LOGIN
بیانات
shirazi.ir
متن کامل سخنرانی مرجع عاليقدر به مناسبت شهادت رسول اکرم صلی الله عليه وآله و امام حسن عليه السلام
کد 2251
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 28 بهمن 1388 - 2 ربيع الأول 1431

 
 

 
با عرض تعزيت به مناسبت شهادت سيدالأولين و الآخرين، رسول الله صلي الله عليه وآله و شهادت سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبي صلوات الله عليه که به قولي در چنين روزي است، هر چند عمل و نظر علماي بزرگ و مراجع شيعه در روز هفتم صفر بوده است. همچنين عرض تعزيت به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام رضا عليه الصلاة والسلام که در آخر اين ماه است. نيز تشکر مي کنم از تمام کساني که در اين ماه هاي محرم و صفر خصوصاً دهه عاشورا به ويژه شب و روز عاشورا و همچنين در اين سه روز آخر ماه صفر دچار مشکلاتي شده اند يا رنجي ديده اند و صبر پيشه کرده اند و شعائر و مراسم حسيني را در سراسر دنيا إقامه کرده اند و با اخلاق خوب برخورد نموده اند، چه حاضرين در مجلس، چه در ايران، چه در کشورهاي اسلامي و چه در سراسر کشورهاي ديگر؛ از همه ي عزاداران حسيني سپاس گزاري مي کنم و اميدوارم خداي تبارک و تعالي از همه ي عزاداران قبول بفرمايد و خود رسول الله و اهل بيت مطهر آن حضرت به خصوص مولايمان حضرت بقية الله مهدي موعود، امام زمان صلوات الله عليهم اجمعين براي همگي دعا بفرمايند.



سخنان حضرت زهرا عليها السلام در واپسين دم

بعد از شهادت پيامبر خدا صلي الله عليه وآله اميرمؤمنان عليه الصلاة والسلام و حضرت زهرا صلوات الله عليها در همان روزهاي اول سخنان بسيار مهمي دارند که بسيار اساسي و راهگشايند، و مطالب فراواني در اين سخنان وجود دارد، و مي تواند براي کساني که اهل تأمل و تفکر هستند سرنخي باشد که بر اساس آن به روش هاي عملکرد و رفتارِ صحيح در سطح دنيا پي مي برند.

با اين جمله ها مي توان به راه هاي رفتار صحيح، که مورد رضايت خدا و پيغمبر و اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين مي باشد، رسيد.



جوانان و ضرورت مطالعه ي سخنان اهل بيت عليهم السلام

من باز هم سفارش مي کنم و هميشه بر اين موضوع تأکيد مي کنم که جوانان عزيز در هر جاي دنيا که هستند، اين فرمايشات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا صلوات الله عليهما را بخوانند و به صورت گروهي به بحث بگذارند و در آنها تأمل کند و از اين راه در پي کشف معاني اين سخنان باشند. ببينند که آن بزرگواران چه مي خواستند بفرمايند؛ ببينند که اسلام چگونه پايه و اساس گرفت؛ ببينند که چگونه پس از پيامبر صلي الله عليه وآله اسلام را به هم زدند، و چگونه بار ديگر اسلام در دنيا پايه بگيرد؛ چگونه مي توان بار ديگر اسلام را عملي کرد و مردم دنيا را از اين مشکلات فراگير و پردامنه اي که در سراسر دنيا وجود دارد، نجات داد. به هر حال همه را به ويژه جوانان را به مطالعه و بحث اين سخنان پربار سفارش مي کنم. شايد از اين رهگذر مقدمه ي خوب و زوديابي پديد آوريم براي ظهور حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف، ان شاء الله تعالي.



نمونه اي از سخنان حضرت زهرا عليها السلام

در اينجا يک جمله اش را عرض مي کنم. اين جمله از فرمايشات حضرت زهرا سلام الله عليها خطاب به زنان مهاجرين و انصار است و زماني بيان شد که آن حضرت در بستر بيماري بوده اند: پرسيدند از حضرت زهرا سلام الله عليها که حال شما چطور است؟ «کيف اصبحت عن علتک؟؛(1) امروز با بيماري تان چگونه ايد؟»

آن حضرت جواب اين سؤال را ندادند و حتي يک کلمه در پاسخ اين سؤال بيان نفرمودند. مطالبي ديگر بيان کردند که مضمون چند جمله اش اين است: پدرم رسول خدا صلي الله عليه وآله براي دنيا موجي از آرامش درست کردند، جنگ سيصد ساله را خاموش کردند، دشمني ها را به دوستي ها تبديل کردند، يهوديان را که به گفته ي قرآن با مؤمنان عداوت بسيار شديدي دارند(2) با سه چيز به دامن اسلام آوردند، احبار و علماي يهود مسلمان شدند، تاجران يهود نيز اسلام را پذيرفتند. بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله جان و نفس(3) رسول خدا صلي الله عليه وآله ـ که به تعبير قرآن است ـ را به جانشيني خودشان تعيين کردند که کسي نبود جز اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب صلوات الله عليهما. اينها حضرت علي بن ابي طالب صلوات الله عليهما را که جانشين و نفس پيغمبر است کنار زدند.



خبره ي دنيا و دين

حضرت زهرا عليها السلام در وصف علي بن ابي طالب عليهما السلام اين گونه فرمودند: «والطبين بامر الدنيا والدين»(4) طبين يعني خُبره، لذا علي ابن ابي طالب عليهما السلام هم دنياشناس بود و هم دين شناس. بنابراين به کسي ستم کردند که در اوج دين شناسي و دنياشناسي است، و با کنار زدن ايشان هم دينشان را از دست دادند و هم دنيايشان را. علي بن ابي طالب مثل پيامبر خدا صلوات الله عليهما وآلهما خبره ي دنيا و دين بوده اند. نفس رسول الله، يعني اينکه اين دو خبره و مانند همديگرند.

مرحوم محدث قمي در مفاتيح الجنان و مرحوم اخوي [حضرت آيت الله العظمي حاج سيد محمد حسيني شيرازي قدس سره] آورده اند که در سالروز شهادت رسول اکرم صلي الله عليه وآله مردم به زيارت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف مي روند و به آن حضرت تعزيت مي گويند، چون ايشان نفس رسول الله صلي الله عليه وآله مي باشد.



کفايت سياسي

خُبره دنيا و دين به تعبير امروزي «کفايت سياسي» است. در تاريخ ملاحظه کنيد که قبل از پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله و بعد از آن حضرت چه کسي خبره ي دنيا و دين بوده و کفايت سياسي داشته؟ خيلي ها به نام اسلام حکومت کردند، که از آن جمله يزيد، منصور دوانيقي، هارون، مأمون و مانند اينهاست. چنين حاکماني معتقد بودند که حکومتشان بر پايه اسلام است و خليفه پيغمبرند. زبانشان از اسلام و قرآن و پيغمبر مي گفت، اما زير اين پوشش امام حسين و امام صادق و امام رضا عليهم الصلاة والسلام را به اسم اسلام به شهادت مي رساندند. تاريخ از اين قضايا پر است، مطالعه کنيد و ببينيد.



راهي براي فهم کفايت سياسي پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله

شکنجه هايي را که در تاريخ حيات بشر شده است مطالعه کنيد و در آنها تأمل نماييد. پس از آن است که خواهيد فهميد که رسول خدا صلي الله عليه وآله براي دنيا چه آورده اند، و پس از شهادت آن حضرت، خواسته ها و روش هاي آن حضرت را منحرف کردند، در نتيجه بر سر دنيا و دين چه آمد و تا به امروز بر سر مردم جهان چه مي آيد.



آغاز انحراف

در چنين روزي که رسول خدا صلي الله عليه وآله شهيد شدند، جريان زلال دين آن حضرت را منحرف کردند و آن را از راه صحيح و الهي اش پيچاندند. زماني به اوج اين مسأله پي خواهيد برد که در اين باره مطالعه کنيد، وـ الحمدلله ـ همه ي شما اهل علم و فضل و مطالعه هستيد. جوانان را، به خصوص، دعوت مي کنم به مطالعه. کتابي در هفت جلد منتشر شده است به نام «موسوعة العذاب»؛ و نويسنده در اين کتاب سعي کرده است تمامي عذاب ها و شکنجه هايي که در تاريخ آمده و از زمان نمرود و فرعون بوده، تا شکنجه هايي که در ايران باستان، روم و يونان، يهوديان و مسيحيان و مانند اينها، تاريخ درباره شان گزارش داده، به قدر توان خود جمع کرده است. فرهنگيان و اهل مطالعه را به ديدن اين کتاب دعوت مي کنم تا ببينند که بر سر انسان چه گذشت و ستمگران تاريخ چگونه رفتار مي کردند. شکنجه هايي که بني العباس، بني اميه و بني عثمان به نام اسلام بر عليه مسلمانان به کار مي بردند، در اين کتاب آمده است.



رياکاري حاکمان خودسر

رهبران اين حکومت ها، مثل يزيد و معاويه، مانند امام حسين صلوات الله عليه عمامه بر سر مي گذاشتند، محاسن داشتند، نماز جماعت مي خواندند و به تقوا امر مي نمودند، ولي عقيده و رفتاري کاملاً مخالف اسلام داشتند. پول جعلي با پول غير جعلي شبيه است و تشخيص اين دو از يکديگر دشوار است؛ هر کسي نمي تواند فرق اين دو را تشخيص دهد.

در ميانه ي جنگ جمل، که يک طرف حضرت اميرمؤمنان عليه الصلاة والسلام و جمعي از اصحاب حضور دارند و در طرف مقابل طلحه و زبير و گروهي از اصحاب؛ ناگاه شخصي پيش آمد و گفت: يا اميرالمؤمنين، هر دو طرف اصحاب پيغمبرند که در جنگ هستند، هر دو طرف امام جماعت دارند و نماز را به جماعت مي خوانند. در اين طرف اميرالمؤمنين عليه السلام و در طرف مقابل زبير يا عبدالله بن زبير به امام جماعت ايستاده اند، ده ها هزار نفر به زبير يا عبدالله بن زبير اقتدا مي کردند حال چگونه تشخيص دهيم که کدام يک بر حق است و کدام يک بر باطل؟ راه شناخت حق از باطل کدام است؟



راه شناخت حق از باطل

اميرالمؤمنين صلوات الله عليه در اينجا جمله اي فرمودند که چند کلمه است، نيم سطر است: «اعرف الحق تعرف اهله، اعرف الباطل تعرف اهله؛(5) حق را بشناس تا اهل حق را بشناسي، و باطل را بشناس تا اهل باطل را بشناسي». يکي از نواصب و دشمنان سرسخت شيعه و از دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام که اهل علم است و با ادبيات عرب آشناست، گفته است که علي بن ابي طالب صلوات الله عليه نُه جمله دارد که اگر آنها را از فرهنگ مکتوب عرب جدا کنيم، فصاحت و بلاغت عربي کور خواهد شد و اين جمله يکي از همان جمله هاست. آري، اعرف الحق، برو ببين قرآن و پيغمبر خدا چه فرموده اند، در آن صورت تعرف اهله، حق را به خوبي خواهي شناخت. خيلي ها هم ساده لوح بودند و در شناخت حق درماندند. آنهايي که دنبال يزيد بودند، همه شان نمي دانستند که يزيد انسان پليدي است براي همين است که توجيه مي کردند. پيروان هارون و ساير خلفاي ستمگر هم همينطور بوده اند.



نمونه اي از جنايات يزيد

يزيد در سال اول حکومتش امام حسين عليه السلام را شهيد کرد و در سال دوم به مدينه حمله کرد و سه روز مدينه را، شهر پيغمبر را، «اباحه» کرد. يعني ناموس، مال و جان مردم را در اين سه روز مباح کردند، به گونه اي که ارتشيان هر چه مي خواستند انجام دادند. مردم در اين سه روز به مسجد پيغمبر پناه آورده بودند ولي ارتشيان يزيد، که خود را خليفه پيغمبر مي دانست، آنقدر کشتند که خون کشته شده گان با قبر مطهر پيغمبر مساوي و همسطح شد: «حتي ساوي الدم قبر رسول الله»(6) چقدر بايد خون ريخته باشند تا اين خون ها مثل جوي آب جاري شود؟ قبر پيغبمر صلي الله عليه وآله به اندازه يک وجب از زمين بلندتر بود. همچنين نوشته اند که در آن سال از دخترهاي باکره و شوهر نديده هزار فرزند به دنيا آمد. چقدر بايد تجاوز صورت گرفته باشد که هزارتاي آنها به تولد نوزاد بينجامد؟

تمام اينها بعد از پيغمبر اتفاق افتاده است، بعد از آنکه روش آن حضرت را منحرف کردند.

همه ي اين تجاوزها را علماي تاريخ نقل کرده اند. آيا يزيد کفايت سياسي داشت؟ آيا بني العباس کفايت سياسي داشتند؟ آيا بني عثمان کفايت سياسي داشتند؟



کفايت سياسي اميرالمؤمنين عليه السلام

حضرت زهرا عليها السلام روي اين کلمه تأکيد کردند: «والطبين بامر الدنيا و الدين» رسول الله صلي الله عليه وآله کفايت سياسي داشتند؛ اميرالمؤمنين صلوات الله عليه کفايت سياسي داشتند. اميرالمؤمنين عليه السلام پس از بيست و پنج سال خانه نشيني و با تمام آن مشکلات داخلي و خارجي که داشتند و سه جنگ بزرگ را پشت سر گذاشتند، ثابت کردند که به بهترين صورتِ ممکن از کفايت سياسي برخوردار بوده اند. در همين جنگ ها ثابت کرده اند که چقدر توانا و مدير هستند. رسول خدا صلي الله عليه وآله در ايام حيات مبارکشان کفايت سياسي خود را به خوبي نشان دادند نه آنهايي که با نام دين در پي نابودي دين بوده اند.



از شناخت تا تبليغ

تأکيد مي کنم به جوانان پيرو رسول خدا صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين صلوات الله عليه، در هر جاي دنيا که هستند، تاريخ حيات اين دو مرد بزرگ را بخوانند، تا ببينند که در طول تاريخ بشري کفايت سياسي را نشان داده اند با تمام مشکلاتي که داشتند، نه کم نظير بلکه بي نظير اند، و تاريخ مثل آنها را هرگز نديده است. پس از مطالعه اين امور، اين مطالب را به دنيا عرضه کنند تا ببينند که مردم دنيا چگونه استقبال مي کنند و به رسول خدا و اميرالمؤمنين و اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين روي مي آورند.



دنياي محروم از دانايي

امروزه دنيا در نوعي سياه نمايي خبري و اطلاعاتي به سر مي برد. يعني ستمگران حاکم بر دنيا از نادانيِ مردم از تاريخ پيغمبر صلي الله عليه وآله و اهل بيت آن حضرت عليهم السلام، استفاده مي کنند و آنها را در نوعي بي اطلاعيِ از حقايق نگه داشته و به جاي آن، تصوير نادرستي از اسلام نشانشان مي دهند، و همچنان همين شيوه را دنبال مي کنند.



زيارت اربعين و سکوت رسانه ها

نمونه عينيِ آن را ديده ايد؛ خيلي از شما عزيزان در اربعين به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شده ايد، و يا دستکم شنيديد، و برخي از آن را در شبکه هاي ماهواره اي مرتبط به اهل بيت عليهم الصلاة والسلام ديده ايد. از اول ماه صفر تا بيستم اين ماه، يعني اربعين، چه اتفاقي در عراق افتاده است و تا الآن هم کمابيش ادامه دارد؟ اين رويداد بزرگي که روي کره زمين يقيناً و قطعاً بي مانند است و در هيچ جاي دنيا روي نداده و بي نظير است، چيست؟ چه عظمتي دارد اين رويداد.

حال از طرف مقابل ببينيد که رسانه هاي خبري و ماهواره هاي تلويزيوني کفر و رسانه هاي مرتبط به دشمنان اهل بيت عليهم السلام يک دقيقه هم از اين رويداد عظيم را نمايش ندادند. هرگاه يک نفر در آن گوشه دنيا زخمي يا کشته شود ده ها بار خبرش را مي گويند و تصاويرش را نمايش مي دهند، اما اين جمعيت ميليوني زائرين امام حسين عليه السلام را در سکوت خبري مي گذارند. اين همه زائر را با انفجارهاي کور و انتحاري شهيد کردند، اما در اين باره حتي کلمه اي هم نگفتند. اين جمعيت ميليوني را که به کربلا مي روند، و اعم از پير و جوان و کودک و بيمار و ناتوان هستند، با اشتياق پياده حرکت مي کنند، حتي لحظه اي در رسانه هاي تصويري شان نشان نمي دهند. اين زائران دستمزد خودشان را از خود امام حسين عليه السلام مي گيرند و در دنيا و آخرت پاداش خود را دارند، اما سخن بر سر اين است که چرا رسانه هاي مخالف اسلام اين همه سکوت خبري و سياه نمايي مي کنند؟



فراواني شبکه هاي ماهواره اي

به قول يکي از آقاياني که دست اندرکار شبکه هاي ماهواره اي است سه هزار شبکه ماهواره اي وجود دارد که در کار اطلاع رساني هستند. چند تاي اين شبکه هاي ماهواره اي درباره اهل بيت عليهم الصلاة والسلام و مرتبط به آنهاست؟ تعداد بسيار محدودي.



وظيفه ما

چه کسي بايد در اين عرصه مهم فعاليت کند تا پيام اسلام را به دنيا برساند؟ آيا کسي جز شما جوانان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام اين کار را مي کند؟ اين وظيفه شماست که دنبال خدا و پيغمبر و اميرالمؤمنين هستيد و از آنها اطاعت مي کنيد. هر جاي دنيا که هستيد، در بلاد کفر، در بلاد اسلامي، در کشورهاي شيعي، هر جا که باشيد بايد در پي اين اطلاع رساني باشيد.



نيازهاي عمل به اين وظيفه

اين همت بلند و کار بزرگ و تأثير گذار سه چيز مي خواهد:

1. تلاش پي گير و خستگي ناپذير؛

2. صبر و تحمل مشکلات؛

3. اخلاق خوب.

پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله چگونه پيروز شدند؟ همه اش که معجزه نبوده. گاهي و ندرتاً از باب اقتضا و ضرورت معجزه اي نشان مي دادند. اگر هميشه و در هر حال معجزه مي کردند که در يک جنگ هفتاد زخم دردناک بر بدن مطهر اميرالمؤمنين عليه السلام وارد نمي شد. اگر معجزه مي کردند، حمزه عموي پيغمبر خدا، آن گونه قطعه قطعه نمي شد؛ و بسياري جريانات ديگر. معجزات بسيار نادر و به قدر اتمام حجت بود و بس.



اصحاب پيامبر

خود پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله چگونه عمل مي کردند؟ اصحاب خوب آن حضرت چگونه عمل مي کردند؟ برخي از اصحاب پيغمبر صلي الله عليه وآله خوب بوده اند و برخي ديگر بد. قرآن در جاهاي فراواني از منافقين سخن گفته است. «وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَي النِّفَاقِ؛(7) و برخي از باديه نشيناني که پيرامون شما هستند منافقند، و از ساکنان مدينه نيز عده اي بر نفاق خو گرفته اند». اين را قرآن فرموده است. آيا اين منافقان در مدينه نبودند؟ آيا از اصحاب پيغمبر صلي الله عليه وآله نبودند؟ قطعاً در مدينه و از اصحاب آن حضرت بوده اند؟ اما با اين همه، اصحاب پاک و خوبي هم داشتند که واقعاً هر سه مورد فوق را داشتند: تلاش خستگي ناپذير، صبر فراوان و اخلاق نيکو.

امروز که روز شهادت پيغمبر اسلام صلي الله عليه وآله مي باشد، سعي کنيم که اين سه ويژگي را در خودمان زنده نگه بداريم و در اين کار تصميم راسخ و جدي بگيريم و سعي کنيم اين سه خصلت را ياد بگيريم و در خودمان ملکه سازيم.

با داشتن اين سه خصلت مي توانيم در دنيا مؤثر باشيم، زيرا دنيا در شقاوت و بدبختي معنوي زندگي مي کند و سخت نيازمند سعادت است. رسيدن به سعادت هم هيچ راهي ندارد جز اينکه شما جوانان مؤمن، متدين و معتقد به پيغمبر خدا و اميرالمؤمنين و اهل بيت عليهم الصلاة والسلام اين سه مورد را بياموزيد و به ديگران نيز تعليم کنيد.

دو سه نکته و نمونه را عرض مي کنم تا نمونه اي باشد براي اين بحث. سهم پيامبر صلي الله عليه وآله در اين سه ويژگي بيشتر از همه است: تلاششان، صبرشان و اخلاقشان.



ابورافع، صحابي فداکار

ابورافع يکي از اصحاب پيغمبر صلي الله عليه وآله است. در تاريخ شرح حال او را به تفصيل نوشته اند و مرحوم محدث قمي در منتهي الآمال آورده است. ابورافع مي گويد که روزي به ديدن رسول خدا صلي الله عليه وآله رفتم. ديدم آن حضرت دراز کشيده اند. نفهميدم که آيا خواب هستند، يا بيدار و در حال دريافت وحي. ديدم نزديک آن حضرت يک مار وجود داشت. ترسيدم آن مار رسول خدا را نيش بزند. ديدم اگر مار را بکشم آن حضرت بر اثر سر و صدا بيدار خواهد شد. لذا تنها راه چاره را اين ديدم که ميان مار و پيغمبر دراز بکشم تا اگر مار جلو بيايد مرا نيش بزند نه آن حضرت را.

در روايت آمده است که روزي رسول خدا صلي الله عليه وآله در حال طواف براي استلام حجر الاسود دست کردند در حجر. در اين هنگام عقرب انگشتِ دستِ آن حضرت را نيش زد. اين نشان مي دهد که حيوانات هم خوب و بد دارند. بشر که عقل دارد نيز گاه راه بدي و معصيت را دنبال مي کند چه رسد به حيوانات.

ابورافع مي گويد تنها راه چاره را در اين ديدم که ميان مار و پيغمبر حايل شوم تا اگر مار بخواهد آن حضرت را نيش بزند، نتواند، و مرا نيش بزند. با اين کار پيغمبر هم سالم مي مانند و هم استراحتشان ناقص نخواهد ماند.

يعني ابورافع براي آنکه پيامبر صلي الله عليه وآله بيدار نشوند، حاضر بود که جانش را بدهد. ببينيد که اين چه تربيت والايي است! اين چه اخلاقي است که روي اين انسان ها اثر گذاشته است.

اميرالمؤمنين عليه السلام در يک سخنراني که براي اصحاب خودشان کرده اند، زبان به گلايه گشوده که اگر ما مثل شما عمل مي کرديم، اسلامي به وجود نمي آمد. امروز هم همين گونه است. اگر سرکردگان کفر، اسلام را به خوبي بشناسند چه بسا خودشان مسلمان خواهند شد. از اين نمونه ها هزارها وجود دارد.



نمونه اي ديگر از اصحاب آن حضرت

عکرمه پسر ابوجهل است. ابولهب و ابوجهل نظير همديگر و پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله را به فراواني آزردند. خداي متعال هم هر دو را در قرآن ذکر کرده: «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ؛(8) که در اين آيه و اين سوره صريحاً از ابولهب سخن گفته، اما درباره ابو جهل در جاي ديگر قرآن بدون آنکه نام او را ببرد سخن گفته است.

درباره پسرش عکرمه هم آيه نازل شده است. او يکي از کساني است که پيامبر خدا را خيلي اذيت کرد. در سيزده سال حضور پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه وآله در مکه همين ابوجهل و پسرش عکرمه، تا مي توانستند آن حضرت را آزار دادند. بعد از هجرت به مدينه نيز مشرکين با پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله هشت سال جنگيدند. آنها يهوديان، مسيحيان، باديه نشينان و قبايل ديگر را به جنگ تشويق کردند. يکي از جنگ افروزترينِ مشرکان همين عکرمه پسر ابوجهل است.

اميرمؤمنان علي بن ابي طالب صلوات الله عليهما وقتي که قصه هاي جنگ هاي پيغمبر را بيان مي فرمايند، گاهي نام همين عکرمه را مي آورند. يک بار حضرت فرمودند: در جنگ اُحد که همه فرار کردند، «انفردت يومئذٍ منهم فرقة خشناء فيها عکرمة بن ابي جهل؛(9) يعني به تنهايي مي جنگيدم و يک دسته سخت و جنگاور را که عکرمة بن ابي جهل در ميان آنان بود از هم شکافتم».

دو دسته بودند که در آنها يکي خالد بن وليد فرماندهي مي کرد و در ديگري عکرمة بن ابو جهل. اين دو دسته جنگي هم شجاعت فراواني داشتند و هم تعداد نيروهاي جنگي شان بسيار بوده است. حضرت مي فرمايند من اين دو دسته را شکافتم و در دلشان فرورفتم و برگشتم.



نمونه اي ديگر از کفايت سياسي پيامبر

پيامبر خدا در فتح مکه، چنان که در بحارالأنوار علامه مجلسي رضوان الله عليه آمده است، با آن کفايت سياسي که به دنيا نشان دادند و متأسفانه دنيا به اين روش آسماني توجه نکرد، اين عکرمه مسلمان شد. جنگ هايي که پيامبر خدا صلي الله عليه وآله انجام دادند و همه آنها بر آن حضرت تحميل شده بودند، همه اش اطراف مدينه بود، يعني آن حضرت هيچ وقت لشکرکشي نکردند تا جايي را فتح کنند يا سراغ مردم مکه بروند. اين در حالي است که خود مردم مکه هميشه از هر فرصتي استفاده مي کردند و مردم مسلمان را مي کشتند. همان ها بودند که لشکر کشيدند و جنگ هاي بدر و اُحد و احزاب را راه انداختند. لذا مي بينييم که جنگ ها غالباً در نزديک شهر مدينه بوده است. در بحارالانوار ببينيد که چند بار اسم عکرمه در جنگ ها آمده است. (10)

در فتح مکه عکرمه گفت که پيامبر قطعاً مرا خواهد کشت. البته در آن زمان پدرش، ابوجهل کشته شده بود. عکرمه در فتح مکه فرار کرد و در جايي پنهان شد. زنش مسلمان شد و گفت: يا رسول الله، عکرمه از ترسِ کشته شدن فرار کرده، لطفاً امانش بدهيد تا برگردد. پيامبر فرمودند: امانش دادم. اين زن در پي يافتن شوهر خود بود و بالاخره او را يافت و امانِ پيامبر صلي الله عليه وآله را به او داد. عکرمه برگشت. وقتي که به پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله نزديک شد، از فاصله دور نام آن حضرت را آورد و گفت: آيا اين زن راست مي گويد که امانم داده ايد؟ حضرت فرمودند: بله. عکرمه همان جا مسلمان شد. کفايت سياسي يعني اين، نه آدم کشي به سبک بني اميه و بني العباس و بني عثمان. آدم کشتن هنر نيست، هنر آن است که آدم کش را به سوي دين بياوري.



از دنيا شناسي تا دين شناسي

حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند: «والطبين بأمر الدنيا والدين؛ علي بن ابي طالب صلوات الله عليهما اين گونه بود. تاريخ زندگي عکرمه و افرادِ مثل او را بخوانيد تا ببينيد که رسول الله صلي الله عليه وآله با آن کفايت سياسي والايي که به دنيا نشان داده اند، چگونه رفتار مي کردند که در نتيجه آن رفتارها اين چنين افرادي مسلمان مي شدند. بعد از آن عکرمه در يکي از جنگ ها در راه اسلام کشته شد. هنر آن نيست که دور را دورتر کنيم، يا ـ نعوذ بالله ـ آنکه نزديک است دورش کنيم، اين را دنيا نمي داند.



غفلتِ فراگير

همين ها که انبوه ميليوني زائران امام حسين عليه السلام را که با پاي پياده رفته اند، نشان نمي دهند، به خوبي مي دانند که اين تجمع ميليوني رويداد بزرگي است و در دنيا بي نظير است. اينها يا نمي دانند که امام حسين عليه السلام کيست، يا تبليغات سوء بر آنها اثر گذاشته و تمام ذهن و انديشه آنها را عوض کرده است.

در روايت داريم کساني که به جنگ امام حسين عليه الصلاة والسلام آمدند، آنقدر تحت تأثير قرار گرفته بودند که گمان مي کردند با اين کار به خدا تقرّب مي جويند.

امام سجاد عليه السلام مي فرمايند: «... ازدلف اليه ثلاثون الف رجل يزعمون انهم من هذه الأمه کلٌّ يتقرب الي الله ـ عز وجل ـ بدمه...؛(11) سي هزار مرد جنگي براي جنگيدنِ با آن حضرت حرکت کردند که همگي گمان مي کنند از همين امت اسلامند و همه با کشتنِ آن حضرت به خدا تقرّب مي جويند».

تبليغات سوء اسلام را وارونه نشان مي دهند، چنان که الآن هم اسلام را وارونه و نادرست به مردم مي نمايانند. الآن در گوشه و کنار دنيا به قرآن، به پيامبر، به احکام اسلام و اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين اهانت مي شود. مقداري از اين اهانت به سبب عناد و لجاجت است، اما بسياري از آنها بر اساس ناداني مي باشد. وقتي که حضرت علي بن ابي طالب صلوات الله عليهما در محراب مسجد کوفه شهيد شدند، عده اي از مردم شام گفتند: عجب! علي مگر نماز مي خواند؟ مگر مسجد مي رفت؟ معاويه اين گونه تبليغ کرده بود. آيا اين معاويه مي تواند کفّار را مسلمان کند؟ او که مسلمانان را مي کشت.



جوانان و وظيفه سنگين هدايتگري

چه کسي بايد اين تبليغات سوء را که در دنيا وجود دارد، و بي مهري هايي که دنيا به اهل بيت عليهم السلام مي کند، برطرف کند. همين الآن که در اينجا هستيم، خدا مي داند که چند ميليون نفر گرداگردِ مرقد مطهر اميرالمؤمنين صلوات الله عليه جمع شده اند، يا در حال برگشتن هستند. چرا اين را نشان نمي دهند؟ چه کسي بايد اينها را نشان دهد؟ شما، شما جواناني که پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين صلوات الله عليه را باور داريد، و از عهده اين کار به خوبي برمي آييد. همان طور که جواني با بيست سال درس خواندن و صبر کردن دکتر حاذقي مي شود، همان گونه مي تواند با صبر و تلاش و اخلاق خوب به اين هدف مقدس برسد و اين کار مهم را انجام دهد. تک تک شما جوانان مؤمن در هر جاي دنيا که هستيد و سخنان مرا مي شنويد، اين قدرت را داريد که سعادت را به دنيا برگردانيد. آري، به دنيا، نه فقط به کشورهاي اسلامي، به تمام دنيا، چون آنها هم سخت نيازمند سعادت دنيوي و اخروي اند. اما راه آن همان است که پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله واميرالمؤمنين عليه السلام برايمان ترسيم کردند و با عملِ خود روشش را به ما ياد داده اند، يعني کفايت سياسي و کفايت ديني به صورت همزمان و با هم. حضرت زهرا سلام الله عليها هر دو را با هم فرموده اند و نخست دنيا را فرموده اند: دنيا و دين. چون وقتي که دنياي مردم آباد شد در آن صورت مشتاق دين مي شوند و اگر آن را دين خوبي ديدند، قطعاً آن را دنبال مي کنند.



راز تقدم دنيا بر دين

والطبين بأمر الدنيا والدين. دنيا را بر دين مقدم کرده اند، و آگاهانه اين را فرموده اند، چون به خوبي مي دانستند که دين مهم تر از دنياست و تقدم دارد، اما راه رسيدن به دين اصلاح دنيا و معيشت است. يعني هرگاه سعادت دنيايي را براي مردم تأمين کرديد، در آن صورت دنبال دين خواهند آمد.



دنياي آشفته ي مسلمانان

مسلمانان هزار و سيصد سال زندگي کردند، در حالي که نه گذرنامه اي داشتند و نه شناسنامه و نه کارت شناسايي و مدارک هويتي، و نيز مرزهاي جغرافيايي کشورهاي اسلام در ميان نبود، اما با سعادت و آسايش مي زيستند. تنها چيزي که بود آن است که ميان کشورهاي اسلامي و کشورهاي غير مسلمان مرز جغرافيايي بوده است. همه اين محدوديت ها و مرزبندي ها از کجا در ميان مسلمانان آمد؟ در قرآن که نيامده است. قرآن عکس اين را گفته است: «فَامْشُوا فِي مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّزْقِهِ؛(12) پس در فراخناي آن [=زمين] رهسپار شويد و از روزي خدا بخوريد...» آيا پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله اين را فرموده اند؟ اميرالمؤمنين عليه السلام اين را فرموده اند؟ قطعاً نه، بلکه به عکس آن را گفته اند. اين محدوديت ها از کشورهاي کفر آمد. حالا خود آن کشورها در حال حذف اين محدوديت ها هستند و بسياري از آنها از اين امور دست برداشتند. آيا اين شقاوت و بدبختي نيست؟ در يک سال چند هزار ميليارد پول خرج همين چيزها مي شود؟ چند هزار ميليارد ساعت از وقت مسلمانان تلف اين چيزها مي شود؟ آيا با اين کارها سعادتي به دست مي آورند؟ اين امور را دنيا نمي داند. اين حذف محدوديت ها و گسترش راحتي ها و آزادي ها، اساس ها و بنيادهايي است که پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه وآله تأسيس کردند و براي ما بيان نمودند و بدان ها عمل هم فرمودند، آن هم در همه ابعاد سياسي و مديريت و اداره مملکت.



سياست نبوي

منظور من، اين سياست امروزه دنيا نيست، چون در کتاب هاي ديني از اين سياست به شيطنت تعبير مي شود، بلکه منظور من سياست پيغمبر صلي الله عليه وآله مي باشد، همان سياستي که در دعاها و زيارت هاي اهل بيت عليهم السلام از آن ياد مي شود، از آن جمله در زيارت جامعه کبيره آمده است: «وساسة العباد؛ يعني ائمه عليهم السلام سياسيّون بندگان خدا بوده اند».



فداکاري ابورافع

پس از آنکه بيست و پنج سال از شهادت پيامبر صلي الله عليه وآله گذشت، اميرالمؤمنين عليه السلام روي کار آمدند و دشمنان آن حضرت جنگ جمل را به راه انداختند و بصره را گرفتند، والي ايشان را کشتند و فساد و تباهي و ظلم برپا کردند. پس از آن امام به کوفه آمدند، و ابورافع از جمله کساني بود که به همراه آن حضرت وارد کوفه شد. در بحارالانوار علامه مجلسي رضوان الله عليه به تفصيل در اين باره بيان شده است. ابورافع در مدينه همه چيز داشت: زمين، خانه، باغ و... . او همه را فروخت و در رکاب اميرالمؤمنين عليه السلام به کوفه آمد و پس از آن حضرت، به اتفاق امام حسن مجتبي عليه السلام به مدينه برگشت در حالي که هيچ چيزي نداشت.



از خودگذشتگان اندکند!

امروزه چند نفر را مي توان پيدا کرد که در راه خدا همه چيزش را بفروشد؟ چند نفر را مي توان يافت که مثل ابورافع هستند؟ کسيت که مي تواند مثل او تشخيص دهد که بايد در راه اسلام همه چيزش را بدهد؟ در ميان مسلمانان چند نفر ميلياردر هست؟ چهل سال قبل در جايي مي خواندم که بيش از سه هزار نفر ميلياردر مسلمان وجود دارد. يکي از همين ميلياردرها مي تواند تاريخ دنيا را به خوبي عوض کند. مي تواند در اطلاع رساني جهاني فعاليت کند و تبليغات اسلامي را برجسته کند. همين که قصه هاي پيغمبر اسلام صلي الله عليه وآله را نقل کند، دنيا را عوض خواهد کرد. هرگاه هم بعضي از مردم در اين امور ترديد کنند، بالاخره انسان هاي فرهنگي و تحصيل کرده توجيهشان مي کنند و به درستي اين حرف ها پي مي برند و اندک اندک فراگير مي شود.

همين ابورافع به اتفاق امام حسن مجتبي عليه السلام به مدينه برگشت در حالي که هيچ چيزي در مدينه نداشت. در روايت آمده است که امام حسن صلوات الله عليه خانه اميرالمؤمنين صلوات الله عليه را که در مدينه داشتند، نصف کردند و نيم آن را به ابورافع دادند.

خباب يکي از اصحاب خوب رسول خدا صلي الله عليه وآله بود. مشرکان در ايام حضور پيامبر در مکه، سخت شکنجه اش مي دادند. او را به پشت روي زمين مي خواباندند و هيزم داغ روي کمرش مي گذاشتند. چند سال بعد از شهادت پيامبر خدا صلي الله عليه وآله يک بار چند نفر از مسلمانان از او خواستند که محل شکنجه ها را ببينند. او پيراهنش را بالا گرفت و ديدند که مثل جوي آب در کمرش اثر گذاشته بود. شکافي عميق که انگار يک جويِ کنده شده است. به اين مي گويند صبر، صبر جميل، تحمل مشکلات. با اين رنج ها و مشکلات طاقت فرسا باز هم از رسول خدا دست برنداشتند. البته بايد ديد که از آن حضرت چه ديده اند که اين گونه مقاومت کردند و از ايشان دست برنداشتند.



ابوطالب و ايمانش به پيامبر

پيامبر خدا صلي الله عليه وآله سيزده سال در مکه مکرمه بودند که سه يا چهار سالش را در شعب ابي طالب صلوات الله عليه در سخت ترين حالت ها گذراندند. آن حضرت همه اش در شکنجه و تحمل رنج بوده اند. سه سال در شعب يعني بيش از هزار شب، که واقعاً دشوار بود. در اين سه چهار سال هرشب حضرت ابوطالب صلوات الله عليه جاي پيغمبر صلي الله عليه وآله را عوض مي کردند. يعني مثلاً اول شب در جايي مي خوابيدند و چند ساعت بعد جاي ايشان را عوض مي کردند، مبادا مشرکان از تاريکي شب استفاده کنند و جاي ايشان را نشان کنند و بعد با تير بزنند، يا چيزهايي به نام «حراب» به آن حضرت بزنند، که بعضي از آنها در نشانه گيري بسيار خبره و آزموده بودند، به گونه اي که تيرشان خطا نمي رفت. در روايت آمده است که بعضي از شب ها چند بار جاي پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله را عوض مي کرد. ببينيد چه رنجي تحمل مي کردند. در خود مکه هم که بودند اذيت و آزار فراواني ديدند. امام صادق صلوات الله عليه مي فرمودند که رسول خدا صلي الله عليه وآله هميشه يا گرسنه بودند يا خائف.

در مدينه منوره هم که تشريف آوردند و حکومت بي نظير اسلام را پايه گذاري کردند خودشان رئيس حکومت بودند. آن حضرت طوري نبودند که در جايي بنشينند و ديگران نگهباني بدهند و از ايشان حراست کنند، همه کارها را خود آن حضرت انجام مي دادند و همه کارها تحت نظر مستقيم خودشان بود. هميشه در جنگ و هراس بودند. هشتاد و چند غزوه و سرّيه را در اين هشت نه سال پشت سر گذاشتند. پس بايد تلاش کرد، صبور بود، و خوش اخلاقي به کار برد.



مهدي، اميد بشر

اين دنيا را چه کسي بايد عوض و سعادت بشر را فراگير کند؟ روزي خواهد آمد که آقا و مولايمان حضرت بقية الله الأعظم عجّل الله تعالي فرجه الشريف و صلوات الله عليه تشريف مي آورند و دنياي امروزي را عوض مي کنند و حکومتي بي سابقه و بي نظير پايه گذاري خواهند کرد. اما نمي دانيم که آن روز کي خواهد بود. اميدواريم نزديک باشد و دعا مي کنيم که زودرس باشد و ما از جمله کساني باشيم که در رکاب آن حضرت حضور يابيم، خداي ـ تبارک و تعالي ـ خواسته که غير معصومين ندانند که آن روز کي خواهد بود، هرچند خود آن حضرت مي دانند که در چه روزي ظهور خواهند کرد. علامه مجلسي رضوان الله تعالي عليه بيش از سيصد سال است که رحلت کرده اند، ولي مي گويد که از علامات چنين برداشت مي شود که اميدواريم ما ظهور حضرت را خواهيم ديد. البته اين را بدانيم که بالاخره حضرت ظهور مي کنند و وظيفه خودشان را به خوبي انجام مي دهند، اما مسأله اين است که وظيفه ما چيست؟ «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛(13) در رسول خدا [صلي الله عليه وآله] براي شما الگوي نيکويي وجود دارد». يعني بيائيد از صبر بي نظير پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله، از تلاش هاي طاقت فرساي آن حضرت، از اخلاق عظيم آن حضرت، ياد بگيريد.



چشم اندازي از اخلاق والاي پيامبر

هنگامي که پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه وآله از مکه به مدينه مهاجرت فرمودند يکي از خويشاوندان آن حضرت خانه آن حضرت را فروخت و پولش را در نزول و ربا گذاشت. بعد از مدتي در يکي از جنگ ها اسير شد و سرانجام اسلام آورد. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله هرگز از او نپرسيدند که خانه ام و پولم کجاست؟ چرا فروختي؟

در امور شخصي، در معاشرت و در همه چيز اسوه و الگو هستند. اگر در تاريخ کسي کفايت سياسي داشته، قطعاً پيامبر خدا صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام بوده اند. آيا اين کفايت سياسي نيست که آن حضرت در عين اينکه رئيس حکومتند، به اصحاب صفه، که فقراي مدينه بودند و در گوشه مسجد مي زيستند، شام شب و نهارشان را به همين ها مي دادند و در سه وقت نماز جماعت مي خواندند و جنگ ها را اداره مي کردند و سخنراني هاي ارشادي فراواني مي فرمودند.

در روايت آمده است که روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله به منزل حضرت زهرا سلام الله عليها آمدند ـ که در مدينه بودند نه در مکه ـ و فرمودند: من سه شبانه روز است که هيچ چيزي نخورده ام. (14)

کسي رئيس حکومت باشد و تمام پول ها در اختيارش باشد و تام الاختيار هم باشد، اما مع ذلک براي خود کاخي نمي سازد، اشياء گران قيمت نمي خرد، لباس هاي فاخر نمي پوشد، اينها همه يک طرف، اما با اين همه، سه شبانه روز هيچ غذايي نداشته باشد تا بخورد. حتي يک نصف خرما نخوردند. آيا در مدينه غذايي نبود؟ چرا، بود، اما به ديگران مي بخشيدند. شما جوانان دلسوخته و ولايتمدار، اين پيغمبر را به دنيا معرفي کنيد، ببينيد که آيا دنيا عوض مي شود يانه؟



جهان را از معرفت اسلامي محروم نگذاريم

يکي از علماي بزرگ اسلام مرحوم شيخ محمد جواد بلاغي دو کتاب درباره اسلام و مسيحيت و يهوديت، نوشته بودند. مي گويند نسخه اي از اينها را براي بعضي از کشورهاي کفر فرستادند. البته عرض کنم که اين قصه مربوط به هفتاد هشتاد سال پيش است، و مرحوم پدرم (حضرت آيت الله العظمي سيد ميرزا مهدي حسيني شيرازي قدس سره) از شاگردان ايشان بودند. به هر حال يکي از علماي کفار مسلمان شده و براي او نامه نوشته بود. در آن نامه به او گفته بود که شما مسلمانان اين گنجينه هاي علم و معرفت را داريد و دنيا را محروم کرده ايد؟ چرا چنين جنايتي را مرتکب مي شويد؟ آن روزها همه جاي دنيا ديکتاتوري بود و دروازه هاي کشورها بسته بود، اما اکنون که اين همه آزادي و امکانات و فناوري ارتباطات وجود دارد، چرا اين کار را نکنيم. باور کنيم که مي توان اين کار را کرد. البته مي پذيرم که زحمت دارد، صبر مي طلبد، اخلاقِ والا مي خواهد، اما کاملاً شدني است. بايد مشکلات را تحمل کرد. بايد بتوانيم مثل ابورافع شويم که تمام دارايي هايش را در راه اسلام بخشيد. ابورافع نه امام بود و نه پيغمبر، بلکه يکي از اصحاب خوب پيغمبر صلي الله عليه وآله بود.



اسلام را به جهان عرضه کنيم

دنياي امروز بايد در پي فهم راه و روش پيغمبر صلي الله عليه وآله باشد تا به سعادت برسد. سرِ نخِ اين امر اطلاع رساني و گسترش شبکه هاي ماهواره اي جهاني است. بايد مطالب اسلامي و روش حضرت رسول صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام را به دنيا برسانيم تا نتيجه را ببينيم. همين عملِ بني اميه و بني العباس بود که نمي گذاشت دنيا مسلمان شود. متوکل کجا بود؟ همه مي دانيد که در سامرا بود. اجازه بدهيد اين قطعه تاريخي را از بحارالانوار علامه مجلسي رضوان الله تعالي عليه عرض کنم و تفصيلش را خودتان در منابع تاريخي بخوانيد. روزي از سامرا به شام رفته بود تا تفرّج و تفريحي کند. اصلاً کسي که در پي کفايت سياسي است مي تواند به گردش برود؟ اينها اسمشان خليفه پيغمبر بود ولي در عمل در پي تبهکاري و فساد و ظلم بوده اند. به هر حال آمده بود دمشق تا مدتي کوتاه بماند. نوشته اند که فلان اتفاق افتاد و پس از آن: «دخل بيت الجواري؛ يعني وارد خانه مخصوص کنيزکانِ خود شد. يعني گرچه براي گردشِ چند روزه آمده است، ولي مع ذلک در آنجا خانه اي مخصوص کنيزهاي اختصاصي خود ساخته بود تا در هر لحظه که دلش بخواهد بتواند به تفريح خود بپردازد و با آن دخترکان بگذراند. آيا اين شخص مي تواند نماينده و خليفه رسول خدا صلي الله عليه وآله باشد؟ اين مي تواند آيينه ي اخلاق والاي آن حضرت باشد؟ مي تواند تلاش ها و صبر و اخلاق عظيم رسول الله صلي الله عليه وآله را منعکس کند و به مردم نشان دهد؟ طبيعي است که مردم با ديدن چنين افرادي از اسلام بيزار مي شوند و به سمت کفر مي روند.

دنياي امروز جاي خالي الگو و اسوه حسنه که همان راه و روش پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام است را احساس مي کند و سخت نيازمند چنين الگويي است. شما جوانان دلسوز شيعه اين خلاء را، به قدر توان خودتان، پر کنيد. همت کنيد و از همين حالا شروع کنيد تا در آينده، حتي اگر کمي طول بکشد، به موفقيت برسيد.



شبکه هاي ماهواره اي را گسترش دهيم

در دنياي آزاد، به اسم آزادي، ميليون ها زائر حسيني به زيارت کربلا مي روند، با پاي پياده بزرگ ترين رويداد خبري و بزرگ ترين حادثه امروزه را رقم مي زنند، و هزاران شبکه ماهواره اي جهاني حتي يک ثانيه از آن را نشان نمي دهند. ما نبايد منتظر باشيم تا آنها اين رويداد بزرگ را نشان دهند، بلکه بايد شما جوانان اقدام کنيد و اين کار را انجام دهيد، و مطمئن باشيد که فرزندان جوان همين ها مي آيند و اسلام را مي پذيرند و به خداي متعال و رسول اکرم صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام ايمان مي آورند و دوستدار اهل بيت عليهم السلام مي شوند. جوانان امروز و فرزندانِ همين رؤساي حاکمِ بر دنيا عوض مي شوند، همان گونه که در تاريخ چنين رويدادهايي به فراوان اتفاق افتاده است.

به هر حال امروز که سالروز شهادت رسول اکرم صلي الله عليه وآله مي باشد، بايد در پي آن باشيم که بفهميم وظيفه مان چيست و بايد چه کنيم. وظيفه مسلّم ما آن است که هريک به قدر توان خود بينديشيم و زحمت بکشيم و صبور باشيم و اخلاق والا را کسب کنيم. آري، تاريخ پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله اين است، و در کشورهاي اسلامي و در ساير کشورها مجهول است و بايستي آن را زنده کنيم. به گوش دنيا برسانيم. همين، دنيا را عوض مي کند و به سعادت مي رساند.

اميدوارم خداي تبارک و تعالي همگي را موفق بدارد.

 
وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين

 

 

 
 

 

 
 

 

 
 

 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 
 1) بحارالانوار، ج43، ص161.

 2) نک: سوره مائد

  • نظری برای این خبر درج نشده است.