LOGIN
دیدارها
shirazi.ir
کارواني از حجاج سوئدي ودانمارکي با مرجع عالي قدر ديدار کردند
کد 791
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 08 دی 1384 - 26 ذوالقعدة الحرام 1426

روز سه شنبه (6/10/1384) کارواني متشکل از حجاج سوئدي ودانمارکي با حضرت آية الله العظمي سيد صادق شيرازي در بيت ايشان در شهر مقدس قم ديدار نمودند.

مرجع عالي قدر طي اين ديدار ضمن آرزوي قبولي حج وطاعات حاضران به درگاه خدا، به مسأله طاعت خدا ورضايت الهي اشاره کرده، اظهار داشتند: در حديث شريف آمده است: «إن الله تبارک وتعالي... أخفي? رضاهُ في طاعتِهِ فلا تَسْتَصْغِرَنَّ شيئاً مِن طاعتِهِ فَرُبَّما وافَقَ رِضاهُ وأنتَ لا تَعْلَمُ...؛(1) خداي تبارک وتعالي... خشنودي خود را در طاعت وفرمانبرداري قرار داده است. پس هيچ يک از اوامر او را کوچک وبي اهميت نشماريد؛ زيرا چه بسا خشنودي خدا در آن باشد وشما ندانيد.

ايشان افزودند: «دعا، ذکر، نمازهاي واجب ومستحب، تک تک اعمال حج، صبر، حُسن خلق، صله رحم و... همگي جزء طاعات مي باشند که انسان بايد همگي را انجام دهد وهيچ کدام را خرد وبي ارزش نپندارد... حتي امور به ظاهر کوچکي مانند يک استغفار در نيمه شب هنگامي که انسان براي لحظه اي از خواب بيدار مي شود، بسيار مهم است تا جايي که در قرآن کريم از صفات متقين قلمداد شده است: «وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛(2) ودر سحرگاهان از خدا طلب آمرزش مي نمودند. چه بسا خشنودي خداي متعال در همين طاعات به ظاهر کوچک خفته باشد بنابراين انسان هيچ يک از طاعات را نبايد کوچک بشمارد ودر آن کوتاهي کند».

ايشان تأکيد کردند: «برخي از حاجيان با دست پر وبا انواع پاداش ها به خانه باز مي گردند وخداي متعال از آنان خشنود است ودر مقابل، برخي ديگر دست خالي باز مي گردند يا حتي نعوذ بالله خشم خدا را تحصيل مي کنند.

ابان بن تغلب مي گويد در گوشه اي از مسجدالحرام با امام باقر عليه السلام نشسته بودم وجماعتي هنگام طواف به گرد کعبه لبيک اللّهم لبيک مي گفتند. امام به من فرمود: آيا اين جماعت را مي بيني؟ به خدا قسم صداي اين جماعت نزد خدا ناپسندتر از بانگ خران است.(3)

مرجع عالي قدر در توضيح اين روايت خاطرنشان کردند: «مسجدالحرام جاي تلبيه نيست. بلکه محل تلبيه ميقات است ومستحب است تا مکه استمرار يابد اما به محض رؤيت خانه هاي مکه ديگر نبايد لبيک اللّهم لبيک گفت. زيرا لبيک يعني خدايا دعوت کردي وآمدم؛ درست مانند آن که کسي ما را به خانه خود فرا خواند واز دور بگوييم: شنيدم... آمدم... به روي چشم... اما وقتي به خانه او رسيديم يا بر سر سفره او نشستيم معني ندارد که بگوييم: آمدم، شنيدم و...!».

ايشان در بخش ديگري از سخنانشان تأکيد نمودند: «برخي از معاصي غير از اين که مستلزم نافرماني خداست، آثار وضعي نيز دارد. براي مثال قطع رحم وقهر کردن با خويشاوندان اجل انسان را نزديک مي کند واز عمر انسان مي کاهد».

پس از ايشان آية الله سيد محمدرضا شيرازي فرزند مرجع فقيد قدس سره به ايراد سخن پرداخت وبيانات خود را با سفارش به اهميت وارزش والاي تقوا آغاز نموده، گفت: در اهميت تقوا همين بس که بدانيم آخرين آيه نازل شده بر پيامبر ـ بنابر نظر برخي از علما ـ درباره تقواست. خداي متعال مي فرمايد: «وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَي اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّي کُلُّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛(4) از روزي بپرهيزيد وبترسيد که در آن روز، شما را به سوي خدا باز مي گردانند وبه هرکس پاداش عملش به تمامي داده مي شود وبه هيچ کس ستم نمي شود».

وي ادامه داد: تقوا عبارت از اين است که انسان قلبش هميشه هوشيار ومراقب باشد ودر اعمالش دقت به خرج دهد.

يکي از اصحاب ائمه عليهم السلام صفوان بن يحيي نام دارد وفوق العاده مورد وثوق است. آورده اند روزي در مکه بود وقصد مراجعت به کوفه داشت. يکي از همسايه هايش در مکه دو دينار به او داد واز او خواست آن را به خانواده اش در کوفه برساند. صفوان بن يحيي به او گفت: اين مرکب سواري از من نيست وآن را کرايه کرده ام. بايد براي حمل اين دو دينار از صاحب شتر اجازه بگيرم.(5)

درباره محقق اردبيلي نيز ـ که در نهايت تقوا وتقدس واحتياط بود ـ آورده اند که روزي در کاظمين شخصي امانتي به او داد تا آن را به نجف برساند. از آن جا که مرکب او نيز کرايه اي بود وبراي آن امانتي از صاحب مرکب اجازه نگرفته بود، از کاظمين تا نجف پياده راه پيمود وامانتي را به صاحبش رساند.

درباره مرحوم آية الله خوانساري نيز آورده اند که وقتي موعد مدت اجاره منزلش سر رسيد، چون به صاحب خانه دسترسي نداشت خود وخانواده اش در کوچه نشستند واز ورود به خانه خودداري نمودند. تا اين که يکي از مؤمنان منزل اجاره اي ديگري براي ايشان تهيه کرد وبه آن جا منتقل شدند.

او در بخش ديگري از سخنانش به موضوع حُسن خلق پرداخت وگفت: در اهميت اخلاق همين بس که علت غايي بعثت خاتم الانبيا صلّي الله عليه وآله قرار گرفته است وآن جناب فرموده اند: «إنّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مکارمَ الأخلاقِ؛(6) من فقط براي اتمام وتکميل مکارم اخلاقي به پيامبري مبعوث شده ام.

نخستين فايده اي که از حُسن خلق نصيب انسان خوش اخلاق مي شود آسايش دنيوي ودوري از فرسايش عصبي وبسياري از مشکلات وناراحتي هاست. همچنين اولين کيفري که گريبان انسان بداخلاق را مي گيرد، سختي کشيدن وآزار ديدن وتيره شدن آسايش اوست.

وي افزود: يکي از اخلاقيات نيکو، راضي بودن به قضاي الهي است که البته با صبر تفاوت دارد؛ زيرا انسان قانع وراضي، مشکلات وکمبودها در وجودش تناقض دروني ايجاد نمي کند.

ريل کارنگي يکي از دانشمندان مغرب زمين مي گويد: چهل سال در پي يافتن راز خوشبختي تلاش کردم وسرانجام دريافتم که کليد خوشبختي اين است که به آنچه خدا برايت خواسته ومقدر فرموده راضي باشي.

اين مطلبي است که پيشوايان ما هزار وچهارصد سال قبل از متفکران غرب آن را به ما گوشزد فرموده اند.

محور ديگر سخنان آية الله سيد محمدرضا شيرازي خدمت رساني به مردم بود که طي آن اظهار داشت: جهان ما آکنده از مردم فقير، گرسنه ودردمند است وهرکدام از ما بايد به قدر امکان در جهت کاستن از آلام بشري گام برداريم. در اهميت چنين کاري همين بس که در روايت آمده است: «سُئِلَ رسول الله صلّي الله عليه وآله: مَن أحبُّ النّاسِ إلي اللهِ؟ قالَ: أنفعُهُم لِلنّاسِ؛(7) از رسول خدا صلّي الله عليه وآله سؤال شد: محبوب ترين مردم نزد خدا کيست؟ فرمود: کسي که بيش از ديگران نفعش به مردم برسد.

وي خطاب به برادراني که در جهان غرب زندگي مي کنند توصيه کرد: «سعي کنيد چهره واقعي اسلام را به جهانيان ومردم مغرب زمين معرفي کنيد؛ زيرا اسلام بر دو نوع است: اسلام علي بن ابي طالب عليه السلام واسلام امثال معاويه که به دروغ، اسلام ناميده شده است.

متأسفانه تصويري که غربيان از اسلام دارند نوع دوم است که با مفاهيمي چون ديکتاتوري، خشونت وتروريسم گره خورده واز رفتار وعملکرد معاويه وديگر زمامداران خودسر ناشي شده است. معاويه گروه هاي ويژه اي داشت که کارشان حمله کردن به روستاها ومردم بي گناه وزنان وکودکان بي دفاع وقتل وغارت آنان بود والبته در بسياري از موارد اين قتل وغارت ها را به علي بن ابي طالب عليه السلام نسبت مي دادند وبدين وسيله چهره ايشان را در ميان مردم نواحي بدنام وتيره جلوه مي دادند.

در حالي که عدالت اميرمؤمنان علي عليه السلام تا بدان جا بود که مي فرمودند: واللهِ لو اُعطيتُ الأقاليمَ السَّبعةَ بِما تحتَ أفلاکها علي? أن أعصيَ اللهَ في نملةٍ أسلُبُها جِلْبَ شعيرةٍ ما فَعَلْتُهُ؛(8) به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه زير افلاک آن قرار دارد به من بدهند تا پوست جويي را از دهان مورچه اي بستانم وبدين طريق خدا را نافرماني کنم اين کار را نخواهم کرد.

آية الله شيرازي همچنين تبليغ عملي را به مراتب مؤثرتر از تبليغ کلامي دانست وگفت: بايد پيش از آن که زبان مان مبلّغ اسلام واهل بيت عليهم السلام باشد رفتار وکردارمان تجسم عملي ارزش ها وتعاليم ناب آنان باشد واين نکته را فراموش نکنيم که ديگران رفتارهاي نيک وبد ما را به حساب اسلام مي گذارند. در حديث شريف آمده است: «کونوا دعاة النّاس بأعمالکم ولا تکونوا دعاة بألسنتکم؛(9) مردم را با کردار خود [به راه راست] دعوت کنيد، نه با گفتارتان.

بنابراين بايد رفتار وکردارمان به نحوي باشد که نه تنها چهره بدي از اسلام معرفي کند بلکه ديگران را به اسلام خوش بين نمايد وآنان را به سمت دين جذب نمايد.

وي با اشاره به آيه شريفه: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛(10) سست وغمگين نشويد چراکه اگر ايمان داشته باشيد شما برتريد» خاطرنشان کرد: مؤمنان بايد در همه زمينه ها اعم از عملي، اقتصادي، اجتماعي و... از ديگران برتر باشند.

فراموش نکنيم که اقتدار اقتصادي موجب اقتدار اجتماعي مي شود. متأسفانه آمارها نشان مي دهد که امروزه جمعيت يهود بين پنج تا شش ميليون نفر بيشتر نيست ولي 80% اقتصاد آمريکا وشاهراه هاي اقتصادي جهان در دست همين اقليت محدود است. از همين روست که امروزه ما شاهد مشکلات بسيار وتلاش هاي خصمانه اي عليه فرهنگ وهويت اسلامي در جهان مي باشيم که همگي ساخته وپرداخته اين قوم عنود وکم جمعيت است.

ايشان در پايان تأکيد کرد: «اگر ما از نظر اقتصادي واجتماعي و... برتر وداراي اقتدار وعزت کافي باشيم وعلاوه بر آن رفتار وکردارمان تجسم اسلامي عملي ومعرف ارزش هاي ناب آن باشد، به ياري خدا مشاهده خواهيم کرد که مردم شيفته دين مي شوند وفوج فوج به اسلام روي مي آورند: وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا؛(11) ومردم را مي بيني که گروه گروه به دين خدا در مي آيند».

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحارالانوار، ج66، ص274 (باب37 ـ صفات خيارالعباد...، حديث7).

2. ذاريات(51)، آيه18.

3. کافي، ج4، ص541 (باب النوادر).

4. بقره(2)، آيه281.

5. سيد ابوالقاسم خوئي، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات رواة، ذيل «صفوان بن يحيي».

6. مستدرک الوسائل، ج11، ص187 (باب استحباب التخلق...، حديث1).

7. مستدرک الوسائل، ج12، ص390 (22 ـ باب استحباب نفع المؤمنين...، حديث7).

8. همان، ص97 (باب تحريم الظلم، حديث2).

9. بحارالانوار، ج5، ص198 (الهداية والاضلال، حديث19).

10. آل عمران(3)، آيه139.

11. نصر(110)، آيه2.


  • نظری برای این خبر درج نشده است.