طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
«جلسه بیست و سوم»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین
حدّ ترخص و معیار رؤیت
در این جلسه حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در ادامه بحث رؤیت هلال با چشم مسلّح، مسالهای از کتاب العروة الوثقی و روایاتی از وسائل الشیعه را خواندند.
مرحوم سید یزدی در عروه نسبت به حدّ ترخص که یک صغری از صغریات مسأله مورد بحث است، و کبرای کلی آن، این است که اطلاقات منصرف به مصادیق متعارف میباشد.
سید میفرماید: شخص مسافری که از شهر خود خارج میشود با تمام شرائط سفر، از چه زمانی میتواند زورهاش را بخورد؟ و نمازش را شکسته بخواند، از حدّ ترخص، کلمه (ترخص) را فقها فرمودند و در روایات دارد: از جایی که خانههای شهر را نبینند و صدای اذان شهر را نشنوند، از آنجا میتواند روزه را بخورد و نماز را باید قصر بخواند.
حاج آقا بزرگ طهرانی در الذریعه فرموده: العروه الوثقی بیش از سه هزار مسأله دارد. و در میان این هزاران مسأله فقط چند مسأله است که هیچ حاشیهای ندارد و تقریباً مورد تسالم همه فقهای بعد از صاحب عروه که بر عروه حاشیه دارند میباشد، از جمله همین مسالهای است که خوانده میشود.
در این طبع عروه که 41 حاشیه دارد، از نوه مرحوم صاحب جواهر که معاصر صاحب عروه بوده تا به امروز، با مشارب مختلف فقهی و اصولی که فقها دارند، که برخی مانند مرحوم اصطهباناتی کثیر الاحتیاط بوده و برخی متوسط و برخی کمتر، اما در این مسأله هیچیک حاشیه نکرده و فرمایش صاحب عروه را پذیرفتند.
مسأله 64 صلاة المسافر:
«المدار فی عین الرائی وأُذن السامع علی المتوسّط فی الرؤیة والسماع فی الهواء الخالی عن الغبار والریح ونحوهما من الموانع عن الرؤیة أو السماع، فغیر المتوسّط یرجع إلیه، کما أنّ الصوت الخارق فی العلوّ یردّ إلی المعتاد المتوسّط» (العروة الوثقی والتعلیقات علیها: ج9، ص447، مسأله64).
در میان 41 حاشیه حتی یک نفر، احتیاط استحبابی نیز نفرموده که اگر شخصی گوش یا چشمش غیر متعارف است و هنوز اذان را میشنود و دیوارهای شهر را میبیند، احتیاطاً جمع بخواند. همه اتفاق کردند که کسی که چشمش تیز است به کسی که چشمش متوسط است رجوع میکند.
یعنی مثلاً دو نفر با هم از شهر خارج میشوند، یکی چشمش تیز است یا گوشش تیز است و دیگری عادی است، و به جایی رسیدند که آن تیزبین، هنوز خانههای شهر را میبیند یا گوشش صدای اذان را میشنود اما دیگری که متوسط است، خانهها را نمیبیند و صدای اذان را نمیشنود. ملاک چشم و گوش شخص متوسط است. و آن تیزبین یا تیزگوش طبق متوسط عمل کرده و نمازش را قصر میخواند و روزهاش را میتواند بخورد.
بنابراین مراد از رؤیت، با چشم مسلح نیست.
سپس معظم له فرمودند: این مسأله نیز در (نجاة العباد) مرحوم صاحب جواهر که 11 حاشیه دارد، و رساله نخبه مرحوم حاج کلباسی که 14 حاشیه دارد، و رساله شیخ انصاری و رساله میرزای بزرگ شیرازی که هر کدام حواشی متعدد دارند آمده است و احدی از فقها حاشیه نکرده. اینها مجموعاً حدود صد فقیه با مشارب مختلف هستند که در این مسأله اتفاق نظر دارند. وجهش همان است که عرض شد: (اطلاقات منصرف به فرد متعارف و متوسط است). و الّا این مسأله حدّ ترخص که خصوصیتی ندارد، بلکه صغرایی است از این کبرای کلی مذکور.
فقها از کجا فرمودهاند که ملاک، سمع و عین متوسّط است، زیرا اطلاق روایات عرفاً منصرف به متعارف است و در غیر آن ظهور ندارد.
صاحب وسائل در مورد این مسأله ده روایت نقل فرموده که سه تای آن صحیح السند است که آنها را میخوانیم. (وسائل 20 جلدی: ج5، ص 505).
1ـ صحیح عبدالله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «سَأَلْتُهُ عَنِ التَّقْصِیرِ قَالَ إِذَا کُنْتَ فِی الْمَوْضِعِ الَّذِی تَسْمَعُ فِیهِ الْأَذَانَ فَأَتِمَّ، وَإِذَا کُنْتَ فِی الْمَوْضِعِ الَّذِی لَا تَسْمَعُ فِیهِ الْأَذَانَ فَقَصِّرْ، وَإِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِکَ فَمِثْلُ هذا».
حال کسی که تیزگوش است، اطلاق روایت شاملش میشود، چرا نباید به شنیدن خود اعتنا کند؟ به همان جهت که بیان شد، فقها تسالم دارند در رجوع به متعارف.
2ـ صحیح محمد بن مسلم، قال: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام): «الرَّجُلُ یُرِیدُ السَّفَرَ مَتی یُقَصِّرُ؟ قال: اِذَا تَوَارَی مِنَ الْبُیوتِ».
3ـ صحیح حمّاد بن عثمان، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: «اِذَا سَمِعَ الأَذانَ اَتّمَ المُسافِرُ».
این سه روایت.
روایت دیگر: مرسل حمّاد است عن رجل عن أبی عبد الله (علیه السلام) فی الرجل یخرج مسافراً، قال: یقصّر إذا خرج من البیوت.
که حمّاد گرچه از اصحاب اجماع است اما محل بحث و اشکال است که همه اصحاب اجماع، مرسلاتشان حجت است یا نه. خلاصه بنابر بعضی مبانی، روایت حجت است.
و چنانچه ملاحظه میفرمایید در این روایات، اشاره نشده که باید سمع و بصر متعارف باشد بلکه اطلاق دارد، اما همه فقها فرمودند این اطلاق منصرف به مصادیق متوسّطه و متعارفه است و شامل مصادیق غیر متعارفه نمیشود.
در باب رؤیت هلال نیز همینطور است، و از این کبرای کلی استثنا نیست، رؤیت هلال خصوصیتی ندارد بلکه یکی از صغریات همان کبری است. پس اگر شخصی تیزبین بود و دیگری متوسط، شخص تیزبین ماه را دید ولی متوسط ندید، باید به متوسّط که متعارف است رجوع کند.
اشکال شد: که آیه قرآن میفرماید: «مَنْ شَهِدَ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ» و در روایت آمده «افطر للرؤیة» و این شخص هلال را مشاهده و رؤیت کرده است؟
معظم له فرمودند: عرض شد که طبق فرمایش فقها، اطلاق انصراف به متعارف دارد و کسی که بیش از حد، تیزبین است، متعارف نیست.
اشکال شد: در قطع قطّاع با اینکه قطّاع، متعارف نیست، قطعش برای خودش حجت است، در اینجا نیز میگوییم مشاهدهاش برای خودش حجت است؟
معظم له فرمودند: در قطّاع نیز اگر متوجه و ملتفت شود که قطّاع است، قطعش حجّت نیست.
اشکال شد: ممکن است قبلاً رؤیت با تلسکوپ غیر متعارف بوده ولی الآن متعارف شده است؟
معظم له فرمودند: فقها فرمودند حتی بدون تلسکوپ، اگر شخصی تیزبین باشد یعنی قویتر از حدّ متوسط میبیند، رؤیتش حجت نیست چه رسد به رؤیت با دوربین. عبارت صاحب عروه را خواندم و عرض کردم احدی حاشیه نکرده است و بین فقها در این مسأله تسالم است، و در میان سه هزار مسأله در عروه کم مسأله فرعی پیدا میشود که هیچ فقیهی حاشیه نفرموده باشد.
یکی از حضار گفت: در زنا اگر با آزمایش DNA فهمیده شود که فرزند برای شوهر نیست، آیا به شوهر ملحق میشود یا به پدر واقعیش؟
معظم له فرمودند: این مورد فرق دارد. بحث در اطلاقات است.
سؤال شد: در حدّ ترخص، آیا ملاک عدم رؤیت دیوار شهر و عدم سماع اذان، هر دو با هم است؟
معظم له فرمودند: بله هر دو با هم ملاک میباشد، للجمع بین الإطلاقین. و برداشت بنده، تبعاً یا وفاقاً لجمع من الفقهاء، همین است.
سؤال شد: به چه دلیل اطلاق روایات را قید به متعارف میزنید؟
معظم له فرمودند: فقها این گونه فهمیده و تصریح کردهاند. عبارت جواهر را خواندم که فرموده: «لانصراف الإطلاقات إلی المتعارف». فقهای بعد از ایشان نیز همین را فرمودند. البته برخی متوسط فرمودهاند، عبارات فقها متفاوت است ولی همه به همان کبرای کلی اشاره دارد .
عبارت مرحوم صاحب عروه را نیز خواندم که همه فقها نظر ایشان را پذیرفته بودند.
شخصی بودن خوف ضرر
سؤال شد: در مسأله خوف ضرر، افراد مختلف هستند، یکی زود برایش خوف حاصل میشود، و یکی بیباک است و دیر برایش خوف حاصل میشود، چرا در خوف ضرر، متعارف ملاک نیست و هر کسی بر طبق وظیفهاش عمل میکند؟
معظم له فرمودند: در باب ضرر، حتی احتمال ضرر، رافع تکلیف است و با ما نحن فیه فرق دارد.
گفته شد: کبرای کلی حمل بر متعارف در باب ضرر نیز میآید؟
معظم له فرمودند: مسائل به حسب مناسبت حکم و موضوع و قرائن خارجیه و داخلیه، متفاوت است.
بحث در کبرای کلی است که اگر لفظی مطلق باشد آیا شامل همه مصادیق حتی مصادیق افراطی یا تفریطی میشود یا انصراف به مصادیق متوسطه دارد.
گفته شد: خود مصادیق متعارف و متوسط، کم و زیاد دارد، کدام ملاک است؟
معظم له فرمودند: فقها فرمودهاند اقل آنها کافیست.
یکی از حضار گفت: گاهی موضوع در قصر و تمام، تواری جدران است و گاهی عدم رؤیت. اینها با هم فرق دارد؟
معظم له فرمودند: در برخی روایات رؤیت و سماع نیز آمده است. از طرفی نسبت به تواری جدران نیز، لازمه عرفی آن عدم رؤیت است، از کجا شخص میفهمد که از جدران تواری پیدا کرده، از ندیدن آن، و الا لغو خواهد بود.
معنای مطابقی «تواری عن الجدران» این است که به جایی برسد که از دیوارها مخفی شود، یعنی دیوارهای شهر او را نبیند، اما این مجاز است و مراد این است که او دیوارهای شهر را نبیند مانند (واسأل القریة یعنی اهل القریة). لازمه این معنا، این است که شخص دیوارها را نبیند.
سؤال شد: نسبت به شهرهای توسعه یافته و بسیار بزرگ، مسأله خفای جدران چگونه است؟
معظم له فرمودند: در عروه این مسأله مطرح شده و محل خلاف شدید است. صاحب عروه میفرماید: ملاک خفای جدران محله و منطقه است و نشنیدن اذان آن محلّه. برخی از فقها نیز پذیرفتهاند. اما چنین به نظر نمیرسد.
با یکی از فقهای معاصر این مسأله مطرح شد همین را فرمود.
گفتم: در زمان ائمه علیهم السلام شهرهای بزرگ، مانند سامرا و کوفه و واسط بوده و در هیچ روایتی اشاره به محلّه نشده است و در تمام روایات، اسم شهرها ذکر شده است. پس معلوم میشود، آخر شهر ملاک است، حال هر چقدر شهر توسعه پیدا کند، نه آخر محله.
در تاریخ آمده: شهر واسط 120 هزار ساقیه (نهر آب) در آن بوده است. نسبت به سامرا نوشتهاند هشت فرسخ بوده، و کوفه پنج فرسخ. و ائمه اطهار (علیهم السلام) در برخی از این شهرها بودند اما اشارهای نفرمودند که اگر شهر بزرگ شد، ملاک محله است.
اشکال شد: اگر رؤیت شخص متعارف در باب هلال ملاک است، پس چرا معمولاً شیاع بوجود نمیآید، و اکثر مردم که متعارف هستند ماه را نمیبینند. بیشتر اوقات اعتماد میشود به شهادت چند نفر عادل که باید گفت اینها همان تیزبینها هستند؟
معظم له فرمودند: اگر تیزبین بود و آنان از حدّ متوسط خارج نباشد، رؤیتشان حجّت است و الا اگر تیزبین فوق العاده باشد، فائده ندارد. خلاصه اطلاقات، غیر متوسط را شامل نمیشود.
مکرر شنیدهام که در یکسال، رؤیت هلال عید، نزد مرحوم آقای بروجردی ثابت نشد، و روز سیام تا ظهر، مردم روزه بودند، اما بعد از نماز ظهر عدهای از تهران آمدند و نزد ایشان شهادت دادند که ماه را رؤیت کردند، و برای ایشان اطمینان حاصل شد و اعلام عید فرمودند.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین