LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"سلسله بیانات حضرت آیت الله العظمی شیرازی (کلام معرفت 3)"
تأثیر اعمال انسان بر عُمر او
کد 6894
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 28 تیر 1397 - 6 ذوالقعدة الحرام 1439
در حدیث شریفی از امام صادق علیه السلام آمده است: «من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالآجال و من یعیش بالإحسان اکثر ممن یعیش بالأعمار؛(1) کسانی که به سبب گناهانشان می میرند بیشتر از آنان اند که به سبب فرا رسیدن اجلشان می میرند. نیز کسانی که به پاس احسان های خود عمر می یابند، بیش از آنانی هستند که در عمر [مقدّر] خویش زندگی می کنند».

خدای متعال برای هر انسانی عمری مقدر فرموده است و اجلی که در علم ازلی اش ثابت و مشخص است و هنگامی که در رسد نه لحظه ای کم می شود ونه زیاد. اما در این روایت و بسیاری روایات دیگر از عواملی افزاینده و نیز کاهنده عمر آدمی یاد شده است. مواردی که عمر آدمی را افزایش می دهد یا باعث نقصان آن می شود بسیارند، اما این روایت به نحوی جامع همه آنهاست. «احسان» را مایه فزونی و «گناه» را عامل کاستی عمر دانسته است. اگر خدای متعال برای انسان عمری به فرضِ مثال پنجاه ساله مقدر فرموده است، احسان و کارهای نیک ممکن است آن را تا شصت و هفتاد سال یا بیشتر افزایش دهد. از آن سو، گناهان نیز ممکن است آن را به ده ها سال کاهش دهند. تا جایی که در برخی روایات آمده است که سی ساله را سه ساله می کند و سه ساله را سی ساله. به این معنا که سی سال ممکن است بر عمر شخصی افزوده شود یا از آن کاسته گردد. البته همه این موارد از باب مثال است و خدای متعال به عمر انسان و آنچه بدان افزوده و یا از آن کاسته می شود آگاه تر است.

مطلب دیگر اینکه موصول «من» که در این روایت به کار رفته است اشاره به عموم مردم دارد و به صنف خاص، یا جنس خاصی حصر نشده است. مرد و زن، کوچک و بزرگ، غنی و فقیر، سالم و بیمار، همگی مشمول این روایت هستند و می توانند با انجام کارهای نیک بر عمر خود بیفزایند و طبعاً بر اثر گناهان نیز از عمرشان کاسته می گردد.

با اندکی جستجو در اطرافمان نمونه های بسیاری می توان یافت از انسان هایی که عمرشان بسته به کردار نیک یا بد افزایش یا کاهش یافته است. در تاریخ و روایات نیز به موارد بسیاری اشاره شده است. از جمله این روایات روایتی است درباره یکی از اصحاب حضرت امام صادق و امام کاظم علیهما السلام به نام «شعیب قوفی». منصور دوانیقی پس از به شهادت رساندن امام جعفر صادق علیه السلام قصد آن داشت که امام کاظم علیه السلام را نیز به شهادت برساند. امام کاظم علیه السلام نیز مخفیانه و شبانه مدینه را به قصد مکه ترک گفتند. در مکه در خانه ای اختفا گزیدند و روزها از خانه بیرون نمی آمدند و تنها شب ها برای عبادت، مخفیانه به مسجد الحرام می رفتند و در آنجا به عبادت مشغول می شدند. مردم به جز عده اندکی از اصحابشان از جای ایشان بی خبر بودند. تعدادی از اصحاب حضرت به خدمت ایشان می رسیدند و حوائج مردم را به ایشان عرض می کردند. یکی از این افراد شعیب قوفی بود که افتخار مصاحبت امام صادق علیه السلام را داشت و از یاران خوب امام کاظم علیه السلام بود.

شعیب نقل می کند که روزی در خدمت امام کاظم علیه السلام بودم که حضرت فرمود: فردا در مسجد الحرام به هنگام طواف شخصی را می بینی با فلان مشخصات ـ که حضرت مشخصات آن شخص را به او گفت ـ اگر از تو مسائلی پرسید، به او پاسخ بده و اگر خواست که نزد من بیاید او را بیاور.

از روایت معلوم می شود که آن شخص در مجموع از خواص بوده است که نعوذ بالله گرفتار فریب و نیرنگ شیطان شده بود. انسان نباید از فریب ها ونیرنگ های شیطان ایمن باشد، هر قدر هم خوب باشد از فریب های نفس امّاره به سوء باید بر حذر باشد. همین طور که قرآن کریم تأکید بر حذر فرموده است، انسان نیز باید هم به خدای تبارک و تعالی پناه ببرد و هم بر حذر باشد.

شعیب می گوید: فردای آن روز در مطاف آن شخص را دیدم و از من مسائلی پرسید و پاسخ آنها را به او دادم. از حضرت پرسید، به او گفتم: بیا با هم نزد ایشان برویم. او را نزد حضرت بردم. حضرت هنگامی که او را دید از او پرسید. برادرت کجاست؟ آن شخص پاسخ داد: در راه مکه او در جایی ماند و من آمدم. حضرت داستان سفر آن دو برادر را برایش گفت. فرمود به فلان مکان که رسیدید با هم دچار اختلاف شدید و به یکدیگر ناسزا گفتید و قهر کرده، از هم جدا شدید.

از این رو بنا شد که ملک الموت هر دوی شما را قبض روح کند؛ چراکه با این گناه اجلتان نزدیک شد. تو در راه که می آمدی در فلان مکان به عمه ات سر زدی اما برادرت پیش از آنکه به نزد خانواده اش برگردد، در آنجا مُرد. صله رحمی که انجام دادی موجب شد عمرت ادامه یابد.

در آنجا آن شخص از حضرت پرسید که چه مقدار از عمر من باقی مانده است؟ حضرت فرمود: بیست سال.

راوی نقل می کند که همان شخص را سال دیگر در حج دید و آن شخص به او خبر داد که برادرش پیش از آنکه به نزد خانواده اش برگردد، مُرد.

شایسته است که فرد در هنگامی که خشم بر او مستولی می گردد، از دشنام دادن به دیگران پرهیز کند، حتی اگر طرف مقابل او را دشنام دهد؛ چراکه موجب قطع رحم خواهد شد که در روایات بسیار از آن نهی شده است. دیگر اینکه هیچ گاه از وسوسه شیطان ایمن نباشد. انسان هر قدر خوب و مؤدب باشد باید از شر شیطان و نفس اماره به خدا پناه آورد. همواره در حضور خدا بودن شرط لازمی برای حفظ خویش از وسوسه های شیطان است. دیگر به توبه و التجا آوردن به خدای متعال از گناهان نیز توصیه بسیار شده است. استغفار و ادای حقوق مردم از شرایط توبه است.

انسان همواره توقع خوبی و احسان از دیگران دارد. پس شایسته است که در این کار پیشگام باشد و نسبت به خویشان و اقران خود نیکوکار و نیک رفتار باشد. اینها همه موجب افزایش عمر انسان می شود. عمر موهبتی است که خدای متعال به بندگانش داده است که در طی آن بر کارهای نیک بیفزایند و از کارهای بد خویش توبه کنند. پس یک روز از عمر نیز در بهبود حال بنده و ارتقای مقامش مؤثر است.

حاصل سخن اینکه باید در عمل به این روایت از هر دو سو (احسان کردن و پرهیز از گناهان) تصمیم جدی گرفت و از این روایات درس آموخت.

در آخر اینکه اجل انسان بر او پوشیده است و هنگام فرا رسیدن به قدر چشم برهم زدنی به او مهلت نمی دهد. از امام معصوم علیه السلام پرسیدند که چرا چشمان برخی مرده ها باز می ماند ولی برخی بسته است؟ حضرت فرمودند: هنگامی که اجل آدمی فرا می رسد، به قدر یک پلک زدن هم به تأخیر نمی افتد. از این رو مرده فرصت چشم بر هم نهادن نخواهد داشت. پس باید به آنچه موجب تغییر مدت عمر آدمی می شود، توجه بسیار کرد.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. امالی طوسی، ص305 (چ: قم، مؤسسة البعثة، 1414ق).
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.