مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در آستانه فرارسیدن ماه محرم الحرام ۱۴۴۳ق، در شامگاه یکشنبه ۲۸ ذی الحجه سال ۱۴۴۲ق (۱۴۰۰/۵/۱۷) سخنانی را در حضور جمعی از علما، فضلا و مبلغان ایراد فرمودند که مشروح بیانات مرجع عالیقدر بدین شرح می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
عظم الله اجورنا واجورکم بمصابنا بأبی عبدالله الحسین صلوات الله علیه
وجعلنا وإیاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الإمام المهدی من آل محمد علیهم السلام.
باری دیگر خدای تبارک وتعالی این توفیق را به ما ارزانی کرد که در آستانه ماه محرم و صفر به استقبال عزای آسمانی سید و سالار شهیدان برویم. حقا که برای مظالم فاجعهباری که در روز عاشورا بر امامت و نبوت روی داد نظیر و بدیلی در تاریخ یافت نمیشود.
فرارسیدن ماه اندوه و مصیبت اهل بیت علیهم الصلوة والسلام را که در زیارت عاشورا و دیگر زیاراتِ نقل شده از ائمه معصومین علیهم السلام، با تعابیر دردآوری از آن یاد شده است، به مقام منیع و رفیع امامت کبری و ولایت عظمای خدای عزوجل، حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تعزیت عرض میکنم. امید آنکه خدای متعال عنایت ویژهای در ظهور ایشان بکند و خود حضرت نیز با دعای خود در تسریع این امر بر ما منت نهد، چراکه از رهگذر فرج ایشان است که مظالم عدیدهای که بر مسلمانان جهان روا شده است برطرف میگردد و گرفتاریهای فراوان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و حتی مشکلات خانوادگی با ظهور پرنور و برکت حضرت از دامن زندگیهای مسلمانان و مردم دنیا عموماً برچیده خواهد شد.
نیز به همه مسلمانان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام در هر گوشهای از دنیا این مصیبت عالمگیر را تعزیت میگوییم چون این مصیبت، آسمانیان و زمینیان و کل ما سوی الله را غمگین و ماتم زده کرده است.
عاقبت خذلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام
در کتاب ارجمند کامل الزیارات نفرینهای مفصلی از سوی رسول خدا صلی الله علیه وآله در حق قاتلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اعوان و اصحاب آنها وارد شده است. نخستین نفرین حضرت اینگونه بود: «اللهم اخذل من خذله» .
برای بهتر فهمیدن جمله فوق، کلمات سهگانه «اخذل»، «من» و «خذلان» را شرح کوتاهی میدهیم. «خذلان» نقیض «نصرت» است نه ضد آن. تفاوت میان نقیض و ضد از مطالبی است که آقایان اهل علم در دروس حوزوی خود بدان توجه داشتهاند. نقیض آنگونه که کتابهای لغت به آن اشاره کردهاند مفهوم سلبی دارد. نقیض، عاری بودن از صفتی و به عبارتی نداشتن آن است. برخلاف ضد که اشاره به صفت یا مقولهای برخلاف و در مقابل آن میکند. غرض حضرت در این سخن از خذلان، نقیض نصرت است و نه ضد آن. به این معنی که نه اینکه در حق فرزندش بدی کنند یا دشمنی بورزند، بلکه صرف ترک نصرت امام حسین علیه السلام عقوبت مذکور در سخن فوق را برای کننده آن کار در پی خواهد داشت.
منطقیون از این موضوع به نقیضین یاد میکنند و آن دیگری را ضدّین مینامند. «من» در سخن حضرت موصوله است و در معنای عام. به این معنی که بسته به زمان خاصی نیست و چه در گذشته و چه امروزه خذلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام مطرح بوده و هست.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله در حق خاذلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام؛ یعنی کسانیکه از یاری او دست کشیدند، چه در روز عاشورا و چه پس از آن اینگونه نفرین کرده است که آنها را به خذلان مطلق خود گرفتار کن. خذلان مطلق خدای متعال دستکشیدن او از یاری بندهاش است. در مشکلات اقتصادی، در گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی، در درگیریهای خانوادگی و در خیلی تنگناهای دیگر و گاهِ بیماری و فقر و تنگدستی و در حوادث ناگوار و صدها و صدها امور ناخوشایند دیگر، بنده چشم به یاری و حمایت پروردگارش دارد اما آن حضرت در نفرین خود از خدای متعال درخواست میکند که خاذلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام را از هرگونه نصرت و حمایتی بیبهره کند و آنها را در گرفتاری و سختی یاری نکند. و چه نفرینی از این بدتر! کسی که به خذلان مطلق پروردگار دچار شود، حتی اگر هزاران بار دست به دعا بلند کند و یا ربّاه، یا ربّاه سر دهد، باز دعایش راه به جایی نمیبرد و گره از کارش گشوده نمیشود؛ چون قید اطلاق بر آن است و گریزی و چارهای از آن نیست.
خذلان و عدم استجابت دعا
عدم استجابت دعا از مواردی بوده است که حضرات معصومین علیهم السلام مفصل بدان اشاره کردهاند و علمای بزرگوار شیعه آنها را گرد آوردهاند. از جمله علامه مجلسی رحمه الله به نقل از سید بن طاووس رحمه الله شانزده مورد از چیزهایی را که مانع استجابت دعا میشود در کتاب شریف بحارالأنوار نقل کرده است. البته روشن است که موانع استجابت دعا به این شانزده مورد محدود نمیشود. خذلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام بنا به توضیحی که رفت، از موارد مهم و عمده برآورده نشدن دعاست. پس میتوان آن را عامل هفدهم از عوامل عدم استجابت دعا به شمار آورد. به همین قیاس جا دارد که علما و اهل بحث و مطالعه با واکاوی روایات معصومان علیهم السلام موارد دیگری که مانع استجابت دعا میشود را بیابند و آنها را در ردیفهای هجدهم و نوزدهم و قس علی هذا قرار دهند. چراکه این ترتیب و گردآوری حاصل تلاش علمای سابق از سخنان معصومان علیهم السلام بوده است که در مناسبتهای گوناگون و جاهای متفاوتی عوامل عدم استجابت دعا را یاد کردهاند.
نفرین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دامن نفرین شدگانِ پیامبر صلی الله علیه وآله را میگیرد. بنابه اطلاق این نفرین، حتی اگر نفرین شده برای گشایش در کار خود دست به دعا بلند کند و با وجود وعده پروردگار به استجابت دعای دعاکنندگان، آنگاه که فرمود: «اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم»، دعای نفرین شدهها اجابت نمیشود؛ چراکه پیشتر رسول خدا صلی الله علیه وآله که دعایش به درگاه الهی مستجاب است از خدای متعال درخواست کرده است که خاذلان فرزندش، امام حسین علیه السلام را یاری نکند. اینگونه است که خاذلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام در دنیا هر چقدر خدا خدا کنند درخواست و استعانت آنها راه به جایی نمیبرد و همچنان در گرفتاریها و مشکلات دنیا دست و پا خواهند زد. این، حال و احوال دنیایی آنهاست، چه رسد به آخرت که البته در آنجا وضعشان به مراتب بدتر است.
عملکرد علمای پیشین در قبال اقامه شعائر
یاری نکردن حضرت سیدالشهدا علیه السلام ـ که همان معادل خذلان است ـ میتواند صورت های متعدد و گوناگون داشته باشد. همین که کسی بتواند حسینیه بسازد و نسازد، و یا کسی که برگزاری مجلس عزاداری آن حضرت علیه السلام در توان او هست و آن را انجام نمیدهد، یا کسی که به هر نحوی کمکی از دست او برمیآید و از آن دریغ میکند، همگی از مصادیق یاری نکردن حضرت سیدالشهدا علیه السلام هستند و پیرو و دنبالهرو همان افرادی هستند که در روز عاشورا از نصرت حضرت روی گرداندند. اینها همه افرادی هستند که نصرت نکردند، بماند آنهایی که کارشکنی میکنند. آنان حسابی جدا دارند و وضعشان از خاذلان حضرت علیه السلام به دفعات بدتر و وخیمتر است.
برای اینکه مثالهایی ملموس از دل تاریخ ذکر کرده باشیم، خوانندگان گرامی را به سه دسته کتاب مهم از سه تن از علمای مشهور معاصر شیعه، به نامهای اعیان الشیعه، اثر سید محمد امین عاملی، دیگری اعلام الشیعه، نوشته مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، و سومی خاتمه مستدرک، کار ارزشمند عالم بزرگوار مرحوم حاجی نوری ارجاع میدهم. خوانندگان، به مدد ابزارهای الکترونیکی جدید که امکان جستجو و مطالعه این کتابها و خیلی از منابع تاریخ و حدیث دیگر را ساده و آسان ساختهاند، میتوانند به سهولت به این کتابها دسترسی پیدا کنند و خود به شخصه این موضوع را تتبع کنند. به مناسبت به یکی از آن داستانها اشاره میکنم.
در تاریخ بارها ذکر شده است که در کربلا وبا آمده است. هریک هم معمولاً با طول و تفصیل ذکر شده است که در چه سالی بوده، چقدر بر اثر آن جان باختهاند و نیز چه شخصیتهای مشهوری در میان جانباختگان بودهاند.
مثلاً در زمان صاحب جواهر در کربلا طاعون آمده است. شریف العلما درباره او نوشته است که خودش و زن و تنها پسر و یگانه دخترش، هر چهار نفر بر اثر طاعون جان دادند و به این شکل نسل آنها منقطع شد. قزوینی، یکی از علمای مشهور نیز در همان سال بر اثر طاعون مُرد. و به همین شکل از عالم و غیرعالم و تاجر و دیگر صنوف بر اثر طاعون جان دادند. بنا به نوشتههایی که از خود صاحب جواهر در کتابش به جا مانده معلوم میشود که آن طاعون از بیست سال قبل از وفات او در کربلا شیوع یافته بوده است. نیز در جای دیگری از کتاب خود به شیوع طاعونی در نجف اشاره میکند که بر اثر آن، خیلی از ساکنان آن شهر جان باختند.
از برکت روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام
بنده نیز پیشتر عرض کردهام و در اینجا نیز به مناسبت میگویم که مرحوم والد ما نقل میکردند که در ایام نوجوانی در کربلای معلی حدود ده، بیست سالی پیش از انقلاب ۱۹۲۰م (ثورة العشرین) و قبل از جنگ جهانی اول، خیلی از شهرهای عراق از جمله کربلا گرفتار وبا شدند. بغداد و حله و کاظمین و سامرا و دیگر شهرهای عراق شمار زیادی از ساکنان خود را بر اثر این بیماری خانمانسوز از دست دادند. حتی بسیاری از علما که در تاریخ نام آنها ذکر شده است در آن دوره بر اثر وبا فوت کردند.
مرحوم پدر ما نقل میکردند که در خانه چهار پسر بودند و چهار دختر و با پدر و مادرشان جمعاً ده نفر میشدند. وبا در کربلا خیلی طول کشید. وبا به گونهای انتشار یافت که غسال پس از آنکه چند مرده را غسل میداد خودش هم به وبا گرفتار میشد و میمُرد. به همین شکل عدهای میمردند و عدهای دیگر که آنها را تکفین و تدفین میکردند خود نیز به وبا مبتلا میشدند و پس از چندی آنها نیز میمردند. آنگونه که صاحب جواهر گویا درباره وبای منتشرشده در نجف نوشته است حتی گاهی کسی که بر میت نماز میخواند با آنکه تماسی با میت نداشت نیز به وبا مبتلا میشود و چندی بعد میمرد. به این شکل وبا به سرعت انتشار مییافت. آتش سوزان آن، دامن خیلی از خانوادهها را میگرفت. به نحوی که در خیلی از خانهها چندین نفر و حتی گاهی همه افراد خانواده میمردند.
مرحوم پدر ما میگفت: کار به جایی کشید که هر که میمرد، آشنایانش او را در گلیم یا پتویی میپیچیدند و او را میبردند و در کنار مغتسل مخیم (خیمهگاه) قرار میدادند. این غسالخانه تا زمان ما هم بود. اکنون نمیدانم باقی است یا با احداث بنای جدید حذف شده است. سابق در کنار نهر حسینی بود و از آنجا تا خیمهگاه دویست متری بیشتر نیست. بنا به نقل مرحوم پدر، وبا آنقدر گسترش یافته بود که دیگر کسی میتی را غسل نمیداد و دفن نمیکرد. گاهی چند صد مرده در آنجا بر روی زمین باقی میماند و بوی تعفن در آن منطقه پیچیده بود. اوضاع فاجعهباری بود.
خانه والد ما که آن را هنوز در خاطر دارم در کوچه بنبستی بود که قریب به ده، یازده خانه در آن بود. همه آن خانهها از وبا تلفات دادند. از بعضی از آنها حتی چند نفر هم مرده بود. بعضی هم همه اعضای خانه یکی پس از دیگری جان دادند. تنها خانهای که مرده نداده بود، خانه پدر ما بود.
از خانه پدری ما نه بچه خردسال و نه مرد کهنسال هیچ شخصی بحمدالله نمُرد. خود ایشان پس از نقل آن حوادث میافزود که در خانه ما هر روز مجلس روضه و ذکر مصیبتی برقرار بود. در آن اوضاع عدد حاضران گاهی از دو نفر و چهار نفر بیشتر نمیشد، با این اوضاع جلسات هرگز ترک نمیشد و در همه روزهای سال ادامه داشت.
خذلان و نصرت در اقامه شعائر
امام حسین علیه السلام در نزد خدای متعال منزلت بلندی دارد. دعای رسول خدا صلی الله علیه وآله «اللهم اخذل من خذله» نیز دعایی است از ژرفای قلب و دیگر اینکه مستجاب، و از همه مهمتر قاطعیت و حتمیت از الفاظ اندک آن به آشکارا فهمیده میشود. بر این اساس هرگونه ترک نصرت حضرت سیدالشهدا علیه السلام از سوی خدای متعال بیپاسخ نمیماند. اگر کسی بتواند با فکر خود یا مال خود، یا قدرت و امکانات خود به حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اقامه عزای ایشان کمکی کند و نکند به خذلان و حرمان الهی دچار میآید.
احداث حسینیهها و کمک کردن به اجرای تعزیه حضرت سیدالشهدا علیه السلام از مصادیق عمده نصرت آن حضرت است. از سال گذشته تا به امسال چه تعداد به حسینیههای ما افزوده شده است؟ شمار فراوان شیعیان جهان به ویژه در نقاط دورتر جهان طبیعتاً حسینیهها و اماکن بیشتری را برای اقامه شعائر میطلبد.
شبهات فزایندهای که از قدیم بوده است مستلزم پاسخگویی و رسیدگی است. کسانی که توش و توان علمی کافی دارند باید به این مهم اهتمام ورزند. در غیر این صورت ترک نصرت کردهاند و در معرض خذلان مطلق الهی قرار میگیرند. این شبهات از زمان خود ائمه علیهم السلام بوده است و از دوران غیبت صغری در خصوص تشکیک در شهادت امام حسین علیه السلام گزارشهایی نقل شده است. مرحوم اخوی، حاج سید حسن شیرازی رحمه الله قریب به پنجاه سال پیش در این خصوص تحقیقاتی داشتند و از افرادی نام برده بودند که درباره شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام شبههپراکنی کردهاند. از آن جلمه عالمی از ابنای عامه و اهل سوریه بود که شهادت آن حضرت را منکر شده بود.
بسیاری از مردم دنیا با حقیقت امر آشنا نیستند. حتی شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام هم به گوش خیلیها نرسیده است. چه کسی باید این حقایق را نشر دهد؟ وظیفه اطلاعرسانی بر عهده کیست؟ این همه شبهه را که از گذشته تا به امروز حول حضرت سیدالشهدا علیه السلام و دیگر امور مربوط به شعائر، مطرح میشود چه کسی باید پاسخ بگوید؟
همگی به حد استطاعت و توان خود در اینباره مسئول هستند و اگر کوتاهی کنند حضرت سیدالشهدا علیه السلام را یاری نکردهاند و به خذلان گرفتار میشوند.
به همین ترتیب است زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام. اگر کسی در آن بیدلیل تعلل ورزد، خذلان کرده است. اگر کسی عذری برای نرفتن داشته باشد که هیچ، و الّا نرفتن به زیارت حضرت هم از مصادیق خذلان ایشان است. نیز همکاری با زائران حضرت و مساعدت ایشان که به طریق اولی نصرت حضرت است. مثلاً کارمندی در عراق و یا جای دیگر که دستش برای کمک کردن به زائران حضرت باز است، اگر این کار را نکند، به واقع از نصرت حضرت سیدالشهدا علیه السلام سر باز زده و خذلان کرده است. بماند آنهایی که در امر زیارت دشواری به وجود میآورند و کارشکنی میکنند. مانند آنهایی که زائران حضرت را دستگیر میکنند و یا آنها را مجازات و جریمه میکنند. همه اینها در دستگاه امام حسین علیه السلام عقوبت سنگین در پی دارد.
بنده قبلاً نیز گفتهام که حضرت سیدالشهدا علیه السلام استثنای عالم وجود است. تاریخ ایشان هم سراسر استثناست. کجا در تاریخ آمده است که حضرت زهرا سلام الله علیها برای پدر بزرگوارشان یا حضرت امیرمؤمنان و یا حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام آنگونه که از عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام سخن گفتهاند برای آنان نیز سخن بگویند و گریه و شیون کنند. عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام در نزد معصومان علیهم السلام اهمیت و جایگاه ویژهای دارد. این امر حاکی از منزلت خاص آن حضرت و شعائر مقدس ایشان است. حتی در باب زیارت مرقد مقدس ایشان اجر ثوابی که نقل شده است به مراتب بیشتر از دیگر مشاهد مشرفه است.
زیرکی در دین
در تاریخ اسلام عمدتاً و به طور اختصاصی در تاریخ شیعه همواره دو طایفه بیش از دیگران نقشآفرین بودهاند: یکی علما و دیگری جوانان؛ آن هم به سبب نیروی بیشتری که دارند، مسئولیت سنگینتری هم نسبت به دیگران دارا هستند. از حیث شهرت همه ما با روایت زیر آشنا هستیم. حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیه میفرماید: «الکیّس من کان یومه خیراً من أمسه؛ زیرک کسی است که امروزش بهتر از دیروزش باشد».
مراد از کیّس در روایت فوق، فرد زیرک در امور دین و آخرت خویش است، نه اینکه مثلاً اگر کسی امروز آبگوشت خورده است، فردا چلو کباب بخورد. مراد از زیرکی، آگاهی و هوشیاری در امور دینی است که مبادا مغبون گردد. نیز از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است: «من استوی یوماه فهو مغبون؛ هرکس دو روزش یکسان باشد {و بهبود و پیشرفتی نداشته باشد} زیانکار است».
و از تعابیری چون «والمغبون من کان یومه کأمسه» از معصومان علیهم السلام بسیار شنیده شده است. در برخی از تعابیر از چنین کسی با تعبیر ملعون هم یاد شده است. ملعون، یعنی دور از رحمت خدا. طبعاً کسی که احوال و اعمال او را بهبود و اصلاح نیست و روز به روز بدتر میشود، از رحمت خدا دور شده است. برای مثال کسی که در سال پیشین به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام نائل آمده است، اگر امسال بیدلیل به زیارت نرود و یا مثلاً کسی را روانه زیارت نکند، بیگمان عقب رفته و رشد نکرده است. او پارسالش از امسالش بهتر بوده است و بنا به روایت فوق کیّس نیست و حتی به لعنت گرفتار آمده است. از چنین فردی توقع میرود که در این سال از سالیان پیشین موفقتر باشد. هم خودش به زیارت مجدد نائل شود و هم در حدّ استطاعتش اسباب زیارت دیگران را فراهم آورد. مثلاً دست کسی را بگیرد و با خود به زیارت ببرد، یا اینکه اگر توان و استطاعت مالیاش بیشتر است، ماشین و هواپیما کرایه کند و زائرانی را روانه بارگاه حضرت سیدالشهدا علیه السلام کند. اگر در این کار مدیون هم شود، اجر و مزدی جداگانه در نزد مولای خود دارد. چنین شیوه و مسلکی را مؤمنانِ کیّس (زیرک) دارند. همه ساله و بلکه همه روزه میکوشند که از دیروز خود برتر باشند و در انجام خیر و تحصیل اجر و ثواب از مداومت و کوشش دست نکشند.
تحمل مشکلات در راه زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام
امر زیارت همیشه برای خیلی از مردم با دشواریهای بسیار همراه بوده است. جدا از موانع قانونی و محدودیتهایی که در زمانهای مختلف به اشکال مختلف رو میکند، ضعف مالی و مشکلات اقتصادی از مسائل مهمی بوده است که مانع زیارت رفتن عده کثیری از دوستداران حضرت سیدالشهدا علیه السلام بوده و هست. تسهیل امر زیارت چه با تهیه مجانی وسایل سفر و چه با حل مشکلات ویزا و مدارک سفر، از مصادیق بارز نصرت حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و در نزد خدای متعال اجر و ثواب چشمگیری دارد.
در گذشته این کار به مراتب دشوارتر بوده است. درباره مادر مادربزرگ بنده، مرحوم اخوی، حاج سید محمد شیرازی قدس سره نقل میکنند که برای سفر حج که در آن زمان کاری بس دشوار بوده است، مسافرت کرده است. طبعاً مقداری را که خشکی بوده است با شتر و قافلهها سیر میکردند و آنجا که به دریا میرسیدند بقیه مسیر را سوار کشتی میشدند.
آن بنده خدا از نجف اشرف به سوی مکه به راه افتاد. در میانه راه سوار کشتی میشود. مسافرت با کشتی آنگونه که نقل کرده است مانند امروز نبود و با مخاطرات بسیاری همراه بوده است و خطر طوفانی شدن دریا و غرق شدن کشتی همواره تهدید بزرگی بوده است.
این خانم تعریف میکند که در کشتی آنان، جمعیت فراوان بوده و مضاف بر آن، صدها تن نیز اضافه سوار شده بودند. لذا به زحمت جایی برای نشستن و استراحت گیر میآمد. طبقات کشتی مملو از مسافران و کالاهای آنها بوده است. از اینرو، آن خانم و عده کثیری را در «خن» جا دادهاند. «خن» اصطلاحاً به یکی از طبقات زیرین کشتی گفته میشد که محل انبار کالا بوده است و تهویه خوبی نیز نداشته است. این پیرزن روزها را در آن محیط خفه و بسته به سر برده است. ایشان نقل میکند که پس از گذراندن حدود یکماه در آن محیط نامناسب آخر آنها را به جای بهتری در طبقات بالاتر کشتی میبرند. علت آن را که جویا میشوند به آنها میگویند بسیاری از جمعیت مسافران به وبا مبتلا میشوند و میمیرند. لاجرم همان جا جنازههای آنها را به درون دریا میاندازند. اینگونه بود که جای بیشتری در کشتی برای طبقه مسافران از جمله مادر مادربزرگ ما فراهم میشود. مقصود این است که زیارت رفتن با چنین مشقتها و خطرهایی همراه بوده است.
خود آن زن نقل میکند که در اول رجب از نجف اشرف برای سفر حج بیرون آمد و دقیقاً یکسال بعد در روز اول ماه رجب نیز دوباره به خانه خود بازگشتند. اینگونه مسافرتهای زیارتی برای زائران وقتگیر و دشوار بوده است ولی با همه دشواریها به زیارت و حج میرفتند و هرگز این امور تعطیل نمیشده است.
انداختن مُرده در دریا، البته مبنای فقهی و روایی نیز دارد. در روایات از تعبیر «یثقل» برای اندختن مردهها در پارهای شرایط خاص، مثل نتوانستن در رساندن جنازه مرده به خشکی و مانند آن ذکر شده است، به این معنی که جنازه را با بستن چیزی به آن باید سنگین کرد، آنگاه به درون دریا افکند. در آن صورت ماهیان نیز چه بسا از بدن او بخورند. اگر از صالحان است که جایگاه او بهشت و جنّات است و الّا آتش دوزخ در انتظار اوست. همانگونه که روایات معصومان علیهم السلام به این امر اشعار دارند: «القبر روضة من ریاض الجنّة أو حفرة من حفر النیران؛ قبر یا باغی از باغستانهای بهشت است، و یا چالهای از چالههای آتشین دوزخ».
روایتی هم در کتابهای حدیث موجود است، به نظرم در کامل الزیارات هم باشد که شخصی میخواست به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام برود و باید از دریا میگذشت. نزد امام معصوم علیه السلام آمد و عرض کرد که میخواهم به زیارت جدّتان بروم ولی میترسم. حضرت به او فرمود که از چه میترسی؟ عرض کرد از دریا میترسم که کشتی در دریا واژگون شود. حضرت به او فرمودند: «تکفأ فی الجنة؛ در بهشت واژگون میشود»، یعنی همین که کشتی وارونه میشود آنها وارد بهشت میشوند و چه سعادتی بالاتر از اینکه به محض مردن قدم در بهشت بگذارند؟!
چنین کسی دیگر حساب و کتاب ندارد و با نکیر و منکر سر و کاری نخواهد داشت یک راست وارد بهشت میشود.
این روایت آیا جزو خصایص امام حسین علیه السلام نیست؟! آیا جز این است که این هم یکی از هزاران ویژگی و استثنائی است که فقط برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام نقل شده است؟! جا دارد اهل علم در گردآوری این قبیل روایات تلاش درخور کنند. نه فقط زائر حضرت که در راه زیارت، کشتیاش وارونه میشود حساب و کتابی بر او نیست، بلکه محاسبه خلق تا قبل از روز قیامت با حضرت امام حسین علیه السلام است.
تحمل توهینها در راه اقامه شعائر
حاصل سخن اینکه هرگونه کمکی به حضرت سیدالشهدا علیه السلام از دست ما برآید و در انجام دادن آن کوتاهی کنیم، ترک نصرت حضرت به شمار میآید و در مقابل به خذلان الهی دچار خواهیم شد. طرح این قصه در اینجا مناسبت بسیاری دارد. سالها پیش عدهای از خیّرین یکی از شهرستانها که بنده نیز با برخی از آنها آشنا بودم برای اقامه عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام پول کم داشتند و برای جبران آن به شهر دیگری میروند و از تجار و بزرگان آنجا استمداد میکنند. بسیاری از آنها امروز در قید حیات نیستند. خدا ایشان را بیامرزد. کار آنها نصرت حضرت سیدالشهدا علیه السلام است. اما نکته محل تأمل آنجاست که این عده گویا نتوانستند آن مبلغی که انتظارش را داشتهاند تهیه کنند، مثلاً اگر پنجاه میلیون نیاز داشتند فقط بیست میلیون به آنها کمک کردند.
اینگونه بود که ناراحت به نزد من آمده بودند. سر صحبت را که باز کردند از دلخوری خود سخن گفتند و اندکی هم زبان به گلایه گشودند. بزرگ آنها پیرمردی بود که فوت کرده است. گفت من به حضرت امام حسین علیه السلام عرض کردم که آقا جان، ما هرچه تاکنون به شما خدمت کردهایم وظیفهمان بوده است ولی تا همینجا بس است. بنده دلیل آن را پرسیدم. گفت: به ما اهانت شد. گفتم: چه اهانتی؟ ظاهراً همان که به اندازه مورد انتظار به آنها کمک نکردهاند را توهین تلقی کرده است.
من به او گفتم: آیا کسی در آن شهر بود که شما را از نزد خود براند؟ گفت: آیا باید تا به این حد برسد؟! گفتم: خیر، فقط از باب استفهام پرسیدم. گفت: خیر، رفتار آنها با احترام بود. گفتم: آیا آب دهان هم به روی شما انداختند؟ گفت یعنی باید تا به این اندازه به ما توهین شود؟ گفتم: نه، چنین چیزی نیست، فقط میپرسم. گفت: خیر.
به او گفتم اشرف اولین و آخرین، حضرت رسول صلی الله علیه وآله، کسیکه خطاب «لولاک لما خلقت الأفلاک» در منزلت او صادر شده است، در راه تبلیغ رسالتش چه توهینهای بسیاری که متحمل شدند! اهانتهایی که هرگز شما ندیدید! آیا درست است که این رفتار را حمل بر اهانت کنید و اینگونه آن را با دلخوری به پیشگاه امام و ارباب خود مطرح کنید؟!
تاریخ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از مطالبی است که به تفصیل در کتابهایی چون بحارالانوار آمده است. در آنجا از جلد پانزدهم تا بیست و دوم به تاریخ و احوال حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله اختصاص دارد. خواندن آن را خصوصاً به جوانان عزیز توصیه میکنم. بسیاری از حقایق دین از گذر مطالعه تاریخ و سیره آن بزرگوار به دست خواهد آمد. از جمله ذکر شده است که حضرت در راه تبلیغ رسالت خود متحمل چه مشکلات بسیاری شدند. کسی که اشرف اولین و آخرین است و خطاب «لولاک لما خلقت الأفلاک» در شأن ایشان نازل شده است نستجیر بالله حتی به سوی او آب دهان انداختند و بسیاری اهانتها و آزارهای دیگر. حضرت تبلیغ میکردند و مشرکان مکه او را از نزد خود میراندند و خیلی خیلی مسائل دیگر که دل خواننده تاریخ را به درد میآورد.
با همه این اهانتها و آزارها که حضرت در راه تبلیغ رسالت خود متحمل شدند هرگز یک بار سخن به شکایت و گله در برابر پروردگار خود نگشود. هرگز به خدا نگفت که به من آسیب وارد شده یا توهین شده است. پس ما نیز به پیروی از رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله شایسته است که چنین گلههایی را بر زبان نیاوریم، چراکه خدای متعال حضرت رسول صلی الله علیه وآله را الگو و اسوه ما قرار داده است: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست».
گذشته از آن، توهین شنیدن و آزار دیدن در راه امام حسین علیه السلام اجر ویژه دارد. در کتابهای ارجمند کامل الزیارات و بحارالانوار و غیر آن، در این خصوص روایات زیادی از معصومان علیهم السلام نقل شده است. از آن جمله است تحمل رنج و سختی در راه زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام که از مظاهر عمده احیای شعائر آن حضرت است. در آنجا آمده است که هر روزی که زائران حضرت را حبس کنند چقدر ثواب برای او در پی دارد و مشکلاتی که در راه زیارت گریبانگیر آنها میشود چقدر برای آنها اجر و پاداش دارد. نیز در روز قیامت دشمنان آنها را در دوزخ به آنها نشان میدهند تا دلشان را شاد کنند.
برگهای دردناکی از تاریخ اقامه شعائر
در همین ایران در حدود سالهای هزار و سیصد پانزده الی بیست در این پنج سال، حکومت پهلوی فراوان مانع عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام شد. هزاران روضهخوان را در این چهار، پنج سال گرفتند و کتک زدند و حبس کردند. آخر الأمر هم با گرفتن جریمه آنها را رها میکردند. روضههای خود را در زیرزمینها و جاهایی در اطراف شهر برگزار میکردند. یکی از پیرمردها که شاهد آن مراسم بوده برای من نقل کرده است که اگر از این مجالس اطلاع پیدا میکردند، منبری را پنج تومان جریمه میکردند، صاحب خانه را هم پنج تومان، و از حاضران مجلس هم هریک پنج قِران میگرفتند و آزادشان میکردند. همان پیرمرد نقل میکرد که در آن زمان گوسفندی را دو تومان و نیم فروختهاند. پنج تومان معادل قیمت دو گوسفند بوده است. اینگونه عزاداران امام حسین علیه السلام و برگزارکنندگان آن را افزون بر حبس و شکنجه جریمههای سنگین میکردند.
کجا رفتند حاکمان خودکامهای که مانع برگزاری عزای امام حسین علیه السلام شدند؟ چه بر سر متوکلها و خلفای بنیامیه و بنیعباس آمد و به چه عذاب دردناکی گرفتار شدند؟ آیا خدای متعال نفرین پیامبرش را که اشرف اولین و آخرین است اجابت نمیکند؟! قطعاً همه آنها سزای کارهای خود را میبینند.
از نفرین رسول خدا صلی الله علیه وآله در حق خاذلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام برحذر باشیم و تا میتوانیم نصرت کنیم. ترک نصرت حضرت علیه السلام گاهی با مسائل کوچکی اتفاق میافتد. تا میتوانیم در قضایای امام حسین علیه السلام ایجابی برخورد کنیم. تا ممکن است درخواستهای کمک و همکاری را بپذیریم. جایی کمک مالی میخواهند، اگر از دست ما برمیآید کمک کنیم. حتی اگر بتوانیم برای عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام قرض بگیریم نیز رواست که بگیریم و در غیر آن صورت باز هم ترک نصرت کردهایم. حضرت رسول صلی الله علیه وآله مجموعهای از لعنها را در خصوص خاذلان و ظالمان به حضرت سیدالشهدا علیه السلام کرده است که میتوان با مراجعه به کتب حدیث از جمله کتاب کامل الزیارات آنها را دید. باید این مسائل را جدی بگیریم تا خدای ناکرده از ما سلب سعادت نشود.
عوامفریبی و شبههافکنی در شعائر حسینی
مسئله مهم دیگر موضوع شعائر مقدس حضرت امام حسین علیه السلام است که در ایام محرم و صفر موضوعیت دوچندان مییابد. متأسفانه در این زمینه همیشه عوامفریبی و نشر شبهات بیاساس بوده و خواهد بود. همین چند وقت پیش بنده شنیدم کسی میگفت مجالس عزاداری به این نحو، در زمان ائمه علیهم السلام نبوده است. یقیناً اگر این شخص رسائل شیخ انصاری و یا آن کتابهای سهگانه که در آغاز بحث ذکر آنها رفت را میخوانده، چنین سخن بیاساسی را بر زبان نمیآورد.
علمای فراوانی در قرون اخیر در این زمینهها قلم زدهاند. خیلی از آنها هم بر اثر بلاهایی چون وبا و طاعون در شهرهای نجف و کربلا و سامرا جان دادند، اما هرگز چنین سخنی از آنها شنیده نشد که به سبب انتشار وبا یا طاعون زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام را ترک کنید. بنده سالها در احوال آن بزرگان مطالعه کردهام و چنین چیزی نیافتم. یک فقیه یا عالم سرشناس پیدا نمیشود که به خاطر وبا از رفتن به کربلا نهی کند آن هم در آن شرایط دشوار و وخیم و کاستی امکانات که در آن سالها مردم گرفتار آن بودهاند.
مرحوم پدر ما از علمای بزرگی چون آقا سید محمد کاظم خراسانی، آیت الله سید محمد کاظم یزدی، آیت الله سید اسماعیل صدر و آقا میرزا محمد تقی شیرازی و شیخ محمد طه نجف رحمهم الله تعالی اجمعین یاد میکرد که در آن روزگار بودهاند و همه در اوج فضل بوده و از مشهورترین علمای تشیع به شمار میآمدند. با این حال هیچیک از آنها مردم را به خاطر شیوع وبا در کربلا از رفتن به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام نهی نکردند.
برعکس عدهای از علما فتوا دادهاند که حتی اگر ترس از گرفتن وبا هست باز هم نباید زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام را ترک کرد. از این دسته میتوان از سید بحرالعلوم، شیخ خضر الشلال و نیز علامه امینی که در حاشیه کتاب کامل الزیارات نوشته است نام برد. این امر باز به استثنا بودن حضرت سیدالشهدا علیه السلام برمیگردد وگرنه درباره حج ـ که وجوب هم دارد ـ چنین چیزی نیست و بلکه برعکس است. کافی است به کتاب عروه مراجعه کنید. اگر خوف در سفر حج باشد، استطاعت از بین میرود. در آن صورت اگر کسی با خوف به حج برود ـ در کتب فقهی هست که ـ حج خود را باید دوباره انجام دهد، یعنی مثلاً سال بعد دوباره به حج برود. اما زیارت امام حسین علیه السلام استثناست. خوف و نگرانی از بیماری مانعی برای رفتن به زیارت ایشان نیست.
شناخت فرصتها و امکانات جدید برای تبلیغ
محرم و صفر در کنار احیای شعائر، فرصت تبلیغ اسلام است؛ اسلام به معنای واقعیاش که رسول خدا صلی الله علیه وآله به مردم معرفی نمود. آن هم در همه ابعادش. از عقاید و احکام و واجبات گرفته تا اخلاق و ارزشهای انسانی. اگر نیم نگاهی به اوضاع جهان اسلام و عقاید مردم در همه کشورهای اسلامی بیندازیم به جرأت میتوان گفت که در بعد اعتقادی تفاوت آشکاری با عقایدی که رسول خدا صلی الله علیه وآله ترویج کردند وجود دارد. در ابعاد دیگر هم کمابیش وضع به همین شکل است.
در احکام اسلام تحریفات بسیاری صورت گرفته است. در زمینه اخلاق و ارزشهای انسانی که تفاوت میان رسول خدا صلی الله علیه وآله و آنچه در عمل و کردار مسلمانان دیده میشود از زمین است تا آسمان.
اگر بخواهیم مصدر و منبعی خوب و نسبتاً کامل برای اسلام از عقاید و احکام و اخلاقیات آن معرفی کنیم، کتاب شریف بحارالانوار نمونه خوب و جامعی است. امروزه به مدد دستگاههای الکترونیکی که وفور و گسترش همگانی یافته است دسترسی به این کتاب حجیم و بزرگ برای همگان امری آسان است. در این کتاب که با موضوع عقل و جهل آغاز میشود تا مجلد پنجاه و سوم آن، مجموعهای مفصل از اعتقادات اسلام است آن هم از زبان معصومان علیهم السلام. احکام اسلام با طول و تفصیل خود در کتاب وسایل الشیعه و مستدرک آن هست. چیزی قریب به شصت هزار روایت در خصوص احکام در این دو کتاب هست که میتوان به مدد آن، همه احکام اسلام را تبیین و تحلیل کرد.
مقصود اینکه حجم زیادی از روایات معصومان علیهم السلام در این کتابها موجود است. اگر به این اندازه عمل شود، مطالعه شود، و نیز تبلیغ شود، رشد و تغییر چشمگیری در بهبود عقاید و آشنایی با احکام و اصلاح مسائل اخلاقی جوامع اسلامی را شاهد خواهیم بود. مهم آن است که باید در همه ابعاد به رسول خدا صلی الله علیه وآله و حضرت امیرمؤمنان علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و ائمه معصومین علیهم السلام مراجعه کرد و درست را از نادرست در عقاید و احکام و اخلاق از ایشان آموخت. در غیر این صورت همان چیزی اتفاق خواهد افتاد که در طی هزار و چند صد سال فاصله گرفتن از ایشان در کشورهای اسلامی روی داده است و هماکنون شاهد تبعات آن هستیم.
حال که مشکل را دریافتیم و شناختیم چه باید کرد؟ آیا آگاه ساختن مردم به واقعیتهای اسلام، هشدار دادن به کجیها و انحرافات و تبلیغ معارف اسلام، وظیفه فرد یا صنف خاصی است؟ هرچند علما و طلاب علوم دینی در این زمینه به کار و مطالعه و بحث و درس و تدریس پرداختهاند و طبعاً این وظیفه بیشتر از آنها انتظار میرود، اما در کل وظیفه عمومی است و بر همگان لازم است در این زمینه به حد استطاعت و توان خود تلاش کنند.
کارهای بسیاری میتوان کرد و عرصه برای تبلیغ دین به مراتب گشودهتر و هموارتر از گذشته است. روزنامهها و کتاب و تلویزیون تا امکانات جدیدتر مثل شبکههای ماهوارهای و خیلی چیزهای دیگر بستر خوبی برای این کار است که جا دارد به ویژه جوانان اهتمام بیشتری در به کار بردن آنها در تبلیغ اسلام راستین بکنند. مثلاً نشر کتاب بحارالانوار از راه ماهواره، میتواند با تلاش و همکاری عدهای از مؤمنان صورت گیرد. برخی اظهار میکنند که در بحارالانوار مطالبی هست که مناسب نیست نشر پیدا کند. این اشکالگیریها از قدیم مطرح بوده است به گونهای که پدر ما نقل میکند که در حکومت عثمانی اجازه نشر کتاب بحارالانوار را نمیدادند. چنین چیزی مقطعی بوده است. امروزه این کتاب ارجمند دهها بار چاپ شده است، پس میتوان به وسیله ماهواره هم مطالب آن را نشر داد و جای هیچ نگرانی نیست. طرح این اشکالات آمیخته به مغالطه است.
امروزه شبکههای ماهوارهای همه چیز و هر موضوعی را پخش میکنند. در برخی شبکههای ماهوارهای به زبانهای عربی، فارسی، انگلیسی و جز آن، شبانهروز، احادیثی را به دروغ به پیامبر صلی الله علیه وآله نسبت میدهند. آیا این کارها اشکال ندارد؟! بنده خود شاهد آن بودهام و بارها هم به من اطلاع دادهاند که چه اکاذیبی را در ماهوارهها به پیامبر صلی الله علیه وآله نسبت میدهند.
جایگاه مهم علما در پاسداری از دین
آری، طرح کردن این مسائل و نشر و تبلیغ دین، وظیفه همگان است. در این میان دو صنف مسئولیت بیشتری دارند. در اینباره حدیثی از معصوم علیه السلام در دست است که در آن چنین آمده است: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی وَإِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی. قِیلَ یَا رَسُولَ اَللهِ وَمَنْ هُمْ قَالَ اَلْفُقَهَاءُ وَاَلْأُمَرَاءُ؛ دو گروه از امت من هستند که اگر صالح شوند، امت من صالح میشود و اگر گمراه گردند، امت من را به گمراهی میکشانند. از حضرت سؤال شد: اینها که هستند؟ فرمود: فقها و امرا».
در روایتی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در خصوص اهمیت وظایف علما چنین آمده است: «علماء شیعتنا مرابطون بالثغر الذی یلی ابلیس وعفاریته؛ علمای شیعه ما مرزبانانی هستند که مرزهای ایمان مردم را در برابر ابلیس و پیروانش محافظت میکنند».
این روایت را در کنار روایت دیگری که راوی از معصوم علیه السلام تعداد ملائکه خدا را میپرسد و حضرت پاسخ میدهد: «بعدد التراب»، یعنی اندازه ذرات خاک، قرار دهیم. اگر مشتی خاک را در دست بگیریم، چه تعداد سنگریزه و دانههای ریزخاک در آن جای میگیرد. پس چه رسد به شمار دانههای خاک. در جای دیگر از تعداد شیاطین سؤال میشود. علامه مجلسی در کتاب خود و نیز دیگران از این قسم روایات در کتابهای خود ذکر نمودهاند. شیاطین بر سه قسماند. اول خود ابلیس که ابا الشیاطین است. او بزرگ همه شیاطین است. دسته دوم عفاریت هستند. خدای متعال در قرآن کریم در آیه: «قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ» به این لفظ اشاره فرموده است. مقصود از عفریت، شیطان قوی است. دسته دیگری از شیاطین در ردههای پایینتر قرار میگیرند که شمار آنها هم بسیار است. حاجی نوری و دیگران در کتابهای خود اشاره فرمودهاند که هریک از ابنای بشر را چند شیطان موکل است. دو عدد در دو سوی دهانش، و بیست و پنج عدد در دلش و قس علی هذا شیاطین دیگری که هر یک به نحوی به اغوای آدمی میپردازند. ذکر این روایت از بحارالانوار بیمناسبت نیست در لحظهای که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در کربلا شهید شدند، ابلیس، ابا الشیاطین در حالی که از شادی قرار نداشت میان زمین و آسمان فریاد برآورد: «قَدْ أَدْرَکْنَا مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ الطَّلِبَةَ وَبَلَغْنَا فِی هَلَاکِهِمْ الْغَایَةَ وَأَوْرَثْنَاهُمُ النَّارَ إِلَّا مَنِ اعْتَصَمَ بِهَذِهِ الْعِصَابَةِ فَاجْعَلُوا شُغُلَکُمْ بِتَشْکِیکِ النَّاسِ فِیهِمْ وَحَمْلِهِمْ عَلَی عَدَاوَتِهِمْ وَإِغْرَائِهِم بِهِمْ وَ أَوْلِیَائِهِمْ حَتَّی تَسْتَحْکِمُوا ضَلَالَةَ الْخَلْقِ وَکُفْرَهُمْ وَلَا یَنْجُو مِنْهُمْ نَاجٍ؛ اکنون به آنچه از فرزندان آدم میخواستیم دست یافتیم، به منتهی الیه نابودی آنها رسیدیم و آتش دوزخ را برای آنان به میراث گذاشتیم جز عده اندکی که به این گروه؛ یعنی اهل بیت علیهم السلام چنگ آویختند. پس از این تلاش خود را در به شک پراکنی در میان مردم نسبت به آنان [اهل بیت علیهم السلام] و کوشش برای دشمنی با آن خاندان و دوستانشان و فریبدادنشان صرف کنید تا گمراهی و کفر خلق استوارتر شود و هیچ یک از آنان نجات نیابند» .
تشکیک، آنگونه که روایت فوق بدان تصریح کرده است، کار شیطان، اَبو العفاریت است. عمده نظر او هم مسأله عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام است؛ همانگونه که شاهدیم امروزه کانون تشکیک و شبههافکنیها شده است. صیانت از دین و مقابله با تشکیک، ضرورت اجتنابناپذیر و وظیفه خطیری است. همانگونه که رفت این وظیفه مهم بر عهده من فیه الکفایه است، و فقط به عالمان و طالبان علوم دینی محدود نمیشود. تا هنگامیکه من فیه الکفایه در جامعه به حدّ کفایت نیست، وظیفهای است عمومی و بر گردن همه مسلمانان. این وظیفه دینی مانند فریضه حج، واجب مشروط نیست که اگر کسی مستطیع نباشد، از او ساقط گردد، بلکه واجب معلق و به عبارت دیگر مطلق است.
درک درست از شعائر اسلام
لفظ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» که در قرآن کریم فراوان به کار رفته است، محدود و محصور به پیامبر صلی الله علیه وآله یا اهل بیت ایشان علیهم السلام نیست و همه را شامل میشود. اگر در آیات قرآن کریم یا فرمایشهای صادر شده از پیامبر صلی الله علیه وآله و معصومان علیهم السلام کلمهای موضع حکمی شد و خود قرآن کریم یا پیامبر گرامی و یا ائمه معصومین علیهم السلام آن را معنا نکردند، معنا و محل آن را باید از عرف گرفت. از این نوع، واژه شعائر است که قرآن کریم درباره آن آیه زیر را به اجمال ذکر فرموده است بیآنکه شرحی درباره آن بدهد و مصادیق آن را معلوم کند. «وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ؛ و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد این کار نشانه تقوای دلهاست».
البته دو مورد از مصادیق شعائر را خدای متعال در قرآن ذکر فرموده است. یکی از آن دو مورد در این آیه است: «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ الله؛ و شتران قربانی را برای شما از شعائر خدا قرار دادیم».
این صرفاً یک مورد از شعائر خداست و شعائر الهی به این یکی دو مورد محدود نمیشوند.
هر چیزی از دین که عرفاً درخور تجلیل و تعظیم باشد، از شعائر الهی به شمار میآید. عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام در اسلام جایگاه و پایگاه بلندی دارد. روایات در این خصوص فراوان نقل شده است و کمتر چیزی بدان پایه در اسلام مهم و حیاتی است. از اینرو جزو شعائر مسلم خداست. حال عدهای پیدا شدهاند که دعوای اهل علم هم دارند و این سؤال شبههناک را مطرح میکنند که آیا فلان قسم از عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام، در زمان ائمه علیهم السلام هم بوده است؟
سؤال آن قدر سطحی و بیمایه است که طرح آن از کسی که ادعای اهل علم بودن دارد شگفتآور است! آخر مگر در زمان ائمه علیهم السلام هواپیما و قطار و تلفن و ماهواره و صدها چیز دیگری که در دنیای امروز ما هست بوده است؟!
ائمه علیهم السلام عمومات دین را بیان کردهاند. همانسان که قرآن نیز به مسائل کلی و عمومی پرداخته است و تطبیق آن بر مصادیق ـ بنا به دستور ائمه علیهم السلام ـ به ما واگذار شده است.
ضریح مقدس حضرت امام حسین علیه السلام که از طلا یا نقره ساخته شده است، تجلیل از حضرت است یا نستجیر بالله اهانت به او به حساب میآید؟! اینجا هم بنا به نگرش آن دسته از افراد سطحینگر میتوان این سؤال را مطرح کرد که آیا بنای ضریح بر قبور در زمان ائمه علیهم السلام هم مرسوم بوده است؟ لفظ ضریح در روایات آمده است که مراد از آن عموم قبر است. لفظی است احترامآمیز برای مزار و قبر. بعدها در گذر زمان به آن پنجرههای فولادی که بر مزار بزرگان و معصومان بنا میکردند «ضریح» اطلاق شد. این کار هم در راستای تجلیل و احترام به مقام ایشان بود، لذا از مصادیق شعائر الهی است.
به همین قیاس، سیاهکوبی دیوارها در ایام محرم و صفر و انواع عزاداریها که در هر جایی به شکلی و با آداب خاصی انجام میشود، همگی اینها از شعائر الهی است و امور دینی مهمی تلقی میگردند. حال آیا رواست عدهای که متأسفانه لباس اهل علم هم بر تن دارند از این قبیل سؤالها مطرح کنند که جز گشودن راه شبهه و تشکیک نفعی در آنها نیست؟! قطعاً این عده اگر کتاب مکاسب شیخ انصاری و یا لمعه شهید ثانی را میخواندند این قبیل سؤالهای بیمورد را مطرح نمیکردند. آنها یا این کتابها را نخواندهاند و یا اینکه خواندهاند ولی نفهمیدهاند؛ زیرا درک درست این کتابها به درست اندیشیدن در مسائل دین کمک شایانی به طلبه علوم دینی میکند و راه و روش درست اندیشیدن و خوب تحلیل کردن مسائل دین را به او یاد میدهد.
این نوع اندیشیدن که آیا مسائلی چون انواع عزاداری در زمان ائمه علیهم السلام بوده است یا خیر، دور از قرآن و عترت است. این منطق بیش از هر چیزی بر رأی فرد استوار است و نه بر رأی قرآنی. نگاه و نگرش الهی که در قرآن و حدیث اهل بیت علیهم السلام دیده میشود در این نوع از آرا دیده نمیشود.
مدیون شدن در راه حضرت سیدالشهدا علیه السلام
کوتاه سخن اینکه فرصت خوبی است که در سال دیگر انشاءالله در چنین وقتی هزاران حسینیه در اطراف جهان بر تعداد موجود افزوده شود. این امر مستحیلی نیست و میتواند محقق گردد. زمانی خوانده بودم که در ترکیه مسجد مشهور و بزرگی است. بانی این مسجد برخلاف تصور، انسان فقیری بوده است. میگویند آنقدر در زندگی بر خود سخت گرفت و پولهایی را که باید صرف خورد و خوراک یا لباس خود میکرد به مرور جمع کرد تا توانست این مسجد را به مرور زمان بسازد. چنین همتهایی درخور تحسین است. اینها قدرتهای بشر است که گاهی اینگونه ظهور میکند.
برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اقامه شعائر ایشان قرض گرفتن هم رواست. ما برای زن و بچه و گذران حوائج دنیاییمان قرض میگیریم. چه اشکالی دارد برای مسائل اخروی هم قرض کنیم؟ رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله هم برای امور خیر قرض میگرفتند. ما هم بنا به آیه: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست» مأمور به پیروی از آن حضرت و الگو گرفتن از رفتار و کردار او هستیم.
در کتاب بحارالانوار منقول است که پس از شهادت حضرت رسول صلی الله علیه وآله، به مدت هفت سال حضرت امیرمؤمنان علیه السلام به هنگام موسم حج در میان مردم میایستادند و بانگ برمیآوردند که آیا کسی هست که حضرت رسول صلی الله علیه وآله بدهکار او باشد؟ در آن هنگام هفتصد هزار درهم یا دینار حضرت مقروض بوده است. اگر بر حسب دینار بوده است که چیزی معادل هفتصد هزار گوسفند میشده است.
امام حسن مجتبی علیه السلام هم که از تدفین حضرت امیرمؤمنان علیه السلام فارغ شدند خطابهای خواندند و در آن فرمودند که کسی امروز از دنیا رفت که دانهای دینار زرد یا یک دانه درهم سفید به جا نگذاشته است. «لم یترک صفراء ولا بیضاء». حضرات معصومین علیهم السلام برای مصالح اسلام و مسلمین قرض میکردند، حال سزاوار نیست که ما برای بزرگداشت شعائر حسینی قرض کنیم؟!
روی هم رفته باید در احیای شعائر و اقامه آنها تلاش خود را دوچندان کنیم و همه ساله بهتر از سال قبل عمل کنیم چه با ساختن حسینیهها و چه اقامه عزاداریها. در این میان هر نوع کاری که تجلیل و اقامه عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام به شمار آید، جزو شعائر است فارغ از اینکه اینکار چقدر در تاریخ سابقهمند باشد، یا اینکه حضرات معصومین علیهم السلام آن را انجام دادهاند یا خیر. اینها هیچیک ملاکی برای تعیین شعائر نیست. نحوه تجلیل و بزرگداشت تا حدود زیادی عرفی است.
چند روز پیش برای بنده نقل کردند که خادمان هیئتی برای پارهای مسائل اداری به مسئولی مراجعه کرده بودند. از جمله اینکه آن مسئول به آنها ایراد گرفته بود که چرا چراغ سرخرنگ در میان مسجد به کار بردهاید در حالی که مصرف برق در این روزها زیاد است و باید در این کارها صرفهجویی کرد. یا عجبا و یا اسفا بر این افراد و صد حیف که شیعیان حضرت سیدالشهدا علیه السلام اینگونه بیندیشند. اگر شیعه است انشاءالله از سخن خود توبه کند. این کار خذلان حضرت سیدالشهدا علیه السلام نیست، بلکه کارشکنی است و عقوبت سختی در پی دارد. لامپهای قرمز نماد و نشان عزاست و از گذشته در هیأتها و تکیهها استفاده میشده است. شایسته بود که آن مسئول عوض یک لامپ صدها لامپ به آن هیأت میداد.
مرزداران آیین اسلام
روایتی که پیشتر در خصوص وظیفه مهم و خطیر اهل علم ذکر آن رفت، ماهیتی چون مرزداری برای آنان ترسیم میکند. از مرزداران در زبان عربی و نیز در فقه به مرابطون یاد میکنند؛ جمع مرابط، یعنی کسی که ملتزم و ساکن رباط است. در گذشته در حدّ فاصل دو کشور و در محل رفت و آمد ساکنان آنها اماکنی به کار گرفته میشده است برای اقامت مرزداران که رباط نامیده میشد. از همینرو مرزداران را مرابطون مینامیدند. در آنجا اسبان تیزرو را نگهداری میکردند و عدهای از مرزبانان میرفتند و عدهای دیگر برمیگشتند. این کار از امور مهم در نظام حکومت اسلامی بوده است و پاداش زیادی هم برای آن از سوی معصومان علیهم السلام ذکر شده است.
روایتی که ذکر آن رفت، علمای اسلام را همچون مرابطان و مرزبانان دانسته است که مرزهای عقاید و باورهای معنوی مسلمانان را در برابر هجوم شیطان و اعوان او پاسداری میکنند. همین توصیف به خوبی از تهدید بزرگ شیطان پرده برمیدارد. ذکر شده که ابلیس همه توان و اعوان خود را صرف تشکیک در اعتقادات شیعیان و پیروان آنها میکند. آگاهسازی مردم و تبیین مسائل دین، به واقع ایستادگی در برابر او و پاسداری از اسلام به حساب میآید. این وظیفه مهم، بر گردن اهل علم است. لذا باید در انجام دادن آن، بسیار دقت ورزند و نهایت تلاش خود را در این راه مبذول کنند.
در گام بعدی جوانان که صاحبان نیرو و نشاط بیشتری هستند در حوزه حمایت و پاسداری از دین و شعائر تأثیرگذار هستند. از اینرو آنان نیز باید در کنار فعالیتهای خود از بعد دینی و اعتقادی غفلت نورزند و در راه توسعه و گسترش آن، سهیم باشند.
یادکردی از اربعین
اربعین از شعائر مهم حسینی است و از گذشتههای دور جایگاه والایی در عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام داشته است. پیادهروی اربعین و زیارت حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام در این روز از اهمّ شعائر مقدسه حسینی است.
در این زمینه باید دست مریزادی به اهالی عراق گفت که سالیان سال است در میزبانی زائران حضرت سیدالشهدا علیه السلام سنگ تمام گذاشتهاند، و برای اجرای هرچه بهتر آن، از هستی و همه داراییهای خود گذشتهاند.
در این باره از قدیم فراوان قصهها بر سر زبانهاست؛ آنهایی که خانههای خود را برای اجرای مراسم و پذیرایی از عزاداران حسینی فروختند، آنهایی که در عین نداری و تنگدستی، اموالی را در طول سال جمع کردند تا بتوانند در این مراسم بزرگ شرکت کنند و به قدر استطاعت سهمی در استقبال از زائران و خدمت به آنان داشته باشند و فراوان داستانهای دیگری که شاهد آن بودهایم.
آیا با شنیدن این وقایع، فقهایی که به خیال خود درس فقه آموختهاند ولی متأسفانه از سخنانی که بر زبان میآورند پیداست با مبانی و حقایق دین آشنایی خوبی نیافتهاند رواست که در شعائر حضرت سیدالشهدا علیه السلام و مصادیق آن با طرح سؤالات بیمورد تشکیک را در دل دوستان و موالیان آن حضرت علیه السلام بدوانند؟!
هزاران سال شیعیان و محبان حضرت سیدالشهدا علیه السلام در دوران حکومت حاکمان جبّار بنیعباس و غیر آن، به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام رفتهاند با آنکه ممنوع بوده است و زائران در معرض خطرهای حبس و شکنجه و حتی قتل هم قرار داشتند. با این همه زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام هیچگاه تعطیل نشد. طاعونهای مکرر که خاصه شهرهای زیارتی نجف و کربلا دچار آن میشدند باز هم باعث نشد که هیچیک از علمای شیعه فتوایی به حرمت زیارت دهند یا اینکه مردم را از رفتن به زیارت نهی کنند. اینها همه گواه جایگاه و اهمیت فراوان عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و اینکه ایشان استثنایی است که نباید با دیگر امور مقایسه شود.
به این مناسبت، اگر کسانی از اهل علم مطالب بیاساسی در این زمینه مطرح کردهاند و با طرح شبهه و سؤال بیاساس، خدای ناکرده، باعث گمراهی عدهای شدهاند، شایسته است پیش از مرگ توبه کنند. دیگر اینکه همگان به هر حد از توان و استطاعتی که دارند، خواه صاحب مسئولیت باشند یا افراد معمولی جامعه، در اجرا و احیای این شعیره مقدس آستین همت بالا زنند و بکوشند هر سال مراسمی بهتر از سالهای پیش برگزار کنند، تا به اصطلاح به کار رفته در روایت مغبون نگردند و بلکه خود را در زمره مؤمنان کیّس (زیرک) قرار دهند.
و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین