LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"مشروح بیانات حضرت آیت الله العظمی شیرازی در گردهمایی بزرگ مبلغان؛"
رمضان العظیم، ماه عزم و سلامت
کد 8614
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 19 خرداد 1398 - 5 شوال المكرّم 1440
مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در آستانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان، در شامگاه چهارشنبه 11 اردیبهشت ماه 1398 (25 شعبان المعظم 1440) سخنانی را در حضور جمعی از علما، فضلا و مبلغان ایراد فرمودند که مشروح بیانات مرجع عالیقدر بدین شرح می باشد:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
با عرض ادب به مقام شامخ و رفیع ولایت عظمی و امامت کبری حضرت بقیة الله الأعظم، مهدی موعود صلوات الله وسلامه علیه وعجّل فی فرجه الشریف و با آرزوی تحقق وعده دیرینه ایشان و ظهور پر سرور حضرتش، ماه مبارک رمضان را که در پیش داریم برای زاری و تضرع به درگاه ربوبی فرصتی مغتنم می‌شماریم و همگی، مؤمنین و مؤمنات، سر به آستان الهی گذاشته و تعجیل در ظهورش را از خدای تبارک وتعالی عاجزانه می خواهیم تا هر چه زود‌تر بشر از بلایای دنیا و آخرت نجات یابد.

یک ماه به جای یک سال

در خصوص ماه مبارک رمضان سخنان ارزشمند فراوانی از اهل بیت علیهم الصلوة والسلام در دست است. یکی از آن ها روایت صحیحی است که هشام بن سالم از حضرت امام صادق صلوات الله علیه نقل کرده است. حضرت در سخنی در عین اختصار اما بلیغ و استوار فرموده‌اند: «إذا سلم شهر رمضان سلمت السنة؛ اگر ماه رمضان به سلامت سر شود، [همه] سال به سلامت سپری خواهد شد».

لغت عرب انباشته از کنایات و صنایع بلاغی است. سخن بالا نیز به کنایه است؛ چیزی مثل موضوع ظرف و مظروف. هنگامی که در عربی می‌گویند: «جری النهر»، نهر که جاری نیست و منظور آب آن است که جریان دارد. قرآن کریم و روایات و فرمایش‌های اهل بیت علیهم السلام نیز فراوان کنایه دارد. یکی از آن ها همین سخن حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است که در طلیعه بحث بدان اشاره شد و محور موضوع این نوشتار است. منظور از «اذا سلم شهر رمضان» البته ناظر به سلامت دین و سالم ماندن از آفت‌های دین همچون شهوت و وسوسه‌های شیطانی است.

خدای متعال به انسان عقل موهبت کرده تا درست را از نادرست تشخیص دهد، و مضافاً بر آن، کتاب‌های آسمانی و انبیا علیهم السلام را نیز برای راهنمایی و پشتیبانی عقل فرستاده است. آن یکی (عقل) حجت باطنی است و این دیگری (رسولان) حجت ظاهری است. از طرفی «نفس» در وجود انسان به بدی و گناه میل دارد: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ؛ چراکه نفس قطعاً به بدی امر می ‌کند». از این رو انسان همواره گرفتار اوامر ناشایست نفس خویش همچون شهوت و غضب و حبّ دنیا و امور مادی است.

پس خدای متعال از طرفی این توان را به او داده که درست را از نادرست و شایسته را از ناشایست تشخیص دهد: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ؛ بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است». خدای ذوالجلال در هر فرد به قدر گنجایشش از این شهوات آتش افروز قرار می‌دهد «لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ؛ تا بنگریم چگونه رفتار می ‌کنید».

در اینجا مخاطب «سلم» ما و شما هستیم و این سلامت به قراین نظایر آن در دیگر سخنان اهل بیت علیهم السلام مربوط به سلامت در دین است؛ همان گونه که در روایات مشهوری که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در آستانه ماه مبارک رمضان آمده است. در آن روایت حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله به حضرت امیرمؤمنان علیه السلام بشارت ضربت خوردن و شهادت در ماه مبارک رمضان می‌دهد و حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیه از ایشان می‌پرسد: «أفی سلامة من دینی؛ آیا [این حادثه] در حالی روی می‌دهد که دین من سالم است؟» و پیامبر صلی الله علیه وآله به او می‌فرمایند: «آری». پس، از این روایت و بسیاری روایات دیگر پیداست که مقصود از سلامت در روایت مذکور در اول بحث سلامت دین و ایمان است.

کسی که ماه مبارک رمضان را به سلامت از گناهان و لغزش‌ها سپری کند، بنا به روایت مذکور بقیه سال نیز از بند شهوات و حبّ دنیا و دیگر گناهان در امان خواهد بود. البته این مطلب چندان دور از انتظار نیست؛ زیرا به فرموده اهل فن: «قیاساتها معها». با‌ اندک مقایسه و تدقیق در آن دلیل این امر آشکار است. کسی که یک ماه بر شهوات و نفس اماره‌اش بکوبد و مجال سرکشی و طغیان را از آن‌ها بگیرد، طبیعی است که نفس او رام گشته، در بقیه ماه‌های سال بهتر از او فرمان خواهد برد. چنین کسی اصطلاحاً زمام نفس خویش را در دست گرفته و فشار شهوات بر او کمتر خواهد شد. چنین شخصی اگر زمانی دوباره گرفتار نفس خود شود، با التماس کردن و التجا بردن به درگاه الهی راحت‌تر توبه خواهد کرد و زودتر رضایت پروردگارش را کسب خواهد نمود.

پس عزم و اراده انسان چه می شود؟

ماه مبارک رمضان به سان مقدمه‌ای برای تهذیب و مرکزیتی برای آن است و از آن در زبان ائمه علیهم السلام به بهار تعبیر شده است. البته این بهار صرفاً در نماز و تلاوت قرآن و خواندن ادعیه‌ای چون دعای أبوحمزه ثمالی و دعای افتتاح و زیارت ائمه معصوم علیهم السلام نیست. بلکه همه اینها مقدمه‌ای است برای امری مهم‌تر و آن سالم ماندن از گناهان است. سلامت از هوا نمی‌آید و مقدمات و تمریناتی دارد که انسان برای تحصیل آن البته باید کارهایی انجام دهد.

ابوحنیفه به حضرت امام موسی کاظم علیه السلام که در آن زمان کم سن و سال بوده است می‌گوید: بنده‌ای که گناهی مرتکب می‌شود، آیا [عامل و سبب] این معصیت خداست؟ خدا او را به این کار وادار کرده است؟ بنده در این گناه بی‌اختیار بوده یا به اختیار خودش تن به این کار داده است؟ سپس گفت: اگر معصیت به اختیار و در حیطه قدرت خداست پس چرا خدا بنده را بر معصیتش کیفر می‌کند و اگر معصیت از خود بنده است پس این چه خدایی است که حرامی را معلوم کرده ولی نمی‌تواند بنده‌اش را از ارتکاب آن بازدارد؟ یا اینکه عملی را واجب کرده ولی نمی‌تواند بنده‌اش را به انجام دادن آن وادارد؟

حضرت چنین پاسخ داد: معصیت از جانب بنده است و اوست که مرتکب این کار شده است؟ اما خدای متعال خواسته است که بنده‌اش مختار باشد. خدای متعال بندگانش را آزاد آفریده تا معلوم گردد چه کسی گناه می‌کند و چه کسی خود را از گناه نگه می‌دارد و چقدر خدا را نافرمانی می‌کنند و چه‌اندازه فرمانبردارند. پس این ما هستیم که مقدمات سلامت خویش را از گناهان باید تأمین سازیم.

حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در فرمایش دیگر فرمودند: «أین عزمة؛ پس عزم و تصمیم [انسان] کجاست؟».

چرا نتوانیم عزم داشته باشیم؟! حال که خدای متعال در ماه مبارک رمضان فرصتی برای تحقق سلامت دینی ما فراهم کرده، چرا هر یک از ما نسبت به خویش عزممان را در ترک معصیت و تربیت نفس جزم نکنیم؟ خدای متعال به هر مرد و زن مؤمن و جوان و نوجوان و پسر یا دختر، بصیرت عطا کرده است، آن گونه که در آیه مبارکه می‌خوانیم: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ؛ بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است».

خدای متعال به همه، آن اندازه بصیرت و آگاهی داده که بتوانیم در کارهای خود نیک بنگریم و درست را از نادرست تمییز دهیم. پس سزاوار است که عزم خود را جزم کنیم و در این ماه مبارک در هر کجا که به سر می‌بریم وعده سلامت خدای متعال را تحقق بخشیم. قطعاً سلامت وعده داده شده در کلام حضرت امام صادق علیه السلام بسته و گره خورده به عزمی است که حضرت امام موسی کاظم علیه السلام بدان سفارش نمودند.

پس فرصت فرخنده این ماه مبارک را از دست ندهیم و با عزم و تلاش در تحصیل سلامت دین و ایمان خود بکوشیم. نیز هرکه کار خوب انجام دهد شایسته تشویق ماست تا زمینه را برای خود و دیگران آماده‌تر کنیم. اگر در این راه با دشواری و سختی دست و پنجه نرم کنیم، البته سزاوار است. طبیعی است کار ساده‌ای نیست و دشواری‌های خود را به همراه دارد. از کسی در امتحان دانشگاه سؤال دو ضرب در دو، پرسیده نمی‌شود. چنین سؤالی به سال‌های اول ابتدایی بر می‌گردد. اگر امتحان، دشواری نداشته باشد که نمی‌توان آن را امتحان نامید.

گوشه ای از محنت های رسول اکرم صلی الله علیه وآله

خدای تبارک وتعالی از ابتدای آفرینش انسان، بر روی زمین پیامبرانی را انتخاب کرده و گام به گام آن ها را امتحان کرده است؛ آن هم چه امتحانات دشواری.

اشرف اولین و آخرین، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله صاحب عصمت کبری است. بزرگترین عصمت که خدای عزوجل عنایت کرده از آنِ چهارده معصوم علیهم السلام است که سید آنها حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله است. بعید می‌دانم کسی در دنیا بیشتر از او سختی کشیده باشد. اکثر خویشان پیامبر صلی الله علیه وآله از دشمنان او بودند و تا آخر عمر بر دشمنی خود اصرار می‌ورزیدند. چنین چیزی درباره پیامبری که حتی دایره رأفت و رحمتش مشرکان را نیز دربرمی‌گرفت بی‌نظیر است. جاسوسی که اسرار نظامی مسلمانان را برای دشمنانشان فاش می‌کرد و در دل آن‌ها می‌زیست، پس از اقرار و اثبات خیانتش با دریای بی‌کران رحمت پیامبر صلی الله علیه وآله روبرو می‌شود و مجازات نمی‌گردد.

جلوه‌ای دیگر از رحمت وافره حضرت را در لحظات دلخراش سنگ‌انداختن به بدن مبارکش می‌توان دید. آن‌گونه که تاریخ روایت کرده است، از سر تا به پای بدن مقدس پیامبر خدا صلی الله علیه وآله خون جاری بوده اما دریغ از یک نفرین! بلکه بر عکس، در همان‌جا در حالی که حضرت از فرط ضربات سنگ‌ها از حال رفته و نقش بر زمین شده بود، از خدای متعال درخواست می‌کند: «اللهم اهد قومی فإنهم لا یعلمون؛ بار پروردگارا، قوم مرا هدایت کن؛ چراکه ایشان ناآگاهند». این چه دل پاکی است و چه امتحانات دشواری که خدای متعال از پیامبرش می کند؟! حال که چنین بلاها و امتحانات دشواری بر پیامبر صلی الله علیه وآله جاری می کند، صد البته ما را نیز امتحان خواهد کرد و شب و روز همواره در معرض امتحان الهی هستیم.

سیره‌نگاران برای پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نُه عمو و شش عمه نام برده‌اند. از این نُه عمو شش نفر آن‌ها در حال کفر مُردند؛ «ماتوا علی الکفر». افزون بر آن، فرزندان و ذریه‌شان نیز غالباً بر عقیده پدرانشان ماندند و آنان نیز کافر دنیا را ترک کردند. از شش عمه پیامبر صلی الله علیه وآله، سه تای آن‌ها تا واپسین لحظات حیات بر شرک خود باقی ماندند و چه چیزی رنج‌آورتر و دشوارتر از این‌که حضرت چه رنج و سختی‌ای را در هدایت کافران و مشرکان غریبه تحمل می‌کردند، ولی از آن‌سو شاهد ضلالت خویشان نزدیک خود بودند.

بسیاری از ما اگر یکی از خویشاوندانمان نگاه غیض‌آلود و ناملایمی به ما بکند، فوراً از کوره در می‌رویم و چه بسا به مقابله با او برمی‌آییم. پس چه باید گفت درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که اکثر اقوام و خویشانش با او دشمن بودند و از ایمان به خدا و دعوت او روی گردان بودند.

ادب تبلیغ در سیره رسول اکرم صلی الله علیه وآله

امتحان الهی عزم استواری برای رویارویی با مشکلات می‌طلبد. این مشکلات ممکن است در عرصه خانه پیش آید؛ با پدر و برادر و مادر و خواهر یا با زن و بچه و یا در زمینه‌های دیگر مانند تبلیغ دین. کسانی‌که مبلّغ هستند معمولاً با مشکلات زیادی روبرو بوده‌اند. سال گذشته عده‌ای که حسینیه‌ای در یکی از شهرستان‌ها دارند پیش من آمدند و از مشکلات گله می‌کردند. مشکلات مالی حسینیه را با چند نفری در آنجا مطرح کرده و از شنیدن پاسخ رد آن‌ها دلسرد شده بودند به نحوی که گفتند اگر همین‌ اندازه تلاش در نزد خدا مقبول باشد ما را بس است. انسان‌های خوب و زحمتکشی بودند، اما به آنچه می‌خواستند نرسیده بودند. تازه می‌گفتند که به ایشان اهانت شده و الی آخر.

من بعد از شنیدن صحبت‌هایشان به آن‌ها گفتم: آیا با شنیدن درخواستتان به شما گفتند: بروید یا از آنجا بیرونتان کردند؟ آن‌ها گفتند: نه، ولی باید این‌گونه با ما رفتار می‌کردند؟! به ایشان عرض کردم: خیر، چنین انتظاری ندارم. فقط به عنوان سؤال مطرح می‌کنم. دوباره از ایشان پرسیدم: آیا آب دهان نیز به روی شما ‌انداختند؟ گفتند: یعنی باید این طور می‌شد؟! گفتم: نه، چنین ادعایی ندارم. فقط سؤال می‌پرسم.

از سؤال‌های من خیلی متعجب شده بودند. به آن‌ها گفتم که پیامبر گرامی خدا، اشرف اولین و آخرین، که همگی ما آرزوی خاک بودن در زیر پایش را داریم و امیدواریم ما را بپذیرد، در طی تبلیغ رسالت خویش از این قبیل توهین‌ها بسیار دیدند، اما هرگز اخم به رو نیاوردند و تحمل کردند و بی آنکه دلسرد شوند همچنان به تبلیغ رسالت خود ادامه دادند.

حضرت در تمام مدت سیزده سال تبلیغ رسالتش، به جز ایامی که در شعب ابی طالب محصور بودند توهین‌ها و اذیت‌های بسیاری را به جان خریدند و در سال هایی که در شعب بودند نیز در ایامی محدود از سال مجاز به خارج شدن از شعب بودند. مشرکان همانند اکنون در سال دو بار برای زیارت کعبه می‌آمدند: یکی به عنوان عمره در ماه رجب و دیگری حج در ماه‌های ذی القعده و ذی الحجه. خانه خدا پر از بت‌های گوناگون بوده؛ یکی از سنگ، یکی از چوب و یکی از خرما یا خوراکی‌های دیگر و از بسیاری چیزهای مختلف دیگر پر بود. هر شخص بتی داشت و برای پرستش آن به مکه می‌آمد. این مراسم حج از زمان آدم أبو البشر برقرار بوده است و مشرکان پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله به این شکل در دو ماه از سال (رجب و ذی الحجه) به مکه می آمدند و آن را انجام می‌دادند.

حضرت به ویژه در این دو موسم حج، به تبلیغ رسالت خود می‌پرداختند و چه آزارها و توهین‌های بسیاری که از سوی مشرکان متحمل شدند! و مردم ایشان را از خود می‌راندند. اما حتی برای یکبار در تاریخ نیامده است که حضرت از آنان در درگاه خدا شکایت کند. مثلاً عرض کند: خدایا، همین‌اندازه تلاش را از من بپذیر و مرا از تحمل اهانت‌های بیشتر معذور دار. با آنکه پیامبر صلی الله علیه وآله اشرف مخلوقات از اولین تا آخرین آن‌هاست و مورد خطاب: «لولاک لما خلقت الافلاک؛ اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم». پیامبر با آن علوّ شأنش این سان سپر ایذاء و اذیت و اهانت شد، ما که باشیم که تحمل نکنیم و اهانت‌ها را برنتابیم! حیف است! واقعاً جای تأسف فراوان دارد که تاب برنیاوریم! و آیا تحمل اهانت‌ها چیزی جز خودسازی است؟ سزاوار است که انسان در برابر مشکلات قد خم نکند و استوار و محکم به کار خود ادامه دهد و در غیر این صورت «گر تو نمی‌پسندی، تغییر ده قضا را».

ارج سختی کشیدن

ماه مبارک رمضان فرصت پرورش و تربیت نفس است. فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام در حفظ سلامت دین در این ماه و فرمایش حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در لزوم عزم راسخ دو بال و دو راهکار برای حل مشکلات است و دیگر اینکه بدانیم مشکلات همیشه وجود دارد. کسی را در آخرت به سبب خوش گذرانی در دنیا ارج و بها نخواهند داد.

آبروی همگی ما در روز قیامت در دست حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله است. بنا به تصویری که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در قیامت داده‌اند، آن حضرت حاکم اعلی و همه کاره آنجاست.

حضرت صدیقه کبری علیها السلام در این باره چنین فرمود: «والزعیم محمد صلی الله علیه وآله؛ رئیس و صاحب اختیار، حضرت محمد صلی الله علیه وآله است». طبعاً در روز قیامت در دیدار با حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله سختی‌هایی که تحمل کردیم، مشکلات اقتصادی، خانوادگی و سیاسی که در برابر آنها مقاومت کردیم شایسته قدردانی است و نه آسودگی و بی‌غمی و آسان‌طلبی‌ها حتی اهانت‌ها در پیشگاه حضرت بی‌اجر و مزد نخواهد بود.

هرکه بامش بیش، برفش بیشتر

تحمل مشکلات و ایستادگی در برابر آن‌ها و خود را نباختن، از فضائلی است که امروزه اندکی کم‌رنگ‌تر شده است. این سخن که «اعصابم خرد است!» کم و بیش در همه جا به خصوص در میان جوانان شنیده می‌شود. اگر قدری علت و ریشه این اعصاب خردی یا تکدّر اعصاب خردی را جستجو کنیم، قدر متیقن کسی را جز خود طرف نمی‌توان ملامت کرد. اوست که اسباب ناراحتی را برای خود فراهم آورده است و دیگران غالباً بی‌تقصیرند. از این‌رو زن یا شوهر یا اطرافیان را نباید عامل اعصاب خردی پنداشت. گذشته از آن تحمل مشکلات و صبر در جامعه رفته رفته رنگ می‌بازد و کمتر می‌شود.

انسان باورمند و کسی که تسلیم خداست، در راستای بصیرتی حرکت می‌کند که خدای متعال به او عنایت کرده است. چنین کسی هر چند مشکلاتش سخت و بسیار باشد، استوار به مسیر خود ادامه می‌دهد. کلید حل این مشکل ماه مبارک رمضان است. ماه مبارک رمضان ماه تقویت عزم و اراده در انسان است.

«علی قدر اهل العزم تأتی العزائم» این مضمون ده‌ها روایت است: عزم از شما و عزیمت از خدای عزوجل.

در حدّ عزم و اراده‌تان، خدای عزوجل به شما عنایت می‌کند. از طرفی حضرت بقیة الله الأعظم، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وعده رعایت داده‌اند. کسی که سختی بیشتری کشیده باشد، عنایت بیشتری از حضرت شامل حالش می‌شود. این مطلب کاملاً طبیعی و به قول معروف دو دوتا چهارتاست. کسی هم که از عنایت بیشتر برخوردار شده، البته مورد حسرت دیگران خواهد بود. بسیاری از مؤمنان و مؤمنات با آنکه اعمال خیر بسیاری در دنیا انجام می‌دهند، در روز قیامت حسرت خیلی‌های دیگر را می‌خورند. کسانی که در دنیا آلام و مشقت‌های زیادی متحمل شده‌اند و در مقابل با صبر و اراده سهمگین خود در برابر سختی‌ها مقاومت کرده‌اند، در قیامت به مراتب درجاتی بالاتر از دیگران خواهند داشت که حسرت برادران و یاران هم عقیده خود را بر خواهند انگیخت.

صبر و حلم

صبر و حلم، دو امر خیلی مهم هستند و به ویژه در تبلیغ اهمیتی دوچندان دارند. اگر برای تبلیغ دین کسی حبس بکشد، توهین بشنود، حتی کتک بخورد، البته سزامند و شایسته است. مگر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در راه تبلیغ کتک نخوردند، سنگ نخوردند، مگر به ایشان توهین نشد؟ تا جایی که در مکه مکرمه کسی با پا به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله زد و نماز او را به هم زد.

گاهی انسان در برابر ناملایمات و سختی‌ها کاری از دستش برنمی‌آید و صبر می‌کند. اما گاهی تواناست و می‌تواند توهین‌ها را پاسخ دهد یا کسی که به او ستم کرده را مجازات کند، ولی این کار را نمی‌کند. اینجا دیگر کار او بالاتر از صبر است و حلم نام دارد. کسی اگر فحش بدهد، و طرف مقابل بتواند همانند او به او فحش دهد، اما این کار را دور از شأن خود می‌بیند و زبان به فحش نمی‌آلاید، حلیم است، رفتار او حلم نام دارد و به مراتب فراتر از صبر و تحمل است.

اگر کسی یک عمر به شما بدی کرده و کارش گیر شما افتاده، به او احسان کن. این روحیه را در ماه رمضان بهتر می‌توان تحصیل کرد. یکی از مسئولان نظامی عراق به دیدن من آمد. نصیحتش کردم و گفتم حیف است این مسئولیت خطیر و مهمی را که داری در خدمت و مساعدت مردم به کار نگیری. سعی کن هیچ گاه به کسی ظلم نکنی. در عوض اگر کسی گرفتار بود و نیاز به کمک شما داشت، از یاری او دریغ نکن. حیف است این فرصت و منصب مهم که در اختیار داری را در این امور به کار نگیری.

مستمع یا صاحب سخن کدام یک افضل است؟

اهل موعظه و منبر این نکته را نباید از نظر دور داشته باشند که چه بسیار پا منبری‌ها که از خود منبری‌ها پیشی می‌گیرند. چه بسیار افرادی که موعظه می‌شنوند و بهتر و بیشتر از التزام واعظ بدان عمل می‌کنند. اینان در قیامت سبک‌بال‌ترند و زودتر به بهشت وارد می‌شوند. اهل منبر، وعاظ محترم، قلم به دستانی که در زمینه اخلاق قلم می زنند، همواره باید این احتمال را دور از نظر ندانند که خوانندگان و شنوندگانشان از آن‌ها در عمل به مواعظ و نصایحشان سبقت بگیرند، به همین دلیل نیز فردای قیامت جلوتر از آنان در بهشت قدم خواهند نهاد.

همین امروز در جلسه‌ای به یکی از دوستان گفتم چه بسیار محتمل است که از این افرادی که در اینجا حاضر می شوند و به من احترام هم می گذارند در روز قیامت از من جلوتر باشند و من به شفاعت آنان محتاج باشم. در روایتی از حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیه آمده است: «إنّ الله أخفی ولیّه فی عباده؛ یقیناً خدا ولیّ خود را در میان بندگانش پنهان داشته است».

وظیفه شرعی یا وظیفه نفسی؟

ماه مبارک رمضان ماه خودسازی است. در همه سال خودسازی فرض و واجب است و بهار آن ماه مبارک رمضان است. تزکیه نفس، هم ترک محرمات را شامل می‌شود و هم التزام به انجام دادن واجبات را. همان گونه که نماز ظهر و عصر بر همه مکلّفان واجب است، تزکیه نفس نیز واجب عینی است.

چگونه تزکیه نفس میسّر می‌گردد؟ مهم ترین گام در تزکیه نفس، عزم و اراده بر این کار است که حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در حدیثی که پیش‌تر ذکر شد بدان اشاره فرمودند.

فرصت مغتنم عمر را نباید به کارهای بیهوده و بگو مگوهای بی‌حاصل تلف کرد. فلانی به من تهمت زده است. فلان شخص به من چه توهینی کرده است و هلمّ جرّا.

واقع آنکه تهمت و توهین و امثال آن، جز آنکه بر اجر و ثواب شما می‌افزاید چه چیزی از شما کم می‌کند؟ البته در جاهایی وظیفه شرعی است و تکلیف است که انسان از خود رفع تهمت بکند. ولی همیشه که این گونه نیست. فارغ از این موارد معدود و ‌اندک در اغلب مواقع تهمت‌ها و توهین‌ها اساس و مبنایی ندارد و چیزی از ما نمی‌کاهد. اگر تشخیص صحیح دهید که پاسخ به تهمت و توهین وظیفه است، البته عیبی ندارد و می‌توان آن را در جهت سلامت و صحت دین دانست که محور این گفتار است اما نود درصد موارد چنین نیست.

شنیدن این خاطره خالی از لطف نیست که در جایی شخصی به من رسید و گفت که یادم است که خیلی پیش فلانی به من چیزی گفته و اکنون پاسخی برای آن یافته‌ام (یعنی به عبارتی جوابی دندان‌شکن و روکم‌کن دست و پا کرده‌ام) و الآن می‌خواهم سوار ماشین بشوم و بروم تا جواب او را بدهم. و یا للعجب، که آدمی وقت خود را این گونه صرف امور واهی و بی‌ارزش کند!

گذشته از آن، غریزه شهوات و قوه غضب آدمی و حبّ جاه و ریاست طلبی تا حتی حب دنیا مثل حب زمین و باغ و غیره چشم دل انسان را به سوی حقیقت می‌بندد و با تحصیل و استمرار آن، اندک اندک به او فشار می‌آورد.

پس نباید از نیروی عقل که انسان را به سوی خدا و قرآن فرا می‌خواند غفلت کرد. در آن سو گرایش‌ها و کشش‌ها و در جبهه مخالف خدا و قرآن کریم و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام هستند که با فرمایش‌ها و کردار و تقاریرشان، جان و روان‌ها را صیقل می‌دهند و از این دنیای خاکی به آسمان معنویت الهی فرا می‌کشند. پس به ناچار باید دست به دامان ایشان شد تا از پرتگاه نابودی دنیا خود را به سلامت بیرون کشید و راه سلامت راه سالم ائمه اطهار علیهم السلام و بهترین فرصت برای تحقق آن ماه مبارک رمضان است؛ ماه سلامت‌جویی و سالم‌ماندن از پرتگاه گناهان و رذایل دنیوی که به فرموده حضرت امام صادق علیه السلام اگر در این ماه از گناهان به سلامت بگذریم، در بقیه ماه‌های سال ان شاء الله مشکلی نخواهیم داشت و این مهم تحقق نمی‌یابد جز به فرموده حضرت امام موسی کاظم علیه السلام به عزم و تصمیم.

در پیمودن این راه دیگران را نیز تشویق کنیم. البته از یاد نبریم که گاهی کسانی که آن‌ها را راهنمایی می‌کنیم، بهتر از ما عمل خواهند کرد و موفقیت بیشتری به دست خواهند آورد، در آن صورت روز قیامت با دیدن آن‌ها بسیار حسرت می‌خوریم که چرا ما همانند و هم‌اندازه آن‌ها تلاش نکردیم.

تزاحم در واجبات

موضوع دیگر فریضه بسیار مهمی است که چون «من فیه الکفایه» در سطح جهان نیست و حتی در کشورهای اسلامی و شهرهای مقدس و مذهبی نیز متأسفانه به قدر کفایت وجود ندارد، امروزه وجوب عینی یافته و بر همگان همانند نماز ظهر و عصر واجب عینی و شرعی است. گاهی واجب آن اندازه زیاد است که انسان از پس انجام دادن همه آن‌ها برنمی‌آید و فراتر از طاقت و امکان ماست. مثل اینکه هزار نفر غریق داشته باشیم. نجات غریق واجب است اما چند تا؟ طبعاً نجات همه آن‌ها خارج از توان و امکان ماست، اما «آب دریا اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید».

تزاحم در انجام واجبات از محال اعتذار است. هنگامی که واجبی عینی با واجب عینی دیگری در تزاحم باشد، طبعاً نمی‌توان هر دو را آن گونه که دستور داده شده، انجام داد. مثلاً نماز ظهر و عصر را به جا نیاورده‌اید و می‌خواهید غریقی را از آب بیرون بکشید. وقت نیز به قدر کافی در اختیار ندارید. یا باید نماز فوت شود یا غریقی را آب ببرد. البته که نجات جان انسان اهمّ از فریضه نماز است. در روایت است اگر انسانی را نجات دهید، گویی همه انسان‌ها را نجات داده‌اید. از آن سو نماز را به اختصار و به اشکال دیگر مثل ایماء نیز می‌توان خواند. گاهی آن نیز ممکن نیست. در روایت است که در حالت اضطرار به جای هر رکعت می‌توان یک بار ذکر «سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله اکبر» را خواند. ولی زمان برای نجات یک غریق گاهی این‌اندازه نیز وجود ندارد که اذکاری به جای نماز خوانده شود. به هر صورت نجات جان انسان واجب‌تر است از فریضه نماز. هر دوی آن‌ها واجب‌اند ولی در تزاحم‌اند. باید فریضه‌ای را که کم‌اهمیت‌تر است فدای فریضه مهم‌تر ـ در اینجا نجات جان انسان ـ کرد.

قصه‌گویی، ابزاری توانمند در تبلیغ دین

سخن درباره واجب کفایی بود که امروزه در همه جا واجب عینی است و آن دفاع از ساحت خدای عزوجل و دفاع از قرآن کریم و دفاع از رسول الله صلی الله علیه وآله و دفاع از امیرمؤمنان علی علیه السلام و دفاع از حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و دفاع از سایر ائمه علیهم السلام خاصه دفاع از امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف است. اما چگونه؟ راه های زیادی برای این کار هست؛ از صحبت کردن با جوانان و برطرف کردن شبهه‌ها و رفع سؤالات به صورت شفاهی و رو در رو گرفته تا نگارش کتاب هایی درباره مسائل اعتقادی و تبیین آن‌ها برای کسانی که دستی به قلم دارند و کتاب می‌نویسند.

مقدمات وجود همین است. مقدمات وجود واجب و مطلق را باید یاد گرفت و درست به کار گرفت. یکی از ابزارهای توانمند در جذب دیگران و تبلیغ مسائل دین قصه و داستان است. این ابزار به‌اندازه‌ای مؤثر و کارگشاست که خدای متعال همان گونه که مطلع هستید از آن در قرآن کریم به وفور استفاده کرده است. همه این داستان‌ها از جانب خداست و حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله واسطه دریافت و نزول آن‌ها بود. خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ؛ و اگر [او] پاره‌ای گفته‌ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت می‌گرفتیم. سپس رگ قلبش را پاره می‌کردیم».

احکام خدا درباره پیامبرش چنان مهم است که حتماً و مؤکداً از قالب قضیه شرطیه صادقه در بیان آن استفاده کرده است، حتی «مع عدم صدق الطرفین».

با این حال شمار آیات قرآن که حاوی احکام باشند حدود پانصد عدد است. اما آیاتی که دربر دارنده داستانی هستند شاید متجاوز از هزار آیه باشد. به هر روی قطعاً از پانصد آیه بیشتر است، یعنی خدای متعال از قالب داستان و قصه چنین پربار و بسیار استفاده کرده است. دلیل این امر هم به جنبه تربیتی مؤثر داستان برمی‌گردد. گاهی بیان یک قصه مسیر زندگی کسی را به کلی تغییر می‌دهد. اینکه بدانیم چه قصه‌ای را در کجا نقل کنیم و برای چه هدفی، خود هنری است که می‌تواند در افزایش نفوذ کلام ما تأثیر بسیاری داشته باشد.

مطالب بسیاری از کتاب‌ها یا روزنامه‌ها برای من می‌آورند که انباشته است از توهین به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آن هم در تیراژی بالغ بر میلیون‌ها و صدها میلیون که شبانه روز در حال پخش آن هستند. واقعاً چه کسی باید از رسول خدا صلی الله علیه وآله دفاع کند؟ زمانی در روزگار حیات حضرت نمی‌شد در مکه از او در برابر مشرکان دفاع کرد. همان چند مسلمان اندک‌شمار که بودند نیز نتوانستند تام و تمام از آن حضرت دفاع کنند. اما امروزه ما و شما دستمان باز است و به اشکال مختلف می‌توانیم از ایشان دفاع کنیم. همان گونه که سخن آن افراد که از فضل و فرهنگ کم‌مایه‌اند، اثرگذار است، سخن ما نیز در دفاع از پیامبران می‌تواند مؤثر باشد.

هر کوششی به قدر خویش مؤثر است. علی‌رغم آنکه هزاران شبکه ماهواره‌ای شبانه‌روز در خدمت جسارت کنندگان به پیامبر صلی الله علیه وآله به کار گرفته شده‌اند و فقط سه چهار شبکه به دفاع از ساحت حضرت مشغول‌اند یا دست پُر ده یا نهایتاً بیست شبکه این سوی خط هستند و جزو مدافعان می باشند، باز اینها تأثیر دارد و اثر لازم را بر جامعه بر جای خواهد نهاد. «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛ و فرجام [نیک] برای پرهیزگاران است». و خدا را جای بسی شکر است که ما جزو این عده قلیل که دنباله‌رو «کتاب الله وعترتی» هستند می‌باشیم. مطالب مطرح شده، همه علمی و مبتنی بر دلیل و قاعده است. به قول علما «قیاساتها معها».

دروغ و مغالطه، ابزار دشمنان اهل بیت علیهم السلام

در دفاع از خدای عزّوجل و از قرآن کریم و از عترت طاهره ایشان و سید و رأس آن‌ها، حضرت رسول الله صلی الله علیهم وعلی آله اجمعین کم و بیش ما موفق هستیم. البته ناگفته نماند که باطل همواره پیروانش بسیارند و آن هم بی‌دلیل نیست؛ با توجه به اینکه بسیارند در میان مردم افرادی که مطالب را استقصا نمی‌کنند و حق از باطل برای آنها شناخته نمی‌گردد و فریب باطل را می‌خورند. از اینها گذشته بنده خود سالیان متمادی است که در جریان فعالیت شبکه‌های مختلف هستم. اهل باطل به یکی از دو چیز همواره مبتلایند: یا غالباً دروغ می‌گویند، و یا مغالطه کارند، که اثبات آن مستلزم کاوش و بررسی فوری است. به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله گفتند: «إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛ او واقعاً دیوانه‌ای است» آن هم با «إنّ» تأکید و لام قسم که قرآن آن را نقل کرده است. یا در چندین آیه دیگر فرموده است که پیامبران به ویژه پیامبر اسلام را «ساحر» خطاب کرده‌اند . چگونه می‌توان دروغ اهل باطل را کشف یا مغالطه آنان را ثابت نمود؟ این کار مستلزم مقدمات وجود است و پیش از هر چیزی دانش کافی و پیگیری در خواندن و یاد گرفتن می‌خواهد.

در تاریخ از هزاران نفر از علمای مذاهب مختلف از نصاری و یهود و مجوس تا حتی علمای منحرف کافر و از دشمنان اهل بیت علیهم السلام از روزگاران پیشین تا به امروز نام برده شده است که هدایت یافته‌اند. چه کسی اینها را هدایت کرده است؟ هدایت آن‌ها از طریق کشف دروغ‌ها و مغالطه‌ها میسّر شده است.

محمد صادق فخر الاسلام؛ قریب به هزار مسیحی را مسلمان کرد

قریب به دویست سال پیش در ارومیه ایران جوانی مسیحی می‌زیسته که نبوغ خارق العاده‌ای داشته است. آن‌گونه که من در کتاب‌های چاپ شده دنبال می‌کردم کلیسای ارومیه با پی بردن به استعداد شگرف این نوجوان به تعلیم و تربیت او همت می‌گمارد، تا حتی نوشته‌اند که به مراکز مهم مسیحیت و کلیساهای غرب می‌فرستند و به خوبی او را آموزش می‌دهند. سپس به ایران باز می‌گردد و در همان سن پایین دوازده سالگی عهده‌دار کلیساهای آن دیار می‌شود.

از قضا یکی از علمای شیعه یا جمعی از ایشان با این نوجوان توانای مسیحی بحث می‌کنند. البته بنده از نام و نشان آن‌ها بی‌خبرم، ولی به قطع در روز قیامت از مقام و اجر بالایی برخوردار خواهند شد. این نوجوان زنده‌دل پس از چندین جلسه بحث و مطالعه به حقانیت اسلام و تشیع پی می‌برد و یکباره از آیین خود برمی‌گردد و شیعه می‌شود. نام خود را به «محمد صادق» تغییر می‌دهد. «محمد» به نشان مسلمان بودن؛ زیرا مسلمانان همگی پیرو حضرت محمد صلی الله علیه وآله هستند، «صادق» برای گرایشش به مذهب تشیّع که به مذهب حضرت امام جعفر صادق علیه السلام شهره است.

«محمد صادق فخر الاسلام» عالم مسیحی مسلمان شده به شهرهای مختلف ایران از ارومیه گرفته تا تهران و دیگر شهرهای ایران سفر می‌کند و سخنرانی‌های متعددی انجام می‌دهد که در نتیجه آن هزاران نفر را از آیین مسیحیت به اسلام هدایت می‌کند. ایشان ده‌ها کتاب نیز نوشته‌اند که برخی از آن‌ها چاپ و پخش شد و دست ما نیز رسید و برخی متأسفانه هنوز چاپ نشده است. یکی از کتاب‌های ایشان «فی نصرة الإسلام» است که بازگو کننده حقایق ارزشمند بسیاری است.

سید مهدی حلی؛ صد هزار نفر به برکت ایشان شیعه شدند

اهل بیت علیهم السلام گنجینه‌های ناب بسیاری برای ما به ارمغان گذاشته‌اند و وظیفه ما در این میان تلاش برای یافتن این گنج‌هاست. باید زحمت یادگیری علوم اهل بیت علیهم السلام را بر خود هموار سازیم. کار یک روز و دو روز هم نیست. باید فرصت کافی صرف این کار کرد. حضرت امام رضا علیه السلام در ارجمندی و اهمیت آن فرموده است: «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا؛ خدای متعال بنده‌ای را بیامرزد که امر ما را زنده نگاه می‌دارد». راوی پرسید: چگونه امر شما را زنده نگاه می‌دارد؟

حضرت فرمود: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا ویُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا؛ دانش‌های ما را بیاموزد و به مردم یاد دهد؛ چراکه اگر مردم زیبایی‌های [نهفته] در سخنان ما را بدانند هر آیینه از ما پیروی خواهند کرد».

معرفتی که حضرت امام رضا علیه السلام در روایت فوق بیان فرموده، نصب العین بسیاری از علما در طول تاریخ بوده است. برخی در این جهت عمر و توان خود را صرف راهنمایی و ارشاد دیگران کردند و چه برکت هایی که حاصل شد! سید مهدی حلی از این دست افراد است که انسان با شنیدن نام او و خواندن سرگذشتش عرق شرم بر پیشانی‌اش می‌نشیند، و تلنگری خواهد خورد که قدری بیشتر باید زحمت کشید.

درباره ایشان نوشته‌اند که ساکن حله بوده است و برای کسب علم به عتبات مقدسه می‌آید و در نهایت به زادگاهش، حله باز می‌گردد. در کربلای معلی هم‌درس و هم‌دوره مرحوم شیخ انصاری و در حلقه درسی شریف العلما بوده است. هنگامی که به حله باز می‌گردد، محفل درس و بحثی راه می‌اندازد و شهرتش در همه جا می‌پیچد. مرجع تقلید می شود و صاحب رساله و مقلدان بسیاری داشته و از محضر درس خارجش بسیاری نیز بهره می‌گرفتند. مرحوم شیخ انصاری سال فوت ایشان را یکهزار و دویست و هشتاد قمری بیان کرده است؛ حدود صد و چهل سال پیش.

مرحوم حاجی نوری، صاحب مستدرک از ایشان مطالب عجیبی نقل می‌کنند که در خاتمه مستدرک ثبت است. ایشان نوشته است که پس از وفات مرحوم سید مهدی قریب به صد هزار نفر به برکت او شیعه شده بودند. اینها همه دسترنج یک عمر کار و تلاش در عرصه تبلیغ بوده است آن هم در زمانی که روزنامه‌ها و امکانات تبلیغ و حتی بلندگو نیز نبوده است، نهایت افرادی که می‌توانسته برای آن‌ها صحبت کند پنجاه نفر بوده است. پس این جمعیت بالا که به دست او هدایت شده‌اند، شگفت آور است آن هم در حله آن روزگار و دشواری‌های ارتباط و ضعف امکانات زندگی. با این حال، اکثر مردم آن دیار به وسیله او به تشیع هدایت یافتند. این کار حاصل عمری درس و بحث و تحمل زحمات و دشواری‌های تبلیغ است. واقعاً جا دارد از خود این سؤال را بپرسیم که ما چه کرده‌ایم؟

تکرار، ابزار توانمند تبلیغ

ماه مبارک رمضان بهار تبلیغ است. قرآن کریم در آیات زیادی به تبلیغ و اهمیت و ضرورت آن اشاره کرده است در آیه: «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ؛ همان کسانی که پیام های خدا را ابلاغ می‌کنند» و «الْبَلَاغُ الْمُبِینُ» که بارها در قرآن تکرار شده است.

برخی مطالب در خور تکرار است و در تکرار آن‌ها فوایدی است که با یک بار گفتن حاصل نمی‌شود. آتاتورک در کنار اصلاحاتش مثل تغییر رسم الخط به لاتین، قرآن را نیز تلخیص کرد. من زمانی که در کربلا بودم آن را دیدم. قریب به هجده جزء قرآن را حذف کرده بود و چیزی نزدیک به دوازده جزء باقی گذاشته بود. فلسفه‌اش این بود که می‌گفت مثلاً چه ضرورتی دارد که این همه «بسم الله الرحمن الرحیم» تکرار شود و چه ضرورتی دارد قرآن را با این حجم بخوانیم، و حتی اینکه چه لزومی دارد این همه تکرار و قرائت مکرر قرآن؟

تکرار اسباب تحصیل موفقیت است. قوام بدن آدمی در تکرار وعده‌های غذایی‌اش است. اگر انسان پی‌درپی صبحانه و شام نخورد یا به هنگامی که روزه است سحری و افطاری نخورد، بدنش تحلیل می‌رود و چند روزی بیشتر سرپا نخواهد ماند. روح آدمی نیز همانند تن او نیازمند تکرار پاره‌ای امور است. ما در چندین نوبت در طول شبانه‌روز نماز می‌خوانیم و هر روز این برنامه را تکرار می‌کنیم. قوام و دوام سلامت روح ما در این تکرار نهفته است.

سر «بلاغ مبین» نیز در همین است. بلاغ مبین دربر گیرنده آموزه‌های وحیانی از توحید و عدل و نبوت و امامت تا فروع دین و احکام و اخلاقیات و هر چیز دیگر مورد نیاز انسان است. اینکه ما تا سن پیری هزاران بار نماز می‌خوانیم، یا اینکه همه ساله در شب‌های ماه رمضان احیا می‌گیریم، همه نیاز مکرر انسان است که با تکرار برنامه‌های دینی برطرف می‌شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در آغاز بعثت خود از نخستین جملاتی که بر زبان آورد این بود: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا؛ بگویید که خدایی جز الله نیست تا رستگار شوید» و این جمله را پی‌درپی بر هر کوی و برزنی گفت. در بازار و خانه و مسجد الحرام همواره آن را تکرار کرد. مردم نیز با شنیدن این سخن آهسته آهسته به آن متمایل شدند. برخی امسال و برخی سال دیگر و همین‌طور تا فتح مکه و بعد از آن گروه گروه مسلمان می‌شدند. میزان اثرپذیری همه انسان‌ها به یک شکل نیست. برخی برای اولین بار که ندای پیامبر را شنیدند مجذوب آن شدند برخی دیگر در بار دوم و برخی نیز در بار سوم. مهم عمل کردن به وظیفه است که پیامبر صلی الله علیه وآله به خوبی از عهده آن برآمدند.
 
ما نیز در تبلیغ باید پیرو آن حضرت باشیم و دست از تکرار برنداریم. نگوییم که این مطالب تکرار شده و مردم از شنیدن آن خسته و ملول گشته‌اند. بارها باید گفت ولی هر بار به شکلی و نحوی متفاوت. اهانت هایی که به مقدسات دینی می‌شود امروزه میلیاردی در جهان با زبان‌های مختلف و از طریق وسایل متعدد، پخش می‌شود و چون تکرار می‌گردد، آن هم چنین فراوان دور از انتظار نیست اگر اثر بگذارد و ذهن و نظر بسیاری از مردم جهان را نسبت به دین اسلام و آیین تشیع منفی سازد. امروزه شبکه‌های ماهواره‌ای فراوانی در جهان مشغول به کارند که شاید قریب به نود و نُه درصد آن‌ها در جهت اشاعه فساد و ضلالت و در اختیار عقاید نادرست است. با این توصیف آیا توقع دارید که جوان‌های عزیز ما از این خیل عظیم تبلیغات اثر نپذیرند؟ بلاغ یعنی رساندن و مبین یعنی واضح کننده. و روی هم رفته یعنی اینکه مطلب به روشنی و بدون ابهام برسد و قانع کننده و کارگر باشد وگرنه نمی‌توان آن را مبین نامید. با این حساب است که تکرار، البته از نوع مؤثر و نه ممل آن، نقشی برجسته و پر اهمیت می‌یابد. یک بار به جوانی یا کسی مطلبی را گفتید، مؤثر نبود، دوباره بگویید. و نیز در دفعات دیگر به اشکال دیگر. این گفتگوها می‌تواند در ماشین، هواپیما، کشتی یا در محیط‌های کاری و خانوادگی و دوستان و امثال آن اتفاق بیفتد. شکل و صورت آن چندان مهم نیست. مهم تأثیر کلام است که با تکرار حاصل می‌شود. بشر است، کسی با یک بار متوجه می‌شود و یکی دیگر با صد بار. یکی زود تأثیر می‌گیرد و یکی دیر. مهم این است که تبلیغ شما مبین باشد.

قرآن کریم پیامبر صلی الله علیه وآله را برای ما اسوه خوانده است. اسوه یعنی سرمشق و الگو. در موضوع مورد بحث ما یعنی تبلیغ بهترین سرمشق خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است. حضرت ـ همان گونه که رفت ـ بیش از چندین هزار بار در حیات تبلیغی خود فرمودند: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» پس حضرت تکرار را چون ابزاری توانمند شناخته و در تبلیغ رسالتش به کار بسته است.

تا هنگامی که فساد و گمراهی از دنیا ریشه کن نشده است تبلیغ واجب کفایی است و از آنجا که «من فیه الکفایه» نیست، واجب عینی است. صورتی از اسلام که خلفای بنی امیه و بنی عباس و نظایر آن‌ها به جهانیان ارائه دادند، آبروی اسلام را برد. چه کسی باید آبروی اسلام را برگرداند؟ این وظیفه همه ماست. من و شما باید دست به کار شویم و از اسلام حفظ آبرو کنیم. موسم این کار هم ماه مبارک رمضان است.

به تازگی جوان مسلمانی را در کشوری اسلامی اعدام کردند، صرفاً به این دلیل که علیه دولت تظاهرات کرده است. آیا جواز منع و حرمتی در اسلام برای تظاهرات وجود دارد؟ سیره رهبران راستین اسلام، حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و حضرت امیرمؤمنان علیه السلام گواه آشکاری است بر بطلان شیوه نادرست این حاکمان به ظاهر اسلامی. تاریخ حیات آن بزرگواران و حکومتشان، با تظاهرات و اعتراضات بسیاری روبرو بوده است اما هرگز یک مورد نیز گزارش نشده است که آن حضرات تظاهرکنندگان و معترضان را مجازات کنند، آن هم مجازات و نه قتل. آن حضرات حتی یک تو هم به آن‌ها نگفتند و اقدامی برای تأدیب آن‌ها نکردند.

آیا سزاوار است که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام امروزه در جهان متهم گردد؟ چه کسی باید رفع اتهام از آن حضرت بکند؟ حقایق زندگی و شیوه حکومت آن حضرت را چه کسی باید به گوش جهانیان برساند؟ در دوران حکومت آن حضرت ده‌ها تظاهرات علیه ایشان به راه افتاد، ولی حتی در یک مورد نیز حضرت دست به شمشیر نبردند. اعتراض کنندگان در حکومت ایشان با امنیت و فراغ خاطر نظر مخالف خود را بیان می‌کردند و در مقابل کسی کوچکترین اهانتی از کسی نمی‌دید. کسی که در برابر حضرت امیرمؤمنان علیه السلام شمشیر کشیده بود، به مجرد آنکه شمشیر بر زمین می‌گذاشت، دست از او می‌کشیدند و کسی او را به سزای جنگ‌افروزی و یا به عناوین دیگر مجازات نمی‌کرد. جنگ‌های جمل، صفین و نهروان، همه پایان پذیرفت و حضرت پس از اتمام جنگ، دیگر دشمنان خود را تعقیب و تنبیه نمی‌نمود. عرصه جنگ تنها جای زد و خورد و اعمال خشونت بود. در جنگ صفین عده‌ای از یاران حضرت در برابر او قد علم کردند و با دادن شعار «الحکم لله لا لک یا علی؛ حکم از آن خداست، نه از تو یا علی» عملاً دست به تظاهرات آن هم در صحنه جنگ زدند. طبق قوانین نظامی امروز جهان چنین چیزی به محاکمه‌ای نظامی می‌انجامد و با آشوبگران به اشدّ مجازات برخورد می‌شود. اما حضرت هیچ یک از آنان را نه اعدام کرد و نه اموالی از آنان مصادره نمود و نه شلاقی و نه محاکمه‌ای. چنین رفتاری اوج آزادی بیان را در حکومت اسلامی حضرت امیرمؤمنان علیه السلام نشان می‌دهد.

رفتار پیامبر صلی الله علیه وآله با منافقان و کسانی که از دستور ایشان سرپیچی می‌کردند و حتی دست به افشای اخبار نظامی می‌زدند، نیز جلوه‌ای دیگر است از پرهیز از خشونت در حکومت نبوی حتی با مخالفان و معارضان حکومت اسلامی.

با این توصیف آیا جفا نیست که پاره‌ای نسبت‌های بی‌اساس در گوشه و کنار به حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله و یا به امیرمؤمنان علیه السلام می‌دهند و افرادی را که اطلاع کافی ندارند نسبت به ایشان و اسلام بدبین می‌کنند؟

حضرات ائمه علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها بارها فرموده بودند که اگر می‌گذاشتند حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیه پس از پیامبر صلی الله علیه وآله بر منصبی که خدای منان برای او برگزیده بود می‌نشست «لأکل الناس من فوقهم ومن تحت ارجلهم؛ در آن صورت از زیر و بالای مردم برکت و خیر می‌بارید». یعنی باران رحمت و نه باران بلا و نقمت از همه سو بر آنان می‌بارید و خیر و برکت از زمین می‌درخشید. دیگر خبری از مشکلات و بلایای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نبود و همگی در خیر و خوشی زندگی می‌کردند.

حضرت زهرا سلام الله علیها در این مضمون فرمودند که اگر علی بن ابی طالب سلام الله علیهما را به جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله قرار داده بودید «لسار بهم سیراً سجحا». سجحا یعنی به راحتی. به عبارتی زندگی سراسر راحتی بود و از مشکلات رایج خبری نبود.

امروزه به ظاهر علی بن ابی طالب علیهما السلام در میان ما نیست اما منهاج و روش او همچنان تابناک و آشکار باقی است. سیره و سفارش‌های حضرت راهنما و راهگشای ما در همه عرصه‌های زندگی به ویژه حکومتداری و امور سیاسی است. جا دارد که این مسائل را به کشورهای غیر اسلامی نیز معرفی کنیم.

ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی برای این کار است و همان گونه که رفت تا هنگامی که «من فیه الکفایه» در جهان نیست، این کار واجب عینی است و همگان باید در نشر و ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام به جهانیان تلاش کنند و هر‌اندازه که از توانشان برمی‌آید در این تزاحمات کوتاهی نکنند.

امید آنکه خدای عزوجل به برکت معصومان علیهم السلام و به دعای حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف وعده‌ای را که داده‌اند تحقق بخشند.

ان شاء الله خدای متعال به همگی مسلمانان از پیر و جوان، فرهنگی و غیر فرهنگی، مرد و زن توفیق افزون‌تر در این ماه نصیبشان بفرماید تا در انجام وظایف خود در این ماه مبارک موفق‌تر گردند.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.