LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"آیت الله العظمی شیرازی در اجتماع عزاداران نبوی:"
خیر دنیا و آخرت، ارمغان رسول خدا صلی الله علیه وآله برای جهانیان
کد 3939
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 22 آذر 1394 - 1 ربيع الأول 1437
 
طبق سنوات گذشته، همزمان با سالروز شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله، جمع کثیری از هیئات مذهبی از ایران و سایر کشورها در روز پنجشنبه (1394/9/19) در بیت مرجع عالیقدر شیعیان جهان، حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شهر مقدس قم گرد هم آمده و به رهنمودهای معظم له گوش فرا دادند.

ایشان ابتدا مصیبت جانسوز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و سبط اکبر ایشان امام حسن مجتبی علیه السلام و امام رضا علیه السلام را به ساحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تمام پیروان و سوگواران این خاندان پاک تسلیت گفتند و فرمودند: از تمام کسانی که طی دو ماه محرم و صفر، به ویژه در ایام اربعین در جای جای این جهان، در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، خصوصاً افرادی که در کربلای معلی به منظور برگزاری شعائر مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام در حدّ توان خود فعالیت و خدمت نمودند، تشکر می کنم و به عنوان وظیفه دعا می کنم این توفیق بزرگ و خدمت به دستگاه حضرت سیدالشهدا علیه السلام برای خود و نسل شان پاینده و مستمر باشد.

ایشان در ادامه فرمودند: با آغاز اسلام، خدای متعال در آیه ای خطاب به آن حضرت فرمود: «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ خویشاوندان نزدیکت را انذار کن»(شعراء/214).

در پی این فرمان، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله غذایی تهیه و خویشاوندان خود که بیشترشان بت پرست بودند را دعوت نمودند. در کتب تفسیر، حدیث و تاریخ به تواتر از ایشان روایت شده است که حضرتش خطاب به میهمانان خود فرمودند: «جئتکم بخیر الدنیا والآخرة؛ من از جانب خدای متعال خیر دنیا و آخرت را برایتان به ارمغان آورده ام».

و بدین صورت، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ابلاغ رسالت خود را آغاز کردند که در همان جلسه با تمسخر حاضرین مواجه شدند. در این کلام مراد پیامبر صلی الله علیه وآله از خیرِ آخرت، در امان بودن از ترس و وحشت قیامت، آسایش در برزخ و در نهایت قرار گرفتن در سایه سار محمد وآل محمد صلوات الله علیهم و «خیر دنیا» دور ماندن از تمام مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، خانوادگی، معیشتی و برخورداری همگان از آسایش و رفاه مطلوب در جامعه بود.

البته در دوره ی کوتاهی که ایشان در مکه ساکن بودند، به جهت فشارهای زیادی که از سوی مشرکان متحمل می شدند، خود و مسلمانان در سختی به سر می بردند و در نتیجه قدرت و دارایی زیادی در اختیار نداشته و اراده ی خداوند هم بر معجزه تعلق نگرفته بود چراکه معجزه فقط برای اتمام حجت است نه این که در هر جایی به کار گرفته شود. وانگهی بنای خدای متعال بر امتحان مردم است و آن دوره نیز دوره ی امتحان بود تا مردم محک زده شوند. تا اینکه پس از هجرت رسول خدا صلی الله علیه وآله به مدینه ی منوره ایشان قدرت پیدا کرده و به عنوان رئیس حکومت هرچه می فرمودند و یا عمل می کردند و یا تقریر می نمودند قانون اسلامِ صحیح بود.

مرجع عالیقدر در ادامه فرمودند: به همگان سفارش می کنم تاریخ و سیره ی رسول اکرم صلی الله علیه وآله در مدینه را بخوانند، خواه آن قسمتی که از روایات نقل می شود یا آنچه مخالفان خط اهل بیت علیهم السلام نوشته اند یا آنچه را که غیر مسلمانان ثبت کرده اند باشد تا با رفتار حکومتی آن حضرت و اوضاع مردم کاملاً آشنا شوند و از آن آگاهی یابند.

به طور قطع می گویم «خیر دنیا» که در سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده، در همه ی تاریخ تا به امروز بی مانند است. اگر کشورهای جهان را وارسی کنیم هیچ کشوری، اسلامی باشد یا غیر آن، «خیر دنیا» را آن گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وعده دادند و به آن عمل کردند، برای ملت و مردم خود فراهم نکرده است و اگر به رسانه هایِ نوین هم مراجعه شود، نخواهند توانست حکومتی را معرفی کنند که همانند حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله و رفتار آن حضرت با مردم باشد و تنها حکومتی که با حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله همسو و همانند بود، حکومت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام بود.

روشن باشد که قرآن کریم از همان آغاز علی بن ابی طالب علیهما السلام را نفس پیامبر خوانده است، چنان که در آیه ی مباهله خدای متعال خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله دستور فرمود که بگوید: «...وَأَنفُسَنَا...؛ و خویشتنِ خویش را».

توجه داشته باشیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله مولا و آقای امیرمؤمنان علی علیه السلام بودند و مولای متقیان، خود فرموده اند: «أنا عبد من عبید محمد؛ من بنده ای از بندگان محمد هستم». اما با این توصیف روش حکومتی ایشان، عینِ روش حکومتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بود.

در این رابطه به منابع تاریخیِ گذشته و امروز را که درباره ی سیره ی آن رسول رحمت نوشته اند و همچنین به رسانه های گفتاری و شنیداری و مطبوعات مراجعه کنید.

در این جا جمله ی بسیار بسیار مهمی که به اندازه ی یک موسوعه کتاب است را به صورت گذرا عرض می کنم و آن این که وقتی خواستند به دستور مروان، امام حسین علیه السلام را در مدینه ی منوره در خانه ی والی یزید به قتل برسانند، آن حضرت شهر مدینه را ترک کردند و به سوی مکه ی مکرمه روانه شدند، سپس به سمت کربلا حرکت کردند و این مدت تا روز عاشورا شش ماه به درازا انجامید. ایشان پیش از خارج شدن از مدینه وصیت نامه ای نوشتند و در آن فرمودند: «ارید أن أسیر بسیرة جدی وأبی علی بن أبی طالب؛ می خواهم به روش جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم».

و این در حالی بود که از بیست سال پیش تا آن روز بر فراز ده ها هزار منبر نماز جمعه در هر شهر و روستا به امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام دشنام داده می شد و چنان که نوشته اند، تعداد منبرهای نماز جمعه که تریبون سب و ناسزا گویی به امیرالمؤمنین علیه السلام بود به هفتاد هزار می رسید.

آن جماعت و تبار آنان، دشمنی خود را نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام پنهان نداشته، در روز عاشورا به امام حسین علیه السلام گفتند: «نقاتلک بغضاً منا لأبیک؛ با تو می جنگیم چون پدرت را دشمن می داشتیم و کینه او را در دل داریم».

حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی در توضیح این گونه فرمودند: به راستی چرا امام حسین علیه السلام فرمودند به سیره ی جدم و پدرم عمل می کنم، باید گفت منظور و مقصود ایشان این است که هر دو (پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام) یکی و حقیقت واحدِ «أنفسنا» هستند که قرآن کریم به آن تصریح فرموده است. مردم آن روز مسلمان بودند و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را هم قبول داشتند و به رسالت آن حضرت در اذان های خود تصریح می کردند، ولی امام حسین علیه السلام بر این امر اصرار داشتند که نام پدر بزرگوار خود را (به اعتبار این که آن دو بزرگوار یک وجود و نفس هستند) در کنار نام رسول خدا صلی الله علیه وآله بیاورند. از این سخن کوتاه صدها و صدها مطلب به دست می آید که اعلام یکی بودن آن دو حضرت و یکی بودن سیره و روش شان از مواردی است که امام حسین علیه السلام دنبال می کردند و در برنامه ی خود داشتند.

ایشان ادامه دادند: بر همگان در جای جای این خاکدان واجب کفایی است که مطالعه و تحقیق کنند و ببینند و بدانند که حضرت محمد امین صلی الله علیه وآله نخستین وعده ی خود مبنی بر تحقق «خیر دنیا و آخرت» را چگونه عملی کردند؟ مسلّم این است که هیچ یک از دستاوردهای: اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، کشاورزی و جز آن که رسول خدا صلی الله علیه وآله وعده اش را داده بودند، امروزه وجود خارجی ندارد. به عنوان مثال در مقوله ی اقتصادی با نگاهی گذرا به مطبوعات و داده های دیگر رسانه ها می بینیم که همه روزه ده ها هزار انسان به دلیل گرسنگی جان می دهند.

روشن باشد برخلاف تشنگی که انسان می تواند حدّاکثر 2ـ3 روز دوام بیاورد، گرسنگی این گونه نیست و فرد ممکن است تا یک ماه هم با گرسنگی بسازد و زنده بماند و البته تا هنگامی که جان بدهد چه سختی و مرارت ها خواهد دید.

در مقابل، در تاریخ حکومت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حتی یک مورد مرگِ ناشیِ از گرسنگی را هم نمی توان یافت. به راستی مدیریت اقتصاد جهانی در حال حاضر در دست چه کسی یا کسانی است و این چگونه اقتصادی است که روزانه شاهد مرگ ده ها هزار انسان گرسنه است؟ قطعاً در چنین اقتصادی نمی توان «خیر دنیا» را دید بلکه فقط رسول خدا صلی الله علیه وآله طلایه دار «خیر دنیا» برای دنیای مردم بودند و به پیروی از ایشان امیرمؤمنان علی علیه السلام چنین ارمغانی برای مردم داشتند.

در این جا به عنوان نمونه عرض می شود و هرکس هرجا که باشد باید به عنوان وظیفه ی شرعی و واجب کفایی ـ که در صورت نبود کسی که به انجام آن برخیزد واجب عینی می شود ـ در پی فهمیدن این مطلب و رساندن آن به دیگران باشد.

در روزگار حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام کسی به علت فقر و نداشتن امکانات مالی و سرمایه تنها و مجرد نمی ماند و بی کار نبود. این در حالی بود که در دوره ی ده ساله ی حکومت داری رسول خدا ده ها جنگ بر حضرتش تحمیل شد، از داخل هم منافقان مشکل آفرینی می کردند و حتی تا پای کشتن آن حضرت پیش رفته، در این زمینه توطئه کردند و بر ضد ایشان و به نفع دشمنان جاسوسی می کردند. موارد یادشده به یک یا چند مورد محدود نبود و چنان که منابع تاریخی متفق هستند آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند، بلکه کشته شدند و قرآن کریم به این موضوع اشاره کرده، می فرماید: «أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود»(آل عمران/144).

معظم له ادامه دادند: با تمام این تفاصیل در حکومت آن دو بزرگوار حتی یک نفر پیدا نمی شد که بر فقرش مانده باشد. متأسفانه چند سال قبل در روزنامه ای که در یکی از کشورهای اسلامی منتشر می شود نوشته شده بود که هشتاد درصد مردم آن کشور زیر خط فقر زندگی می کنند، آیا این کشور را می شود حقیقتاً اسلامی نامید.

اقتصادی که در سایه ی آن، روزانه ده ها هزار نفر از گرسنگی بمیرند، اقتصاد نیست و هیچ خیری هم به همراه ندارد و همه ی «خیر دنیا» در اقتصاد عهد رسول خدا صلی الله علیه وآله و جانشین بر حقش امیرالمؤمنین علیه السلام بود. در آن روزگار پر از عدالت و برکت انسان های بی خانمان و فقیر هم بودند، اما بنا نبود که تا آخر در فقر و بی نوایی روزگار سپری کنند. دختر و پسر به دلیل تنگدستی، از ازدواج محروم نمی ماندند و قابل تأمل است که فقیران مدینه همگی کسانی بودند که از مکه رانده شده یا از آزار و شکنجه ی مشرکان فرار کرده، به مدینه پناه برده بودند که بیشترین و بالاترین آمار، شمار آنان را چهارصد تن برآورد کرده است. اینان که به اصحاب صفه شناخته و در گوشه ای از مسجد اسکان داده شده بودند هریک به تدریج در مدینه به دست مسلمانان کار و سروسامان یافتند.

پیام آور رحمت و افراد خانواده ی ایشان برای رفع نیازهای بینوایان، یتیمان و اسیران نیازهای خود را نادیده می گرفتند، چنان که خدای متعال در این باره می فرماید: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا؛ و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند»(انسان/8).

پر واضح است که این کوبندگان درب خانه ی رحمت الهی مانند دیگران پس از مدتی بی نیاز شدند.

جان سخن این که در روزگاران آن بزرگواران هیچ کس تا آخر عمر بی کار و و بی سر پناه و فقیر نماند و همگی سامان گرفتند، این اقتصاد، اقتصاد سالم است نه اقتصاد سرمایه داری، سوسیالیسم یا غیر آن، و این یعنی «خیر الدنیا» که حضرت فرمودند.

از نظر امور اجتماعی به نمونه ازدواج جوانان اشاره می کنم تا نه فقط مسلمانان بلکه دنیا از پیامبر ما یاد بگیرد و به دنبال «خیر دنیا و آخرت» برود. در حکومت ایشان و حکومت ابن عمشان یک دختر یا پسر نبودند که به سن ازدواج برسند و نتوانند ازدواج کنند اما اکنون ما در گوشه و کنار و اطراف خودمان چه می بینیم و می شنویم؟ چند دختر و پسر جوان هستند که نیاز به ازدواج دارند ولی به دلیل فقر نمی توانند ازدواج کنند؟ این جوانان به کدام سو کشیده و به چه سرنوشتی دچار می شوند؟ یا نعوذ بالله به گناه و فساد کشیده می شوند و بالنتیجه باعث فساد اجتماع و سایر جوانان می شوند و یا مجبورند فشارهای روحی و روانی ناشی از عدم ازدواج را تحمل کنند و دچار بیماری های مختلف شوند که باز هم ضررش به جامعه اسلامی باز می گردد.

در روزنامه یکی از شهرهای اسلامی خواندم که نوشته بود در آن شهر چهار هزار دختر جوان شب را تا به صبح در خیابان ها سپری می کنند. آیا این دختران مسلمان نیستند؟ آیا این دختران انسان نیستند؟ آیا نباید به این دختران جوان کمک رسانی شود تا از این اوضاع نجات یابند؟ این چهار هزار دختر جوان اگر به فساد کشیده شوند چه بر سر اجتماع خواهد آمد؟ پیامبر چگونه این آمارهای ننگین و نازیبا را از حکومت خود برچیده بودند؟ همگان از وعاظ و اهل علم شنیده اید یا در کتاب ها خوانده اید که پیامبر و امیرمؤمنان چگونه جوانان دختر و پسر را سروسامان می دادند و به ازدواج می رساندند. در تاریخ مشاهده کنید بارها اتفاق افتاده بود پیامبر با دختر و پسری صحبت و آنان را به ازدواج ترغیب می کردند.

در تاریخ آمده که دختر و پسر جوانی از فرزندان صحابه ازدواج نکرده بودند. رسول خدا صلی الله علیه وآله با آنان صحبت کرده، رضایت هر دو را برای ازدواج جلب کردند. پسر چیزی نداشت که مهریه بدهد. آن حضرت به او دستور داد که برود و چیزی تهیه کند. آن جوان پس از مدتی با تکه ای فلز بازگشت. حضرت آن را به شکل حلقه ی انگشتریِ تهی از هرگونه سنگ گرانبها درآورد و مهریه ی دختر ساخت و با خوانده شدن عقد توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله آن دو به خانه ی بخت رفتند.

نمونه دیگر این که دختر و پسری قصد ازدواج داشتند، اما پسر تهی دست بود و از مال دنیا چیزی نداشت. حضرت به او فرمودند: سوره ای از قرآن کریم حفظ هستی و پاسخ مثبت بود. حضرت از او خواستند تعلیم سوره هایی از قرآن کریم را که دختر نمی دانست، مهریه ی دختر قرار دهد و بدین ترتیب هردو به همسری یکدیگر درآمدند.

این بهتر بود یا اینکه این دختر و پسر فاسد و یا مریض می شدند؟ امروزه ازدواج ها با قید و شرط هایی همراه است و از این وضعیت پدران، مادران، دختران، پسران و جامعه نگران هستند و هر ازدواج با هزاران نگرانی و ترس همراه است و متأسفانه آمار طلاق هم بسیار بالاست. چند سال قبل در مطلبی خواندم که در یکی از کشورهای اسلامی از هر سه ازدواج یکی به سال نرسیده به طلاق می انجامد.

جامعه ی اسلامی به کجا می رود؟ این است معنای اسلام؟ نوشته اند 65 درصد ازدواج هایی که در یک تالار عروسی در یکی از شهرها برگزار می شود به طلاق می انجامد. این آن چیزی نیست که رسول خدا صلی الله علیه وآله وعده داده بودند. توجه داشته باشیم و ببینیم که چه کسی یا کسانی این برنامه ها و نقشه ها را برای جامعه ی مسلمانان طراحی کرده و تدارک دیده اند. مسلمانان چرا باید تسلیم این نقشه ها و توطئه ها شوند. هر کس در حدّ توانش مسئولیت دارد همه ما در قبال این مشکلات مسئولیم و باید در جهت رفعش بکوشیم.

بزرگترها، پدر و مادرها باید قید و شروط حاکم بر فضای ازدواج را کم و کمتر کنند و در صورت توان از میان بردارند و در این زمینه تنها آموزه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله را معیار قرار دهند که امر فرمودند: «إذا جاءکم من ترضون خلقه ودینه فزوجوه؛ هرگاه کسی [برای خواستگاری دختران] نزد شما بیاید، چون اخلاق و دین او را پسندیدید (نیکو یافتید) او را همسر دهید».

توجه داشته باشیم که مخاطب این آموزه پدران و مادران هستند، نه دختران. وانگهی رسول خدا صلی الله علیه وآله ثروت، منزل، تجارت و مهریه های سنگین را معیار ازدواج قرار ندادند، بلکه امر کردند مسلمانان به کسی دختر دهند که اخلاق و دینش را بپسندند و آن را کامل ببینند.

معظم له درباره ی مفاسد ناشی از انحراف از آموزه های اسلام، قرآن و اهل بیت علیهم السلام فرمودند: امروزه در تمام دنیا و متأسفانه حتی در کشورهای اسلامی ربودن دختران صورت می گیرد؛ پدیده ای که حتی یک مورد آن در حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله دیده یا ثبت نشده است. روشن باشد که جوانان زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله همه سلمان و ابوذر نبودند، بلکه منافقان و کفار نیز بودند، ولی یک مورد هم دخترربایی صورت نگرفت، زیرا نیازی نبود و پسران و دختران همه ازدواج کرده بودند.

آن از جهت اقتصادی و این از جهت اجتماعی و اما از جهت سیاسی عده ای در صدد توجیه اوضاع برآمده، می گویند که دنیای امروز دنیای سیاست است. بله اما سیاست ها تغییر کرده است، نه بشر. خدای متعال انسان را از مراتب متفاوت عقل و درک و از شهوات برخوردار کرده است و می فرماید: «وَاللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ فِی الْرِّزْقِ؛ خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزی برتری داد (چرا که استعدادها و تلاشهایتان متفاوت است)»(نحل/71) ولی در این میان مسأله ی امتحان وجود دارد که همگان در معرض آن قرار می گیرند.

ایشان ادامه دادند: رسول خدا صلی الله علیه وآله در ده سال حکومت خود با انواع مشکلات سیاسی، اقتصادی و نظامی (داخلی و خارجی) رو به رو بودند و با وجود بیش از هشتاد جنگ تحمیلی، حتی یک مورد زندانی سیاسی در کارنامه ی حکومتی آن حضرت دیده و ثبت نشده است. من به دنیا اعلام می کنم که اگر در این زمینه یک مورد هم سراغ دارند ارائه دهند.

امروزه وضعیت کاملاً دگرگون شده است و جایی در دنیا وجود ندارد، چه کشورهای غربی و چه اسلامی و غیر اسلامی که زندانی سیاسی نداشته باشد. اینها همه شعار سر می دهند و در بوق و کرنا می کنند که ـ مثلاً ـ آزادی دارند. با توجه به این که دشمنان اسلام هم تاریخ اسلام را نوشته اند، اما یک مورد از وجود زندانی و کشته سیاسی در روزگار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله یاد نکرده اند.

در مقابل، در حکومت به اصطلاح اسلامیِ معاویه بنا به نوشته ی تاریخ، او دستور داد در یک روز بیش از سی هزار نفر را به جرم سیاسی بکشند. متأسفانه جهانِ امروز گرفتار چنین وضعیتی شده است و مردم آرامش و امنیت ندارند و هماره در ترس و وحشت به سر می برند؛ شرایطی که قبل از اسلام هم بر جامعه حاکم بود. حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه ی خود با اشاره به همین وضعیت فرمودند: «...تخافون أن یتخطفکم الناس من حولکم؛ می ترسید که مردم شما را بربایند».

متأسفانه این اوضاع بر جهان امروز حاکم است. حضرت فاطمه سلام الله علیها به دنبال سخن خود فرمودند: «فأنقذکم الله بأبی محمد؛ خدا به وسیله ی پدرم محمد شما را نجات داد».

به هر حال یک موردی از آنچه بیان شد در حکومت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله رخ نداده است، اما در حکومت بنی امیه و بنی عباس که خود را مسلمان و حکومت خود را اسلامی خواندند هزاران مورد از ایجاد رعب و وحشت در جامعه و برآشفتن آرامش مردم داشته اند که در تاریخ هم ثبت و ضبط شده است.

مرجع عالیقدر آن گاه به بیان نمونه ای از فجایع و تنگناهایی که در حکومت مدعیان اسلامی وجود داشته، پرداخته اند و فرمودند: به عنوان نمونه می توان از دعبل خزاعی نام برد؛ شاعری که اشعار و بیاناتش اندیشه و اندیشمندانه است، آن سان که خود و افکارش در تاریخ مسلمانان بی مانند است. او در زمان هارون الرشید، فرزندش امین و فرزند دیگر هارون، مأمون و در زمان معتصم عباسی زندگی می کرد؛ کسانی که خود را خلیفه و جانشین رسول الله می خواندند و به همین عنوان حکومت می کردند. دعبل هماره در هراس و نگرانی مرگ به دست عمال خلفای خودخوانده قرار داشت و در این باره جمله ای بیان کرد که دوستداران هارون و مأمون آن را نقل کرده اند. او می گفت: «منذ أربعین سنة وأنا أحمل خشبتی؛ من چهل سال است که چوبه ی دار خود را بر دوش می کشم».

این جمله ی دعبل صراحت دارد که او به مدت چهل سال در وحشت و هراس و ترس از اعدام شدن قرار داشت، نه برای کیفر جنایتی که مرتکب شده بود، بلکه به دلیل سیاسی بودن و انتقاد از حکومت خلفا. مانند چنین جمله ای را هیچ یک از معاصران حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله و حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام چه مسلمان و چه غیر مسلمان و چه مؤمن چه منافق بر زبان نیاورده و در جایی ثبت نشده است.

در گستره ی حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام که از اروپا تا آفریقا را فرا گرفته بود و شامل حدود پنجاه کشور امروزی می شد آیا موردی است که ادعا کند من از ترس حاکم یک شب آسوده خاطر نبودم؟ این «خیر دنیا و آخرت» است که توسط این دو حاکم حکومت اسلامی نمایان شد و اکنون حاکمان کشورهای اسلامی و غیر اسلامی باید از این دو بزرگوار درس بگیرند.

حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی خاطره ای از روزگاران گذشته بیان کرده، فرمودند: حدود شصت سال قبل که عبدالکریم قاسم (با کودتای نظامی) بر سر کار آمد منصب وزارتی «اصلاحات ارضی» که قبل از او وجود نداشت، را تأسیس کرد و میلیون ها از پول امت را هزینه ی این کار کرد.

استاد دانشگاهی وجود داشت به نام «دکتر عبدالصاحب علوان» که از سوی عبدالکریم قاسم به این منصب گمارده شد. او کتاب قطور و پر حجمی درباره ی فواید و اصلاحات ارضی نوشت که تماماً پشت هم اندازی بود. در مقابل، طلبه ی جوان 21 ساله ای (منظور شخص مرجع عالیقدر است) کتابی کوچک به نام (الإصلاح الزراعی فی الإسلام) در این باره نوشت که در آن به سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله استناد کرده، نوشته بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این زمینه چهار کلمه بیان داشته، آن جا که می فرمایند: «الأرض لله ولمن عَمَّرَها؛ زمین از آنِ خدا و از آنِ کسی است که آن را آباد کند».

وزیر یادشده در مقابل این کتاب چهل ـ پنجاه صفحه ای ایستاد و در واکنشی توأم با عصبانیت و پرخاشگری حکمی صادر کرد مبنی بر اینکه چاپ، نشر، خرید و داشتن کتاب الإصلاح الزراعی فی الإسلام نوشته ی فلانی (حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی) ممنوع و تخلف از این دستور کیفر قانونی دارد و در روزنامه های وقت هم آن را منتشر کرد.

ایشان افزودند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمدند تا منطق حاکم شود و سخن در مقابل سخن قرار گیرد، نه این که کیفر برای سخن گفتن وضع شود. خوانده ایم و خوانده اید و شنیده اید که رسول خدا صلی الله علیه وآله دروغ بستن بر خود را نیز با سخن پاسخ دادند، نه با داغ و درفش و هراس آفرینی، این از ابتکارات پیامبر اسلام است که جواب سخن و کلام را سخن و کلام قرار دادند و نه کیفر و عقوبت و حتی جواب حرف و سخن دروغ را کیفر قرار ندادند، چنان که فرموده اند: «کثرت علیَّ الکذابة؛ کسانی که بر من دروغ می بندند بسیار شده اند» باز حضرت کسی را برای دروغ بستن به ایشان عقوبت نکردند، آیا این «خیر دنیا» نیست؟

یک نمونه ی تاریخی که گزارشی است از اصلاحات ارضی در روزگاران گذشته، بایسته ی بیان می دانم. تاریخ نویسان هزار سال قبل یا پیش از آن، از جمله «اصطخری» نوشته اند: «مصر 36 میلیون فدّان زمین دارد که سی میلیون فدّانِ آن تحت کشاورزی است».

قاعدتاً شش میلیون دیگر آن مسکونی بوده است. هرچه هست این امر در امتداد فرموده ی آن حضرت قرار دارد که فرمودند: «الأرض لله ولمن عمّرها».

شگفتا که در روزگار ما نوشته اند: «مصر شش میلیون فدّان زمین تحت کشاورزی دارد» و البته با وجود پیشرفت های صنعت کشاورزی؛ چیزی که حتی یک هزارم آن در هزار و بیش از هزار سال قبل وجود نداشته است.

معظم له در ادامه فرمودند: در زمان جمال عبدالناصر و به دستور او سدی ساخته شد به نام «السد العالی» که انعکاس جهانی بسیاری داشت. صدها میلیون سرمایه هزینه ی آن شد. در خبر این اقدام جمال خواندم که: به برکت این سد، زمین های کشاورزی و زراعتی مصر از شش میلیون فدّان به هفت میلیون فدّان و اندی افزایش یافت.

نام قدیم عراق «أرض السواد؛ سرزمین سیاهی ها» بود چراکه سراسر عراق سرسبز و مزروعی بود لذا آن را به این نام هم می خواندند. بنا به نوشته ها در عراق (با مبالغه) حتی یک وجب زمینی که زیر کشت نباشد دیده نمی شد.

طبیعی است که با رشد کشاورزی و زمین های زراعی مشکلات زیادی از جمله بیکاری، بیماری، آلودگی هوا و ... برطرف خواهد شد و هوای پاک و اشتغال و تندرستی جای آن را خواهد گرفت.

آنچه در باب پیشرفت و وسعت دامنه ی کشت و کار بیان شد، دستاورد «خیر الدنیا»یی است که رسول گرامی اسلام فرمودند. در آن دوره همگی به کسب و کار اشتغال داشتند، لذا حتی یک فقیر پیدا نمی شد. ما به عنوان مسلمان، به ویژه مسلمانانی که در کشورهای غیر اسلامی هستند همگی باید اسلام واقعی و رهاورد آن را به دنیای آکنده از مشکلات و نابسامانی نشان دهیم.

ایشان در باب مسئولیت ها در برابر مشکلات جهانی فرمودند: هرچند برطرف کردن تمام مشکلات از عهده یک یا چند نفر بر نمی آید، ولی هر فردی می تواند با یک عبارت و جمله و یک سخنرانی اثرگذار باشد. البته مسئولان کشورهای اسلامی، اندیشمندان، حوزویان و فرهیختگان در این زمینه مسئولیتی بسیار سنگین و بالا دارند و آن، این است که عبارت «جئتکم بخیر الدنیا والآخرة» را به جهانیان بشناسانند و یادآوری کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به وعده ی خود در باب «خیر الدنیا» عمل کردند.

هرچند آن حضرت در میان ما نیست، اما قانونی که وضع کردند و آموزه های ایشان همچنان هست؛ همانی که «خیر دنیا» در خود دارد؛ مانند: «الأرض لله ولمن عمّرها» و آموزه ی «اذا جاءکم من ترضون خلقه ودینه فزوجوه».

حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی در همین معنا به بیان داستانی از روزگار حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و چگونگی برخورد حضرتش با جاسوس پرداخته، فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه وآله در بدترین و سخت ترین شرایط قرار داشت. شخصی به نام «حاطب بن ابی بلتعه» علیه ایشان جاسوسی می کرد. او را دستگیر و نزد رسول الله صلی الله علیه وآله بردند، اما حضرت او را زندانی و از حقوق اجتماعی محروم نکردند. این رفتار، عین عقل و خردورزی است. در کتب فقهی شیعیان و اهل تسنن بر پایه ی این رفتار رسول الله صلی الله علیه وآله فتوا داده اند.

دنیا باید از رسول خدا صلی الله علیه وآله بیاموزند و البته مسلمانان و حکومت های اسلامی قبل از دیگران از آن حضرت پیروی کنند و به آموزه های حضرتش پایبند باشند و بدانند که ایشان، «خیر الدنیا» را چگونه عملی کردند.

این سخن امیرالمؤمنین علیه السلام را همیشه به یاد داشته باشیم که فرموده اند: «الله الله فی القرآن، لا یسبقنکم بالعمل به غیرکم؛ خدا را خدا را درباره ی قرآن در نظر بگیرید که در عمل به آن، دیگران بر شما پیشی نگیرند».

همه ی ما مسلمانان مخاطب این سخن حضرت هستیم و مبادا غیر مسلمانی به آموزه های قران عمل کند، ولی ما به آن عمل نکرده باشیم و از قافله عقب بمانیم و فراموش نکنیم که در این زمینه وظیفه و مسئولیت داریم.

جان سخن این که هر پیشرفت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی نتیجه ی ارمغان «خیر الدنیا»ی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است و هر نابسامانی به علت روی برتافتن از آن و انحراف از مسیر آن حضرت و خاندان پاک اوست.

کسانی که در این دو ماه محرم و صفر هر نوع خدمتی انجام داده اند، ان شاء الله در طول سال آن را ادامه دهند و به گونه ای عمل کنند که ائمه ی معصوم علیهم السلام خواسته و بیان داشته اند، آن جا که فرموده اند: «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا، یفرحون لفرحنا ویحزنون لحزننا؛ شیعیان ما از مانده ی خمیره ی ما آفریده شده اند، در شادی ما شادی می کنند و در غم و اندوه ما غمگین و اندوه زده اند».

ان شاء الله در مناسبت های شادی خاندان عصمت و طهارت شادی و در سوگواری و عزاداری شان سوگواری و عزاداری کنیم و بکوشیم از این چارچوب که «خیر الدنیاست» خارج نشویم و دیگران را به آن فراخوانیم، وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.