LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"حضرت آیت الله العظمی شیرازی:"
بیایید فرهنگ غدیر را در جهان اشاعه و گسترش دهید + فایل صوتی و تصویری
کد 3859
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 08 مهر 1394 - 16 ذوالحجّة الحرام 1436

 

 

 
 
 
    
 
در آستانه ی فرا رسیدن عید الله الأکبر غدیر خم، مرجع عالیقدر شیعیان جهان، حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در جلسه ی درس خارج در روز چهارشنبه 16 ماه ذی الحجة الحرام 1436ق (8/7/1394ش)، به بیان جایگاه با عظمت این عید بزرگ الهی پرداختند.
 
مرجع عالیقدر در آغاز بیانات خود فرارسیدن عید سعید غدیر خم را به ساحت مقدس آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، علمای حاضر در درس، جامعه ی خطیبان و مردان و زنان مؤمن سراسر گیتی تبریک گفته، و اظهار داشتند: در خطبه ی غدیریه رسول گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله آمده است که می فرمایند: «معاشر الناس، إن علیاً والطیبین من ولدی من صلبه هم الثقل الأصغر، والقرآن الثقل الأکبر، لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض؛ ای جماعت مردم، بدانید که علی و پاکیزگان از فرزندان من که از نسل او هستند، همانا [امانت] سنگین کوچک ترند و قرآن [امانت] سنگین بزرگ تر است و از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که بر سر حوض [کوثر] بر من وارد شوند».
 
حضرت آیت الله العظمی شیرازی در تبیین این بخش از خطبه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: همان بیانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به صورت مکرر و متواتر درباره ی ثقلین (کتاب خدا و عترت پاکشان) فرمودند، در این خطبه نیز بیان داشتند و از نظر مبارک ایشان، ثقل اکبر قرآن حکیم است و ثقل اصغر عامل به قرآن حکیم و پیاده کننده ی دستورات آن، یعنی عترت پاک آن حضرت، امیرمؤمنان علیه السلام، و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله از نسل او هستند. این که نبی مکرم اسلام فرموده اند «لن یفترقا» اراده ی نفی ابدی کرده اند، یعنی «هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند» و نگفتند «لا یفترقان؛ از یکدیگر جدا نمی شوند».
 
ایشان افزودند: بنا به گفته ی برخی از علمای ادبیات عرب، میان قرآن حکیم و عترت پاک رسول خدا صلی الله علیه وآله منطقه ی فراغ وجود ندارد، بدین معنا که قرآن در جایی چیزی فرموده باشد و عترت چیزی جز آن گفته باشند و عکس آن نیز یعنی عترت چیزی گفته، یا به گونه ای عمل کرده باشند که ریشه در قرآن نداشته باشد. به دیگر بیان، قرآن حکیم و عترت پاک دو وجود خارجی هستند، ولی در واقع و حقیقت یکی هستند و از یکدیگر جدا نیستند و این مطلب، پیام غدیر است.
 
مرجع عالیقدر در پاسخ به چراییِ بزرگ ترین عید خدا بودنِ روز عید غدیر فرمودند: عید غدیر از آن جهت بزرگ ترین است که تمام آنچه را که پیامبران و کتاب های آسمانی، به ویژه قرآن کریم آورده اند و نیز قول و عمل و تقریر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر گرد آمده است و در واقع غدیر خلاصه ی تمام آن هاست. وانگهی عید غدیر تماماً فرهنگ سراسر عدالت، انسانیت، خداپروایی و تقواست و همان طور که در قرآن کریم خلل و ایرادی نیست و از نقص و کاستی پیراسته است، غدیر نیز همین گونه است و در این روز خدای متعال نعمت خود را بر مردم کامل کرده، آن جا که می فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم»(مائده/3).
 
به همین منوال و چنان که در قرآن تناقض و تضادی وجود ندارد، غدیر نیز به عنوان یک فرهنگ، از این اوصافِ منفی پیراسته و مبرّاست، برخلاف دیگر فرهنگ ها که از تضاد و تعارض آکنده است.
 
مرجع عالیقدر افزودند: این غدیر به عنوان واجب کفایی باید به دنیا معرفی شود و البته باید به گونه ای باشد که مفاهیم و اهداف آن به جهانیان برسد و آنان را قانع کند و مخاطب، آن را بپذیرد و اگر هم نپذیرد حجت بر او تمام شود تا به فرموده ی حضرت باری تعالی «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ؛ تا برای مردم بر خدا حجتی باقی نماند (و بر همه اتمام حجت شود)»(نساء/165).
 
بدین ترتیب وظیفه ابلاغی که در توصیف قرآن کریم «الْبَلاَغُ الْمُبِینُ؛ جز ابلاغ آشکار چیز دیگری نیست» خوانده شده، انجام گرفته و مردمانِ هدف ابلاغ که از آن سر باز زنند، عذری از آن ها پذیرفته نخواهد بود.
 
حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ادامه اظهار داشتند: رساندن فرهنگ غدیر یک واجب است که نه تنها زبانی، بلکه باید از طریق مطبوعات، پایگاه های اجتماعی و رسانه های دیداری و شنیداری به همه برسد و جمعیت هفت میلیاردی امروز و ده میلیاردی فرداها نباید از فرهنگ غدیر محروم و از محتوا و اهداف آن بی اطلاع باشند. در این راستا «البلاغ المبین» هم شرط است و مبادا به گونه ای نارسا و ناقص عمل شود و مخاطب قانع نشده، در محضر الهی عرضه بدارد که آنچه به من رسید نارسا بود و مرا قانع نکرد.
 
ایشان به مناسبت موضوع به بیان داستانی پرداخته فرمودند: درباره ی مرحوم بحرالعلوم «رضوان الله علیه» نوشته اند که یک سال قبل از فوتشان، یعنی در سال 1211 قمری از نجف اشرف راهی کربلای معلی شدند و در میانه ی راه به شهر «کفل» (محل آرامگاه حضرت ذوالکفل پیامبر) که در آن روز مرکز حوزه ی علمیه ی یهودیان بود و چنان که نوشته اند در آن روز سه هزار عالم، مدیر، مدرس و طلبه داشت، رسیدند. در آن جا جلسه ای علمی برگزار شد که یک طرف آن دو تن از بزرگان عالمان یهود(1) بودند و طرف دیگر علامه بحرالعلوم به تنهایی قرار داشت و دو طرف به بحث درباره ی اسلام و یهودیت پرداختند. موضوع بحث حدود پانزده صفحه در اول کتاب رجال سید بحرالعلوم و نیز در کتاب دائرة المعارف «مآثر الکبراء فی تاریخ سامراء» چاپ شده است و البته چاپ مستقل آن را نیز دیده ام.
 
به هر حال آنان به وسیله ی سید بحرالعلوم مسلمان شدند و این در حالی بود که مکرراً گذر علمای بسیاری به آن جا افتاده بود و بحث کردند، اما سید بحرالعلوم موفق شد، چرا؟ چون با بلاغ مبین سخن گفت و استدلال کرد. مرحوم شیخ انصاری در استصحاب شرائع سابقه و در کتاب (رسائل) اشاره به مباحثات علمای شیعه با علمای یهود در این شهر (کفل) را فرموده است.
 
بحث علامه بحرالعلوم را یکی از علمای بزرگ شیعه، یعنی مرحوم آقا سید محمد جواد عاملی صاحب کتاب مفتاح الکرامه که از شاگردان سید بحرالعلوم بوده نقل کرده است. وی نوشته است که بعد از بحث سید با علمای یهود، آنان مسلمان شدند.(2)
 
مرجع عالیقدر فرمودند: خطبه ی غدیریه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله را عامه و خاصه نقل کرده اند، اما عامه بخش هایی از آن را آورده اند. تا آن جا که در این خطبه دیده ام، عبارت های «ایها الناس» و «معاشر الناس» است اما یک مورد «ایها المسلمون» و «معاشر المسلمین» یا «ایها المؤمنون» و «معاشر المؤمنین» در آن نیامده است، در حالی که در قرآن با عبارت «یا ایها الذین آمنوا» مؤمنان را مخاطب قرار داده کما اینکه «یا ایها الناس» همه بشر را ایضاً مخاطب قرار داده و همین امر نشان می دهد که رساندن فرهنگ غدیر به همه ی جهانیان باید باشد، و این وظیفه ی تمام آحاد انسان هاست.
 
نکته ای در این جا هست و آن این است که افراد حاضر در روز غدیر خم همه مؤمن نبودند، بلکه مسلمانانی منافق، متزلزل و سست عنصر هم بودند که نام مسلمانی را یدک می کشیدند. خدای متعال درباره ی آنان فرموده است: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ؛ عربهای بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم، بگو شما ایمان نیاورده اید ولی بگوئید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است!»(حجرات/14).
 
این که در خطبه ی غدیر حتی یک مورد: «ای مسلمانان، ای مؤمنان» نیامده، بلکه از «ناس؛ مردم» یاد شده خود یک فرهنگ است که باید به جهانیان رسانده شود و در این معنا ما وظیفه داریم در حدّ توان خود آن را به دنیا برسانیم و معرفی کنیم. روشن باشد که غیر از مسلمانان، جمعیت بیش از پنج میلیارد دنیا باید با فرهنگ غدیر آشنا شوند.
 
معظم له ادامه دادند: حال باید دید این وظیفه چه حکمی دارد؛ مستحب است یا واجب. پاسخ این است که با توجه به وجود «من فیه الکفایه؛ کسی که از عهده ی این کار برآید» واجب کفایی خواهد بود و اگر غیر از این باشد، در آن صورت واجب عینی بوده و همگان به انجام آن مأمور و موظفیم؛ درست مانند وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر که توانایی بر انجام آن شرط وجوب آن است. در این جا لازم می دانم مثالی را عرض کنم، هرچند در این زمینه مثال ها و داستان های فراوانی وجود دارد.
 
توجه داشته باشیم که دو طایفه بیش از دیگران مسئولیت ابلاغ فرهنگ غدیر را به جهانیان دارند:
 
نخست: حوزه های علمیه ی شیعه است، چراکه هم رهبری فکری تشیع را دارند و هم بالقوه، توان ابلاغ فرهنگ غدیر را دارند که این بالقوه بودن را باید به فعلیت درآورد.
 
دوم: جامعه ی فرهنگیِ معتقد به غدیر است، خواه دانشگاهی باشند یا نه. این قشر و طایفه هم مسئولیتی سنگین تر از سائر مردم دارند.
 
با کندوکاوی در تاریخ گذشته ی ایران و عراق مسائلی روشن می شود. این دو کشور با اکثریتِ قاطعِ جمعیتِ شیعی مهد مهم ترین حوزه های علمیه هستند. بدون ذکر نام، مطلبی را از تاریخ ذکر می کنم و توجه می دهم که تاریخ باید با فرهنگ تشیع منطبق باشد. در متون تاریخی به زبان عربی و فارسی آمده است که در ایران 200 ـ 300 سال قبل، حاکمی با طایفه ای درگیری داشت و زمانی که بر حریف پیروز و چیره شد، دستور داد چشمان هفتاد هزار نفر را با میل آهنی گداخته در آتش بیرون بیاورند.(3) این رفتار نه تنها با فرهنگ غدیر سازگاری ندارد، بلکه با آن در تضاد و تعارض است و حاکمیت فرهنگ معارض با فرهنگ غدیر همین نتیجه را در پی دارد.
 
نیز به گواهی تاریخ حاکمِ وقت سبزوار در ماه مبارک رمضان فرمان داد تا گودالی حفر کنند، سپس به دستور او دو هزار انسان مؤمنِ روزه دار را در آن گودال انداخته، زنده زنده دفن کردند.(4)
 
جنایاتی که امروزه در عراق، پاکستان، افغانستان و در دیگر کشورها رخ می دهد و با انفجارهای خونبار جان هزاران انسان بی گناه گرفته می شود و ارتکاب جنایاتی فجیع مانند سر بریدن و جز آن به این جهت است که فرهنگ غدیر کنار گذاشته شده است.
 
مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء بزرگ ترین فقیه زمان خودش بود و در طبقه ی علمای بزرگ مانند: شیخ مفید، شیخ طوسی، شیخ انصاری و سید بحرالعلوم قرار داشت و از علمای طراز اول بود. حاکم ایران که معاصر ایشان بود به او گفت: «من مجتهد عادل نیستم و حق حکومت ندارم».
 
حکومت تنها از آنِ خدای متعال است و حکومت او ذاتی است ک حضرتش به پیامبران و اوصیای آنها واگذار کرده است و حکومت، حق رسول خدا صلی الله علیه وآله، امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، اما حسب روایات اهل بیت علیهم السلام غیر معصوم حق حکومت ندارد.
 
مسأله ای وجود دارد و آن این است که فقیه جامع الشرائط بر پایه ی ولایت فقیه یا ولایت حسبه حق حکومت دارد و شیخ انصاری رضوان الله علیه در کتاب مکاسب خود، موضوع ولایت فقیه را به طور مفصل مورد بحث قرار داده است.
 
جان سخن این که حاکم معاصر شیخ جعفر کاشف الغطاء به ایشان گفت: «چون من در حق غیر خودم، یعنی حکومت تصرف می کنم اگرچه درست باشد شما اجازه دهید که گناهی بر کارم مترتب نشود».
 
مرحوم کاشف الغطاء که در نجف اشرف زندگی می کرد در کتاب کشف الغطاء خود نوشته است: «پیش از آنکه به او چنین اجازه ای بدهم به ایران رفتم و در شهرها درباره ی او و رفتار حکومتی اش تحقیق کردم در نتیجه "لم أر باکیاً ولا باکیة، ولا شاکیاً ولا شاکیة؛ هیچ مرد و زنی را نیافتم که از رفتار او گریان و یا شاکی باشد"»(5).
 
وی پس از اطمینان از درستی رفتار حاکم به او اجازه ی حکومت به شرط عدل داد. در بزرگی و عظمت مرحوم کاشف الغطاء همین بس که مرحوم شیخ انصاری در توصیفش او را «أحد الأساطین؛(6) یکی از استوانه ها» نامیده است و به یاد ندارم که مرحوم شیخ انصاری چنین تعبیری از غیر کاشف الغطاء داشته باشد. تفسیر این وصف بدان معناست که مرحوم کاشف الغطاء ستون و تکیه گاه دین است.
 
عبارت «مرد و زن گریان و شاکی در ایران ندیدم» که شیخ کاشف الغطاء ـ قدس سره ـ از تفحص خود درباره ی چگونگی رفتار حاکم نقل کرده، برآمده و نشانه ای از فرهنگ غدیر است که باید به جهانیان معرفی و در سراسر گیتی چنین فرهنگی منتشر و حاکم شود.
 
ایشان در ادامه ی سخنان خود فرمودند: سالخوردگانِ بزرگ تر از من هستند شاید به یاد بیاورند که روزنامه های زمان جنگ جهانی دوم نوشتند: «یکی از مجله های آلمانی که در واقع زبان هیتلر بود عکسی از چند کتابِ انباشته روی هم چاپ کرده بود که روی آنها نوشته شده بود قانون. همین عکس نشان می داد که هیتلر روی آن کتاب ها با چکمه ایستاده بود و اسلحه ای در دست داشت که روی اسلحه نوشته شده بود: «قانون این است».
 
پر واضح است که اگر فرهنگ غدیر کنار گذاشته شود اسلحه جای قانون را خواهد گرفت. امروزه جهان غرب که در جهان آتش افروزی می کند و فجایعی به بار می آورد و با شعار قانونمندی و آزادی خود، گوش جهانیان را پر کرده، همین اندازه آزادی حاکم در آن جا ارمغان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام است.
 
در روزگاری که امیرالمؤمنین علیه السلام دنیا را قانونمند می خواستند و قوانین را که همان قانون الهی و فرهنگ غدیر است، محترم شمرده، خط قرمز می دانستند و از آن تخطی نکردند، آن روز سراسر غرب گرفتار بی قانونی و ستمگری بود.
 
با کمی بررسی تاریخ می بینیم که غرب آن روز و بعد آن روز از وجود دادگاه های تفتیش عقاید در رنج بود که به دست متدینان غیر مسلمان تشکیل و اداره می شد. حدود پنجاه سال قبل در کربلای معلی کتابی می خواندم که بر اساس محتوای آن، صدها سال قبل در اروپا عالمان دینیِ غیر مسلمان دادگاه های تفتیش عقاید تشکیل داده، افرادی را که از نظر آنان مجرم بودند و نیز عالمان و اندیشمندان را با شکنجه های به شدت وحشتناک می کشتند. یکی از ابزارهای شکنجه ی آنان صندوقی بود به نام «تابوت مرگ» که در کف، دیواره و سقف آن چاقوهای فراوان و بسیار تیز تعبئه شده بود و فرد محکوم را زنده در آن قرار می دادند و درب آن را می بستند.
 
آن فرد با هر حرکتی بخشی از بدنش به شدت زخم می شد تا جان می داد. در نبود فرهنگ غدیر انسان ها را می سوزانند، زنده زنده دفن می کنند، با شکنجه های آن چنانی می کشند، اسلحه و سرنیزه جای قانون را می گیرد و کتاب های قانون زیر پا گذاشته می شود.
 
مرجع عالیقدر در ادامه فرمودند: در این میانه ما وظیفه داریم این موارد را در کنار فرهنگ غدیر گذاشته به جهانیان معرفی کنیم و تفاوت دو فرهنگ، یعنی فرهنگ غدیر و فرهنگ غیر غدیر را به طور حسّی به رخ دنیا بکشیم.
 
توجه داشته باشیم که این عملکرد، مصداق روشن «بلاغ مبین» غدیر است هرچند بلاغ جهانی به تنهایی هم نیز وجود ندارد و اگر هست بسیار کم رنگ است.
 
در زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام در کوفه بودند و فرمانروایی می کردند بر حکومت اسلامی آن روز که به نقشه ی جهانی امروز حدود پنجاه کشور است که یکی ایران و یکی عراق بوده، مالک اشتر بر پایه ی مراتب نظامی امروز، فرمانده کل نیروهای نظامی امیرالمؤمنین علیه السلام بود. درباره ی مالک نوشته اند: وقتی پا به میدان و جبهه جنگ صفین گذاشت معاویه و عمروعاص از ترس بشدت به خود می لرزیدند، چون نگران نابودی خود بودند و مالک نیز چنین هدفی داشت، اما اراده ی خدای متعال بر آن تعلق گرفته است که همه ی انسان ها امتحان شوند تا رستگار از بدکار بازشناخته شود.
 
همین یار و بازوی پر نیروی امیرالمؤمنین علیه السلام با همه ی اقتدار و دلاوری، روزی در حالی که از بازار می گذشت جوانی گستاخ ریگی برداشت و به سوی او پرتاب کرد و مالک بی اعتنا راه خود را در پیش گرفت و آن جا را ترک کرد. در روایت آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی مالک فرمودند: «کان لی کما کنت لرسول الله؛ او برای من چنان بود که من برای رسول خدا بودم».
 
این توصیف امام علیه السلام از مالک بسیار والا و بالاست و چون او این گونه بود نسبت به گستاخی و بی ادبی آن جوان بی اعتنایی کرد و عکس العمل نشان نداد. کسانی که شاهد رفتار آن جوان بودند به او گفتند: هیچ می دانی به چه کسی ریگ پرتاب کردی؟ او کسی است که معاویه ها از شنیدن نامش بر خود می لرزند؛ او مالک اشتر سرباز دلیر و فرمانده ارتش امیرالمؤمنین علیه السلام است.
 
مردم در حکومت های پس از روزگار پیامبر صلی الله علیه وآله و قبل از امیرالمؤمنین علیه السلام دیده و عادت کرده بودند که با رفتاری به مراتب کمتر از این کیفر و کشته می شدند، از این رو آن جوان به دنبال مالک روان شد و او را در مسجد در حال نمازگزاردن یافت، لذا صبر کرد تا مالک از نماز فارغ شد، آن گاه زبان به عذرخواهی گشود و از مالک خواست تا از کردار زشتش درگذرد.
 
مالک به او گفت: قصد داشتم به جای دیگری بروم، اما با رفتار تو از مقصد خود منصرف شدم و به مسجد آمدم که دو رکعت نماز بخوانم و از خدا بخواهم که از تو درگذرد و کار نکوهیده ات را ببخشاید، مبادا که در روز قیامت به سبب من گرفتار شده، مورد بازخواست قرار گیری.(7) این رفتار و واکنش مالک نتیجه ی پرورش یافتن او بر پایه ی فرهنگ غدیر است.
 
ایشان افزودند: چندین سال بعد در همین مسجد کوفه فرهنگ ضد غدیر چهره ی خود را نشان داد، بدین معنا که زیاد بن ابیه از طرف معاویه وارد مسجد کوفه شد و بر روی منبر قرار گرفت تا برای انبوه جمعیت حاضر خطبه بخواند. یکی از حاضران ریگی به سوی او پرتاب کرد.
 
زیاد از فراز منبر دستور داد تا مأموران تمام درهای مسجد را ببندند، آن گاه یک درب را گشودند و یک یک افراد حاضر را مورد بازجویی قرار دادند تا مشخص شود که چه کسی ریگ به سوی زیاد پرتاب کرده است. زیاد به این نتیجه رسید که یکی از افراد مانده در مسجد ریگ را پرتاب کرده است، لذا به دستور او دستهای هشتاد مسلمان را قطع کردند.(8)
 
چه بی پرده تفاوت میان فرهنگ غدیر و فرهنگ ضد غدیر آشکار می شود. توهین کننده ی به مالک مشخص است، ولی مالک به منظور طلب آمرزش برای او به مسجد می رود و زیاد با علم اجمالی به این که یکی از باقیماندگان در مسجد به سویش ریگ پرتاب کرده است، دستهای هشتاد نفر را قطع می کند. از این قبیل مثال ها بسیار است و البته اثرگذار، اما در جهان امروز که آزادی نسبی در جهان حاکم است ما وظیفه داریم فرهنگ غدیر را به دنیا بشناسانیم و برای صاحب این فرهنگ یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام و اهداف و آرمانش تبلیغ کنیم. البته این کار همکاری جمعی را می طلبد بدین معنا که فرد ثروتمند با پول خود شبکه ی ماهواره ای بخرد و عالم با مطالعه و تحقیق محتوا فراهم کند، خطیب بگوید، نویسنده بنویسد و مطبوعات منتشر کنند و برنامه ساز، به تهیه ی برنامه بپردازد و ... در نهایت هدف تحقق خواهد یافت و همه ی کسانی که در این راه مسئولیت شرعی و دینی دارند بار مسئولیت خود را به مقصد خواهند رساند.
 
معظم له افزودند: مجله ای غربی را دیدم که در آن نوشته بودند که هر شماره ی آن در سی و شش میلیون نسخه چاپ و منتشر می شود. با ورود به چنین نشریاتی و تأسیس نظیرهای آن می توان فرهنگ غدیر را اشاعه و گسترش داد و در صورت دسترسی به شبکه های ماهواره ای می توان با صدها میلیون انسان ارتباط پیدا کرد و آنها را با آموزه های غدیر و خطاب های «ایها الناس» و «معاشر الناس» رسول الله صلی الله علیه وآله آشنا کرد.
 
در هیچ یک از سخنان طولانی و خطابه گونه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله این همه از «أیها الناس» و «معاشر الناس» سخن به میان نیامده است. بنابراین و در درجه ی نخست، بر حوزه های مقدسه ی علمیه و در مرحله ی بعدی بر عامه فرهیختگان و در نهایت بر تمام مردم است که مسئولیت محوله از رسول خدا صلی الله علیه وآله را به انجام برسانند و برای این منظور باید مقدمات وجود این واجب کفایی را فراهم نمایند. البته حالا که «من فیه الکفایه و ما فیه الکفایة؛ افراد و ابزار لازم برای این کار» وجود ندارد واجب عینی است.
 
مرجع عالیقدر در خاتمه فرمودند: امیدوارم و از خدای متعال خواستارم که توفیق انجام این وظیفه ی سنگین را به همگان عنایت فرماید.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. داوود، وعزیر ـ مآثر الکبراء فی تاریخ سامراء/ ج2، ص178.
2. «و گفته می شود آن یهودیها ـ بعد از این مباحثه ـ اعلان اسلام نمودند» و پایبند به اسلام شدند (ص190).
3 و 4. مراجعه شود به (تاریخ زندیها) در ایران.
5. کتاب الکشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج1، ص2.
6. کتاب (المکاسب) موارد عدیدة، ج1، ص481.
7. بحارالانوار، ج42، ص157.
8. بحارالانوار، ج39، ص321.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.