LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"سلسله بیانات حضرت آیت الله العظمی شیرازی (کلام معرفت 4)"
سرمشق فضیلت ها
کد 6957
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 11 مرداد 1397 - 19 ذوالقعدة الحرام 1439
خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛(1) قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست».

در لغت عرب لام تأکید «لَقَدْ» برای قسم به کار می رود. خدای تبارک و تعالی البته نیازی ندارد که برای بندگانش قسم یاد کند و همان گونه که روشن است این قسم فقط برای تأکید مطلب است. حرف «قد» نیز برای تحقیق است و تأکید. «کَانَ» جمله فعلیه نیز بیانگر استمرار است، که آن نیز بار تأکیدی دارد. در مجموع این همه تأکید در الفاظ این آیه شریفه برای پافشاری بر این موضوع است که خدای متعال رسول گرامی اش را برای بندگانش نمونه و الگو قرار داده و انسان را به پیروی از او سفارش کرده است.

از این رو گفتار و کردار (قول و فعل) پیامبر صلی الله علیه وآله و همینطور تقریر او برای ما حجت است یعنی آن را سرمشق رفتار و افعال خود قرار می دهیم. مفهومِ قول و فعل روشن است. اما تقریر یعنی چه؟ مقصود از تقریر پیامبر این است که هرگاه کسی در حضور پیامبر سخنی بیان کند یا کاری انجام دهد و پیامبر آن سخن یا رفتار را رد نکند و از آن باز ندارد، نشان از درستی آن یا دست کم بی اشکال بودن آن است. البته تقریر شرایطی نیز دارد که در کتب علمی به تفصیل بیان شده است.

اسوه

خدای متعال در این آیه، پیامبر صلی الله علیه وآله را «اسوه» یعنی مقتدا نامیده است تا مردم از هر صنفی از فقیر و غنی، عالم و بی سواد، زن و مرد از او یاد بگیرند و او را در همه امور زندگی سرمشق و الگو قرار دهند. این مطلب عرض عریضی است و امور عبادی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و شئون فردی زندگی آدمی را دربر می گیرد. انسان در تعامل با خود و دیگران و خدای خود لاجرم نیازمند الگویی موفق است که خدای متعال، پیامبر صلی الله علیه وآله را به این منصب تعیین فرموده است. پس شایسته است که انسان ها به قدر توان خود به قول و فعل و تقریر پیامبر عمل کنند و این مستلزم اراده و تصمیمی جدی است.

مطالعه میراث حدیثی به جا مانده از معصومان علیهم السلام سرمشق های بسیاری از زندگی پیامبر صلی الله علیه وآله به دست می دهد. یکی از این سرمشق های اجتماعی روایتی است که در عمده کتب حدیثی نقل شده است.

این روایت با اسناد معتبر به تواتر در اصول اربعه شیعه گزارش شده است و عالم جلیل القدر، شیخ صدوق رحمة الله علیه در اثر گرانسنگ خود «من لا یحضره الفقیه» که مهم ترین اثر اوست آن را ذکر کرده است.

این روایت ـ که از امام محمد باقر علیه السلام، و در برخی اسناد از امام صادق علیه السلام نقل شده ـ از این قرار است:

حضرت در میان جمعی از اصحاب خود نشسته بود که شخصی خدمت ایشان رسید و اظهار نداری کرد و از پیامبر چیزی طلبید؟ پیامبر که گویی خود چیزی نداشت به سوی اصحابش رو کرد و گفت: کسی به من قرض می دهد؟ یک نفر از انصار عرض کرد: بله، من می دهم. پیامبر به او فرمود که چهار وسق(2) خرما به او بدهد. در اینجا سخن از «تمر» شده که همان خرمای خشک است. خرمای تر که آن را در عربی «رطب» می نامند دوام چندانی ندارد. اما تمر یا همان خرما[ی خشک] را تا یک سال و در مواردی بیشتر نیز می توان نگاه داشت. از این رو خرمای خشک، نوعی غذای متداول بوده است که مردم آن را به عنوان قوت خود نگهداری می کردند.

پیامبر فرمود: چهار صاع (قریب به هشتصد کیلو) خرما به آن شخص بدهند. از برخی روایت ها چنین برمی آید که این مقدار تمام دارایی او بوده است و چیز چندانی برای او (دهنده خرما) باقی نمانده است؛ زیرا پس از چندی آن شخص نزد پیامبر باز می گردد و عرض می کند: یا رسول الله، قرضی که از من کردید و آن را به آن شخص سائل دادم چه شد؟ پیامبر فرمود: «یکون ان شاء الله» به این معنی که الآن ندارم و هنگامی که به دستم برسد، آن را پرداخت خواهم کرد. بار دیگر زن آن شخص از او خواست که طلبش را از پیامبر باز پس گیرد. دوباره خدمت پیامبر آمد و طلبش را خواست. اما پیامبر همان پاسخ قبلی را داد: «یکون ان شاء الله». مرتبه سوم خدمت پیامبر رسید و پیامبر همان پاسخ را تکرار کرد: «یکون ان شاء الله». و در نقلی دیگر آمده است که فرزندش از گرسنگی به او شکایت کرد و مجبور شد برای طلب دینش به پیامبر مراجعه کند. پیامبر فرمودند «یکون ان شاء الله». عرض کرد یا رسول الله «متی یکون؟». به هر حال پیامبر به اصحاب رو کرد و فرمود: آیا کسی هست که به من قرض دهد؟ یکی از اصحاب گفت: آری. پیامبر از او خواست که هشت وسق به او خرما دهد. آن انصاری عرض کرد: من چهار وسق به شما قرض داده ام. حضرت فرمود: چهار وسق دیگر نیز ایضاً. آن صحابی هشت وسق به آن مرد داد.(3)

حال اینکه این هشت وسق را پیامبر چه زمانی پس دادند اطلاعی در دست نیست. اما فشرده سخن اینکه این رفتار و منش پیامبر به فرموده قرآن کریم برای ما درس آموز است و باید آن را سرمشق خود در زندگی قرار دهیم.

عبرت هایی چند از این روایت

نخست اینکه همان طور که برای خودمان در وقت احتیاج قرض می کنیم، برای دیگران هم همین طور عمل کنیم. در بین هزار نفر چند نفر این گونه عمل می کنند؟ در این زمان اگر هم هست و کم است ما سعی کنیم از همان ها باشیم. قرآن کریم تشویق فرموده است که از پیامبر خدا یاد بگیریم. انسان در حدّی که می تواند و شرایطش را دارد باید پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را اسوه قرار دهد.

در کتب فقهی یک اصل عام است که «یکره الدین» که این اصل هم تابع روایات و احادیث شریفه است. اصل قرض مکروه است اما فی نفسه یعنی گاهی به سبب مزاحم هایی این امر واجب یا مستحب می شود که این استحباب غالب بر کراهت می شود و در وقت کسر و انکسار بین مکروه و مستحب کراهت آن از بین می رود.

اما چیزی که در روایات قابل مشاهده است این است که پیامبر وقتی به شهادت رسیدند، مقروض از دنیا رفتند، شاید از مجموع روایات برداشت شود که در مدینه پیامبر غالباً مقروض بودند. آنقدری که نیاز داشتند نزدشان موجود نبود و بنا بر معجزه هم نبوده است، در نتیجه قرض می کردند.

نیز در روایات وارد شده است که امیرمؤمنان، امام حسن مجتبی، امام حسین، امام سجاد و چند تن دیگر از اهل بیت علیهم السلام وقتی از دنیا رفتند مقروض بودند.

پیامبر خدا و امیرمؤمنان صلوات الله علیهما وآلهما رئیس حکومت بودند و وقتی شهید شدند مقروض بودند. در تاریخ جایی را پیدا می کنید که رئیس حکومت مقروض از دنیا برود؟ آن هم مقروض برای مردم!!!

بله، می گویند فلان رئیس حکومت مُرد و مقروض بود اما مقروض بود چون قصرهای میلیاردی برای خودش ساخته بود، نه اینکه قرض برای دیگران بکند و خودش چیزی نداشته باشد.

سؤال اینجاست که با وجود این مبنا چه اشکالی دارد که ما نیز وقتی از دنیا می رویم مقروض باشیم یعنی قرضی که برای کار خیری بوده است.

بنده مکرر شنیده و دیده ام کسانی از علما و مراجع برای رفع حاجت مردم مقروض از دنیا رفته اند، در تاریخ هم نام بعضی از آن ها در کتاب های تراجم علما وارد شده است.

وقتی مرجع تقلیدی از دنیا رفته در حالی که مقروض بوده است و خانه محل سکونتش هم اجاره ای بوده، این بدان معناست که آن خانه ملک او نبوده تا با فروختن آن دینش پرداخت شود. رفتار مراجعی که این گونه عمل می کردند تأسی به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بوده است. پس شایسته است هر انسانی تصمیم بگیرد در اندازه خودش برای کمک به فامیل، آشنا، همسایه و... قرض کند.

متأسفانه این چه واقعیتی است که در میان مسلمانان نعوذ بالله شایع است که کمتر کسی به شخص نیازمندِ قرض، قرض می دهد؟ البته همه این هایی که قرض می کنند توانایی باز پس دادن قرض را ندارند، انسان مگر صدقه نمی دهد؟ این را هم صدقه حساب کند.

انسان چگونه در وقت احتیاج خود برای رفع نیازش قرض می کند و احتیاجش را برطرف می کند. یعنی انسان دیگران را هم مثل خودش حساب کند و «أحبّ لأخیک ما تحبّ لنفسک». غالباً انسان برای احتیاجات خودش اگر توانایی نداشته باشد قرض می کند، حال برای احتیاج دیگران هم قرض کند.

آیا انسان وقتی برای خودش قرض می کند، اطمینان دارد که وقت پس دادن صددرصد توانایی پرداخت کردن را دارد؟ نه اطمینان را ندارد و گاهی زمان پرداخت از جایی دیگر قرض می کند که قرض اول را پرداخت کند. برای قرض گرفتن برای دیگران هم همین گونه عمل کند. این یک عبرت است. اسوه بودن پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را که قرآن کریم می فرماید یاد بگیریم و همان گونه که حضرت عمل کردند انسان هم عمل کند.

دوم: پیامبر به آن مستمند قریب به هشتصد کیلو خرما داد، و این مقدار نسبتاً زیادی است و شاید قوت سال یا بخش عظیمی از یک سال اوست. توقع آن می رفت که پیامبر ـ همانند بسیاری از بخشش های امروزی ـ مبلغی خرما ـ چیزی در حدود ده، بیست کیلو ـ به آن فقیر می داد تا نیاز چند روز او را برآورد، نه چنین حجم بالایی که شاید تا یکسال نیاز آن شخص را برمی آورد.

آری، رفتار سرمشق گونه پیامبر برای ما حامل این پیام است که کمک کردن به فقیر نه تنها برآورده کردن نیازهای جزئی او بلکه در حدّ غنی ساختن اوست. در روایتی از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چه اندازه به فقیر از زکات داده شود؟ حضرت فرمود: [پدرم] امام محمد باقر علیه السلام می فرمود: «إذا أعطیته فأغنه؛(4) آن گاه که به او کمک کردی، او را غنی ساز».

«غنی» از منظر شرع غنای یک سال است، به این معنی که غنی قوت یک سال خود را دارد. پس شایسته است که فقیران را نه در حدّ وعده ای غذا کمک کرد، بلکه آن ها را بی نیاز ساخت تا از این رهگذر فقیر هر روز نیاز خود را در نزد کسی افشا نکند و بتواند امور زندگی خود را سامان بخشد.

انسان تهیدست باید در رفع احتیاج خود اندیشه کند و چاره ای برای رفع تهیدستی خود بیابد. کمکی چنین بزرگ که به غنای یکساله او می انجامد گویای این نکته است که از رهگذرِ این کمک، فقیر در کار و کسب خود چاره اندیشی کند و به آن رونق بخشد.

سوم: ربا در اسلام حرام است، اما فضل یعنی اضافه پس دادن قرض امری ستوده و مستحب است. اگر کسی قرضی از کسی گرفت و آن کس با او شرط کرد که مبلغی اضافه باز پس دهد، حرام است. اما دین اسلام و سنت پیشوایان ما سفارش کرده اند که به هنگام پس دادن قرض مبلغی اضافه پرداخت شود. همان سان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هنگام ادای قرض صحابی نخست، دو برابر بدهی اش به او باز پس داد.

جامعه اسلامی

تک تک افعال و اقول و تقاریر پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله در خور تأمل و پیروی است. برای تحقق آیه شریفه «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» باید فرهنگ پیروی از پیامبر را در جامعه رواج داد. یعنی سرمشق ها و نکات درس آموز زندگی پیامبر نیاز به تبلیغ و تشویق به عمل کردن به آن ها را دارد. رساندن این نکات به دیگران وظیفه همگانی است. تبلیغ در امور واجب و حرام، حکم واجب کفایی را دارد و در امور مستحب و مکروه جنبه استجاب. به هر روی، گسترش فرهنگ اخلاقی نبوی در جامعه موجب می گردد که اگر در میان هزاران نفر تنها ده نفر آن را بپذیرند و به کار گیرند، هم چون ثواب اعمال آن ها در نامه اعمال مبلّغ ثبت می گردد. و از آن سو کسی که از رفتار و منش پیامبر روی بر می گرداند به واسطه تبلیغ، حجت بر او تمام می شود و در درگاه خدای متعال عذری از او پذیرفته نخواهد بود.

گسترش فرهنگ نبوی و سیره زندگانی آن بزرگوار از نیازهای مبرم عصر حاضر است، چه پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «یأتی علی الناس زمان... لا یبقی من الایمان الاّ اسمه و من الاسلام الاّ رسمه؛(5) روزگاری بر مردم فرا می رسد که... از ایمان جز نامی و از اسلام جز نقشی باقی نخواهد ماند».

رفتارهای اسلامی یک جنبه عمل کردن دارند و دیگری ممارست بر آن و همه گیر شدن آن عمل. پس انسان تصمیم بگیرد برای احیای اسلام حقیقی راه و روش پیامبر را که مبیّن اسلام واقعی است به همگان معرفی کند.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره احزاب، آیه21.
2. «وسق» به فتح و کسر اول و سکون دوم، وسق معادل 60 پیمانه است.
3. قرب الاسناد، ص44؛ وسایل الشیعه، ج9، ص435.
4. مرآة العقول، ج16، ص86، حدیث سوم.
5. جامع الأخبار (للشعیری)، (چاپ نجف، حیدریه)، ص129.