LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعيت"
شب دوم
کد 1087
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 08 مهر 1385 - 6 رمضان العظيم 1427
در شب هاي پر برکت ماه رمضان علما، فضلا، طلاب حوزه علميه، شخصيت هاي گوناگون وعموم مؤمنان به ديدار آيت الله العظمي سيد صادق شيرازي در شهر مقدس قم مي روند. طي اين ديدارها گفتگوهاي پر بهايي پيرامون مباحث علمي، فقهي، فرهنگي وتاريخي صورت مي گيرد که حاوي نکات ارزشمند بسياري است ومرجع عاليقدر نيز رهنمودها وسفارش هايي ايراد مي فرمايند.

بسم الله الرحمن الرحيم


در اين شب مسئله تبعيت زن از شوهر خود در سفر مطرح شد وايشان فرمودند: در مسئله تبعيت دليل عامي وجود ندارد، هرچند اين مسئله ميان فقها اختلافي است.

مرجع عاليقدر افزودند: ملاک در اين مسئله روايتي است مبني بر اين که کسي که به اقتضاي شغلش دائم در سفر است وهيچ گاه در يک جا 10روز نمي ماند ـ خواه سفر او براي کسب روزي باشد يا کسب علم يا ديد وبازديد ـ اگر همسر او 10روز در يک جا نمي ماند بايد نمازهايش را تمام بخواند وروزه بگيرد.

ايشان خاطرنشان کردند: تبعيت تنها در طهارت ونجاست است ودر سفر تبعيتي نداريم.

ايشان در پاسخ به اين پرسش: «کساني که در دوره سال هر هفته براي تبليغ يا ديد وبازديد به مسافرت مي پردازند، آيا نمازشان کامل است يا خير؟» فرمودند: اين مسئله نيز در ميان فقها اختلافي است.

ايشان در ادامه ماجرايي را به نقل از شخصي به نام شيخ سعيد البدري در سامرا نقل نمودند که شيخ عشيره وظاهراً از عامه بوده ولي به افکار پيروان اهل بيت عليهم السلام متمايل بود. وي مي گفت: من زماني در شهر سامرا نزد يکي از قضات عامه به شغل کتابت اشتغال داشتم. در يکي از سال ها در مسئله هلال اختلاف پيش آمد به نحوي که شيعيان آن شب را شب بيست ونهم، وعامه آن را شب سي ام مي دانستند.

بنا شد به دستور قاضي، شيعيان وعامه استهلال کنند واگر هلال را مشاهده کردند، براي شهادت نزد قاضي بيايند. آن کاتب مي گفت: من وقاضي تا بعد از نماز عشا همچنان نشسته بوديم ولي کسي براي اداي شهادت نزدمان نيامد.

نوميدانه به قاضي گفتم: برويم. اما قاضي گفت: کمي ديگر بمانيم شايد کسي بيايد وگواهي بدهد.

در همين اثنا شخصي آمد. من او را ورانداز کردم وحس کردم چندان ملتزم نيست وچه بسا حتي اهل نماز هم نباشد. اما او نزد قاضي رفت وشهادت داد. به قاضي گفتم: اجازه مي دهي از او سؤالي بپرسم. گفت: بپرس. از او پرسيدم: نماز صبح چند رکعت است؟ گفت: سه رکعت است ديگر!...

اندکي بعد شخص ديگري آمد که به نظر مي رسيد بينايي ضعيفي دارد، اما مدعي بود که هلال ماه را ديده است. به قاضي گفتم: رخصت دهيد از او نيز سؤالي بپرسم. قاضي گفت: بپرس. سه انگشت خود را در برابر چشمان آن شخص گرفتم وگفتم: اينها چند تاست؟ گفت: چهار تا! اما با همه اين اوصاف قاضي رؤيت وشهادت آنان را پذيرفت. از قاضي پرسيدم: چگونه شهادت اين دونفر نزد شما پذيرفته وثابت است در حالي که اولي غير ملتزم بود ودومي چشماني ضعيف داشت؟ قاضي گفت: اشکالي ندارد، مهم آن است که آنان مسلمانند وپرسيدن از آنان واجب نيست!

مرجع عالي قدر در پايان افزودند: اين کاتب به بنده مي گفت: حق با شيعه است... .

  • نظری برای این خبر درج نشده است.