LOGIN
بیانات
shirazi.ir
مرجع عالي قدر در ديدار با طلاب نجف اشرف آنان را به آمادگي علمي وتقواي حقيقي سفارش کردند
کد 887
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 19 اسفند 1384 - 9 صفر الأحزان 1427

 

جمعي از طلاب علوم ديني نجف اشرف ضمن حضور در بيت مرجعيت وفقاهت، با حضرت آيةالله العظمي سيد صادق شيرازي ديدار نمودند وبه رهنمودهاي ارزشمند ايشان گوش جان سپردند.

مرجع عالي قدر اظهار داشتند: بيش از يک قرن پيش، مرحوم آخوند خراساني قدس سره در حوزه نجف اشرف درس خارج مي دادند. يک روز دو تن از شاگردان ايشان تصميم گرفتند عده کساني را که در جلسه درس ايشان حاضر مي شوند بشمارند، هرکدام ابتداي يک در ايستادند وتسبيحي در دست گرفتند وحاضران را شمردند. عده کساني که در آن زمان در جلسه درس ايشان حاضر مي شدند 1200نفر بود.

ايشان تصريح کردند: اما چند نفر از اين افراد نامشان در تاريخ به جا ماند؟ شايد صد نفر ـ ودر خوش بينانه ترين حالت ـ دويست نفر.

مرجع عالي قدر در ادامه، حاضران را به دو مطلب سفارش کردند:

1. آمادگي علمي وبسيج کردن تمام نيروها واستفاده از تمام فرصت ها براي تعليم وتعلم

2. تقواي حقيقي يعني احتياط در دين.

آيةالله العظمي شيرازي در ادامه اظهار داشتند: هنگامي که شيخ مرتضي انصاري قدس سره در سن جواني ومشغول تحصيل بود، دوستي داشت که هم درس وهم مباحثه او بود. يک روز اين دو نفر جمعاً بيش از يک فلس پول نداشتند ومي خواستند غذايي تهيه کنند. هم درس شيخ به او گفت: موافقي با اين فلس يک قرص نان بخرم تا هرکدام با نصف آن سد جوع کنيم ؟ شيخ انصاري موافقت کرد وآن شخص به بازار رفت تا نان بياورد. او در راه بازگشت شخصي را ديد که شيره خرما مي فروشد. به او گفت: آيا به اندازه يک فلس شيره خرما نسيه مي دهد؟ فروشنده موافقت کرد وبه اندازه يک فلس شيره خرما به آنان داد وآن را وسط نان گذاشت. وقتي شيخ انصاري شيره خرما را ديد با تعجب پرسيد: ما که يک فلس بيشتر نداشتيم. از کجا شيره خرما خريده اي؟ وقتي هم درس شيخ ماجرا را بازگفت، شيخ به اوگفت: مي تواني ضمانت کني که حتماً زنده خواهي ماند وقرضت را ادا خواهي کرد؟ نبايد اين کار را مي کردي زيرا همان يک قرص نان براي سير کردن ما کافي بود.

شيخ فقط از کناره هاي نان که آغشته به شيره نبود خورد وبه شيره دست نزد.

از اين ماجرا سي سال گذشت. يک روز هم درس شيخ از ايران به نجف اشرف بازگشت ودر آن هنگام شيخ مرجع تقليد بزرگي بود که در صحن مطهر تدريس مي کرد. وقتي هم درس شيخ به صحن رسيد، تازه درس شيخ تمام شده بود وشاگردان ايشان در حال خارج شدن از حرم بودند. از اين رو وسط حرم با شيخ انصاري که در حال خروج بود برخورد کرد وبا همان لهجه دوستانه قديم به او گفت: چه خوب مي بود که دوستي ما همچنان ادامه مي يافت! تو چگونه به اين مقام رسيدي در حالي که من به هيچ جا نرسيده ام.

شيخ انصاري با همان لحن شوخ وصميمانه به او گفت: شايد چون من شيره نخوردم وتو نتوانستي از آن بگذري!

مرجع عالي قدر پس از نقل اين ماجرا خاطرنشان کردند: شايد سخن مرحوم شيخ انصاري يک شوخي بوده اما سخن راستي بوده است. اين درست که قرض کردن اشکالي ندارد وهيچ کس نگفته قرض حرام است، اما شدت احتياط شيخ به او اجازه اين کار را نداد.

در حقيقت همين شدت احتياط شيخ در مسائل ديني بود که نامش را جاويد ساخت.

ايشان در پايان تأکيد کردند: هرکدام از شما پيش خودش فکر کند وببيند که مي خواهد جزء هزار نفر فراموش شده باشد، يا جزء دويست نفري که نامشان در تاريخ ثبت شد. هرکه دوست دارد حتي پس از گذشت هزارسال نامش زنده بماند به اين دوسفارش عمل نمايد.

 

 

 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.