طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
«جلسه بیست و دوم»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین
اطلاقات و مصادیق متعارفه
در ابتدای جلسه، مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در ادامه مسأله شب گذشته، نسبت به عدم حجیت رؤیت هلال با چشم مسلح، توضیحاتی بیان کردند.
ایشان فرمودند: دو مطلب اینجا هست، که بیان میشود.
1. تسالم میان فقها در موضوعات مطلقی که مصادیق مختلفی داشته باشد، بعضی متوسط و بعضی افراط و بعضی تفریط، فرمودهاند: ملاک همان مصادیق متوسط است، و مقصود از لفظ مطلق، همه اقسام سه گانه نیست، بلکه انصراف به متوسط دارد.
از مرحوم شیخ طوسی و ابن براج و شیخ مفید تا فقهای امروز، و به تعبیرهای مختلف، این کبری را بیان کردهاند. گاهی تعبیر انصراف و گاهی عدم ظهور در غیر مصادیق متعارفه، و در جواهر مکرر از کتاب طهارت تا دیات به این کبری اشاره دارد.
دو مورد از مرحوم صاحب جواهر برای نمونه نوشتهام که عرض میشود:
یکی در ج2 ص169 جواهر، و دومی در ج5 ص325، که تعبیرشان این است: (انصراف الاطلاقات الی المتعارف). پس اطلاق شامل مصادیق غیر متوسط نمیشود.
این مطلب اول که جواب حلی، و عمده جواب میباشد.
2. جواب نقضی است، که اگر در باب رؤیت هلال بخواهیم به اطلاق دلیل (صوموا للرؤیة وأفطروا للرؤیة) تمسک کنیم و بگوییم رؤیت با چشم مسلّح را نیز شامل میشود، لازمه آن تمسک به اطلاقات است در موارد دیگر، که کسی قائل نشده و نمیتوان قائل شد.
برای نمونه چند مثال ذکر میشود:
قطع تلبیه با مشاهده مکه
کسی که به حج و عمره میرود و احرام میبندد، مستحب است بعد از بستن احرام تا وقتی که بیوت و خانههای مکه را مشاهده میکند تلبیه را تکرار کند، و اگر مکه را مشاهده کرد باید تلبیه را قطع کند.
در صحیحه معاویة بن عمار از حضرت امام صادق (علیه السلام) آمده: «إِذَا دَخَلْتَ مَکَّةَ وَأَنْتَ مُتَمَتِّعٌ فَنَظَرْتَ إِلَی بُیُوتِ مَکَّةَ فَاقْطَعِ اَلتَّلْبِیَةَ» (وسائل الشیعه: ج12، ص389، ح16581).
در روایت فرموده: (نَظَرتَ)، حال اگر کسی از راه دور، با تلسکوپ خانههای مکه را مشاهده کرد، آیا باید تلبیه را قطع کند؟ هیچ قائلی ندارد.
مشاهده در اینجا انصراف دارد به دیدن با چشم عادی، و چشم عادی معمولاً در کجا بیوت مکه را میبیند، مثلاً حدود نیم کیلومتر قبل. حضرت فرمودند: بیوت مکه را که دید، تلبیه را نگوید. زیرا تلبیه یعنی: اجابت دعوت، خدا دعوت کرده مؤمنان را به آمدن به خانهاش، تلبیه یعنی: بله چشم میآیم. و مهمان تا در خانه میگوید بله چشم میآیم، ولی وقتی رسید دیگر نمیگوید بله چشم میآیم.
بعضی عامه حتی در طواف هم تلبیه را تکرار میکنند. در روایات دارد که حضرت فرمودند: «اصواتهم أبغض عند الله من أصوات الحمیر».
عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی نَاحِیَةٍ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَقَوْمٌ یُلَبُّونَ حَوْلَ الْکَعْبَةِ، فَقَالَ: أَتَرَی هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یُلَبُّونَ، وَاللَّهِ لَأَصْوَاتُهُمْ أَبْغَضُ إِلَی اللَّهِ مِنْ أَصْوَاتِ الْحَمِیرِ. (الکافی: ج4، ص540 ـ 541.
اینها گرچه لبیک میگویند اما صدایشان نزد خدا از صدای الاغ مبغوضتر است.
حال اگر کسی 20 کیلومتر مانده به مکه، با تلسکوپ بیوت مکه را دید، آیا لبیک نگوید؟
سؤال شد: مشاهده با رؤیت فرق میکند، مشاهده یعنی دیدن از نزدیک.
معظم له فرمودند: مشاهده و رؤیت عرفاً مترادف هستند. و این فروق دقیق، ظهور عرفی ندارد، از طرفی گمان کنم در روایات قطع تلبیه، رؤیت تعبیر شده است.
«عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِذَا دَخَلْتَ مَکَّةَ وَأَنْتَ مُتَمَتِّعٌ فَنَظَرْتَ إِلَی بُیُوتِ مَکَّةَ فَاقْطَعِ التَّلْبِیَةَ.
وعَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَأَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهما السلام) إِذَا رَأَیْتَ أَبْیَاتَ مَکَّةَ فَاقْطَعِ التَّلْبِیَةَ.
وعَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: الْمُتَمَتِّعُ إِذَا نَظَرَ إِلَی بُیُوتِ مَکَّةَ قَطَعَ التَّلْبِیَةَ.
وعَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْمُتَمَتِّعِ مَتَی یَقْطَعُ التَّلْبِیَةَ قَالَ: إِذَا نَظَرَ إِلَی أَعْرَاشِ مَکَّةَ عَقَبَةَ ذِی طُوًی قُلْتُ بُیُوتُ مَکَّةَ قَالَ نَعَمْ«.
(الکافی: ج4، ص399، باب قطع تلبیة المتمتع، ح1 و2 و3 و4).
سؤال شد: بله افراط بر مشاهده با تلسکوپ صدق میکند و اعتباری ندارد، اما چشم تیزبین، افراط نیست، بنابراین اگر شخص تیزبینی هلال را دید، باید برای خودش حجّت باشد.
معظم له فرمودند: وقتی فقها فرمودهاند: المتوسط، المتعارف، شامل شخص بسیار تیزبین نمیشود، زیرا مصداق متعارف و متوسط نیست.
سباع الطیور
مثال دیگر: نسبت به سباع الطیور هست، و پرنده ای که حیوان صید میکند و میته میخورد مانند شاهین و عقاب، اگر منقارش آلوده باشد نجس است اما همین که ظاهر منقار حیوان از نجاست خالی شد، پاک میشود.
در روایت معتبره دارد که از حضرت سؤال شده: اگر این پرندگان که میته میخورند با منقار خود از آب قلیل بنوشند، آیا آب نجس میشود یا پاک است؟
حضرت فرمودند: «کُلُّ شَیْءٍ مِنَ اَلطَّیْرِ یُتَوَضَّأُ مِمَّا یَشْرَبُ مِنْهُ إِلاَّ أَنْ تَرَی فِی مِنْقَارِهِ دَماً فَإِنْ رَأَیْتَ فِی مِنْقَارِهِ دَماً فَلاَ تَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَلاَ تَشْرَبْ» (وسائل الشیعة: ج1، ص230، ح590).
روایت معتبر و معمول بهاست و منظور از رؤیت طبق فرمایش فقها: دیدن با چشم عادی است، نه با مثل میکروسکوپ و دستگاههای چند برابری.
لفظ (تَرَی) هر چند مطلق است اما انصراف دارد به دیدن با چشم عادی. یعنی اگر تنها با چشم مسلح، اجزای خون یا مردار را در منقار دید، کفایت نمیکند.
اگر اینجا میگوییم رؤیت منصرف است به دیدن با چشم عادی، در باب رؤیت هلال نیز همینطور است زیرا هر دو صغری برای یک کبرای کلی هستند، وگرنه فارق چیست؟
مرحوم والد نقل میکردند که از مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی سؤال شد: اگر با چشم مسلّح، ماه را ببینند اعتبار دارد یا خیر؟
ایشان فرمودند: با چشم مسلح، جای هلال را تعیین کنند، سپس با چشم عادی بدون دوربین اگر رؤیت شد، اول ماه ثابت میشود.
قطره خون و استهلاک در آب کر
مثال دیگر: اگر یک تشت آب قلیل، به یک قطره خون متنجس شد. برای تطهیر آن، کافی است به آب کُر متصل شود، در این صورت قطره خون منعدم نمیشود، اما در آب قلیل مستهلک شده و با چشم عادی قابل دیدن نیست، آب با اتصال به کر طاهر میشود با آنکه چه بسا آن گلبولهای سفید و سرخ خون که با چشم عادی دیده نمیشود با چشم مسلّح قابل رؤیت باشد.
حال اگر با میکروسکوپ توانست ذرات خون را ببیند، کسی از فقها گفته: آب نجس است؟
و همچنین اگر قطره خونی در آب کُر افتاد و مستهلک شد، فرمودهاند آب نجس نمیشود، با آنکه با چشم مسلح و غیر عادی ممکن است ذرات خون رؤیت شود، زیرا استهلاک تفرّق اجزاء است نه انعدام حقیقی آن.
یکی از آقایان گفت: در باب نجاست و طهارت، گویا شارع مسامحه عرفی را پذیرفته است، مثل رنگ خون که بعد از شستن، بر لباس باقی بماند ولی پاک است.
معظم له فرمودند: در باب طهارت و نجاست شارع فرموده: اگر ندیدی، پاک است. ولی اگر با چشم مسلّح دید چطور؟ بله به مقداری که خود شارع تسهیل فرموده همان مقدار متیقن است. ولی اگر در موردی از طهارت و نجاست، معیار را بر رؤیت قرار داد و لفظ (تری) به کار برد، در این مورد چه میفرمایید، آیا رؤیت عادی ملاک است یا اطلاقات شامل رؤیت با چشم مسلح نیز میباشد؟
و در مورد بقای رنگ خون بر لباس، دلیل خاص داریم، و همین مؤید مسأله ما میباشد، زیرا ذرات خون با چشم عادی دیده نمیشود، بله اثر خون که همان باقیمانده رنگ است را میبیند.
گفته شد: اگر با تلسکوپ یا میکروسکوپ چیزی را ببیند، در واقع چشم نمیبیند بلکه آن دستگاه میبیند. و ما عکس را در دستگاه میبینیم نه اصل را؟
فرمودند: عرفاً به وسیله دستگاه، چشمش میبیند. و رؤیت به خود انسان منسوب میشود، و در اینکه رؤیت خود اوست اشکالی نیست، اما رؤیت غیر متعارف است.
و اگر قائل شدید رؤیت انسان نیست، پس حجت نیست، نه در هلال و نه در غیر آن.
شیر گاو و گوسفند
مثال دیگر: شیر گاو و گوسفند و شتر است که میدوشند، گاهی در آن خون دیده میشود و باعث نجس شدن شیر میباشد. حال اگر با چشم عادی خون را ندید، ولی با چشم مسلح دید، کسی از فقها نگفته شیر نجس است، و بعضی میگویند: شیر معمولاً از خون خالی نیست ولی به صورت عادی قابل رؤیت نیست.
رؤیت فجر صادق
مثال دیگر، همان مسأله فجر صادق است که دیشب نیز عرض شد. اگر با تلسکوپ، یک ساعت قبل، آن بیاض و سفیدی که شروع به انتشار میکند را دید، آیا واجب است امساک کند و میتواند نماز صبح را بخواند، یا باید با چشم عادی دیده شود؟
با اینکه تبیّن اطلاق دارد و قرآن فرموده:
«حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ» (بقره/187).
و در روایات آمده: «حتی یعترض الفجر فتراه مثل نهر سوداء» (وسائل الشیعة: ج4، ص212، ح4946).
در تمام این موارد، ملاک رؤیت است و فقها فرمودهاند رؤیت طبیعی مراد میباشد، و فارقی بین رؤیت هلال و رؤیت در این موارد نیست. و نمیتوان در همه این مصادیق تمسک به اطلاق کرد و گفت: رؤیت با تلسکوپ و میکروسکوپ اعتبار دارد، اگر در باب هلال کسی قائل شود طبق قاعده باید در همه جا چنین بگوید تمسکاً بالإطلاق.
اگر ملاک، اطلاق است، از نظر علمی از اول تا آخر فقه در همه این موارد، اطلاق داریم. اما فقها مکرر فرمودند که اطلاقات، منصرف به مصادیق متعارفه یا متوسطه است. لذا اگر شخص تیزبین است و قویتر از همه مردم میبیند، دید او در موارد شرعی برای خودش نیز حجت نیست.
احرام و حرمت طیب
مثال دیگر: طیب است که یکی از محرمات احرام میباشد، واجب است شخص مُحرم بینی خود را از طیب بگیرد، حال اگر طیب غیر متعارف باشد، که از راه طبیعی قابل شم نیست، اما شخص بداند اینجا طیب هست و با دستگاههای خاص قابل شم میباشد، کسی گفته باید بینی خود را بگیرد؟
گفته شد: اگر کسی شامّهاش بسیار ضعیف است و بوی طیب متعارف است اما او استشمام نمیکند، آیا میفرمایید: باید از آن تجنّب کند، با اینکه اصلاً بو را درک نمیکند؟
معظم له فرمودند: نسبت به این شخص موضوع منتفی است. مانند کسی که چشمش ضعیف است و نامحرم را نمیبیند.
غسل وجه در وضو
مثال دیگر: حدّ شستن صورت در وضو است که حاصل دلیل: «ما دارت علیه الابهام والوسطی» میباشد. و فقها فرمودند دست و صورت متعارف ملاک است. و در باب شبر (وَجب) نیز همین را فرمودند با اینکه هیچ یک دلیل خاصی ندارد. کسی که وجبش بسیار بزرگ است حتی برای خودش معتبر نیست.
رؤیت اجنبیه
یکی از آقایان سؤال کرد: اگر با دوربین، رؤیت اجنبیه میکند که با چشم عادی از آن فاصله قابل رؤیت نیست، آیا میفرمایید جایز است؟
معظم له فرمودند: خیر، نمیگوییم جایز است. زیرا به جهت مناسبت حکم و موضوع، ملاک محرز است، از طرفی مسأله عرض است و مهم میباشد، از اینرو جایز نیست برخلاف ما نحن فیه که ملاکش محرز نمیباشد.
نفقه زوجه
سؤال شد: نسبت به مقدار نفقه واجب زن که بر ذمه شوهر است، صاحب جواهر فرموده: اگر به اطلاق «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» تمسک کنیم، وجهی ندارد که هزینه دارو معالجه زن را از نفقه خارج بدانیم.
معظم له فرمودند: الآن از جواهر این مطلب را در خاطر ندارم. ولی گاهی صاحب جواهر بحث علمی میکند و بعد فتوا بر خلاف آن میدهد. باید در خصوص این مورد به جواهر مراجعه شود.
در باب نفقه، دلیل حصر داریم که فقط مأکل و ملبس و مسکن است. از این جهت فقها به اطلاق «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» برای وجوب نفقات دیگر، تمسک نکردند. بله معالجه و داروهای مختصر، بعید نیست جزء نفقه باشد، زیرا دلایل حصر، منصرف از معالجه مختصر است.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین