان مردم مدينه را آزرده مي ساخت. مگر صداي ايشان از شعاع چندخانه در هرطرف تجاوز مي کرد؟ علت اين کار اين بود که خانه حضرت زهرا متصل به مسجد بود ومردم هنگام نماز صبح، نماز ظهر ونماز شام صداي زاري ايشان را مي شنيدند واين صداي زاري مدام بطلان وسيه روزي وتباهيِ مردم آن روز را به آنان يادآوري مي کرد وهشدار مي داد. از همين رو بود که ايشان را به بيت الاحزان فرستادند.

3. پس از رحلت جانسوز نبي مکرم اسلام صلي الله عليه وآله بلال از اذان گفتن خودداري کرده وگفت: پس از پيامبر گرامي ديگر هيچ گاه اذان نخواهم گفت. تا اين که روزي حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها فرمودند: دوست دارم صداي اذان مؤذن پدرم را به ياد روزي که در اين مسجد نماز مي خواند بشنوم. اين مطلب به گوش بلال رسيد و او به احترام دخت پيامبر تصميم خويش را ناديده گرفت وشروع به اذان نمود. هنگامي که صداي «الله اکبر» او طنين انداز شد حضرت فاطمه سلام الله عليها به ياد پدر وآن روزگار درخشان افتاد وگريه امانش نداد. هنگامي که بلال به اين جمله رسيد که: «أشهد أنّ محمداً رسول الله» حضرت ناله اي از عمق جان برکشيد وبي هوش نقش زمين شد. مردم به بلال گفتند: ديگر بس است. اذان نگو که دختر پيامبر جهان را بدرود گفت. بلال اذان را قطع کرد وفاطمه سلام الله عليها به هوش آمد واز بلال خواست تا اذان را به پايان بَرد. اما بلال گفت: اي سالار بانوان جهان، بر شما ترسانم، مرا معاف داريد.

4. قنفذ، خالدبن وليد، ومغيره جزو کساني بودند که در جسارت به دختر پيامبر شرکت کردند وخود مستقيماً ومباشرتاً در اين جنايت دست داشتند. از همين روست که مي بينيم امام حسن مجتبي عليه السلام در مجلس معاويه خطاب به مغيره بن شعبه فرمودند: تو بودي که فاطمه دخت گرانمايه پيامبر را کتک زدي واو را خون آلود ساختي وباعث شدي تا کودکش را سقط کند. تو در اين انديشه شوم بودي که با اين جنايت، پيامبر خدا را تحقير کني وبا زير پا نهادن فرمان او، حرمت آن بزرگوار را هتک نمايي. مگر نه اين است که پيامبر به فاطمه سلام الله عليها فرمودند: فاطمه جان تو سالار بانوان بهشتي. از اين رو اي مغيره به هوش باش که فرجام تو آتش شعله ور دوزخ خواهد بود.(2)

5. تجاوزکاران پس از يورش به خانه وحي ـ که مکان آمد وشد فرشتگان بود ـ آن جا را به آتش کشيدند وجنايت ها آفريدند... آنان بر حيدرِ صفدر وکَننده درِ خيبر ـ که از سوي پيامبر مأمور به صبر بود ـ بند نهادند واو را به سوي مسجد کشيدند. اين منظره بي اندازه تکان دهنده وبهت آور است. معاويه بعدها اميرمؤمنان عليه السلام را به خاطر اين مظلوميت جانسوز وشکيبايي خيرخواهانه ودورانديشانه واين ماجراي غمبار به باد سرزنش مي گيرد ولي آن حضرت در پاسخ ياوه هاي او چنين مرقوم مي دارند: «... وقلت إني کنت أقاد کما يقاد الجمل المخشوش حتي أبايع ولعمرالله لقد أردتَ أن تذمّ فمدحتَ وأن تفضحَ فافتضحتَ وما علي المسلم من غضاضةٍ في أن يکونَ مظلوماً ما لم يکنْ شاکاً في دينه ولا مرتاباً بيقينه؛(3) وگفتي: تو همان مردي هستي که بسان شتري که چوب به بيني اش کنند وبه زور کشند تو را براي بيعت بردند. به خدا سوگند که تو در انديشه سرزنش من بودي ولي مرا ستودي وخواستي به کرامت وآبرويم خدشه وارد کني ولي خود را رسوا وبي آبرو کردي! انسان مسلمان هنگامي که در دين خود ثابت قدم ودر اوج يقين باشد، اگر به خاطر آن يقين وايمان ژرف، مورد ستم واقع شود بر او خرده اي نيست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحارالانوار، ج53، ص178 (باب31ـ ما خرج من توقيعاته...).

2. احتجاج طبرسي، ص137.

3. نهج البلاغه، نامه28.