هميشه از خودم پرسيده ام: تا کی بايد بزرگانمان را يکی پس از ديگری از دست بدهيم و در سوگ آنان ناله سر دهیم، حال آنکه تا زنده اند در حق آن بزرگواران کوتاهی میکنيم؟ آيا همچنان بايد زمانی قدرشان را بدانیم که ایشان را از دست داده ايم؟ آيا وقت آن فرا نرسيده است که به خود آييم و وجود آنها را در ميان خود غنيمت شماريم و از آنها بهره کافی برگيريم؟
ضرورت، ايجاب میکند که به شخصيت های زنده توجه کنيم و پيش از آنکه افسوس از دست دادنِ آنها را بخوريم ـ که آن نيز سودی ندارد ـ از آنها استفاده کنيم.
به خصوص اگر اين شخصيت، اختری از اختران جهان علم و از علمای ربانی باشد که حافظانِ دين و دنيای بشرند.[1]
از ويژگیهای ممتاز عالمان شيعهی اماميه، احاطه گستردهی آنها بر حوادث پيش آمده و نيازهای روزگار خويش است. افزون بر آن که تأثير عميقی بر جوامع بشری به جای نهادند؛ زيرا راهنمايی و راهبری مردم به اصول هدايت و سعادت را بر عهده داشته و دارند، بی آنکه بحرانهای موجود بصيرت اين بزرگان را خدشه دار نمايد.
در ميان اين نخبگان، کمتر شخصيتی يافت میشود که به نحوی خاص، خردورزی فقهی و اعتقادی را با تلاش آگاهانه و حضوری گسترده در عرصه جهانی درهم آميزد.
چنين حالتی ـ که به ندرت تکرار میشود ـ در مرجع دين و انديشمند و پژوهشگرِ ژرفنگرِ مطالعات اسلامی، حضرت آيت الله العظمی حاج سيد صادق حسينی شيرازی دام ظله ديده میشود. هرچند فروتنی و ساده زیستی زیاده از حد و حجب و حيای ايشان، و ساده گويی و پرهيز از تکلفهای معمول و در عين حال سودمندی سخنانش، و نيز پرسوجوهای رودررو و دوریگزيدن از حجاب و حاجب که ميان برخی از مردم و بزرگان مرسوم است، و نيز پرهیز ايشان از مجالس گراميداشت و حتی از «تشريفات» معمول مرجعيت؛ موجب شده است که عظمت شخصيت او همچنان ناشناخته بماند.
[1]. از علی بن مسيب نقل شده است که فرمود: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: محل سکونت من از شما دور است و هیچ راهی برای دسترسی به شما در هر فرصتی ندارم. از چه کسی آموزههای دینی خود را بیاموزم؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: به زکریا بن آدم قمی مراجعه کن که او امین در دین و دنیا میباشد. (الكنى والألقاب، ج ٣، ص٨٨).