LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"مشروح بیانات ارزشمند حضرت آیت الله العظمی شیرازی در آستانه ماه مبارک رمضان 1441"
تزکیه عمل و عقیده در ماه بندگی
کد 10355
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 09 اردیبهشت 1399 - 4 رمضان العظيم 1441
 
مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در آستانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان، در شامگاه چهارشنبه 3 اردیبهشت ماه 1399 (28 شعبان المعظم 1441) سخنانی را ایراد فرمودند که مشروح بیانات مرجع عالیقدر بدین شرح می باشد:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
در آستانه ماه مبارک رمضان هستیم. این ماه مبارک ـ به امید خدا ـ همانند هر سال بر ما می گذرد و به توفیق و معونت الهی به سر می رسد. در این میان ما می مانیم و توشه‌ای که از این سفر ضیافت الهی برچیده‌ایم. خیلی ها با دستان پر این ماه را سپری می کنند برخی کمتر و بعضی بیشتر، برخی هم چیزی گیرشان نمی آید. پس حیف است از این ماه مبارک بهره کافی نبریم.

امام جواد علیه السلام

مرحوم سید بن طاووس رضوان الله علیه از حضرت عبدالعظیم حسنی رضوان الله علیه روایتی را از امام جواد علیه السلام در شب اول ماه مبارک رمضان نقل فرمودند که در برگیرنده نکات ارزشمند و تنبیهات مفید برای ماست. به حق ادعیه مأثور امامان معصوم علیهم السلام دریای زخاری از معارف را در خود جای داده است که هر تشنه معرفت را سیراب می کند.

حضرت امام جواد علیه السلام در اواخر این دعا جمله ای چنین دارد:

«وَزَکَّیتَ فِیهِ أَعْمَالَنَا؛ بار پروردگارا، (این ماه مبارک رمضان در حالی به سرانجام برسد) که اعمال ما را در آن تزکیه کرده باشی».

حضرت امام جواد علیه السلام در این جمله کوتاه ما را منتبه می کند به اینکه وجه اهتمام ما و امل و هدف ما در این ماه مبارک باید صرف این شود که اعمالمان در آن پذیرفته درگاه الهی شود و تزکیه گردد. تزکیه اعمال در ماه مبارک رمضان می باید از آمال دریافت های معنوی ما در ماه مبارک باشد. در نتیجه، زنان و مردان مؤمن در هر گوشه از دنیا که باشند علی القاعده اعمالی اعم از واجب و مستحب، واجبات هم چه عینی و چه کفایی را انجام می دهند و از محرمات اجتناب می ورزند. این اهتمام مؤمنان در ماه مبارک رمضان است. مضافاً بر آن تصحیح اعتقادات و عنایت ورزیدن به اخلاق بیش از پیش در برنامه مؤمنان در این ماه مبارک جا دارد. همه این امور را اگر خدای تبارک و تعالی تزکیه کند اجر و تأثیر دوچندان می یابد.

زکات به معنی نمو و رشد است. خریدن چیزی بیش از مبلغی که می ارزد زکات است. مثلاً برای کالایی که بهای آن یک میلیون است دو میلیون پرداخته شود. این کار زکات نامیده می شود، چون سبب نمو مال می شود، در «زکات» صدقه‌ای که اسلام بر برخی اموال قرار داده است هم انسان چیزی را در راه خدا می دهد و خدای متعال در عوض ده‌ها بار بیشتر از آن را در آخرت به او پاداش می دهد.

دنیا پلی به جهان آخرت است، دالانی است که انسان را در آخرت به حیات ابدی اخروی می رساند و سرنوشت بهشتی یا دوزخی بودنش و حتی کیفیت حیات جاودانی اش در همین دنیا رقم خواهد خورد. تفاوت های بسیاری میان دنیا و آخرت صورت می گیرد. در اینجا انسان می تواند چیزی برای آخرتش بیندوزد، حتی اموالی را برای زندگی کوتاه مدت خود در همین دنیا ذخیره می کند، پولی کنار می گذارد و به وقت نیاز سراغ آن می رود. جهان آخرت این گونه نیست. هر چند آن جا سرای ابدی است، اما خبری از عمل نیست و انسان پولی در آنجا ندارد که بخواهد آن را صرف کاری بکند. پس باید فرصت زندگی کوتاه دنیا را غنیمت شمرد و در آن ذخیره ای برای آخرت اندوخته کرد.

زندگی اخروی به فرموده قرآن، آخرت «الحیوان» است یعنی برای حیات پایانی نیست و مرگ واقعی وجود ندارد. مرگ فقط انتقال از جهانی به جهان دیگری است. از این رو اعمال انسان در جهان آخرت به اضعاف بسیار، در قالب حسنات یا سیئات، به او پس داده خواهد شد. منظور حضرت امام جواد علیه السلام از تزکیه اعمال همین مضاعف گشتن آن ها به اضعاف بسیار است. پس مؤمنان در شب اول ماه مبارک رمضان از خواندن این دعا که آن را سید ابن طاووس در کتاب خود نقل کرده و در بحارالأنوار علامه مجلسی هم آمده است غفلت نکنند. به ویژه در بند بند این دعا دقت کنند و با حضور قلب آن را بخوانند و متوجه باشند چه چیزی از درگاه الهی طلب می کنند.

از جمله اینکه ماه مبارک را در حالی پشت سر بگذارند که «وَزَکَّیتَ فِیهِ أَعْمَالَنَا». اعمال انسان در طول سال مثل نمازی که می خواند اجر و پاداشی دارد. اما اجر آن در این ماه مبارک چندین برابر خواهد بود. از طرف دیگر اگر بر کیفیت نماز و حضور قلب و درک معانی آن، توجه بیشتری مبذول کند، ثواب و اجر او نیز بارها و بارها بیشتر از نمازهای معمولی‌اش در بقیه اوقات سال خواهد بود. پس این فرصت نیک را غنیمت شماریم و به سادگی آن را از دست ندهیم.

ضرورت تضرع در زمانه ما

موضوع مهمی که امروزه همه جای دنیا مدتی است به آن گرفتارند وبای جهانی است. امیدوارم خدای تبارک وتعالی به برکت اهل بیت علیهم الصلاة والسلام هر چه زودتر و به طریقی آسان تر این بلای عظیم را از مردم دنیا رفع کند.

قطعاً دعا و استغاثه به درگاه الهی نقش مهمی در رفع این بلا و هر بلای دیگری دارد. قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام هم تأکید مفصلی بر آن دارند. اما آنچه بسیار تکرار شده و اصرار زیادی بر آن شده، هم در قرآن کریم و هم احادیث شریف، موضوع تضرع است. قرآن کریم می فرماید: «فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ؛ آن ها را به بلاها وآسیب‌ها گرفتار کردیم شاید که [به درگاه الهی] تضرع کنند».

و در آیه‌ای دیگر فرموده است: «لَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا؛ چرا هنگامی که مجازات ما به آنان رسید، [خضوع نکردند] و تسلیم نشدند؟!».

این آیه درباره یکی از اقوام سابق بوده است که ظلم بسیاری می کردند و بر اثر ظلم به بلاهای زیادی گرفتار می شدند و عاقبت به هلاکت آن ها منتهی شد. خدای متعال در این آیه می فرماید: آن ها چرا تضرع نکردند؟! یعنی اگر از کرده خود ابراز ندامت می کردند و به درگاه الهی تضرع می ورزیدند، چه بسا خدای متعال آن بلاها را از آن ها برمی‌گرداند؛ چیزی که با قوم یونس کرد. قوم یونس که داستان ایشان مفصل است با تضرع بلای الهی را از خود رفع کردند.

از مسائل مطرح در این بلاهای فراگیر و عظیم همین موضوع تضرع است که غالباً از آن غفلت می شود؛ بلاهایی که اسباب پریشانی مردم می گردند و کار زندگی و اقتصاد مردم را مختل می سازند، مانند همین وبای عمومی که مایه تحیّر همگان شده است.

اما تضرع چیست و چگونه است؟ هنگامی که انسان از خدای متعال درخواست می کند و برای استجابت دعای خود اصرار می ورزد، خوب است که با شکستگی خاطر و گریه و نهایت فروتنی باشد. از این حالات به تضرع یاد می کنند. آنقدر تضرع در دعا اهمیت دارد که خدای متعال هم در قرآن کریم آن را خواستنی و از مسائل معتنا به در هنگام گرفتاری به بلاها می داند و اینکه باید دعای آن ها الزاماً با حال تضرع انجام شود. درباره قومی که بلای خدا به هلاکت آن ها منجر شد، خدای متعال فرمود: «لَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا؛ پس چرا هنگامی که عذاب ما به آنان رسید تضرع نکردند».

پس ما هم در این وبای جهانی راهی جز تضرع به پیشگاه ربوبی نداریم. همه مؤمنان، زن و مرد، پیر و جوان باید دست دعا به درگاه الهی بلند کنیم، خواه درخانه یا در اماکن عمومی و به صورت دسته جمعی دعا و تضرع کنیم. باید در همه احوال دعا، چه در نماز شب، چه در سجده‌ها، چه در قنوت نمازها و اوقات دیگر دعاهایمان با حال ناله و تضرع باشد. خصوصاً در این ماه مبارک رمضان که به ما رو کرده است و دعا و استغاثه در آن فضیلتی بیش از دیگر اوقات سال دارد، بر تضرع و پافشاری در دعا مداومت بیشتری کنیم. قبولی دعا در این ماه بیش از ماه‌های دیگر سال است. در روایاتی ماه مبارک رمضان را ماه استجابت دعا خوانده‌اند.

در حال تضرع هم باید نام معصومین علیهم السلام را آورد و به آن ها توسل جست. متواتر از ائمه معصومین علیهم السلام و شخص رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که در دعاهای خود از رسول خدا صلی الله علیه وآله و حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام و بقیه ائمه طاهرین علیهم السلام تا حتی حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درخواست کنیم. هم بخواهید که آن ها حاجت های شما را روا کنند و هم آن ها را در دعاهای خود به درگاه خدای متعال شفیع قرار دهید. توسل و تضرع به درگاه اهل بیت علیهم السلام بخشی از دعا به شمار می رود. در روایت‌ها این مسائل مطرح شده است: از جمله: «لا فرق بینک وبینهم الا انهم عبادک؛ تفاوتی میان تو (پروردگار جهانیان) و آن ها [در استجابت دعا] نیست جز آنکه آن ها بندگان تو [و آفریده های تو] هستند».

همان اختیاراتی که خدای عالمیان دارد، همان را به چهارده معصوم علیهم السلام عنایت کرده است و ایشان از جانب خدای متعال انجام می دهند. این کار همان گونه که آیات قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام مشعر به آن است بسته به عزم و اراده ماست. اگر عزم خود را در این ماه مبارک جزم کنیم و با اراده محکم برای رفع این بیماری دعا کنیم، آن هم به شیوه‌ای آسان و سریع، امید آن می رود که خدای متعال اجابت کند. رفع این بیماری از مؤمنان و تعجیل در بهبودی آن ها و حفظ آنانی که به آن مبتلا نشده اند، موضوع مهمی است که در دعاهایمان آن را باید از درگاه الهی مسئلت کنیم.

تزکیه اعمال؛ مفهوم و کاربرد

مسئله دومی که مطرح است موضوع تزکیه اعمال در این ماه مبارک است. «وَزَکَّیتَ فِیهِ أَعْمَالَنَا»؛ بار خدایا، اجر اعمال ما را در ماه مبارک رمضان مضاعف گردان؛ اعمالی که خداپسند است و از جانب او ما را بدان سفارش کرده است، خواه این سفارش بر سبیل استحباب بوده یا از واجبات به شمار آید. واجبات هم اعم از عینی و کفایی آن. اجر و حسناتی که خدای تبارک و تعالی برای این اعمال در نظر گرفته به مراتب بیشتر است.

صحبت از واجب و مستحب به میان آمد. ذکر این نکته به ویژه در این ماه مبارک برای مؤمنان سودمند است، که تا چه اندازه باید به مستحبات پرداخت؟ در عمل به واجبات، چه عینی و چه کفایی بحثی نیست. اینها واجب اند و از جانب خدای متعال بر ما فرض شده اند. اما مستحبات که صد البته اهمیت و برکات زیادی در زندگی ما دارند، مایه تقرب بیشتر ما به درگاه الهی و پربارتر شدن کارنامه اخروی ما هم می گردند. با این حال تا چه اندازه باید به مستحبات پرداخت؟

امیرمؤمنان علیه السلام در کتاب ارجمند نهج البلاغه فرموده است: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ؛ با مستحبات نمی توان به خدا نزدیک شد، اگر به واجبات زیان رسانند».

خدای متعال فرائضی دارد و نوافلی. فرائض مثل نماز ظهر و عصر و نوافل مثل نماز شب. حدود وقت فرائض واجب و حتی برخی نوافل را هم در قرآن معین کرده است: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا؛ نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکی شب (نیمه شب) برپا دار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را؛ چراکه قرآن فجر مشهود [فرشتگان شب و روز] است».

شمار نوافل هم اندک نیست. نماز شب و دیگر اعمال مستحب ایام و ماه های سال، حسن خلق هم بخشی از آن امور مستحب به شمار می آید؛ در مقابل بخشی از آن که واجب است. زیارات ائمه معصومین علیهم السلام و دعاها و صلوات های مأثور که از ایشان صلوات الله علیهم اجمعین وارد شده است عموماً از مستحبات است که قدری از آن هم جزو مستحبات مؤکد است که سزاوار نیست بی دلیل ترک شود. ترک مستحبات اگر باعث موجهی نداشته باشد، عتاب در پی دارد، اما عقاب ندارد. در حالی که اگر کسی واجبات را بی دلیل ترک کند، مستحق عقاب است یا اگر کار حرامی را مرتکب شد، مجازات می شود. فرائض هم عده ای روزانه است مثل نماز و برخی هم در طول سال و در ایام و ماه‌های خاصی واجب می شود، مثل روزه ماه مبارک رمضان.

همان گونه که تقسیم بندی کردیم واجبات اعم از فرائضی است که باید انجام داد. پرهیز از محرمات هم از واجبات عینی است. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «قُوا أَنْفُسَکُمْ؛ خود را نگه دارید». بنا به این آیه انسان باید از خودش در برابر ابتلا به حرام محافظت کند. پیش از هر چیز باید حرام ها را شناخت تا از ابتلا به آنها خود را حفظ کرد. حرام‌ها به نسبت زن و شوهر و پدر و مادر و شغل و سمت گاهی اندکی با هم تفاوت دارند. یعنی یک زن باید بداند که در رفتارش با شوهر از چه چیزهایی باید خودداری کند، شوهر نیز همین طور. پدر و مادر در قبال فرزندانشان یا برعکس فرزندان با پدر و مادر باید حیطه واجبات و حقوق آن ها را به خوبی بشناسند و آن حقوق را ادا کنند و از حدودی که خدای متعال معین فرموده است در نگذرند.

به همین نحو اگر پیش برویم همه نسبت به هم حقوقی دارند. خریدار و فروشنده، همسایه‌ها، ارحام، دوستان، همکاران، حتی حکومت ها نسبت به ملت ها و برعکس حقوقی دارند که شناخت آن ها برای انسان ها لازم است. کسانی که توانایی درک و فهم آیات و تحلیل آن ها را از قرآن کریم و احادیث عترت طاهره علیهم السلام دارند که به تفصیل این موضوعات بحث شده است و این دو، مرجع ما به سفارش رسول گرامی خداست که فرمود: «کتاب الله وعترتی أهل بیتی؛ میان شما دو چیز گران بها به جا گذاشتم: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم».

کسانی هم که چنین تخصصی ندارند، با سئوال از اهل علم می توانند با واجبات و محرمات خود آشنا شوند.

فرمان الهی «قُوا أَنْفُسَکُمْ» بر هر زن و مردی واجب عینی است، در هر مرحله از زندگی و در هر سمت و منصبی که باشند، خواه عالم باشند یا کارگر یا کارمند، این وظیفه‌ای است که هرکس باید مواظبت کند واجبی را ترک نکند یا به گناهی گرفتار نگردد. تا اینجا واجب عینی بود اما ادامه همین آیه چنین است: «قُوا أَنْفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ؛ خود و خویشانتان را از ابتلای به حرام نگه دارید. محافظت از زن و بچه و خویشان هم واجب است با این تفاوت که واجب کفایی است و نه عینی. انسان باید تلاش کند که زیردستان و متعلقین او، از زن و بچه و احیاناً پدر و مادر و حتی برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها و در کل آن محدوده‌ای از آشنایان که فرمان او در نزد آن ها مطاع است در گناه نیفتند. باید آن ها را از ترک واجب یا فعل گناه بازدارد و در حد توان حفظ کند، اما این وظیفه را اگر شخص دیگری انجام داد، از گردن او ساقط می شود و دیگر بر او واجب نیست.

اگر انسان پدر و مادر فقیری داشته باشد که از عهده تأمین لباس، غذا یا مسکن خود برنمی‌آیند، طبعاً بر او واجب است که خودش آن ها را تأمین کند. اما اگر شخصی این وظیفه را متقبل شد و خورد و خوراک آن ها را فراهم کرد و خانه و لباس شان را مهیا ساخت، دیگر این کار بر فرزند آن ها واجب نیست. این مثال مفهوم واجب کفایی را برای ما روشن می کند. واجب کفایی تا هنگامی وجوب دارد که کسی آن را انجام نداده است، اما به محض اینکه کسی انجام داد دیگر از عهده ما ساقط می گردد. برخلاف این، واجب عینی است مثل نماز ظهر و عصر که اگر هزار نفر هم آن را ادا کنند از نفر هزار و یکم ساقط نمی شود.

ضرورت اقامه دین

خدای متعال در آیه دیگر می فرماید: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ؛ از [احکام] دین، آنچه را به نوح درباره آن سفارش کرد، برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم که دین را به پا دارید».

روی سخن ما در آیه فوق دستور «أَقِیمُوا الدِّینَ» است. خدای متعال در این آیه دستور می دهد که دین قائم و برپا باشد. دین یعنی رواج خوبی ها در جامعه و زائل شدن بدی ها از آن. یعنی کسی به دیگری ظلم نکند، کسی تعدی نکند و همه افراد جامعه نسبت به کل جامعه مسئول باشند. این دستور الهی هم واجب کفایی است آن هم بر همه مردم دنیا. هرجای دنیا اگر کسی بتواند این واجب را اجرا کند، از دیگران ساقط می شود.

خطاب عمومی که در این آیه آمده است بسیار شبیه به خطاب های «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» در آغاز بسیاری از آیات دیگر قرآن است. در اینجا نیز خطاب خدا عمومیتی دارد و به وسیله آن این فریضه را بر همگان واجب کفایی قرار داده است.

در آیاتی که خدای متعال با عبارت «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» مطلبی را بیان فرموده است مقصود او همه مردم دنیاست. آری، همه مردم دنیا مسلمان نیستند و همه آن ها قرآن را کتاب آسمانی خود نمی دانند. با این حال این دستوری است الهی و دایره شمول آن فراتر از اسلام و مسلمانان است. در فرمایش های پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و حضرت امیرمؤمنان علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و دیگر ائمه علیهم السلام خطاب «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» بسیار به کار رفته است.

اما «أَقِیمُوا الدِّینَ». اقامه دین همان گونه که گفتیم واجب کفایی است. بنابراین، هرکس در هر جای دنیا که باشد در حدّ کوشش و توان خود به اقامه دین باید عنایت ورزد. کسی ممکن است با پول خود در ساختن مساجد و حسینیه ها و مدرسه ها و تهیه وسایل و اسباب هدایت مردم در اقامه دین بکوشد. کسانی هم ممکن است با دانش و تخصص خود مثلاً در امر شبکه های ماهواره‌ای یا نشر کتاب ها و مجلات مفید و برخی هم با فعالیت در فضاهای مجازی و اشکال دیگر، به این وظیفه مهم که قرآن کریم هم بیان فرموده است مبادرت ورزند.

این یکی از واجبات کفایی است که تا هنگامی که «من فیه الکفایه» نیست واجب عینی است. فعلاً که «من فیه الکفایه» به حد کافی وجود ندارد و عیناً بر همه واجب است. اگر این واجب ترک شود، بسیاری از فضیلت ها و ارزش ها به محاق نابودی می رود، ظلم و فساد در جامعه وفور می یابد و ارزش، بی ارزش می گردد و بدی و ناراستی همه‌گیر می شود و کم کم عدالت و فضیلت و ایمان از جامعه رخت می بندد.

پس همه مردم در احیا و اقامه دین خدا مسئول هستند. اگر هم کسی از عهده کاری برنیاید، خدای عزوجل او را بیش از توانایی اش مکلف نکرده است اما باید واقعاً معذور باشد و در این کار مقصر نباشد.

تقدیم واجب بر مستحب

مرحوم سید محمد جواد عاملی یکی از بزرگان علمای اسلام و از شاگردان سید بحرالعلوم بود. ایشان صاحب موسوعه فقهی بزرگی به نام مفتاح الکرامة است که در جایی از آن کتاب نوشته است که در یک ماه مبارک رمضان به برخی واجبات کفائیه مشغول شده بود و از آنجا که من فیه الکفایه در آن جا نبود، آن کارها بر او واجب عینی شده و خود را موظف به انجام دادن آن ها کرده بود. آن ماه مبارک به این واجبات کفایی سپری شد و فرصت کافی برای انجام دادن نوافل و مستحبات آن ماه دست نداد.

این شیوه بزرگان علم بوده است که همواره واجبات را بر مستحبات مقدم می کردند و به این سخن مشهور مولا امیرمؤمنان علیه السلام عمل می کردند که می فرمود: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ؛ در انجام دادن مستحبات اگر سبب بازماندن از واجبات شود سودی نیست».

این یک اصل در عبادات و به طور کلی در دین است که هنگامی که نوافل موجب فوت فرائض و اصول شود، انجام ندادن آن ها بهتر از انجام دادنشان است، و بلکه لازم است حتی ترک شوند. با در نظر داشتن این قاعده، توازن و تعادلی در همه ابعاد حاصل می گردد و به هر چیزی به قدر اهمیت و فایده‌اش توجه می شود. با این نگرش گاهی برخی اصول مهم دین دچار بی توجهی و اهمال می شود که به تبع آن زیان زیادی برای ما در برخواهد داشت.

امیرمؤمنان علیه السلام؛ فرضیه‌ای فراموش شده

از مهم ترین واجبات دین که روز به روز به دلیل کم‌توجهی عموم و خواص به آن، کم کم به فراموشی سپرده می شود و اقامه آن و زنده نگه داشتنش واجب کفایی است و از آنجا که در این زمانه «من فیه الکفایه» به حد کافی نیست، قطعاً واجب عینی است، مسئله دفاع از امیرمؤمنان حضرت علی صلوات الله علیه است. ایشان شخصیت بی نظیری دارد که کانون توجه قرآن و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله بوده است. قرآن کریم از او به نفس پیامبر صلی الله علیه وآله تعبیر می کند، آنگاه که در داستان مباهله فرمود: «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ».

حاکمانی که در آن سده ها حاکم بودند، چه پیش از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و چه پس از حکومت کوتاه امیرمؤمنان علیه السلام مانند معاویه و یزید و مروان و حکام بنی امیه و بنی عباس، بهره ای از فضائل نبرده بودند و مردم در زمانه آن ها با مشکلات و رنج های بسیاری دست و پنجه نرم می کردند. در این میان در حکومت کوتاه امیرمؤمنان علیه السلام که به پنج سال نکشید و بخش عظیمی از کره زمین را تحت سیطره خود داشت، وضع به کلی فرق می کرد. همه خاورمیانه به استثنای شام، تا اعماق اروپا و تا دل آفریقا همه از حضرت ایشان فرمان می بردند.

حدود هزار و چهارصد سال پیش حضرت امیرمؤمنان علیه السلام حکومتی در آن پهنه از زمین تأسیس کرد که از شرق تا غرب آن یک کشته سیاسی نبود. در حکومت آن حضرت با وجود پهناوری و وسعت زیاد آن به نحوی که برای رفتن از یک گوشه آن تا گوشه دیگرش ماه ها زمان می برد، ملت ها و اقوام متعددی که در آن به سر می بردند از امنیت کامل سیاسی بهره مند بودند. از میان این همه مردم کسی نبود که به دلیل توهین به حضرت کشته شده باشد و یا به سبب تمرد و نافرمانی سیاسی او را بکشند. حتی بالاتر از آن، حبس سیاسی هم گزارش نشده است. طبعاً این امپراطوری پهناور اسلامی بدون مخالف نبوده است.

بودند کسانی که در میان مسلمانان می زیستند، از خود مسلمانان یا غیر آن ها و خط مشی و طرز فکری مخالف امیرمؤمنان علیه السلام داشته اند. انکار چنین موضوعی در حدّ محال است. با این حال هیچ مجازات سیاسی از قتل و حبس و تعذیب و جز آن در حکومت پهناور آن حضرت ثبت نشده است.

تاریخ حکومت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام را که مرور کنیم با چیزی کاملاً متفاوت و از لونی دیگر روبرو می شویم. مدت کوتاه پنج ساله حکومت حضرت با سه جنگ بزرگ جمل و صفین و نهروان همراه شد. احوال این سه جنگ بزرگ در کتاب های تاریخ و حدیث مذکور است. با مرور آن ها از اخلاق و منش حضرت حیرت زده می شویم. چه تمردها که از حاکم چنین حکومت بزرگی کردند و در همه این غائله ها ایشان چه توهین هایی که متحمل شدند! اما حضرت علیه السلام در همه این ناملایمات با کمال خویشتنداری با معترضان و اهانت گران برخورد می کردند. تا آنجا که در هر یک از این سه جنگ به محض اینکه آتش جنگ فرو می خوابید و جنگجویان دشمن دست از جنگ می کشیدند، حضرت هم سلاح خود را بر زمین می گذاشت و جنگ را ادامه نمی داد. گذشته از آن با جنگ افروزان، کسانی که آتش جنگ را خود برافروخته بودند و موجب کشته شدن هزاران نفر شده بودند هم کاری نداشت؛ نه آن ها را به جزای کارشان کشت و نه کسی را حبس کرد.

هرکس این رفتار حضرت را می دید یا بعدها می شنید دندان حیرت به دهن می گرفت؛ چراکه این اخلاق در هیچ حاکمی در هیچ جای دنیا نظیر و همتا ندارد. در کجای جهان متمدن امروز که ادعای آزادی دارد، می توان چنین حاکمی یافت که در برابر اعتراض و توهین معترضان ساکت بنشیند و یا آنکه مقصران جنگ را بی مجازات رها کند. چنین قضایایی در هیچ کجای تاریخ بشر دیده نمی شود. در کجای جهان با مجرمان سیاسی برخورد نمی شود، آن ها را اعدام نمی کنند یا در زندان های طولانی مدت محبوس نمی کنند؟! اعدام و حبس سیاسی فقط در حکومت امیرمؤمنان علیه السلام است که موضوعیت ندارد.

آیا نباید از چنین شخصیتی که هم در زمان خود و هم بعدها گمنام مانده و حقش ادا نشده احقاق حق کرد؟ و آیا نه چنین است که از مظلوم باید حمایت کرد؟ این کار از واجبات کفایی است و تا هنگامی که «من فیه الکفایة» نباشد بر همه ما واجب عینی است. اما این کار مستلزم پیش‌نیازهایی است که در رأس همه آن ها شناخت کافی نسبت به تاریخ زندگانی حضرت و ابعاد ویژه آن است.

سیاست های اقتصادی حکومت امیرمؤمنان علیه السلام

از ویژگی های ممتاز و اعجاب برانگیز حکومت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام اینکه کسی در حکومت پهناورش از ضعف اقتصادی و بر اثر گرسنگی نمرده است. چنین مواردی در همه حکومت های بعد و حتی قبل از او بوده است. مثلاً تاریخ از مرگ دردناک ابوذر غفاری، صحابی والامقام پیامبر صلی الله علیه وآله بر اثر گرسنگی در غربت و در تبعیدگاهی که خلیفه وقت او را به آنجا تبعید کرده بود خبر می دهد. اما در زمانه حکومتداری حضرت امیرمؤمنان علیه السلام هرگز چنین چیزی نبوده و به همین دلیل در تاریخ هم ذکر نشده است.

در کجای تاریخ آمده است که کسی شب را تا صبح از ترس ایشان نخوابیده باشد در حالی که در دوران خلفا و حاکمان دیگر فراوان افرادی از ترس حاکم شب را تا صبح می لرزیدند. پر است تاریخ از داستان افرادی که از ترس حاکم از شهر و دیار خود فراری شده اند و سر به بیابان و دره ها گذاشته اند.

آیا عقلاً دفاع از چنین شخصیتی واجب نیست؟ هر عاقلی به ضرورت خرد خود در می یابد که انسان و انسانیت به بزرگداشت نام و مقام حضرت امیرمؤمنان علیه السلام نیازی حیاتی دارد. شناساندن او به همه مردم دنیا و آشناکردن آن ها با داستان های شگفت انگیز زندگی اش و سیره و اخلاق و منش والایش به حق بزرگترین خدمت به بشر است.

مردم دنیا، نه فقط مسلمانان جا دارد که از حضرت علی علیه السلام در سامان دادن امور اقتصادی کشور یاد بگیرند. حضرت به گونه‌ای امور جامعه را سر و سامان می داد که یک گرسنه هم در آن سرزمین پهناور اسلامی وجود نداشت. آن هم در زمانی که وسایل ارتباطی و نقلیه مانند امروز نبوده است. اگر جایی قحطی می زد بسیاری از گرسنگی و نداری تلف می شدند. مثل امروز نبود که اگر جایی قحطی باشد از نقاط دیگر زمین با کشتی ها و هواپیماها به سرعت برای آن ها آذوقه فرستاده می شود. تا همین سده اخیر قحطی چندین کشور اسلامی را دربرگرفت و یکی دو سالی آسیب زیادی به مردم وارد کرد. با این توصیف، اینکه در حکومت امیرمؤمنان علیه السلام با آن گستره وسیعش، گرسنگی و قحطی جان کسی را نگرفته باشد و یا حتی فقر و نداری به گرسنگی منجر نشده باشد، امر عجیبی است که شایسته است آن را برای مردم دنیا بازگو کرد.

حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام در دوران حکومتش مسائل اقتصاد و معیشت مردم را به گونه‌ای برنامه ریزی کرده بودند که اگر مدتی در جایی باران نمی بارید و خشکسالی روی می داد، یا اینکه مرضی مثل وبا همه‌گیر می شد، کار به جایی نمی رسید که گرسنگی جان مردم را بگیرد. این را مقایسه کنید با آنچه در کتاب های مشهور تاریخ مثل تاریخ طبری یا الکامل فی التاریخ ابن اثیر و یا مقدمه ابن خلدون، مفصل درباره تلف شدن مردم از این وقایع طبیعی مثل قحطی و بیماری آن هم بر اثر گرسنگی و کاهش مواد غذایی آمده است. در هر قصه ای هزاران نفر جان می دادند. چه مشقت هایی که در آن دوره‌ها مردم متحمل شدند! این اتفاق ها در ادوار مختلف در کشورهای اسلامی روی داد و در هر مورد هزاران نفر کشته به جا گذاشت اما در حکومت امیرمؤمنان علیه السلام با آن گستردگی اش هرگز گزارش نشده است.

اسلام و حکومت اسلامی را به تمام و کمال باید در سیره حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام جست وگرنه بنی امیه و بنی عباس افتخاری برای اسلام نیستند. حکومتی که در آن کشته سیاسی باشد، حبس سیاسی داشته باشد یا کسی در آن بر اثر گرسنگی بمیرد، گناه آن در درجه اول متوجه مسئول آن حکومت است و بعد از آن، بقیه مردم مسئول اند.

ویژگی های منحصر به فرد تاریخ امیرمؤمنان علیه السلام را باید جوانان عزیز مطالعه کنند. جوانان در هر جای جهان، از کشورهای اسلامی یا غیر اسلامی باید تلاش ویژه ای را مبذول مطالعه تاریخ ایشان علیه السلام و آشنایی با ویژگی های حکومت ایشان کنند؛ اینکه حضرت چگونه حکومت کردند بی آنکه یک حبس سیاسی یا کشته سیاسی داشته باشند و دیگر اینکه چگونه اقتصاد مملکت پهناورش را سامان داده که هیچ کس از گرسنگی و فقر تلف نشد. آنگاه این مطالب را با داده های دنیای امروز قدری مقایسه کنند. ببینید در کجای دنیای امروز فقیر نیست و چقدر از گرسنگی جان می دهند، حتی در کشورهای پیشرفته هم که ثروت عظیمی دارند بسیاری از فقر و نداری رنج می برند در حالی که تاریخ در زمان امیرمؤمنان علیه السلام حتی یک نفر را مشخص نکرده است که سراسر عمرش فقیر بوده باشد. ممکن است فقیر بوده اما نه به این معنا که چیزی گیرش نمی آمده است و برای گذران زندگی اش با مشکل مواجه بوده است. روایت ها هم گویای این است؛ چراکه صدقات مثل زکات در اسلام برای فقراست و از طرفی خدای متعال هم آن ها را واجب کرده است. از این رو اموال بسیاری در حکومت اسلامی انباشته می شده است که عموماً به مصرف فقرا و نیازمندان جامعه اسلامی می رسیده است به همین دلیل فقر هم اگر گاهی در زندگی کسی پیدا می شد گذرا بوده و دوام نداشت.

این قبیل مسائل غالباً از نظر خیلی ها پوشیده مانده است. چه بسا خیلی از جوانان هم این ها را ندانند. در حکومت امیرمؤمنان علیه السلام که ساز و کار آن همانند حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله است کسی پیدا نمی شد که از اول عمرش تا آخر آن را در خانه اجاره‌ای سر کرده باشد، فقط به این دلیل که پول خرید خانه را نداشته است. مگر خرید خانه چقدر پول می خواهد؟

در زمان حکومت ایشان حضرت یک وجب زمین به کسی نفروخت. قانون خدا درباره مالکیت جاری بود: «الارض لله ولمن عمرها؛ زمین مال خداست و مال کسی که آن را آباد کند».

هرکس هر مقدار از زمین را که می خواست می توانست آباد کند، مثلاً در آن زراعت راه بیندازد، خانه بسازد، چاه و نهر احداث کند و... .

آری ممکن بود در شهرهای زیارتی و سیاحتی کسی می خواست چند روزی اقامت کند و ناگزیر جایی را اجاره می کرد. اما این گونه که کسی همه عمرش را در خانه اجاره‌ای زندگی کند، مثل الآن، اصلاً اتفاق نیفتاده است. امروزه شاید ده‌ها میلیون نفر در جهان در خانه های اجاره‌ای زندگی می کنند.

دلیل عمده این مشکل به قانون مالکیت زمین برمی‌گردد. در کشورهای دنیا معمولاً حکومت ها در مالکیت زمین ها دست می برند؛ دقیقاً مخالف نظر اسلام. از دیدگاه اسلام مالک زمین فقط خداست وکسی که آن را آباد می کند و برای نفر سومی مالکیتی در نظر نگرفته است پس هرکس می تواند زمین خالی را تعمیر کند، بسازد، آباد کند، چاه حفر کند، قنات بکشد و حتی در آن خانه بسازد. اگر این قانون در دنیا اجرا شود، مشکل اجاره نشینی حداقل به مقدار زیاد حل می شود.

البته نقش اداره کننده حکومت ها را در مالکیت زمین نمی توان نادیده گرفت. حضرت امیرمؤمنان علیه السلام در نامه هایی که به کارگزارانش مثل مالک نوشته است بر نقش اداره کننده و مجری حکومت تصریح کرده است. در عهدنامه‌ای که به مالک اشتر، کارگزارش بر مصر نوشته است، فرموده که آزادی کسب و کار و تجارت را از مردم نگیر فقط نظارت کن که کسی به کسی ظلم نکند و حق کسی پایمال نگردد.

نقش نظارتی حکومت از منظر امیرمؤمنان علیه السلام

حکومت اسلامی نگهبان حقوق مردم است مثلاً اگر کسی هزار متر یا ده هزار متر زمین را آباد کرد و در آن عمارت و زراعت و باغ و بستان راه انداخت، دولت باید از او محافظت کند که مبادا کسی به او تعدی کند و اموال او را از او به ناحق بگیرد. به عبارتی حکومت حافظ اموال مردم است و مانع زورگویی و ظلم و تعدی است. حکومت مجری نظم و امنیت در همه ابعاد آن، چه اجتماعی و چه سیاسی و حتی اقتصادی است.

از توصیه های سودمند دیگر حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر در خصوص آزادی تجارت است. این قاعده موجب احیای اقتصاد و پویایی آن می گردد. حضرت به ایشان سفارش نموده که در امر تجارت مردم دخالت نکن. فقط راه نقل و انتقال اجناس را برای آن ها باز بگذار تا هر کس از هر کجا که می خواهد چیزی را بیاورد و جنسی را به هر کجا که می خواهد بفرستد. اگر این گونه راه کسب و تجارت گشوده باشد، دیگر کسی نمی تواند جنسی را احتکار کند.

احتکار در اسلام خیلی نادر است. یعنی قانون تجارت اسلام راه را بر محتکر بسته است. با این حال مواردی هم که پیش بیاید به شدت با آن برخورد می شود، اما در کل اگر کشوری مردم را آزاد بگذارد که هرچه بخواهند از بیرون بیاورند و در فروش و تجارت مانع آنان نشود، اجناس آنقدر وفور می یابد که کار به احتکار نمی کشد. در چنین شرایطی کسی بخواهد جنسی مثلاً میوه‌ای را احتکار کند، دیگر همکاران او آن جنس را فراهم کرده و می فروشند.

مانند این است که کسی بخواهد میوه‌اش را به قمیتی خیلی گران تر از بقیه بفروشد. طبعاً مردم هم از او نمی خرند و به سراغ بقیه میوه فروش‌ها می روند. اما اگر فروش میوه انحصاراً به دست کسی باشد، آنگاه به هر قیمتی که بخواهد حتی گران می تواند آن را بفروشد. اسلام برای آنکه چنین آسیب هایی به اقتصاد جامعه وارد نشود امر تجارت و خرید و فروش را آزاد گذاشته است. امیرمؤمنان علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر به این قاعده مهم سفارش کرده اند.

پایان سخن

ویژگی های ممتاز حضرت امیرمؤمنان علیه السلام چیزی نیست که به سادگی در این نوشتار حتی آن ها را برشمرد. امروزه بیش از هر زمان دیگری به دلیل ناآشنایی مردم جهان با ابعاد شخصیت عظیم حضرت امیرمؤمنان علیه السلام به او ظلم شده است؛ زیرا زمانه اکنون به شدت نیازمند تعالیم و روش های آن حضرت است. از این رو معرفی او به دنیا از واجبات کفایی است و تا هنگامی که «من فیه الکفایه» وجود ندارد بر همه واجب عینی است. پس همه باید در عمل به این فریضه مهم الهی تلاش کنند؛ هر کس به فراخور توان و امکاناتش. کسی ممکن است کمک مالی بتواند بکند، دیگری کمک فکری، یکی دیگر با قلمش، آن یکی با زبانش. کسی با تأسیس نهادها و انجمن هایی و کسی هم با تشویق دیگران. خلاصه هرکس به نوعی باید در عمل به این فریضه مهم سهیم باشد. مبادا در این ماه مبارک رمضان عمل به نوافل ما را از انجام دادن فرائض باز دارد؛ چراکه «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ؛ سودی در مستحبات نیست اگر ما را از کارهای واجب بازدارد».

امید آنکه خدای متعال هرچه سریع تر و به آسان ترین وسیله این وبای عمومی را از همه جای دنیا مرتفع کند. دیگر اینکه در این ماه مبارک رمضان، همه مؤمنان را در هرجای دنیا که هستند به اعتلای کلمه امیرمؤمنان علیه السلام موفق بدارد و اسباب آشنایی دیگران را با او فراهم آورد. این کار فرضی است واجب و باید بر نوافل و مستحبات آن را مقدم داشت؛ «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ».

مطلب آخر توجه به سفارش حضرت امام جواد علیه السلام است که از درگاه الهی مسئلت فرمود: «وَزَکَّیتَ فِیهِ أَعْمَالَنَا». باید بکوشیم که توشه اعمالمان از این ماه پربارتر از هر سال باشد. مهم ترین توصیه برای نیل به این مقصود این است که چیز کم اهمیت را بر مهمتر مقدم نکنیم و چیز کم فایده را بر چیز مفیدتر ترجیح ندهیم.

البته در این ماه ادعیه مأثوره دیگری هم مثل دعای ابوحمزه ثمالی و زیارت ائمه معصوم علیهم الصلاة والسلام وارد شده است که هر یک آثار خود را دارد. لذا این فرصت ها را نباید از دست داد. همه اینها به جای خود مؤثر است، فقط پاره‌ای مقدمات وجودی مثل عقیده سالم و تزکیه نفس و مانند آن را می طلبد.

هرکس به قدری که از او بر می آید باید در تزکیه اعمالش تلاش کند تا خدای ناکرده مقصر نباشد. اگر خلافی از او صادر شد، خلاف او، مبتنی بر جهل یا ظلم یا فراموشی یا اهمال و یا هر چیز دیگری باشد و از روی تقصیر نباشد.

امید آنکه این ماه مبارک را ان شاء الله در حالی پشت سر بگذاریم که اعمال هر یک از ما در حد خودمان از جانب خدای متعال تزکیه شده باشد.
 
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.