LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"مشروح بیانات حضرت آیت الله العظمی شیرازی در اجتماع عظیم عزاداران حسینی؛"
جهانی سازی شعائر حسینی
کد 5668
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 18 مهر 1396 - 19 محرّم الحرام 1439
 
طبق معمول همه ساله، شامگاه روز دهم محرم الحرام 1439ق (1396/7/9)، دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی میزبان جمعیت بزرگ عزاداران حسینی بود که برای بهره گرفتن از رهنمودهای معظم له در بیت ایشان گرد آمده بودند.
 
در این دیدار گرم و صمیمی، مرجع عالیقدر رهنمودهایی بایسته و شایسته بیان داشتند که به شرح زیر است:
  
بسم الله الرحمن الرحیم

«عظم الله أجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام وجعلنا وإیاکم من الطالبین بثأره مع ولیّه الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف من آل محمد صلی الله علیه وآله؛ خدای متعال پاداش و ثواب عزادار بودنِ ما را برای حسین علیه السلام دو چندان گرداند و ما را به همراه شما در رکاب جانشین بر حقش از آل محمد صلی الله علیه وآله، [حضرت] امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، جزو خون خواهان آن حضرت قرار دهد».
 
سپاس و تعزیت

در آغاز به مقام رفیع و فرازمند امامت و عصمت، حضرت بقیة الله الأعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف تعزیت عرض می کنیم؛ چه او ولیّ دم مبارک امام حسین علیه السلام است و اوست که روزی به خونخواهی جدّش برمی خیزد و خون به ناحق ریخته ی او را مطالبه می کند. امید آن که با تعجیل در فرج آن حضرت، این آرزوی دیرینه ی عالم تشیع به حقیقت بپیوندد و این زخم کهنه ای که بر قامت تشیع پدید آمده است روزی با فرج آن بزرگوار بهبود یابد. هرچند در برخی روایات مذکور است که با ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف از مصیبت آقا سیدالشهدا علیه السلام اخذ ثأر (خونخواهی) می شود، اما مصیبت آن بزرگوار تا قیام قیامت دل های شیعیان آن حضرت را اندوهگین خواهد ساخت.

نیز از خدای متعال خواستاریم که با فرج مولا و مقتدایمان حضرت بقیة الله الأعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف، در گرفتاری هایی که امروزه در همه جای جهان به ویژه در میان مسلمانان همه گیر شده است، گشایش فرماید به ویژه از مسلمانان و خاصه شیعیان و دوستان امام حسین علیه السلام در کشورهای اسلامی که با قتل و حبس و شکنجه و مصائب دیگر دست و پنجه نرم می کنند، با ظهور مولا و مقتدایمان حضرت بقیة الله الأعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف گشایشی پدید آید.

دیگر بار به همه ی ابنای بشر که دل هایشان از مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام دردمند است تعزیت عرض می کنم. واقع آن که پرتوهای مصیبت عاشورا بر همه ی کائنات و کون و مکان منعکس شده است. از این رو نه تنها به بشر بلکه به خاک، آب، آسمان، ملائک، جن و انس تعزیت عرض می کنم و برای همه ی عزاداران آن حضرت از درگاه یگانه ی بی نیاز اجر جزیل مسئلت می کنم.

دیگر وظیفه ی شرعی خود می دانم که از همه ی عزاداران حضرت در هر گوشه از جهان که از آغاز محرم در اقامه ی این عزا زحمت کشیده اند و حتی پیش تر به سنت مرسوم به پیشواز آن شتافتند ـ که این کار خود یکی از شعائر مقدس حسینی است ـ تشکر کنم. همچنین به کسانی که در این راه به هر نحوی دشواری ها و مشکلات را به جان خریدند و عزای مولای خود را بر بسیاری از منافع خویش ارجحیت بخشیدند، تعزیت عرض می کنم و در قالب مستحبی شرعی که حضرت امام صادق علیه السلام با کردار و گفتار خود آغازگر آن بودند، بنده نیز از همه ی عزادارن حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام قدردانی می کنم و از خدای متعال رفع گرفتاری ها و برآورده شدن حاجت های ایشان و سعادت دنیا و آخرت را برای آنان خواستارم.

ریشه ی فاجعه

مصیبت های عاشورا یکی و دو تا نیست، و چیزی نیست که غبار گذر روزگار اندوه آن را از دل های عزاداران بزداید. عزای حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام همچو شعله ای در دل های دوستان او تا قیام قیامت فروزان است. اما چرا عزای ایشان تمام شدنی نیست و اصلاً از کجا این مصیبت آغاز شد و ریشه و عوامل آن چه بوده است؟ چرا خدای متعال بنفسه درباره حضرت ابا عبدالله فرمودند: «إنّ الله شاء أن یراک قتیلا؛ خدای متعال دوست داشت تو را کشته ببیند»؟ یا چرا درباره ی خانواده ی حضرت فرمود: «إن الله شاء أن یراهنّ سبایا؛ خدای متعال خواست که اهل و عیال حضرت را اسیر ببیند»؟

خدا به کرّات در قرآن کریم فرموده است که بشر باید در این دنیا آزموده شود. امتحان، سنت تبدیل ناپذیر و حتمی خدای متعال است که برای بشر در این دنیا مقدر گشته است. به عبارتی این گونه نیست که انسان با گفتن «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» یا خواندن نماز و گرفتن روزه و رفتن به حج به رسالت و وظیفه ی خود عمل کرده است و خدای متعال به همین قانع باشد و دیگر هیچ. بلکه باید امتحان پس بدهد. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به حضرت امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «یا علی، أنت محک هذه الأمة؛ ای علی، تو آزمون و محک این امتی».

نخستین و مهمترین آزمون و امتحانی که امت پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وآله پس دادند، وجود مبارک امیرمؤمنان صلوات الله علیه بود. بسیاری از کسانی که نماز می خواندند و روزه می گرفتند و حج و جهاد می رفتند و در ظاهر مسلمانانِ خوبی بودند در این آزمون سرافکنده شدند و با اختیار خود سر از جهنم درآوردند. اینان چند ماهی از بیعتشان به امیرمؤمنان علیه السلام نمی گذشت که بیعت خود را شکستند و بی اعتنا به آن، حضرت را کنار گذاشتند و با کسانی دیگر دستِ بیعت دادند. طبیعی است که خدای متعال از بیعت خود به سادگی نمی گذرد و کسانی را که به ولیّ او پشت کردند سخت مجازات می کند.

خدای متعال کلید بهشت و جهنم را در اختیار امیرمؤمنان علیه السلام قرار داده است. حال عده ای به او جسارت کردند و پای برهنه و با سر برهنه ـ نعوذ بالله ـ طناب به گردن او آویختند و او را کشان کشان از خانه بیرون کشیدند و شمشیر بر سر او قرار دادند و او را به قتل تهدید کردند. در کجای تاریخ می توان این همه جسارت و شقاوت یافت؟ طرفه آنکه این جنایت را مجوس و نصاری و مشرکان مرتکب نشدند، همان مسلمانان که در غدیر خم به او دست بیعت دراز کرده بودند به این جسارت بزرگ جرأت ورزیدند.

جسارت به حضرت امیر علیه السلام مقدمه ی جسارت و توهین های دیگر شد. پس از او حادثه ی هولناک هجوم به منزل حضرت زهرا سلام الله علیها و وقایع دلخراش آن روز رخ داد، بعدها حضرت امام حسن علیه السلام را مسموم کردند و چندی بعد از او واقعه ی دلخراش کربلا را برپا کردند. عاشورا الگوی فاخر بشریت است. نمونه ای است بی نظیر از فداکاری و عشق و وفا که تا آن زمان و پس از آن، هرگز چشم بشر ندیده بود، و نه تنها در تاریخ بشر، بلکه پیش از خلقت انسان و حتی قبل از آن که آسمان ها برپا گردند و زمینی آفریده شود، عاشورا بوده است.

فتنه ای فراتر از زمین و زمان حکومت معاویه

حضرت سیدالشهدا علیه السلام پس از شهادت برادرش، امام حسن مجتبی علیه السلام نامه ای به معاویه نوشت که حاوی مطالب روشنگرانه ای است. بنده به مناسبت بارها اهل علم و تحقیق به ویژه جوانان توانمند را به مطالعه و پژوهش درباره ی این نامه سفارش کرده ام. به زعم بنده چندین جلد کتاب از مطالب این نامه می توان بیرون کشید. این نامه خاصه برای جوانانی که روحیه ی جوینده و پویایی دارند می تواند پاسخگوی بسیاری از سؤالات و روشن کننده ی خیلی از ابهامات در خصوص حرکت امام حسین علیه السلام و عاشورا باشد.

در اینجا جمله ای از این نامه را بررسی می کنیم که ریشه و سبب واقعه ی عاشورا را به خوبی نشان می دهد. نیم قرن از شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله نگذشته بود و هنوز سفارش های آن حضرت در تجلیل از شأن والای امام حسین علیه السلام در گوش صحابه طنین انداز بود؛ روایاتی از قبیل: «إنّ الحسین بن علی (علیهما السلام) فی السماء اکبر منه فی الأرض وإنه لمکتوب عن یمین عرش الله مصباح هدیً وسفینةُ نجاةٍ؛(1) بی تردید حسین بن علی (علیهما السلام) در آسمان بزرگ منزله تر و پرآوازه تر از زمین است و در گوشه ی راست عرش خدا نوشته شده که حسین مشعل فروزان هدایت و کشتی نجات [امت] است».

با وجود سفارش ها و احادیث قدسی خدای متعال و ملائکه ی معزّز او، و حجم فراوانی از احادیث به جای مانده از رسول خدا صلی الله علیه وآله، جای بسی شگفتی است که نیم قرنی بیش نگذشته بود که همه را به باد فراموشی سپردند و امام حسین علیه السلام را به بهانه ی خروج از اسلام و شوریدن بر خلیفه ی مسلمانان، کشتند و اهل و عیال او را به اسارت بردند. چنین رخدادی، در هیچ جای تاریخ نظیری ندارد. دریغ که همه ی این جنایات را مسلمانانی مرتکب شدند که پایبند به دین بودند و محافظ احکام و اعمال مذهبی. اما جمله ای که از نامه ی حضرت امام حسین علیه السلام به معاویه برگزیدیم: «إنّی لا اعلم لها فتنةً أعظم من إمارتک علیها؛(2) من فتنه ای را بالاتر از این نمی بینم که تو امیر بر این مردم هستی»(3).

مراد حضرت از سخن فوق آن است که معاویه بدترین فتنه و بدبختی برای ملت اسلام بود؛ فتنه ای که به مراتب از دامنه قلمرو حکمرانی اش و روزگار امارتش بر مردم بزرگ تر و گسترده تر بود. به عبارتی مصیبتی برای امت اسلام بدتر از این نیست که تو (معاویه) رئیس حکومت اسلامی شدی.

معاویه آغاز بدبختی برای اسلام بود. بعد از او فرزندش یزید و پس از آن ها بنی امیه و بنی مروان تا چندین سده پس از آنان حاکمان عباسی، یکی در پس دیگری بر بدبختی و گمراهی مردم افزودند و خط گمراهی را تا به روزگار ما تداوم بخشیدند. حاصل این خط مشی سیاه است که امروزه در بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی در میان شیعیان، آدم کشی و انفجار و آتش سوزی های گسترده شایع شده است و بی آن که عاملان این فجایع به وضوح قربانیان خود را بشناسند دست به کشتارهای وسیع می زنند. این چه منطقی است که بر مذهب و باور آنان حاکم است؟ آیا این، همان منطقی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر اساس آن، شریعت خود را گسترش داد؟ پیامبر برای دو درهم از بیت المال که در نزدش باقی ماند و کسی را نیافت که آن ها را به او بدهد غمزده شد، به اندازه ای که اصحاب آن حضرت جرأت آن را نداشتند که با ایشان سخن گویند. اما فردای آن روز که حضرتش را شادمان دیدند، عرض کردند: دیروز شما را محزون دیدیدم، چه چیز خاطر مبارکتان را رنجانده بود؟ حضرت فرمود: دو درهم از بیت المال در نزدم باقی مانده بود و کسی را نیافتم که به او بدهم.

مسلماً پیامبر صلی الله علیه وآله همانند ما نیست و می دانست که در آن شب نخواهد مُرد و با این کار شیوه ی درست حکومت کردن را به انسان ها می آموزد. حال آیا سزاوار است که معاویه مقام حکومتداری را تصاحب کند؟! کسی که چند روزی پس از شهادت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام امر می کند که افزون بر سی هزار مرد و زن و کوچک و بزرگ از مسلمانان نمازخوان روزه گیر را، برخی سر ببرند و بعضی دیگر را بسوزانند. واقع آن که باید از دست معاویه و معاویه صفتان رهایی یافت آیا در جهان معاصر که تا حدودی آزادی در آن به وجود آمده اگر این آرزو تحقق نیابد پس کی بشر می تواند دمی از رنج این ظالمان مسلمان نما بیاساید؟ اگر امروز با این امکانات فراوان که مسلمانان دارند به این خواسته ی خود نرسند پس کی توان رسید؟ و اگر امروز که حسینیان و شیعیان امیرمؤمنان علیه السلام در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی به امکاناتی همچون رادیو و تلویزیون، رسانه ای فراگیر مثل ماهواره دسترسی دارند، جهان از وجود حاکمانی همچون معاویه پاک نشود پس چه هنگام این امید را جامه ی عمل در توان پوشید؟ هرچند کم و کیف این امکانات نه در خور جمعیت آنان است و نه شایسته ی مقام فرازمند اهل بیت علیهم السلام.

این مطالب باید به گوش مردم دنیا برسد؛ زیرا اگر درست برای دیگران تبیین شود، بسیاری را متحول می کند و نسبت به حقیقت آگاه می سازد. همه ی شما چه غنی و چه فقیر، و چه محصل و چه دانشجو یا حوزوی، و یا کاسب و تاجر، و چه مرد و چه زن، و در کل به همه ی مردم جهان که سخن بنده را در می یابند بالقوه هر یک دنیایی نیرویی در خود نهفته دارند، که اگر به فعلیتِ شایسته ی خود برسد، جهانی را دگرگون خواهد کرد. راست گفته اند که خواستن، توانستن است. روایات بسیاری در این معنا از معصومان علیهم السلام وارد شده است. البته شکی نیست که نیل به هر هدفی خالی از زحمت نیست و «نابرده رنج، گنج نتوان یافت».

ابعاد فاجعه

به هر روی، امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحاب بزرگوارش علیهم السلام که در رکابش به شهادت رسیدند مصائب روز عاشورا را تحمل کردند و خانم هایی که در این سفر با آنان همراه بودند، رنج اسارت را به جان خریدند و هرگز دم به شکوه نزدند، با آن که در این سفر صدمه های فراوان دیدند و رنج بسیار کشیدند.

جای بسی تأسف است که این جنایت هولناک به نام اسلام و مسلمانان تمام شد؛ مسلمانانی که پیرو پیامبر صلی الله علیه وآله بودند و چند دهه پس از وفات ایشان دست به خون فرزندان او آلودند و این همه جنایت در حق ایشان روا کردند. حال آن که پیامبر صلی الله علیه وآله فراوان جایگاه و عظمت خاندانِ خویش را برای یارانش نمایانده بود، از جمله در حدیث مشهور و صحیح ثقلین که مورد قبول فریقین است، فرمودند: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی أهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا من بعدی أبداً؛(4) یقیناً در میان شما دو گوهر گرانبها به جا گذاشتم، کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم، تا آن هنگام که به آن ها چنگ زنید، پس از من گمراه نخواهید شد».

با وجود این حدیث و امثالِ آن، عظمت و علوّ شأن حضرت امام حسین علیه السلام بر کسی پوشیده نمانده بود. پس چرا در حقّ او و خانواده اش این همه بی مهری و جفا کردند؟!

حضرت امام سجاد علیه السلام در حدیثی این حقیقت را به بهترین وجه بیان کردند آن جا که فرمودند: «والله لو أنّ النبیّ (صلی الله علیه وآله) تقدّم إلیهم فی قتالنا کما تقدّم إلیهم فی الوصایة بنا لما ازدادوا علی ما فعلوا بنا؛(5) به خدا قسم، اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) آن گونه که سفارش ما را به آنان نمود به جنگ و دشمنی با ما امر می فرمود، چیزی بیشتر از آنچه بر سر ما آوردند، نمی کردند».

یعنی نهایت ظلم و بدرفتاری را در حق خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله انجام دادند. بماند که همه ی مصائبی را که به آنان وارد شده تاریخ نقل نکرده است و به گوش ما نرسیده است.

دل های غمگین و لب های خاموش

در عاشورا کمتر مصیبتی ماند که به خاندان وحی وارد نشد. اما می توان دو چیز را به قطع گفت که در عاشورا برای اسرای دل شکسته ی آن، پیش نیامد، که البته آن ها نیز اعجاز خدای متعال بود و حاصل دعای حضرت امام حسین علیه السلام. یکی این که کسی به بانوان حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام و دیگر زنان و حتی دختر بچه ها دست دراز نکرد. این کار معجزه ی خداست. مشیت خدای متعال بر این قرار گرفت که حجت خدا، حضرت امام حسین علیه السلام با آن طرز فجیع به شهادت برسد، اما کسی توان آن را نداشته باشد به دختر بچه ای دست دراز کند، شکی نیست که این کار معجزه ی خداست.

دیگر آنکه اسرای واقعه ی کربلا فقط حضرت زینب و ام کلثوم و حضرت رباب و دیگر بانوان حرم آقا امام حسین علیه السلام نبودند. در میان آنان زن ها و دخترهای اصحاب حضرت نیز بود. هرگز مشاهده نشد و در تاریخ ذکر نگشت که یکی از آنان لب به شکایت بگشاید و از رنج و آزاری که در راه اسارت کشیده است گله ای بکند. حتی پس از مراجعت به مدینه نیز در نزد همسرها و خانواده ی خود نیز ابراز نارضایتی یا گله گزاری نکردند. مرحبا و صد احسنت به این همه معرفت. آن بانوان همگی دختران امیرمؤمنان و حضرت امام حسین علیهما السلام نبودند. این کار آن ها شایسته ی قدردانی و تحسین است. هرگز کسی از آنان پس از مراجعت از اسارت به خانواده خود نگفت که در آن جا گرسنگی کشیدیم یا آزار و اذیتی دیدیم. همگی صبر کردند و خدا را در همه حال شاکر بودند.

در حالی که حضرت فرمودند که در مسیر کاروان اسرا به شام هرگز آنان را یک دم به حال خود آسوده نگذاشتند تا یک یا حسین بگویند و دمی عقده های خویش بگشایند و با گریه و عزاداری اندکی از رنج مصیبت خود بکاهند. روزها که روشن بود اگر اشکی از چشمان یکی از اسرا بیرون می آمد فوراً به سراغ او می آمدند. از این رو در دل تاریکی شب و بی آن که نگهبانان متوجه آنان شوند گریه می کردند. حقیقتاً این ظالمان چه انسان هایی بودند و چگونه می توان نام انسان را بر آن ها گذاشت، حال آنکه گرگ های بیابان به مراتب شریف تر از آنان هستند.

رسانه های بی انصاف

امروزه عزای امام حسین علیه السلام کم و بیش در همه جای جهان گسترده است. با این حال، اندک است و باید تلاش کرد آن را افزایش داد. باید هیچ شهر و هیچ روستایی در جهان از عزای امام حسین علیه السلام محروم نباشد و عَلَم حضرت در همه ی شهرها و روستاهای جهان به اهتزاز درآید، و با همه ی خلقت که در مصیبت آقا امام حسین علیه السلام عزادار است، هماهنگ گردد و شعائر مقدس امام حسین علیه السلام انجام شود.

دوستان کما بیش اخبار جهان را به اطلاع بنده می رسانند. امروزه هزاران ایستگاه رادیو و تلویزیون در جهان است و شمار شبکه های ماهواره ای یقیناً بالغ بر ده هزار تاست. تا آن جا که بنده استقصا نمودم و دوستان کم و بیش اخبار شبکه ها را به من نشان می دهند، هیچ یک از این خیل عظیم رسانه ها خبری از عزای امام حسین علیه السلام پخش نکردند. عزایی که نه فقط در ایران و عراق بلکه در سرتاسر جهان، عزاداران فراوانی دارد و راهپیمایی های گسترده ای اتفاق افتاده و مراسم مفصلی در اقصی نقاط جهان برگزار شده، با این حال دریغ از خبری کوتاه درباره ی این آیین مهم و عظیم بشری. از آن سو اگر در جزیره ای دوردست که نام و نشانِ آن برای اغلب انسان ها ناآشناست اتفاقی کوچک رخ دهد، بازتاب وسیعی در این رسانه ها خواهد یافت و از ذکر آن صرف نظر نخواهند نمود. تا آن جا که دوستان زحمت کشیدند و اخبار شبکه های مختلف جهان را بررسی نمودند هرگز خبری از عزاداری روز عاشورا در آن ها نبوده است.

از افسوس گذشته، راه چاره چیست؟ واقعاً این مسئولیت عظیم متوجه کیست؟ چه کسی باید عهده دار پیگیری و حلّ این مشکل در جهان نسبتاً آزاد امروز گردد؟ اگر در دنیای آزاد امروز نتوان این موضوع را مطرح نمود پس کجا و کی می توان این اعتراض را کرد؟ قطعاً مسئولیت اعتراض نسبت به رفتار تناقض گونه و اهمال کارانه و البته مغرضانه ی این رسانه ها بر عهده ی همگی ماست. ما باید دست به کار شویم و صدای اعتراض خود را به جهانیان و دست اندرکاران امور رسانه و دولتمردانی که حامیان اصلی آن ها هستند برسانیم. مسلماً این اعتراض وظیفه ی ماست وگرنه دشمنان و غیر مسلمانان که چنین وظیفه ای را بر دوش خود احساس نخواهند کرد.

در همین شب عاشورا به من رادیو بی بی سی را نشان دادند که هیچ ریز و درشتی از اخبار عالم را فرو نخواهد گذاشت اما کلمه ای درباره ی عاشورا و عزای گسترده ی آن بیان نکرد. این در حالی است که عزاداری روز عاشورا نه تنها در کشورهای اسلامی همچون ایران و عراق به صورت میلیونی انجام می شود، در دیگر نقاط جهان، تا حتی در شهرهای انگلیس نظیر لندن نیز ده ها مجلس عزا به این مناسبت برپا داشته شده است. حتی در برخی جاها دسته ها و راهپیمایی هایی نیز در این باره راه افتاده است.

دلیل سکوتِ فراگیر رسانه ها

اگر بخواهیم این پدیده ی غریب را در جهان ارتباطی امروز علت جویی کنیم باید اندکی تاریخ دهه های پیش را از نظر بگذرانیم.

انگلیس در طول تاریخ دراز سردمداری خود بر جهان، دو ضربه از شیعه خورد و اکنون طبیعی است که در پی انتقام جویی برآید و از هر فرصتی برای التیام زخم های کهنه ی خود سود جوید. در روزگاری که انگلیس از حیث قدرت و سیطره و نه از لحاظ جمعیت و گستردگی بزرگ ترین حکومت روی زمین بود، کشورهای بزرگ و پرجمعیتی همچون چین و هند را در سیطره داشت و به اصطلاح مستعمره ی آن بودند. جمعیت چین و هند آن روز را هزار میلیون (یک میلیارد) تخمین زده اند. با این همه عظمت و شکوه، در ایران از مرحوم میرزای شیرازی بزرگ در قصه ی تنباکو ضربه ی سختی خوردند. انگلیس چهارصد هزار مستشار به ایران فرستاده بود که در زمینه های متفاوت مشغول فعالیت شدند. بسیاری از آن ها در ایران زمین خریدند و ساختند و خیلی کارهای دیگر. عاقبت با این فتوای یک سطری مجبور شدند خانه و مؤسسات خود را رها کنند. آنان در پی استعمار فرهنگی ایران بودند، ولی با فتوای مرجع بزرگ شیعه و تبعیت مردم از او، همه ی نقشه های آن ها نقش بر آب شد.

ضربه ی دیگر انگلیس در عراق بود در طی انقلاب سال 1920م. که انگلیس نیروی نظامی خود را در عراق پیاده کرد و با تانک و بمب وارد عراق شد و جنگ سختی را بر ضد شیعیان برپا کرد، ولی در آن جا نیز از آنان شکست خورد. حالا انگلیس با این کارها شکست های گذشته را تلافی می کند. در واقع این انتقام از ما نیست، انتقام از امام حسین علیه السلام است.

با این توصیف، حسینی های جهان باید چه تدبیری برای آن بیندیشند و چه هنگام چاره اندیشی کنند؟ آیا اکنون زمان آن فرا نرسیده است که چاره ای بیندیشند؟

انگلیسِ روزگار ما بی دندان است، برخلاف آن روزگار که با جنگ و لشکرکشی دنیا را تصاحب می کرد. انگلیس تنها نیست، دیگر کشورهای غیر اسلامی نیز به نوعی نسبت به اسلام و تشیع خوش بین نیستند. وگرنه از عزای جهانی امام حسین علیه السلام که کمتر شهر و قصبه ای در جهان خالی از آن است در رسانه های خود یادی می کردند. امروز باید تک تک شما با فشار و تبلیغ و عمومی سازی در پی رسانه ای کردن عزای حسینی و تبلیغ شعائر مقدس امام حسین علیه السلام در سطح دنیا باشید. با این کار انگلیس و دیگر کشورها را مجبور خواهید ساخت که برای منافع خود هم که شده از عزای جهانی امام حسین علیه السلام در رسانه های خود یاد کنند و با تجاهل از کنار آن نگذرند.

قطعاً مشکل فوق چاره دارد و چاره ی آن دیگر با حبس و شکنجه و اعدام نیست. دنیای متمدن امروز به بسیاری از اشتباهات گذشته اش پی برده است. راهکار عملی برای درمان مشکل فوق فشار تبلیغاتی است که گفتن و نوشتن از مظاهر عمده ی آن است. از این رو می سزد حسینی های غیور در سراسر جهان درمان این مشکل را پیگیری کنند.

این نکته را نباید فراموش کرد که مساحت عزای امام حسین علیه السلام به کشورهای ایران و عراق و دیگر سرزمین ها و شهرهای شیعه نشین محدود نمی شود. هند، سرزمینی که سه الی پنج درصد جمعیت آن، شیعه هستند، روز عاشورا را تعطیل رسمی اعلام می کند. متأسفانه در بسیاری از کشورهای اسلامی چنین نیست و اعتنایی به روز عاشورا و عزای آن ندارند. مسئولیت این مهم، بر عهده ی کیست و وظیفه ی ما در قبال آن چیست؟ وجوب و ضرورت رسیدگی به این مشکل و ترویج عزای حسینی را بنده تنها نمی گویم. از دیرباز تاکنون فقها در نوشته های خود به آن اشاره کرده اند.

سمت و سوی رهبری جهانی

اهمیت و ضرورت ترویج شعائر مقدس امام حسین علیه السلام بر کسی پوشیده نیست، اما این که دنیای امروز و سمت و سو و رهبری و گرایش های حاکم بر آن چگونه است، موضوعی است در خور تأمل که پژوهندگان و صاحب نظران در امور شعائر حسینی نباید آن را نادیده بگیرند.

جهان در قرن گذشته تجربه ی تلخ حکومت های کمونیستی را از سر گذرانید. اندیشه های کمونیستی در بسیاری از کشورهای مشرق زمین و حتی در پاره ای کشورهای غربی رسوخ کرده بود. دین، به ویژه شعائر مذهبی جایگاهی در این کشورها نداشت. در اغلب آنان حتی با عزاداری امام حسین علیه السلام مخالفت می ورزیدند. به هر حال آن تجربه ها برای ما عبرت آموز است. اما پس از فروپاشی بلوک شرق، دنیا روز به روز بیشتر تحت سیطره ی فرهنگی و اقتصادی و نظامی غرب فرو می رود. امروزه اکثر کشورهای اسلامی با رهنمود و صواب دید غرب اداره می شوند و در عمل اختیار عمل چندانی از خود ندارند. به سخن دیگر مدیریت دنیای امروز در دست غرب است. شرق البته قدرت های خود را دارد ولی به پای غرب نمی رسد.

سلطه ی شرق یا غرب توفیر چندانی بر سعادت و اعتلای آرمان های بشری ـ که البته در سایه ی فرمان های الهی تحقق می یابد ـ ندارد. از این روست که در کمتر جایی از جهان زندگی سعادتمندانه بشر را می توان جستجو کرد. حتی کشورهای اسلامی ـ علی رغم داعیه ی اسلام و تقید به ظاهر احکام آن ـ سعادت از زندگی اغلب مردمان آن ها پر کشیده است. آمارهای ناخوشی ها و طلاق ها و خودکشی ها در کشورهای غربی و تا حدودی اسلامی گواه آشکاری بر رخت بر بستنِ سلامت از آن جوامع است. آمار کسانی که روزانه در جهان از گرسنگی جان می دهند، آمار حبس های بی دلیل و شکنجه های بی اساس، و اموالی که به باطل مصادره می شوند، و همینطور بسیاری از گرفتاری ها و مصائب دنیای معاصر، همگی حاکی از ضعف اداره ی جهان به دست غربیان و ناکارآمد بودن روش و شیوه ی ارائه شده از سوی آنان به جهان است.

حق دشمن در شناخت حقیقت

امروز رسالت مهمی که بر عهده ی ماست معرفی امام حسین علیه السلام و فرهنگ حسینی است. وقت آن است که جهان فرهنگ حسینی را که همان فرهنگ علی بن ابی طالب علیهما السلام و فرهنگ رسول الله صلی الله علیه وآله است تجربه کند. لازمه ی این کار رسانیدن این فرهنگ و شناسایی آن به جهانیان است. و همان گونه که رفت، این، وظیفه ی همه ی ماست که شعائر مقدس را در همه ی شهرهای جهان بپراکنیم. در کشورهای غربی تا اندازه ای نا آشنا نیستند، ولی باید کوشید همه ی مناطق را با این شعائر آشنا کرد. طبیعی است این راه بی آسیب نخواهد بود. از این رو باید در راه امام حسین علیه السلام این صدمه ها را تحمل کرد. مسلماً نتیجه ی آن به بهبود جهان خواهد انجامید.

حضرت امام حسین علیه السلام به دعوت کوفیان به سوی کوفه آمدند و خود آغازگر این ماجرا نبودند. ابن زیاد لعنة الله علیه هزار نفر را مسلح به سوی امام حسین علیه السلام فرستاد و راه را بر حضرت بستند و او را از ادامه ی مسیر بازداشتند. با این وصف پیداست که آنان آغازگر جنگ بودند. این لشکر، حضرت امام حسین علیه السلام و یارانش را در صحرای کربلا نگه داشت و حتی نگذاشت که به مدینه برگردد یا مسیر خود را به مقصد دیگری منحرف کند. و لشکرهای دشمن یکی در پس دیگری به کربلا فرود آمدند و عرصه را بر حضرت امام حسین علیه السلام و یارانش تنگ تر ساختند.

بارها جوانان را به کاوش و مطالعه در تاریخ اسلام، به ویژه حوادثی چون واقعه ی عاشورا فراخواندم. جوانان نیروی بیشتری برای فحص و بحث در این زمینه دارند. این زمینه ها نیز حقایق بسیاری در خود نهان داشته اند که می طلبد پژوهشگران لایق و توانا رنج تحقیق را در کشف و بسط آن بر خود هموار سازند. یکی از مقولات پژوهیدنی در این عرصه، سخنان حکیمانه و آگاهی افزای حضرت امام حسین علیه السلام با دشمنانش بود. حضرت در روز عاشورا سخنرانی نسبتاً مفصلی با لشکر عمر سعد داشتند. هر چند فرماندهان سپاه دشمن از آن جا که بیم آن داشتند سخنان حکیمانه ی حضرت یارانش را متوجه حقیقت کند و آن ها را به سوی خود جذب کند، امر کردند بر طبل ها بکوبند و بوق زنند تا یارانش کمتر متوجه سخنان حضرت شوند. البته تعدادی معدود همچون حر با شنیدن فرمایش های روشنگرانه ی حضرت متوجه خطای خود گشتند و به یاران حضرت پیوستند.

حضرت امام حسین علیه السلام با صدای بلندی که در روایت آمده است: «کان یسمعه معظمهم؛ بیشتر آنان صدای او را می شنیدند»، فرمود: به سخنان من گوش فرا دهید که شما حقی بر گردنِ من دارید. شگفت آور است که در آن اوضاع بحرانی و با آن همه ستم و تعدی که در حقّ حضرت روا داشته اند، حضرت برای دشمنان خود حقی قائل است که بر خود لازم دانسته آن ها را متوجه حقشان گرداند. این بزرگ منشی و این همه انسانیت در جهان بی نظیر است که کسی چنین با دشمنان خود به عدالت رفتار نماید. حقی که حضرت برای دشمنان خود قائل شده بود آگاه ساختنِ آن ها از پاره ای حقایق بود. حضرت برای آن که در هر عذر و بهانه ای را به آنان ببندد و آنان را از حقیقتِ کاری که انجام می دهند آگاه سازد، شروع به سخن گفتن کرد، تا مبادا فردای قیامت کسی از آنان بگوید که من نمی دانستم و عذر و بهانه ای برای خود بتراشد.

حال امام معصوم ـ که از جانب دشمنانش مظلوم واقع شده ـ دانستن حقایق را حقی برای ناآگاهان دانسته است و خود را بدان موظف کرده است، پس به طریق اولی ما نیز به آشنا ساختن مردم جهان با شعائر مقدس امام حسین علیه السلام و نشر و ترویج آن ها موظفیم. این، حق مردم دنیاست که از سعادت عزای حسینی بهره مند شوند. بی تردید فردای قیامت همگی ما در پیشگاه خدای متعال مسئولیم. اگر در آن روز وانفسا کسی گریبانِ من یا شما را بگیرد و بازخواست کند که چرا به او نگفتیم و حقیقت را برای او آشکار نکردیم، شکی نیست که پاسخی برای او نخواهیم داشت و نزد خدا و اهل بیت علیهم السلام خجل زده و سرافکنده خواهیم بود. هنگامی که دشمنان و قاتلان حضرت ابا عبدالله علیه السلام اگر ندانسته دست به این جنایت بزنند، چه بسا قاصر به شمار آیند، حتماً مردم جهان که با خیلی از حقایق دین و مذهبِ ما به ویژه با عاشورا بیگانه اند، قاصرند و وظیفه ی همگی ماست که حقایق را به گوش جهانیان برسانیم و حقیقت را نزد آن ها روشن گردانیم.

آغاز فاجعه

کارزار عاشورا با صف آرایی هر دو سپاه آغاز شد. آن سوی میدان دریایی از لشکریان از بیخ بن تا دندان مسلحِ عمر سعد که شمار آنان دست کم به سی هزار می رسید، و در این سو، حضرت امام حسین علیه السلام با یاران اندکشان ایستاده بودند.

یاران حضرت در تقوا و ایمان و وفاداری نوابغ و نوادر روزگار بودند و به فرموده ی معصوم، روزگار همچو آنان کمتر به خود دیده بود.

در اوانِ کارزار یکی از یاران حضرت عرض کرد: یابن رسول الله (صلی الله علیه وآله)، به من اجازه می فرمایید تیری بیندازم؟ حضرت فرمودند: «إنّی أکره أن أبدأهم بالقتال؛(6) من خوش ندارم که آغازگر جنگ با آنان باشم». در سخن حضرت در این نکته باید تأمل کرد که حضرت نمی خواهد جنگ را خود آغاز کند، ولی واقع آن که آنان با بستن راه به حضرت و محاصره ی او و یارانش جنگ را ناخواسته بر آنان تحمیل کردند. به عبارتی آنان آغاز کننده ی جنگ بودند. با این همه حضرت از این که او آتش جنگ را بیفروزد جداً پرهیز می کرد.

همین تک آموزه، جهانی معرفت و حکمت در خود نهفته دارد و ناشی از فرهنگی غنی و ژرف است که در صورت رساندنِ آن به مردم دنیا و شرح و بسط آن برای ایشان، جهانی را متحول خواهد کرد.

چندی نگذشت که ابن سعد با تیراندازی به سوی خیمه های سپاه حضرت، آتش جنگ را برافروخت. خدای متعال او را لعنت کند، هرچند لعنت برای آنان کم است و بی تردید خدای متعال بهتر از هر کس دیگر آنان را به سزای کردار ننگینشان خواهد رسانید.

کم سن و سال بودم و به مکتب خانه می رفتم و در آن هنگام کتاب اصول دین را می خواندم. در آن جا نوشته بود که بهشت و جهنم را خدا بر اساسِ عدالت خود خلق کرده است. آری، جهنم برای تعادل و ایجاد موازنه در دستگاه آفرینش خدا و بر اساس عدالت ورزی او برپا خواهد شد، به فرموده ی قرآن: «وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً؛(7) ما موکلان آتش را جز فرشتگان نگردانیدیم».

پس ساز و کار آفرینش جهنم، صرفاً برای برقراری عدالت و توازن در آفرینش خداست و خدای عادل البته همه ی افعالش بر اساس عدالت است.

ابن سعد لعنة الله علیه با پرتاب نخستین تیر به سوی خیمه های حضرت رو به جمعیت یاران خود کرد و گفت: نزد امیر، عبید الله بن زیاد شهادت دهید که من اول کسی بودم که تیر رها کردم. پس از او لشکریانش خیمه ها و یاران حضرت را تیرباران کردند. در آن هنگام امام حسین علیه السلام به اصحابش فرمود: «هذه رسول القوم الیکم؛ این ها فرستاده های قوم (دشمن) به سوی شماست».

این جمله را پیش تر آقا علی بن ابی طالب علیهما السلام در جنگ های صفین و نهروان فرموده بود، آن هنگام که به مصاف پیمان شکنان و متمردان می رفتند و بر طبق سنت خود جنگ را آغاز نمی نمودند، و پس از رها شدن نخستین تیرهای دشمن از کمان، این جمله را می فرمودند و با آن، رخصت نبرد به یاران خویش می دادند. امیرمؤمنان علیه السلام نیز با آن که خلیفه ی وقت بودند و با او دست بیعت داده بودند و بیعت خویش را شکستند و علیه حضرت لشکرکشی کردند، از آغازگر بودن در نبرد ابا داشت و تا دشمن دست به شمشیر نمی برد به یاران خود برای جنگ رخصت نمی داد.

پیامبر صلی الله علیه وآله در جنگ ها نیز به این شیوه پایبند بودند. لشکر مشرکان از مکه حرکت می کرد و به سوی مدینه می آمد. در اطراف مدینه حضرت به مصاف آنان می رفت، اما به اصحاب خود اجازه ی نبرد نمی داد تا هنگامی که دشمن خود جنگ را آغاز کند. هنگامی که مشرکان به سوی مسلمانان حمله ور می شدند، آن هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله نیز به یارانش اجازه ی دفاع می داد. ایشان نیز همواره اظهار می داشت که خوش ندارد آغاز کننده ی جنگ باشد.

توانایی های پوشیده و بالقوه ی شعائر حسینی

مرحوم آقا شیخ محمد حسین کاشف الغطاء یکی از مراجع صاحب نام تقلید در گذشته بود، ایشان در سال 1373 قمری دار فانی را وداع گفت. بنده ایشان را بارها در نجف اشرف و بعدها در کربلای معلی زیارت کردم. آن بزرگوار در یکی از کتاب هایش نوشته بود که یکی از علمای نصاری در بغداد به او گفته بود که شما شیعیان بلد نیستید از امام حسین علیه السلام چگونه استفاده کنید. ایشان می گفت که حضرت مسیح ما فضائل امام حسین علیه السلام شما را ندارد. هیچ یک از مصائبی که بر سر امام حسین علیه السلام آمد برای او پیش نیامد و جاذبه های امام حسین علیه السلام را نیز ندارد، با این حال چنان او و آیینش را در جهان تبلیغ کردیم که دنیا را پر از مسیحیت کردیم. اگر امام حسین علیه السلام مالِ ما بود در وجب به وجب کره ی زمین علم سیاه بر می افراشتیم و به یاد مظلومیت آن حضرت مردم را گرد می آوردیم و آن ها را به آیین خود فرا می خواندیم.

از این داستان دست کم هفتاد هشتاد سال می گذرد و مرحوم کاشف الغطاء شصت سال است که فوت کرده است. در آن روزگار آزادی در دنیا به اندازه ی زمانه ی ما وجود نداشت، جمعیت شیعیان به اندازه ی امروز نبود و این گونه در جهان پراکنده نبودند. دیگر این که رسانه های امروزی مثل ماهواره ها نیز هنوز در اختیار شیعیان قرار نگرفته بود. و از بسیاری امکانات و توانمندی های دیگر که امروزه شیعیان از آن ها برخوردارند، خبری نبود. حال که زمانه چنین تغییر یافته و اوضاع از هر حیث برای تبلیغ مناسب تر گشته، چرا نباید این هدف تحقق یابد؟

البته تلاش های انجام شده در خور تقدیر است، با این حال این واقعیت تلخ را نادیده نمی توان گرفت که این تلاش ها بسیار اندک است. توانمندی ها و امکانات شیعه در جهان بسیار بیشتر از این است. اگر این امکانات و نیروها در مسیر درست خود به کار رود، مسلماً نتایج و ثمرات فزاینده تری به بار خواهد آورد. مکنت مالی شیعه، جوانان صاحب ذوق و فاضل حوزه های علمیه و دانشگاه ها و بسیاری موقعیت ها و امکانات دیگر، امکاناتی هستند که به شیوه ی شایسته از آن ها بهره برداری نشده است. به این ترتیب می سزد که پس از این، جدی تر و بهتر از پیش این امکانات را به کار بست.

این شائبه را نیز باید از اذهان زدود که شعائر مقدس امام حسین علیه السلام به دهه ی عاشورا یا به همه ی محرم و نهایتاً تا پایان صفر محدود است. شعائر حسینی در تمام ایام سال جاری است. از این رو در تأسیس حسینیه ها و ماهواره های مذهبی باید همت خویش را دوچندان کرد؛ زیرا این ها پایگاه هایی برای برپایی و نشر شعائر حسینی است.

در این مسیر نباید تنگ نظر بود و به داشته ها و امکانات اندک خود فریفته شد.

واقعاً چرا نباید هزاران شبکه ی ماهواره ای به نام نامیِ امام حسین علیه السلام پذیرای برنامه های شعائری باشد؟ و چرا ایستگاه های رادیویی و تلویزیونی که پوشش جهانی دارند اندک اند و جوابگوی جمعیتِ میلیاردی بشر نیستند. اگر دلیل ضعف امکانات و بالا بودنِ هزینه ی راه اندازی و اداره ی آن هاست، که ـ الحمد لله ـ شیعیان متموّل در دنیا اندک نیستند و سرمایه های میلیاردی در اختیار دارند. جوانان باهوش و با بنیه ی علمی نیز در میان شیعیان فراوان هستند که از پس دانش و تکنولوژی آن بر می آیند. قطعاً این مهم با اندکی همت افزون تر و جدیت بیشتر میسر می گردد. البته باید مشکلات را در این راه تحمل کرد تا بتوان نتیجه ی لازم را به دست آورد. اندک نیستند شیعیانی که در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی به خاطر امام حسین علیه السلام و نشر شعائر او در حبس به سر می برند که از مکان و تعداد آن ها خبر دقیقی در دست نیست. این افراد را چه کسی باید پی جویی کند؟ جز من و شما نباید این وظیفه را بر دوش دیگران رها کرد. من و شمای نوعی، در هر گوشه از جهان باید در قبال این مشکلات احساس مسئولیت کنیم و در برطرف کردن آن ها نهایت توانِ خود را به کار بندیم.

موفقیت یقیناً حاصل می شود، ولی مرهون شکیبایی و پایداری است. کاری که امروز می کنیم، البته نتیجه ی آن فردا به ثمر نخواهد نشست. همان طور که هیچ تاجری سرمایه اش را به بازار نمی آورد که یک شبه سود کند.

گوشه ای از تاریخ مصیبت زده ی عراق

زحمت ها و مشکلات در کار تبلیغ دین، دور از انتظار نیست. در همین کشور عراق هم سن و سال های بنده به خوبی یادشان می آید که پیش از آن که کمونیست ها بر آن سلطه یابند، یعنی قبل از سال 1958 میلادی، خرید و فروش اسلحه آزاد بود. در اکثر شهرها مغازه هایی بود که در آن، سلاح سبک می فروختند و اغلب اسلحه نیز تعمیر می کردند. بنده خود به خاطر دارم در کربلای معلی در بین الحرمین ـ که سابق مانند امروز نبود و خیابانی وجود داشت که دو طرف آن پر از مغازه بود ـ یک مغازه ی اسلحه فروشی بود که سلاح هایش را آویزان کرده بود و تعمیرات اسلحه را نیز می پذیرفت. صاحب مغازه سیدی بود به نام سید ابراهیم که دو برادر دیگر داشت که یکی خیاطی می کرد و دیگری به خرید و فروش عتیقه مشغول بود. البته در چند جای دیگر کربلا نیز از این مغازه ها وجود داشت.

با انقلاب عبدالکریم قاسم و روی کار آمدن او، کمونیست ها دستشان در اداره ی امور مملکت گشوده تر شد. یکی از اقدامات که بلافاصله با گسترش سلطه ی کمونیست ها در عراق انجام شد جمع آوری اسلحه از دست مردم و منع خرید و فروش آن بود. به نظر آنان اسلحه نباید دست مردم باشد. زیرا ممکن است به زد و خورد بینجامد و موجب آشفتگی و نا امنی گردد. برای این منظور اخباری نیز از کسانی که در این زد و خورد با اسلحه کشته شده اند مدام پخش می کردند که درستی آن ها محلّ تأمل بود.

به هر حال با این بهانه به خلع سلاح مردم پرداختند و سلاح از دست مردم خارج شد و همه ی آن به دست کمونیست ها قرار گرفت. برای این منظور حتی شمار بسیاری را در یک روز شکنجه کردند که بازتاب آن در روزنامه های آن روزگار پیچید. اکنون اگر کسی پیگیری کند ممکن است بتواند به مطبوعات آن زمان دسترسی بیابد.

یکی از اقدامات سپاه کمونیست ها این بود که مخالفان خود را هرچند بر ضد آن ها اقدام نظامی نداشته اند، تظاهراتی راه انداخته بودند یا مطلبی بر خلاف آن ها گفته بودند دستگیر می نمودند. حکومت نیز حامی آن ها بود. یک شکنجه ی خیلی دلخراش و مذبوحانه ای که در حق مخالفان خود انجام می دادند این گونه بود که دست و پایشان را به بند می کشیدند و با مشت و لگد و سنگ و غیره به جان آن ها می افتادند و آن ها را می کشتند. این شکنجه ی فجیع نامش «سَحل» بود. حتی شعری به این مضمون در مجلات آن روزگار چاپ شد که بر سر زبان ها نیز افتاد: «ماکو مؤامرة إتصیر *** والحبال موجوده».

(هیچ توطئه ای تحقق نمی یابد تا هنگامی که بندها موجود است).

چند وقتی کمونیست ها بر عراق حاکم بودند و بسیاری را شکنجه دادند و خیلی ها را هم کشتند. سرانجام هنگامی که از عراق بیرون رفتند فهرستی از نام کسانی بر ملا شد که قصد آن داشتند آن ها را با «سَحل» شکنجه دهند. نام پانزده نفر از شخصیت های مشهور آن زمان در آن فهرست بود که از جمله مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم و مرحوم پدرم، آقا میرزا مهدی شیرازی رحمهما الله در میان آنان بود.

جرم این دو تن آن بود که در مجلات آن روزگار به نقل از ایشان نوشته شده بود که «الشیوعیة کفر» یعنی کمونیسم کفر و الحاد است. بنده خود این مطلب را در مطبوعات آن زمان خواندم.

پیرمردهای عراقی شاید هنوز به خاطر داشته باشند که در یکی از شهرهای عراق ـ که مرا از ذکر نام آن معذور کنید ـ چندین نفر را به «سحل» شکنجه دادند و عاقبت آن ها را پس از کشتن به چنگک های قصابی آویختند و گوشت تن هایشان را تکه تکه کردند. همه ی این جنایت ها برای تسلط بر مردم و استیلای فکری و مذهبی رخ داد.

وظیفه ی صیانت فرهنگ پرشکوه اسلامی

آیا این رفتارها شایسته ی کشور اسلامی است؟ آیا در سیره ی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام پیشینه ای برای این همه قساوت و بی رحمی یافت می شود؟ قطعاً خیر، مرور تاریخ تابناک آن دو بزرگوار تحسین هر کاوشگر و پژوهنده ای را بر می انگیزد. اما جای بسی تأسف است که این رفتارهای غیر انسانی در جهان در زیر لوای اسلام رخ می دهد. در زیر علم هایی که بر روی آن ها «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» نقش بسته است و عاقبت ننگ این رفتار به نام اسلام و مسلمانان تمام می شود.

البته که نمی توان از کنار این همه کج مداری و سیاهکاری به سادگی گذشت. هر مسلمان بیداردل و با وجدانی از شنیدن اخبار این فجایع به درد می آید. مقابله و رسیدگی به این همه جرم و جنایت و افشای بطلان عقیده و رفتار این جنایتکاران، مسلماً وظیفه ی همه ی ماست. چیزی نیست که تنها علما و یا صاحبان قدرت و ثروت را معطوف خود سازد. حتی کسانی که از مال چندان بهره مند نیستند می توانند اندک اندک، مبالغی را برای صرف رویارویی با این عقیده ی باطل جمع کنند. کسانی که از دانش بالایی برخوردار نیستند نیز نهایت توان خود را برای این هدف صرف کنند، تا با حرکتی عمومی، پیر و جوان و زن و مرد برای آزادسازی اسلام و آوازه ی آن از پلیدیِ این ناجوانمردان ـ که با کشتار و شکنجه چهره ای خشن و غیر انسانی از اسلام به جهانیان معرفی کرده اند ـ به پا خیزند.

تحمل مصائب در راه شعائر امام حسین علیه السلام

تحمل مشکلات یکی از شروط ناگزیر این کار است. چه اشکالی دارد که در راه تحقق آرمان های شیعی حبس کشید؟ چه پر افتخار است شکنجه دیدن در راه امام حسین علیه السلام! بنده خود به یاد دارم در مجلسی نشسته بودم که دو تن از عالمانی که بعدها به مقام مرجعیت رسیدند نیز حاضر بودند. این دو عالم جداگانه هر کدام برای عزاداری امام حسین علیه السلام حبس کشیده بودند. گفتگوی جالبی میان آنان درگرفت. یکی به دیگری می گفت: آن هنگام که شما را به حبس بردند من حاضر بودم. دیگری به او گفت: آیا چشمانت را نیز بستند؟ او گفت: خیر. آن یکی گفت: پس من برنده هستم؛ چون من چشمانم را هم بستند.

این مطالب در کلام ائمه ی طاهرین مسبوق به پیشینه است. از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام عبارتی به این مضمون منقول است که فرمودند: کسانی که در راه امام حسین علیه السلام صدمه می خورند و اذیت می شوند، خدای متعال آنان را اجر عطا می کند. و نیز در روایت مذکور است که «الأجر بقدر المشقة؛ پاداش [هر کاری] به قدر سختی [آن] است».

بنا به این روایت اگر در راه اقامه ی شعائر امام حسین علیه السلام به حبس و شکنجه گرفتار شویم، هر چند سخت و دشوار باشد، در نزد خدای متعال پاداش فراوان خواهیم داشت. بنده با کسی مواجه شدم که در این راه با دستگاه دِلر پاهایش را سوراخ کرده بودند. جای شکنجه را به من نشان داد. همانند این شکنجه ها و سخت تر از آن در زمان ائمه علیهم السلام هم بود، اما هرگز موردی در دست نیست که امام معصوم از زیارت جدشان، حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام منع کنند یا شرط عدم ابتلا را در عزاداری لازم بدانند. بلکه بسیار به زیارت ایشان تشویق می کردند و گریه می نمودند و برای زائران قبر جدّشان دعا می نمودند.

در کتاب شریف کافی، روایتی حضرت امام صادق علیه السلام از جدّش، امام سجاد علیه السلام نقل می کند که یکی از همسران امام حسین علیه السلام که در نقلی حضرت رباب، مادر حضرت سکینه است، پس از شهادت همسر گرامی اش یک سال بیشتر دوام نیاورد. زیرا در همه ی این مدت بسیار بر خواب و خوراک خود سخت می گرفت و بسیار بر مصیبت او می گریست. سرانجام چنان صدمه دید که در این راه جان داد. ناقل این روایت حضرت امام زین العابدین علیه السلام است و هرگز او را از این کار باز نداشت، و مثلاً از باب «وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ؛(8) با دستان خویش خود را به ورطه ی هلاکت میفکنید» او را از صدمه زدن به خود منع نمی کرد. البته که چنین نکرد و این گواه آشکاری بر درستی رفتارِ رباب است. دلیل آن نیز این است که حضرت ابا عبدالله استثنای عالم وجود است. شاید برخی از قواعد فقهی و شرعی نیز در خصوص او و اقامه ی شعائرش به ظاهر نافذ نیست و نمی توان با این سنجه ها در درستی یا نادرستی این عزاداری ها قضاوت کرد.

البته در این خصوص روایات دیگری نیز مؤید این مدعاست. ولی همین روایت که از زبان حضرات امامان همام، حضرت امام سجاد، حضرت امام جعفر صادق علیهما السلام نقل شده، تأیید آشکاری بر این قبیل عزاداری است، و بالاتر از آن ذکر فضیلتی است برای رباب، همسر امام حسین علیه السلام و تأیید آشکاری بر آن دست از عزاداری ها که ممکن است در آن عزادار اندکی نیز آسیب ببیند. مسلماً این کار خالی از اشکال است و زهی سعادت نصیب کسی که در راه اقامه ی عزای مولایش، امام حسین علیه السلام متحمل حبس شود یا آسیب ببیند، یا اموالش مصادره شود. هرچند بنده خود راضی نیستم که کسی در این راه گرفتار شود. و خدای متعال بارها کسانی را که به شعائر مقدس آقا امام حسین علیه السلام اهانت می کنند، لعنت کند. با این حال اجر و پاداشی که این عزاداران دارند مایه ی غبطه ی دیگران است.

در تاریخ بسیارند کسانی که برای امام حسین علیه السلام سرشان بریده شد و به خاطر بردن نام حضرت خانه ای را بر سر ساکنانش منهدم کردند. پیش می آمد که عاملان جور در جستجوی عزاداران حسینی از بالای دیوار خانه ها بالا می رفتند و ده ها مورد دیگر، اما حتی یک مورد وجود ندارد که امام علیه السلام به سبب این آسیب ها از عزاداری نهی کند. عزاداری حضرت در طول امامت حضرت امام سجاد علیه السلام تا دوران غیبت صغری و تا به امروز ادامه داشته است. و در همه ی این دوران ائمه مشوّق زیارت امام حسین علیه السلام و عزاداری برای ایشان بوده اند.

جایگاه شعائر حسینی در فقه شیعی

فقهای اسلام، کسانی که عمری را صرف فقه کردند، قائل به این نیستند که عزاداری و شعائر در زمان ائمه علیهم السلام بی سابقه بوده است. و در این صورت این کارها بدعت به شمار می رود. با این نگاه می توان گفت ضریح مقدس آقا امام حسین علیه السلام در زمان ائمه نبوده، گلدسته و گنبد و بارگاه حضرت در زمان ائمه هنوز بنا نشده بوده، می توان این ها همه را از جنس بدعت دانست! به این ترتیب باید از وهابیان تشکر کرد که ضریح حضرت امام حسین علیه السلام را تخریب کردند. یا بقیع را ویران کردند همه ی این بارگاه و مشاهد مشرفه در زمان ائمه نبوده اند؛ ولی اکتفا به این دلیل که در روزگار ائمه نبوده اند و بعداً بنا شده اند و بر این اساس آن ها را بدعت به شمار آورد، اندیشه ای خام بیش نیست.

این حرف ها هرچند بیشتر جنبه ی عوامانه دارد و دلیل آن در نزد اهل فن پیدا و بدیهی است، اشاره به آن خالی از فایده نخواهد بود. در کتاب عروة الوثقی که جایگاه مهمی در منابع فقهی دارد و همواره مطمع نظر فقها بوده است و شاید افزون بر صد فقیه بر آن حواشی عالمانه و سودمندی نگاشته اند، نوشته شده که «المشاهد کالمساجد». مراد از مشاهد بارگاه های مقدس ائمه طاهرین و اهل بیت معصومین علیهم السلام است. این ها حکم مسجد را دارند و همه ی احکام مسجد درباره ی آن ها نافذ است. حتی سردابی که حضرت ولی الله الأعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف در آن غیبت نمود نیز جزو مشاهد متبرکه جای می گیرد و حکم آن، همانند حکم مسجد است.

روایتی در دست نیست که تصریح کند «المشاهد کالمساجد» زیرا در روزگار ائمه مشاهد به هیأت امروزی موجود نبوده اند. این فتوا، حاکی از عنایت و اهمیت ویژه ی شعائر در نزد فقهاست؛ فقیهانی که عمر گرانمایه ی خود را صرف تدبّر در آیات و روایات نموده اند.

البته دقت و احتیاط ورزی فقها در بیان فتوا و نظرشان زاید الوصف است. در این خصوص بیان این خاطره تا حدودی راه و روش کار فقها و اهمیت فتوا و وسواس آن ها را در بیان فتاوی نشان می دهد.

پدر ما ـ خدا او و گذشتگان همه ما را غریق رحمت خویش گرداند ـ می فرمود که در جلسه ی استفتای مرحوم حاج آقا حسین قمی رضوان الله تعالی علیه افزون بر ده فقیه شرکت می کردند که عده ای از آنان بعدها به مقام مرجعیت رسیدند. اشخاصی همچون آیت الله میلانی و آقا شیخ کاظم شیرازی و پدر ما از این حلقه بودند. ایشان نقل می کرد که پای یک مسئله فقهی بیش از ده فقیه بالغ بر سه هفته هر شب جلسه تشکیل می دادند و درباره ی آن مسأله تبادل نظر می کردند. این مدت مدید و این جمعیت، همه به دلیل اهمیت حکم خداست و اینکه در روایت شریف آمده است: «المفتی علی شفیر جهنم؛(9) فتوا دهنده بر پرتگاه جهنم قرار دارد».

فتوا دهنده اگر اندکی خطا کند در جهنم می لغزد، مثل کسی که بر لبه ی جهنم ایستاده است، باید بسیار با احتیاط قدم بردارد. این گونه فقیهان در خصوص مسائل شرعی احتیاط می کنند.

گونه های شعائر

مشاهد مقدسه ی معصومان علیهم السلام جزو شعائر مقدس است؛ زیرا مالِ اهل بیت علیهم السلام و متصل به آنان است. حرم مطهر امام حسین علیه السلام و ضریح مبارک ایشان، شعائر مقدس حسینی اند. هر چیزی که ظاهر آن، تقدیس و تعظیم امام حسین علیه السلام باشد جزو شعائر مقدس ایشان است. گِل مالیدن به عمامه و صورت از شعائر مقدس امام حسین علیه السلام است. انسان در خیلی از مصائب این کار را نمی کند. پدرش اگر از دنیا برود یا دزد به خانه و کاشانه اش بزند دست به این کار نمی زند، اما ـ به جای خود ـ برای عزای امام حسین علیه السلام و برای تعظیم ایشان، گل به خودش می مالد. آیا این کار را نمی توان شعیره ی مقدس امام حسین علیه السلام به شمار آورد؟

شفا یافتگان به گِل امام حسین علیه السلام

این داستان درباره ی آیت الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه مشهور است که ایشان در روزگاری که در بروجرد به سر می برد از درد چشم رنج می برد. در روز عاشورا دسته های عزاداری به منزل ایشان می آمدند و برخی از روبروی در خانه ی ایشان می گذشتند. یک سال در روز عاشورا به رسم معمول دسته ای که به منزل ایشان می آمد آقای بروجردی اندکی از گلی که عزادار امام حسین علیه السلام به پیراهن خود مالیده بود برداشت و به چشمش مالید.

بنده بارها این داستان را از شاگردان آقای بروجردی شنیده ام. ایشان می گفتند که درد چشمان آقا از آن گل شفا یافت، به گونه ای که تا اواخر عمر مبارکش، در هشتاد و هشت سالگی، قرآن کوچک خود را بدون عینک مطالعه می کرد. با این توصیف آیا گل، شعیره ای مقدس نیست؟ قطعاً گلِ عزاداری حضرت، یکی از مظاهر شعائر و وسیله ای برای بزرگداشت عزای آن حضرت است. هر چیزی که در تجلیل و تعظیم امام حسین علیه السلام ظهور داشته باشد، شعیره ی آن حضرت است.

بماند که ده ها و بلکه صدها تن از فقهای اسلام درباره ی گِل مالی در عزای حضرت حکم به جواز و برخی به استحباب و عده ای نیز حکم به وجوب داده اند. اینان برگزاری این شعیره ی مقدس را واجب کفایی دانسته اند. اگر در طول سال هیچ کس این شعیره ی مقدس را انجام ندهد، ترک آن حرام و انجام دادنِ آن واجب است. این نظر عده ای از فقهاست که در کتاب های خود نیز آن را نوشته اند.

مرحوم پدر ما می فرمود که در جوانی به ناراحتی اعشی (شب کوری) مبتلا شدم. کسی که به این بیماری گرفتار می آمد روزها در زیر نور آفتاب می دید، اما شب ها هر چقدر چراغ و روشنایی باشد قادر به دیدن نبود. ایشان می فرمود که هر چقدر مداوا کردم سودی نبخشید. عاقبت قدری از تربت حضرت امام حسین علیه السلام را به نیت شفا خوردم و اندکی هم به چشمانم مالیدم و بر اثر آن شفا یافتم.

این ماجرا را من خود شاهد آن بودم. سابق در منازل برق نبود. خانه ی ما نیز برق نداشت. تابستان از گرما بر بالای پشت بام ها می خوابیدیم. پنکه و وسایل خنک کننده ای در کار نبود. منزل ما در جنوب غربی حرم آقا امام حسین علیه السلام قرار داشت. حرم آقا ابوالفضل در شمال شرق حرم امام حسین علیه السلام قرار دارد. از منزل ما تا حرم امام حسین علیه السلام مسافتی قریب به چهارصد متر بود؛ چیزی حدود نیم کیلومتر. شب ها که به پشت بام می رفتیم با آن که در میان ما جوان و نوجوان بود هیچ یک قادر به خواندن و تشخیص زمان از روی ساعت حضرت اباالفضل نبود. اما مرحوم پدر ما در پیری به وضوح عقربه ها را می دید و یک نگاه به ساعت می کرد از همان فاصله ی دور ساعت را می گفت. این نیز به برکت تربت آقا امام حسین علیه السلام است.

شبهه افکنی های بیماردلان کم سواد

با این همه کراماتی که درباره ی تربت امام حسین علیه السلام نقل است و شمار عظیمی از شفایافتگان با آن، جای بسی تأسف و مایه ی شگفتی است که برخی تشکیک می کنند و نمی توانند آن را باور کنند. چندی پیش شخصی که به خیال خود آدم با سوادی است درباره ی تعبیر «طین قبر الحسین» تشکیک می کرد و می گفت که خاک کربلا کجاست؟ و در کدامین روایت چنین چیزی درباره ی خاک کربلا ذکر شده و شبهاتی از این دست.

اولاً مگر هر چیزی در روایت ذکر شده است؟ آیا در روایات ما درباره ی ضریح آقا امام حسین علیه السلام چیزی آمده است؟ آیا کسی می تواند جرأت کند و ضریح آن حضرت را بدعت بداند؟ قطعاً چنین ادعایی را کسی نمی کند، مگر آنکه وهابی باشد و یا همانند آن شخصی که مطالبی درباره ی تربت در روایات خوانده بود و در این باره به طرح سؤالاتی می پرداخت و خاک کربلا را جز طین می دانست و می گفت: طین یعنی گِل. و دیگر این که از روایات آنچه موافقان نظریه ی تشفی با خاک کربلا و قداست آن بدان قائل اند، حاصل نمی شود. حال آنکه هنگامی که سخن از خاک می شود، گل آن نیز هست. این امری است بدیهی و شناخته شده که به کرات نیز کرامت و جلالت آن به تجربه ثابت شده است، بماند که در این خصوص روایاتی نیز از معصومان علیهم السلام در دست است.

تمام این ها شعائر مقدس امام حسین علیه السلام است و خوشا به سعادت آن که به تعظیم این شعائر برآید و زهی سعادت کسی را سزاست که در این راه زخمی بردارد یا متحمل ضرری گردد، حتی اگر به حبس و شکنجه نیز گرفتار شود یا اهانتی را متحمل گردد. مسلماً همه ی این آسیب ها در دستگاه امام حسین علیه السلام بی پاسخ نخواهد ماند.

تداوم اربعین

اربعین حسینی یکی از شعائر مهمی است که همه ساله در موسم اربعین در کربلا انجام می شود و مردم از سراسر جهان در آن شرکت می کنند. این جمعیت میلیونی و این مراسم گسترده که از کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی در آن حضور می یابند مقدمه ای است برای فراهم شدن سعادت بشر در آینده است. این کار گامی است در جهت نشر فرهنگ امام حسین و حضرت امیرمؤمنان علیهما السلام به جهانیان. پس سزاوار است که هرچه در توان داریم برای برگزاری با شکوه تر آن به کار بندیم. حتی اگر در این راه مقروض گردیم.

اربعین حسینی باید در همه ی جهان گسترده شود تا روزی فرا رسد که به برکت امام حسین علیه السلام این مضمون متواتر روایات «الاسلام محمدی الوجود وحسینی البقاء» یعنی وجود و تأسیس اسلام به برکت پیامبر بود و دوام آن با خون حسین علیه السلام جاودانه شد، تحقق یابد. اگر قصه ی عاشورا نبود چه بسا امروز من و شما مسلمان نبودیم. چراکه دشمنان در پی برچیدن آوازه ی اسلام و مسلمانی بودند. معاویه و پدرش ابوسفیان ـ خدا لعنتشان کند ـ ریشه ی این فساد را بنا نهادند و به گفته ی یزید ملعون: «لعبت هاشم بالملک فلا *** خبرٌ جاء ولا وحیٌ نزل»(10).

(بنی هاشم چند وقتی با ملک بازی کردند و حقیقت آن که نه خبری (از سوی خدا) آمده و نه وحیی نازل شد).

این عقیده ی صریح دشمنان اسلام است که نشان می دهد آنان یک لحظه نیز اسلام نیاورده بودند و تنها برای حفظ منافع خود اظهار مسلمانی می کردند. چیزی که عملکرد آنان در عاشورا مؤید آن بود.

امام حسین علیه السلام با خون خود اسلام را جاودانه کرد و اگر نبود این همه جانفشانی او و یارانش، امروز اسلامی نبود و شعار «لا اله الا الله» به کلی محو می شد. پس می سزد همگی آستین همت بالا زنیم و برای پر رنگ تر کردن شعیره ی اربعین حسینی هرکس هرچه در توان دارد به کار برد تا به مدد خدا و به برکت امام حسین علیه السلام این مراسم هر سال با شکوه تر از سال قبل اجرا گردد. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین

ــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج36، ص205.
2. مکاتیب الأئمة علیهم السلام، ج3، ص96؛ ناسخ التواریخ در احوالات حضرت سیدالشهدا علیه السلام، ج1، ص256.
3. اصطلاح «لا أعلم» را که در متون مذهبی به ویژه قرآن مستعمل است، ادب پژوهان به معنی «نیست» و عدم وجود چیزی دانسته اند. در قرآن کریم خدای متعال می فرماید: «أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ؛ آیا خدا را از آنچه در آسمان ها نیست آگاه می سازید» (سوره یونس، آیه18).
4. غایة المرام، ج2، ص320.
5. بحارالانوار، ج45، ص148.
6. الإرشاد، شیخ مفید، ج2، ص96.
7. سوره مدثر، آیه31.
8. سوره بقره، آیه195.
9. بحارالانوار، ج101، ص263.
10. امالی صدوق، ص231؛ احتجاج طبرسی، ج2، ص122.
 
مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی مدظله در بیانات خود در شام غریبان 1439 تأکید کردند که جوانان نامه ی امام حسین علیه السلام در جواب نامه ی معاویه را بخوانند و تأمل کنند. به این جهت در زیر به متن و ترجمه این نامه اشاره می کنیم:
«اما بعد: فقد جائنی کتابک تذکر فیه انه انتهت الیک عنی امور، لم تکن تظننی بها، رغبة بی عنها، وان الحسنات لا یهدی لها، ولا یسدد الیها الا اللّه تعالی. واما ما ذکرت انه رقی الیک عنی فانما رقاه الملاقون، المشاؤون بالنمیمة، المفرقون بین الجمع، وکذب الغاوون المارقون، ما اردت حربا ولا خلافا، وانی لا خشی اللّه فی ترک ذلک، منک ومن حزبک، القاسطین الملحدین حزب الظالم، واعوان الشیطان الرجیم. الست قاتل حجر، واصحابه العابدین المخبتین، الذین کانوا یستفظعون البدع ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر فقتلتهم ظلما وعدوانا، من بعد ما اعطیتهم المواثیق الغلیظة، والعهود المؤکدة، جراة علی اللّه واستخفافا بعهده؟
اولست بقاتل عمرو بن الحمق الذی اخلقت وابلت وجهه العبادة، فقتلته من بعد ما اعطیته من العهود ما لو فهمته العصم نزلت من شعف الجبال؟!
اولست المدعی زیادا فی الاسلام فزعمت انه ابن ابی سفیان وقد قضی رسول اللّه صلی الله علیه وآله ان الولد للفراش والعاهر الحجر ثم سلطته علی اهل الاسلام، یقتلهم ویقطع ایدیهم وارجلهم من خلاف، ویصلبهم علی جذوع النخل؟!
سبحان اللّه یا معاویة! کانک لست من هذه الامة ولیسوا منک. او لست قاتل الحضرمی الذی کتب الیک فیه زیاد، انه علی دین علی کرم اللّه وجهه ودین علی هو دین ابن عمه صلی الله علیه وآله الذی اجلسک مجلسک الذی انت فیه، ولو لا ذلک کان افضل شرفک وشرف ابائک تجشم الرحلتین رحلة الشتا والصیف، فوضعها اللّه عنکم بنا، منة علیکم؟!
وقلت فیما قلت: لا ترد هذه الامة فی فتنة وانی لا اعلم لها فتنة اعظم من امارتک علیها. وقلت فیما قلت انظر لنفسک ولدینک ولامة محمد وانی واللّه ما اعرف افضل من جهادک فان افعل فانه قربة الی ربی وان لم افعله فاستغفر اللّه لدینی، واساله التوفیق لما یحب ویرضی. وقلت فیما قلت: متی تکدنی، اکدک، فکدنی یا معاویة! فیما بدالک، فلعمری قدیما یکاد الصالحون، وانی لارجو ان لا تضر الا نفسک، ولا تمحق الا عملک، فکدنی ما بدالک واتق اللّه یا معاویة! واعلم ان للّه کتابا لا یغادر صغیرة ولا کبیرة الا احصاها. واعلم ان اللّه لیس بناس لک قتلک بالظنه، واخذک بالتهمة، وامارتک صبیا یشرب الشراب ویلعب بالکلاب ما اراک الا وقد ابقت نفسک، واهلکت دینک واضعت الرعیة، والسلام
». (الامامة والسیاسة، ج1، ص155 ـ 157؛ اعیان الشیعه، ج1، ص583؛ بحارالانوار، ج44، ص212).

«اما بعد، نامه تو به من رسید و یادآور شدی که اموری از من به تو رسیده که به گمان تو، سزاوار من نبوده است، همانا برای رسیدن به خوبی ها و توفیق، جز پروردگار عالم، کسی وجود ندارد. و اما آنچه از من به تو رسیده، سخن افراد چاپلوس و سخن چین است که تفرقه انداز و دروغگویان گمراه هستند من تصمیم به جنگ و مخالفت با تو را نگرفته ام و از این که جنگ با تو و حزب ظالم تو که یاران شیطان هستند، ترک کردم از خدای متعال خائف هستم. آیا تو قاتل حجر بن عدی و یارانش نیستی که عابد و متواضع بودند، آنها که بدعت ها را ناروا می شمردند، امر به معروف و نهی از منکر می کردند، بعد از آن که امان و عهد محکم دادی، به ناحق آنان را کشتی، با این عمل بر خدا جرأت کردی و عهد او را سبک شمردی. آیا تو قاتل عمر بن حمق نیستی؟
آن انسانی که در اثر عبادت، بدنش لاغر و صورتش زرد و نحیف شده بود، بعد از آن همه عهد و پیمان های محکم، او را هم کشتی به نحوی که اگر آهوان می فهمیدند از بالای کوه ها پایین می آمدند. آیا تو زیاد بن ابیه را به پدرت ابوسفیان ملحق نکردی در حالی که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود که فرزند برای صاحب بستر است و برای زناکار سنگ است؟
و او را بر مردم مسلط کردی که آنان را می کشد و دست و پایشان را قطع می کند و آنان را بر شاخه های درخت خرما آویزان می کند، سبحان اللّه! ای معاویه! گویا تو از این امت نیستی و این امت هم از تو نیستند؟
آیا تو قاتل حضرمیین نیستی که زیاد بن ابیه با تو مکاتبه کرد که اینان طرفدار علی علیه السلام هستند و دین علی همان دین پیامبر صلی الله علیه وآله است که تو امروز به جای او نشسته ای، اگر دین پیامبر نبود، شرافت تو و پدرانت همانند شرافت کوچ کنندگان در زمستان و تابستان بود که خداوند به خاطر ما بر شما منت نهاد و آن را برداشت. معاویه! در نامه ات نوشته ای که این امت را به فتنه نیندازم، ولی من فتنه ای را بالاتر از این نمی بینم که تو امیر بر این مردم هستی. باز گفته ای که مصلحت خود و دین و امت پیامبر صلی الله علیه وآله را در نظر بگیرم، به خدا قسم! من چیزی را بهتر از جنگ با تو نمی بینم که اگر این کار را انجام بدهم، مقرب درگاه الهی شده ام و اگر ترک کنم، از خدا استغفار می کنم و از خداوند آنچه موجب محبت و رضایت اوست، می طلبم. باز گفته ای که هر وقت من حیله کنم، تو هم حیله می کنی، پس معاویه هر چه می توانی حیله کن، به جان خودم قسم همیشه صالحین مورد حیله قرار می گرفتند و من امیدوارم که ضررش متوجه خودت بشود و اعمالت را نابود سازد.
معاویه! از خدا بترس که خدای متعال نامه اعمالی دارد که تمام اعمال صغیره و کبیره در آن ضبط است.
معاویه! خداوند فراموش نمی کند که چگونه اولیاء اللّه را به صرف گمان درباره آنان، آنان را کشتی یا دستگیر نمودی و پسرت (یزید) را که شراب می نوشد و سگ بازی می کند بر گرده مردم سوار کرده ای می بینم تو را که خود و اهل و دینت را نابود کرده ای و مردم را حقیر و کوچک شمرده ای. والسلام».
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.