LOGIN
بیانات
shirazi.ir
مرجع عالي قدر: سعادت دنيا و آخرت در عمل به قرآن کريم است
کد 1850
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 27 مهر 1387 - 18 شوال المكرّم 1429

 

مرجع عالي قدر آيت الله العظمي شيرازي دام ظله در ديدار با شماري از شهروندان تهراني اهميت عمل کردن به معاني و آموزه هاي والاي قرآن و نقش آن در سعادتمندي جوامع بيانات مهمي ايراد داشتند که در اين جا مشروح آن ذکر مي شود:

بسم الله الرحمن الرحيم

وجود مبارک مولاي متقيان علي عليه السلام در نيمه هاي شب بيست و يکم ماه مبارک رمضان به شهادت رسيدند. امام حسن و امام حسين عليهما السلام در حدود ده جنازه مهيا کردند و يکي از آن جنازه ها را روي شتر نهادند و به مدينه فرستادند، يکي ديگر را به حيره ارسال نمودند، جنازه ديگر را نزديک مسجد سهله به خاک سپردند، و همچنين يکي ديگر را روانه مسجد کوفه کردند تا پشت مسجد کوفه در سمت قبله و مقابل محراب امام عليه السلام به خاک سپرده شود.

آن دو بزرگوار کمي پيش از سحرگاه قسمت عقب تابوتي را که پيکر مقدس امام عليه السلام در آن بود برداشتند و به دنبال آن، قسمت جلو تابوت نيز از روي زمين برداشته شد. نقل شده است که امام عليه السلام به آنان خبر داده بود که اگر قسمت عقب تابوت را حمل کنند جبرئيل و ميکائيل جلو تابوت را بر دوش خواهند گرفت. آنان تابوت را به همين جايي که اکنون مرقد مطهر امام عليه السلام آن جاست و آن زمان «نجف الکوفه» ناميده مي شد آوردند.

«نجف» به معناي زمين مرتفع است و آن جا تپه اي بود که پيکر مطهر امام عليه السلام را کنار آن به خاک سپردند.

 اميرالمؤمنين عليه السلام:الله الله في القرآن؛ از خدا بترسيد و جانب قرآن را نگاه داريد». يعني بدان تمسک کنيد و پايبند باشيد. از آن غافل نشويد و در عمل بدان کوتاهي نورزيد و روش خود را در تمام ابعاد زندگي بر اساس آن بنا نهيد.

مرقد مطهر امام عليه السلام را تا بيش از شصت سال جز پيامبران و فرشتگان ـ و چه بسا ائمه عليهم السلام با طي الأرض ـ کسي زيارت نمي کرد؛ چرا که امام حسن و امام حسين عليهما السلام قبر مطهر امام را مخفي داشتند تا هدف هتک حرمت و تعرض امويان که بغض امام عليه السلام را در دل داشتند واقع نشود. در حقيقت، مقدر نبود که از مرقد مطهر آن حضرت به وسيله اعجاز محافظت شود؛ زيرا مشيّت خداي متعال هميشه به معجزه تعلق نمي گيرد و اساساً اگر قرار باشد هر چه خدا مي خواهد از طريق اعجاز تحقق يابد مسئله آزمون خلايق منتفي خواهد بود.

بدين سان قبر امام عليه السلام طي اين مدت مخفي بود و جز ائمه عليهم السلام و احتمالاً برخي از ياران خاص آنان کسي از محل قبر حضرت اطلاعي نداشت. طي اين مدت اين مکان از مردم پنهان بود تا اين که منصور دوانيقي، امام صادق عليه السلام را به حيره تبعيد کرد و آن حضرت که با صفوان از آن جا مي گذشتند جاي قبر مطهر را به او نشان دادند.

مولاي متقيان پس از ضربت خوردن و کمي قبل از اين که به شهادت برسند يعني در شب شهادت خطبه اي ايراد داشتند و در آغاز آن يادآوري کردند که مخاطب ايشان همه کساني هستند که اين خطبه به گوششان خواهد رسيد. بنابراين ما و همين طور نسل هايي که پس از ما خواهند آمد، در هر زمان و مکان، مخاطب اين کلمات گهربارخواهيم بود.

حضرت اين سخنان را در حالي ايراد فرمودند که بر اثر ضربت شمشيرِ مسموم، فرق مبارکشان شکافته شده و اين ضربه ناجوانمردانه به مغز سرشان رسيده و خون فراواني از آن خارج شده بود، تا جايي که اصبغ بن نباته ـ که ديد سر مبارک حضرت با دستمال زردي بسته شده است ـ گفت: ندانستم کدام يک زردتر است: دستمال يا چهره مبارک حضرت؟!

ولي امام عليه السلام با همين حال ناگوار خطبه اي ايراد فرمودند و صريحاً مخاطب سخنان خود را تمام نسل ها دانستند. همه سخنان امام عليه السلام و همه سخنان ديگر امامان معصوم عليهم السلام جهاني است، ولي خصوصيت اين خطبه اين است که در آن، اين مطلب اعلام و بدان تصريح شده است.

امام عليه السلام در يک جاي اين خطبه مي فرمايند: «الله الله في القرآن؛(1) از خدا بترسيد و جانب قرآن را نگاه داريد». يعني بدان تمسک کنيد و پايبند باشيد. از آن غافل نشويد و در عمل بدان کوتاهي نورزيد و روش خود را در تمام ابعاد زندگي بر اساس آن بنا نهيد.

حضرت سخنان خود را با اين جمله نغز ادامه مي دهند: «لا يسبقکم بالعمل به غيرکم؛ مبادا در عمل کردن به قرآن ديگران از شما پيشي گيرند»، يعني مبادا در اين زمينه عقب بمانيد و ديگران از شما پيش افتند. منظور از «غيرکم» در کلام حضرت طبعاً نامسلمانان هستند؛ يعني بت پرستان، خورشيد پرستان، ماه پرستان، کساني که ادعا و گمان مي کنند از پيروان حضرت موسي يا حضرت عيسي علي نبينا وآله وعليهما السلام هستند و نيز کافراني که به هيچ چيز اعتقاد ندارند.

معني فرمايش امام عليه السلام اين است که مبادا آنان پيش از شما به يکي از آيات قرآن عمل کنند و بدين ترتيب سعادت و پيشرفت را براي خود رقم زنند و شما در زندگي عقب بمانيد. براي نمونه مبادا اين گونه باشد که در کشورهاي آنان آزادي وجود داشته باشد به طوري که هيچ يک از شهروندانشان به کشورهاي شما پناهنده نشود و اساساً نيازي به اين کار احساس نکنند، ولي کشورهاي شما صادر کننده پناهندگان باشد. در آن صورت علت اين مسئله آن است که آنان با اين که نامسلمانند به مضامين آيات قرآن عمل کرده اند و شما که مسلمانيد از عمل به آن وا مانده ايد.

با کمال تأسف بيشتر پناهندگان در جهان مربوط به کشورهاي اسلامي مي باشند. بنابراين شما پيروان و دوستداران اميرالمؤمنين عليه السلام به ويژه جوانان وظيفه داريد سخنان امام عليه السلام را به گوش جان بشنويد و براي تغيير وضع موجود خود بکوشيد و با پيش دستي کردن در عمل به قرآن، در همه سطوح زندگي از ديگران جلوتر باشيد.

آن روز که امام عليه السلام اين سخنان را خطاب به همه نسل ها مي فرمود، يعني در چهارده قرن پيش، آينده و وضعيتِ زندگي امروز ما را مي ديد و لذا به ما در خصوص عمل نکردن به قرآن و عقب ماندن از کاروان زندگي در همه زمينه ها هشدار مي داد.

مثلا ممکن است ديگران به مضمون يکي از آيات قرآن درباره اقتصاد تا حدودي عمل کنند و ما از آن غافل بمانيم. آن گاه در پي مشاهده پيشرفت آنان در پي آنان افتيم تا شکوفايي و رونق اقتصادي را از آنان بياموزيم، در حالي که قرآن ـ که ريشه همه پيشرفت ها و نيکبختي ها است ـ در دست ماست.

وضعيت فعلي بسيار تلخ و دردناک است و ما بايد بيش از گذشته هشيار باشيم؛ چرا که مشکلاتي که امروزه مسلمانان با آن دست و پنجه نرم مي کنند بيش از مشکلات يک دهه پيش، و مشکلات اين قرن بيش از قرون گذشته است.

چرا شاهد اين واقعيت تلخ هستيم که کساني که قرآن را قبول ندارند و خود را مسلمان نمي دانند با عمل به مضامين قرآن و به نسبت عمل به آن، به نيک بختي دست مي يابند و ما که خود را مسلمان مي دانيم از عمل به آن غافليم؟!

معاني و مضاميني که در قرآن کريم وجود دارد همان چيزي است که سعادتمندي مي آفريند. ديگران به قرآن اعتقاد ندارند و اگر به آموزه هاي قرآني عمل مي کنند نه از آن روست که اين امور آموزه هاي قرآن است. با اين حال و با همه بدي هايي که اين افراد دارند، اگر اعمالشان با تعاليم قرآني انطباق داشته باشد به اندازه انطباق اعمالشان با قرآن نتيجه مي گيرند و آثار مثبت آن در زندگي شان منعکس مي شود.

خوب است از ميان صدها شاهد اين موضوع مثالي ذکر کنم. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام حدود پنج سال حکومت کردند و حکومت ايشان از نظر مشکلاتِ فراوانِ داخلي و خارجي کم نظير و بلکه بي نظير بود. اما به رغم کوتاهي مدت زمامداري ايشان و وجود آن همه مشکلات، سخنان و اعمال درخشان حضرت طي اين مدت، اين دوره را از همه جهت در کل تاريخ به دوره اي بي نظير تبديل کرده است.

اين موضوع مي تواند کليد نگارش صدها کتاب درباره آن نقاط درخشان شود که در تاريخ کم نظير يا بي نظير است.

مثالي که دوست دارم در اين جا ياد آور شوم مربوط به مسائل اقتصادي است. اقتصاد هميشه مسئله مهمي بوده است. با پول و ثروت است که اعمال خيريه و عام المنفعه پشتيباني مي شود و با کمک همين مال و ثروت است که قواي باطل به نشر باطل و رذيلت مي پردازند. روزي که اموال حضرت خديجه سلام الله عليها تمام شد پيامبر صلي الله عليه وآله مجبور شدند به شعب ابي طالب عليه السلام پناه ببرند. البته ياري خداي متعال هيچ گاه متوقف نشد و پيامبر جهاد خود را ادامه دادند و ابلاغ رسالتشان هم چنان ادامه يافت.

اميرالمؤمنين عليه السلام بر مصر ـ که از مصر امروز بزرگ تر بود ـ يک والي گماشته، برايش عهد نامه اي نگاشتند. در اين عهدنامه مشهور دو سطر درباره تجارت آمده است که قبل از پرداختن به آن يادآوري نکته اي لازم است.

در جنگ جهاني دوم ژاپن جزو کشورهايي بود که خسارات بسياري متحمل و اقتصاد آن کشور ويران شد. در آن روز يکي از کشورهاي اسلامي که ذکر نام آن لازم نيست هم ويران شد و اقتصاد آن به شدت دچار ويراني گرديد. اما خساراتي که ژاپن و اقتصاد ژاپن متحمل شد از آن کشور اسلامي بيشتر بود.

 شما پيروان و دوستداران اميرالمؤمنين عليه السلام به ويژه جوانان وظيفه داريد سخنان امام عليه السلام را به گوش جان بشنويد و براي تغيير وضع موجود خود بکوشيد و با پيش دستي کردن در عمل به قرآن، در همه سطوح زندگي از ديگران جلوتر باشيد.

با پايان يافتن جنگ، ژاپني ها شروع به بازسازي کشورشان کردند و يکي از اقداماتشان در اين خصوص، عمل به مضمون همين دو سطر بود که در عهدنامه امام عليه السلام آمده است. طبعاً آنان نمي گويند به سفارش امام عمل کردند ولي در هر حال آنچه اهميت دارد اين است که به مضمون اين دو سطر عمل کردند. شايد برخي از آنان اين عهدنامه را يافته و به آموزه هاي اقتصادي آن عمل کرده و نخواسته باشند اين مطلب را بازگو کنند. چه خوب بود اگر پژوهشگران جوان به پي جويي و پژوهش در اين خصوص مي پرداختند.

اين دو سطر مربوط به مسئله صادرات و واردات کالا است و نوشته اند در پي سياست ژاپن در زمينه صادرات و واردات، اين کشور به چنان پيشرفت فوق العاده اي نائل شد که طي دهه هاي اخير اقتصاد اين کشور حتي بر اقتصاد امريکا ـ آن هم در داخل امريکا ـ تفوق چشمگيري يافت. در پي همين برتري چشمگير اقتصادي، امريکا مجبور شد براي حفظ اعتبار خود قانوني تصويب کند و طي آن کالاهاي ژاپني را محدود نمايد. اتخاذ چنين سياستي با قانون کلي امريکا ـ که هيچ محدوديتي در قبال هيچ کشوري ايجاد نمي کند ـ منافات دارد و امريکا براي حفظ اقتصاد خود در برابر تفوق اقتصادي ژاپن اين تدبير را انديشيد.

اما ژاپن براي تحقق بخشيدن به اين جهش اقتصادي چه کرد و چگونه توانست بر اقتصاد امريکا حتي در درون اين کشور و با وجود امکانات فراوان مادي آن تفوق يابد؟

ژاپن به مضمون دو سطر از عهدنامه امام عليه السلام عمل کرد. امام عليه السلام طي اين دو سطر از والي خود مي خواهد که کار صادرات و واردات کالا را به خود تاجران واگذارد و دولت در آن دخالتي نکند. يعني صادرات و واردات آزاد باشد و دولت جز نظارت نقش ديگري در آن نداشته باشد. حضرت مي فرمايند:

«ثم استوص بالتجار وذوي الصناعات وأوص بهم خيراً المقيم منهم والمضطرب بماله و المترفق ببدنه فإنهم موادّ المنافع وأسباب المرافق، وجلاّبها من المباعد والمطارح في برّک وسهلک وجبلک وحيث لا يلتئم الناس لمواضعها ولا يجترئون عليها فإنهم سلم لا تخاف بائقته وصلح لا تخشي غائلته. وتفقّد أمورهم بحضرتک وفي حواشي بلادک؛ سپس سفارش نيک در حق آنان بکن، چه آنان که در شهر خود مقيم اند و چه آنان که با سرمايه خود به شهرهاي مختلف مي روند و چه کساني که از دسترنج خود زندگي مي کنند؛ زيرا آنان در چشمه منافع و اسباب فراهم آوردن ساز و برگ زندگي و به دست آورنده آن از نقاط دور، صحرا، خشکي و دريا، دشت و کوهسار و جاهايي هستند که مردم در آن جاها گرد نمي آيند و جرأت رفتن به آنجا را ندارند. آنان مردمي مسالمت جويند که بيم فتنه گري از آنان نمي رود و از شر و فسادشان وحشتي احساس نمي شود به کارهاي آنان رسيدگي کن خواه در محضر تو باشند يا در اطراف بلاد تو، به سر ببرند».

يک تاجر طبيعتاً در پي سود است و براي به دست آوردن منفعت دائماً در حال تهيه احتياجات مردم مي باشد. از اين رو اگر او را آزاد بگذاريم، نيازهاي مردم را برآورده مي سازد و در تابستان چيزهايي را که مردم در زمستان به آن نياز دارند تهيه مي کند و در زمستان در پي فراهم کردن اموري است که مردم در تابستان به آن نيازمند خواهند شد.

وانگهي اين تحرک تجاري با فراهم کردن فرصت هاي شغلي، افرادِ بي کارِ فراواني را به کار مشغول مي کند و باعث بهره برداري از هر پول و ثروتي مي شود، حتي اگر اندک باشد.

از اين رو هيچ ضرورتي ندارد که دولت در سود تجار شريک شود يا درصدي از آنان بستاند. بلکه فقط وظيفه دارد بر آنان نظارت کند تا از سوي مصرف کنندگان يا خود تجار به حدود و حقوق الهي يا حقوق بندگان تعدي نشود و دولت اسلامي فقط حقوق شرعي نظير خمس و زکات را مي ستاند و آن که از پرداخت اين حقوق خودداري کند حسابش با خدا خواهد بود.

اين کاري است که ژاپن آن روز انجام داد و مسئله صادرات و واردات را به تاجران واگذار نمود. همين آزادي تجاري باعث شد ژاپن به آن پيشرفت و توسعه اقتصادي دست يابد، هر چند امکانات مادي اين کشور به پاي امکانات مادي امريکا نمي رسيد.

امام عليه السلام از اين که ديگران در عمل کردن به قرآن بر ما سبقت بگيرند به ما هشدار داده است. همان طور که ژاپني ها و در عمل به اين فرموده امام بر ما سبقت گرفتند و اين فرمايش امام عليه السلام بي شک برخاسته از قرآن است.

امروزه جوانان مؤمن وظيفه دارند مجدانه تلاش کنند تا غيرمسلمانان بر مسلمانان تقدم نيابند. طبعاً منظور اين نيست که چنين کاري با خشونت و درگيري و جنگ صورت پذيرد، بلکه بايد از طريق معرفت، آگاهي بخشي و عمل تحقق يابد. جوانان بايد اين حقايق را از عمق جان درک کنند و جايگاه والاي قرآن را بشناسند و آن را به جهانيان معرفي کنند.

همين مسئله به تنهايي مي تواند ماده خام و اساسي کار توليد يک فيلم شود و چه بسا بسياري از مسيحيان و مشرکان عالم با تماشاي آن به اسلام گرايش پيدا کنند. زيرا طبيعت مردم به گونه اي است که در پي زندگي بهترند و قرآن چنين چيزي را برايشان تضمين مي کند؛ چرا که قرآن براي سعادت دنيا و آخرت نازل شده و امامت ـ همان طور که در کتاب هايمان خوانده ايم ـ عبارت است از رياست عام و کلي در امور دين و دنيا.

اميرالمؤمنين عليه السلام فقط يک پيشوا در امور ديني نبود بلکه آن جناب امام دين و دنيا مي باشد. قرآن کريم نيز فقط براي امور اخروي نيست، بلکه براي دنيا نيز هست. جوانان مسلمان بايد اين حقيقت را کاملاً درک کنند. همين طور جوانان جهان از هر جا هستند، اعم از مسلمان و غير مسلمان، بايد اين واقعيت را دريابند که اگر خواهان زندگي سعادتمندانه اي براي خود و ملتشان در همه زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي هستند بايد از اميرالمؤمنين عليه السلام عمل کردن به قرآن را بياموزند.

هر سخن قرآن و هر آيه و جمله اي در آن سعادت دنيا و آخرت را به ما عطا مي کند، به شرط آن که آن را به خوبي بفهميم و بدان عمل کنيم. امام نفرمودند: «لايسبقکم به؛ کسي در قرآن بر شما پيشي نگيرد»، بلکه فرمودند: «لا يسبقکم بالعمل به؛ کسي در عمل کردن به قرآن بر شما پيشي نگيرد».

در دعاهاي مربوط به شب هاي ماه مبارک رمضان مي خوانيم: «أن تجعلني ممن تنتصر به لدينک ولا تستبدل بي غيري؛ [خدايا از تو مي خواهم] مرا از کساني قرار دهي که با آنان دين خود را ياري مي کني و ديگري را جانشين من نسازي» و در تعقيبات نماز صبح يک صد بار مي خوانيم: «واجعلني ممن تنتصر به لدينک ولا تستبدل بي غيري؛ مرا از کساني قرار ده که دين خود را با آنان نصرت مي بخشي و ديگري را به جاي من بر اين کار نگمار».

يکي از مصاديق نصرت دين دعوت و ترغيب ديگران به دين با گفتار و کردار و نيز شرکت در مجالس ذکر اهل بيت عليهم السلام و بازگو کردن حقايق براي مردم است تا نا آرامي هاي فزاينده اي که امروز در جامعه شاهد آنيم از ميان برود.

يک تاجر طبيعتاً در پي سود است و براي به دست آوردن منفعت دائماً در حال تهيه احتياجات مردم مي باشد. از اين رو اگر او را آزاد بگذاريم، نيازهاي مردم را برآورده مي سازد و در تابستان چيزهايي را که مردم در زمستان به آن نياز دارند تهيه مي کند و در زمستان در پي فراهم کردن اموري است که مردم در تابستان به آن نيازمند خواهند شد.

به رفتار جوامع اسلامي که قانون آنها طبعاً بايد قرآن کريم باشد در ماه رمضان و ديگر ماه ها بنگريد و ببينيد آيا با تعاليم قرآن کريم هماهنگي دارد؟ متأسفانه اوضاع برخي از جوامع و دولت هاي ما حتي از آنچه در بلاد کفر و کشورهاي غير اسلامي روي مي دهد بدتر است.

در رسانه ها آمده است که عده دختران يک شهر کوچک در يکي از کشورهاي اسلامي که طي يک سال خودکشي کرده اند به بيست نفر مي رسد! آيا چنين وضع تأسف باري شايسته يک شهر مسلمان نشين است؟! امروزه در يک شهر کوچک طي مقطع زماني يک سال اين آمار هولناک از خودکشي دختران گزارش مي شود، در حالي که طي پنج سال حکومت اميرالمؤمنين صلوات الله عليه آن هم بر نيمي از کره زمين و پنجاه کشور امروزين حتي يک مورد خودکشي گزارش نشده است.

چرا يک جوان دست به خودکشي مي زند؟ آيا اين کار جز دوره اي از تعاليم قرآن، معنا و توجيه ديگري مي تواند داشته باشد؟

همچنين نوشته اند ميانگين طلاق در يکي از کشورهاي اسلامي به 60 درصد بالغ شده است. آيا از گذشته تا عصور متأخر هيچ گاه جهان شاهد چنين آمارهاي تلخي بوده است؟ آيا در چنين حالي نبايد براي نصرت دين بشتابيم؟ آيا همه ما کم و بيش در برابر اين اتفاقات مسئول نيستيم؟ پديده طلاق چه نتايج ناگواري بر جا مي نهد؟ مرد و زني که با هم متارکه مي کنند کم ترين اتفاقي که برايشان مي افتد نگراني و افسردگي عصبي است و وبال جامعه مي شوند. آن روزنامه همچنين نوشته بود که بيش از 25 % از جوانان آن کشور اسلامي بيکارند. وظيفه مقابله با اين پديده هاي خطرناک بر عهده چه کسي است؟

اين کار نياز به برداشتن سلاح ندارد، بلکه نيازمند شناخت قرآن کريم و اجراي آن است. بايد تصميم بگيريم از ياري کنندگان دين و مصداق «من تنتصر به لدينک» باشيم.

دين عبارت است از سعادت دنيا و آخرت و بي ترديد آنچه در حال رخ دادن است با دين کم ترين نسبتي ندارد، زني که طلاق مي گيرد ده ها تن از خويشان و آشنايانش که اطراف او هستند از اتفاقي که برايش پيش آمده آزرده خاطر مي شوند و اين اتفاق ناگوار بر رفتار و اخلاقشان اثر منفي خواهد گذاشت.

بايد براي حل مشکلات جوانان از هرگونه کمک مادي و معنوي دريغ نکنيم و ياري مان را دو چندان سازيم. جوانان، خود نيز خيلي کارها مي توانند انجام دهند و تلاش در اين امور فقط به علما يا ثروتمندان اختصاص ندارد.

موج اباحي گري و بي مبالاتي نسبت به اعتقادات که امروزه در کشورهاي اسلامي شاهد آنيم، مسئوليت مواجهه با آن بر دوش جوانان مؤمن هم هست. آنان نيز مي توانند تا حدودي جلو اين مسئله را بگيرند. لذا بايد عقايد و احکام اسلامي را بيشتر بياموزند تا بتوانند ديگران را نيز با آن آشنا کنند و موجي از آگاهي بخشي و پايبندي به اسلام بيافرينند و بدين وسيله اوضاع عوض شود و إن شاء الله مسلمانان عزت گذشته خود را بازيابند.

تقدير ما اين نيست که گروهي بر اوضاع چيره باشند و هر چه دلشان بخواهد انجام دهند و ديگران منقاد و مطيع آنان باشند. وقتي افراد جامعه ذر عمل به قرآن کوتاهي کنند نتيجه معلوم است و سرنوشتي جز اين نخواهند داشت.

در جهان امروز و با وجود اين پيشرفت هول انگيز در علم و تکنولوژي و هواپيماهاي جديد، کشتي هاي غول پيکر، ماشين ها و ابزارهاي گوناگون، طلا، نفت، معادن و موادي که حتي از طلا ارزشمندتر است و از دل زمين استخراج مي شود، روزانه چند هزار نفر در جهان از گرسنگي جان مي سپارند؟ چرا چنين وضعي وجود دارد؟ آيا جز اين است که اين اوضاع ريشه در بي اعتنايي به قرآن دارد، خواه از سوي کساني که قرآن را قبول ندارند و خواه کساني که خود را مؤمن به قرآن مي شمارند؟ بياييد ما که با قرآن نسبت داريم به اين کتاب شريف عمل کنيم و جهانيان را نيز به عمل کردن به مضامين بلند آن فرا خوانيم و بدين ترتيب اين توده سياه مشکلات و مصائب را کنار زنيم.

آيا در جايي خوانده ايد که در دوران زمامداري حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام کسي از گرسنگي جان سپرده باشد؟ اين در حالي است که امام عليه السلام دشمنان فراواني داشت و آنان در پي کوچک ترين نقطه ضعفي از آن حضرت بودند تا آن را بزرگ کنند و در بوق و کرنا قرار دهند. ولي با اين حال ما چيزي از اين قبيل در حکومت حضرت نشنيده ايم و حتي يک نکته منفي از ايشان نقل نشده است. اصلا کار به جايي رسيد که وقتي دشمنان حضرت از پيدا کردن نقصي در ايشان ناتوان شدند برخي از مناقب ايشان را در شمار معايب حضرت قلمداد کردند و مثلا چون ايشان سخت دل و بي رحم نبود به نظر آنان شايستگي خلافت را نداشت و لذا گفتند: لولا دعابة فيه(2).

حتي اگر يک نفر در دوران حکومت حضرت از گرسنگي جان مي سپرد غوغايي به پا مي کردند ولي چون نيافتند ساکت ماندند. آري، يک نفر از فرط گرسنگي جان سپرد ولي در دوران حکومت عثمان مرد، نه حکومت اميرالمؤمنين عليه السلام.

بکوشيد از کساني باشيد که خداي متعال به واسطه آنها دين خود را ياري مي کند و از خدا استقامت در اين راه را بخواهيد تا مبادا خداي متعال لياقت اين مقام را از شما بستاند و به جاي شما ديگران را در اين جايگاه مهم بنشاند. (اين پديده ابدال ناميده مي شود و بايد از آن به خداي متعال پناه بريم). عبيدالله بن حر جعفي از ياران حضرت امير عليه السلام بود و «نسخه» اي از آن حضرت داشت؛ يعني کتابي داشت که در آن احاديثي که از حضرت شنيده بود وجود داشت و پس از او راويان آن احاديث را از طريق او روايت کردند. از آن طرف زهير بن قين مردي عثماني يعني ناصبي و منحرف از مسير اهل بيت عليهم السلام بود.

حضرت سيد الشهدا عليه السلام در مسيرشان به کربلا با عبيد الله بن حر جعفي ملاقات و او را به ياري دعوت کردند ولي او عذر خواست و گفت: شمشير و اسبم را به شما مي دهم! امام حسين عليه السلام شمشير و اسب او را نپذيرفتند و خداي متعال به جاي عبيد الله جعفي، زهير بن قين را در خدمت امام حسين عليه السلام قرار داد؛ همان کسي که در ابتداي کار منحرف بود ولي در آن سفر دعوت امام حسين عليه السلام را از دل و جان لبيک گفت.

دين عبارت است از سعادت دنيا و آخرت و بي ترديد آنچه در حال رخ دادن است با دين کم ترين نسبتي ندارد

عبيد الله جعفي بعدها پشيمان و به حکام و سلاطيني مبتلا شد که قصد جانش را داشتند. او خود را در آب افکند و غرق شد و خسران دنيا و آخرت را براي خود خريد. اما زهير به جايي رسيد که در زيارت اين گونه خطاب مي شود: «السلام عليکم ايها الصديقون؛ درود بر شما اي صديقان». «صدّيق» بودن مقامي فوق العاده بالا است. امام کاظم عليه السلام درباره جده خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها مي گويد: آن حضرت صديقه اي بود که به شهادت رسيد. بي شک صدّيق بودن خود درجات و مراتب گوناگوني دارد و مقام شهيدان کربلا هرگز به مقام والاي صديقه دو سرا نمي رسد. ولي به هر حال زهير بن قين و نيز ديگر اصحاب امام حسين عليه السلام به چنان مرتبت والايي دست يافتند که امامان ما به پيروان خود دستور دادند آنان را با اين عبارات عظيم زيارت کنند.

پس به هوش باشيم و از ابدال الهي بترسيم که به سرعت و به صورتي دهشت انگيز رخ مي دهد.

از خداي متعال مسئلت دارم همه ما را در همه زمينه ها توفيق بخشد تا بتوانيم بيش از بيش از سخنان اميرالمؤمنين استفاده کنيم و در عمل به قرآن پيشاهنگ همگان باشيم. و صلي الله علي محمد واله الطاهرين.

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1) نهج البلاغه، نامه 47 (وصيت حضرت به امام حسن و امام حسين عليهما السلام).

2) حضرت مي فرمايند: شگفتا از پسر نابغه (يعني عمر و عاص) که ميان مردم شام مي گويد که من اهل شوخي و خوشگذراني هستم و عمر به بيهوده مي گذرانم (نهج البلاغه، خطبه83).