LOGIN
دیدارها
shirazi.ir
"حضرت آیت الله العظمی شیرازی در دیدار طلاب حوزه علمیه کربلای معلی:"
خداپرواترین بودن مصداق «منا أهل البیت» است
کد 7284
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 12 مهر 1397 - 24 محرّم الحرام 1440
جمعی از اساتید و طلاب حوزه علمیه علامه ابن فهد حلی قدس سره واقع در کربلای معلی که برای زیارت عتبات مقدسه به کشور ایران آمده بودند در روز نوزدهم محرم الحرام 1440ق (1397/7/7) در شهر مقدس قم با مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی دیدار کردند. معظم له در جمع میهمانان سخنانی ایراد فرمودند.

ایشان فرمودند: عده ای از اصحاب نزدیک که یاران خاص حضرت صادق علیه السلام نیز در میان آنان بودند در حضور آن بزرگوار گرد آمده بودند. امام علیه السلام سخن بسیار سخت و در عین حال مهمی در جمع آنان ایراد کردند و فرمودند: «لَیْسَ مِنَّا وَلَا کَرَامَةَ مَنْ‌ کَانَ‌ فِی‌ مِصْرٍ فِیهِ مِائَةُ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ وَکَانَ فِی ذَلِکَ الْمِصْرِ أَحَدٌ أَوْرَعَ مِنْهُ؛ از ما نیست و گرامی مباد کسی که در شهری با جمعیت صد هزار نفر یا بیشتر زندگی کند و در آن شهر از او پارساتر و خداترس تر پیدا شود» (اصول کافی، ج2، باب الورع).

این حدیث شریف بدین معناست که هریک از شما باید خداپرواترین و پارساترین افراد شهر خود باشد.

آن گاه افزودند: «اهتمام ورزیدن» و «سختی» دو مقوله همسو و جدایی ناپذیر است. هر کار و مسأله ای به اندازه اهمیتی که دارد، سخت است و هر چیزی به اندازه سختی اش مهم است.

دیگر اینکه لازمه بلاغت این است که سخن با بار سلبی (بازدارنده) آغاز نشود، ولی در مواردی این گونه خواهد بود؛ چراکه مطلب از اهمیت برخوردار است.

از آنجا هم که ائمه اطهار علیهم السلام قله نشین بلاغت و شیواگویی هستند بایسته است که سخنان خود را با یک کلمه سلبی آغاز کنند تا سخن آن پاکان مخاطب را تکان دهد و در او اثر کند.

گفتار امامان معصوم علیهم السلام همانند قرآن کریم است که با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز می شود و در لابلای آن کلماتی سلبی نیز وجود دارد، مانند خطبه های رسول اکرم صلی الله علیه وآله از جمله خطبه غدیر و دیگر خطبه های ایشان و خطبه های امیرمؤمنان علیه السلام که در موردی همین روش را رعایت کرده اند.

از آنجایی که مسأله بسیار مهم است و مخاطبان شیعه و از اصحاب امام علیه السلام بودند باید با کلمه یا جمله ای تکان داده می شدند تا آنان و کسانی که از آنان کسب علم می کردند جاودانگی یابند.

معظم له افزودند: پیش از امام صادق علیه السلام در سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله به امیرمؤمنان علیه السلام هم آمده است و آن پس از خطبه استقبال از ماه مبارک رمضان بود، چه اینکه در این خطبه به امور زیادی از جمله اطعام، تلاوت قرآن کریم و دیگر امور خیر فراخواندند. پس از به پایان بردن خطبه امیرمؤمنان علیه السلام از ایشان سؤال کردند که «برترین اعمال در این ماه (رمضان) چیست؟» پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله چیزی غیر از آنکه در خطبه بیان کردند، پاسخ دادند و آن این بود که «الورع عن محارم الله؛ پرهیز و دوری جستن از محرمات خدای متعال است».

مرجع عالیقدر توضیح دادند و فرمودند: روشن باشد که خداپروایی مسأله آسانی نیست و سخت تر و مشکل تر آن است که انسان پرهیزگارترین و خداپرواترینِ شهر خودش باشد که این نیز فی نفسه مهم است. بدانید که اساس و بن پایه هر موفقیتی عزم و اراده داشتن و مصمم بودن است. همانگونه که خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: «إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ؛ این [خویشتن داری] از اراده قوی [در] کارهاست» (شوری/43).

حضرت آیت الله العظمی شیرازی خطاب به میهمانان خود فرمودند: شما در برترین و گرامی ترین نقطه این جهان یعنی کربلای معلی زندگی می کنید و بدانید که این سرزمین نه بخشی از بهشت، بلکه بالاترین و والاترین بخش بهشت است. شما نیز به لطف خدا توفیق یافته اید علوم اهل بیت علیهم السلام را کسب کنید و از آبشخور ناب این خاندان سیراب شوید، از این رو هریک از شما بکوشد در شمار هدایتگران به سوی راه و مدرسه اهل بیت علیهم السلام باشد، پس سعی کنید مصداق این سخن امام صادق علیه السلام که در ابتدا بیان شد نباشید که فرمودند «از ما نیست و گرامی مباد...» و بدانید که شمایان نیز مخاطب این سخن امام صادق علیه السلام خواهید بود. پس اگر در شهر شما کسی پرهیزگارتر و خداپرواتر از شما بود، شما مشمول عبارت «لیس منا؛ از ما نیست» خواهید شد.

روشن باشد که این سخن امام صادق علیه السلام از سر شفقت و مهرورزی است. بنابراین، این سخن امام صادق علیه السلام را بر لوح دل خود بنگارید تا موفق شوید و آگاه و به هوش باشید که شیطان قوی و سخت حیله گر است و هرگز انسان را رها نمی کند.

ایشان ادامه دادند: گفتنی است که انسان می تواند از شیطان قوی تر باشد. البته قدرت آن نیز وجود دارد، و با همه سختی ها این کار شدنی و ممکن است و نفس اماره هم وجود دارد که نباید از آن غافل بود.

توجه داشته باشید که همین نفس اماره از ابوجهل، ابوجهل و از ابوسفیان، ابوسفیان و از ابن ملجم، ابن ملجم و از شمر، شمر ساخت (و آنان را به فرجامی تاریک و ننگین گرفتار کرد). البته همین نفس اماره در حبیب بن مظاهر علیه السلام نیز وجود داشت. شمر و حبیب بن مظاهر هر دو زیر پرچم امیرمؤمنان علیه السلام و اهل کوفه بودند، اما حبیب به کجا رسید (و به چنان مقامی دست یافت) و شمر در عاقبت چه شد؛ چراکه حبیب تعقل کرد ولی شمر سر به فرمان نفس اماره خود سپرد.

ایشان افزودند: پس بکوشید و با اراده باشید؛ چراکه موفقیت در عزم و تلاش نهفته است و همچنین از قصه زندگانی عالمان گذشته استفاده کنید، چراکه قرآن کریم در این باره فرموده است: «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ؛ به راستی در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است» (یوسف/111).

مرجع عالیقدر به مناسبت موضوع از عالمان گذشته که به زیور خداپروایی و تقوا آراسته شده بودند یاد کردند و فرمودند: داستانی را برای شما بازگو می کنم که ظاهراً میرزای نوری در خاتمه مستدرک الوسائل خود درباره یکی از علما، یعنی شیخ محسن خنفر بیان کرده است. من در این هنگام گوشه ای از تاریخ زندگی او را باز می گویم تا یادآوری برای شما باشد و خودتان در تاریخ زندگی او سیر کنید.

من در تاریخ زندگی او چیزی دیدم که در تاریخ هیچ یک از مراجع ندیده ام و آن اینکه ایشان درس خارج می گفت و همزمان روایات و احادیث را با اسناد آن از حفظ می خواند.

شیخ محسن در جوانی به تحصیل علوم پرداخت، سپس استاد و عالم و در نهایت مرجع تقلید شد. در روزگار آخر زندگی خانه نشین و زمین گیر شد، به حدی که به امور تحقیق و تدریس و پاسخ به پرسش های شرعی نمی توانست بپردازد. بیماری اش طولانی شد تا اینکه در سال 1270ق (حدود 170 سال قبل) و چهار سال پس از صاحب جواهر رحلت کرد. با فوت صاحب جواهر مرجعیت به مرحوم شیخ انصاری رسید.

نقل کرده اند که کیسه ای پر از سکه طلا که پول رایج آن زمان بود و وزنی معادل یکصد کیلو داشت برای شیخ انصاری آوردند. ایشان بدون اینکه سر کیسه را باز کند دستور دادند آن را برای شیخ محسن خنفر ببرند و دستور ایشان نیز اجرا شد. چون آن کیسه را نزد شیخ خنفر بردند جویای ماجرای کیسه شد و پیک شیخ انصاری گفت: شیخ انصاری سلام رسانده و گفته است که این کیسه برای شماست. وقتی جویای محتویات کیسه شد گفتند که پر است از سکه های طلا.

شیخ محسن خنفر کیسه را باز کرد و یک سکه برداشت. سپس آن سکه را شکسته، بخشی را برداشت و تکه دیگر را به کیسه بازگرداند و گفت: کیسه سکه ها را نزد شیخ ببرید و این مقدار که برداشتم برایم کافی است.

چون سکه ها را نزد شیخ انصاری بردند تمام سکه ها را میان مستمندان، یتیمان، مساجد، حسینیه ها و مجالس اهل بیت علیهم السلام و برنامه های خیریه ای تقسیم کرد.

دیر زمانی نگذشت که شیخ محسن خنفر از دنیا رفت و روشن شد که تکه سکه ای که برداشته بود به مقدار نیاز خود و عائله اش تا زمان وفاتش بوده است.

معظم له در پایان خطاب به میهمانان خود فرمودند: هریک از شما می تواند پرهیزگارترین و خداپرواترین باشد، زمانی که تصمیم بگیرد و از خدای متعال یاری بطلبد و همچنین به اهل بیت علیهم السلام توسل بجوید.

از خدای متعال می خواهم همان گونه که توفیق مجاورت امام حسین علیه السلام و توفیق تحصیل علوم اهل بیت علیهم السلام و آموزش آن را چه امروز و چه در آینده به شما عطا کرده است، شما را در ترقی و نیل به مراتب بالا و بالاتر ورع و تقوا هر روز موفق تر از قبل بدارد.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.