طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
«جلسه ششم»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین
حرمت خودکشی مطلقاً
در ابتدای جلسه این سؤال مطرح شد که اگر شخصی یقین دارد در چند روز آینده میمیرد، آیا جایز است زودتر خودکشی کند؟
مرجع بزرگوار فرمودند: خودکشی مطلقاً جایز نیست، قرآن کریم فرموده: «ولا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» (سوره نساء: 29)، و در روایات وارد شده کسی که خودکشی کند: «فهُو فی نارِ جَهنَّمَ خالِداً فیها».
عَنْ أَبِی وَلَّادٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِیهَا» (الکافی: ج7، ص45، ح1).
حاکم اسلامی و جبر مردم
یکی از فضلای حاضر جلسه سؤالی مطرح کرد که مورد بحث و نقاش واقع شد: آیا حاکم اسلامی نسبت به بعضی منکرات که بازتاب اجتماعی دارد مانند: بیحجابی یا بدحجابی، میتواند اعمال جبر و زور کند؟ با فرض این که در حدّ بلاغ مبین گفته شده و اتمام حجت شده است؟
معظمله فرمودند: مرحوم صاحب عروه فرموده که حاکم حق دارد اعمال جبر کند و در بعضی شروح عروه به بعضی آیات استدلال کردند، اما این مطلب احتیاج به تأمل بیشتری دارد. زیرا دو نفر از معصومین (علیهم السلام) یکی آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله) و دیگری حضرت امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه)، نظائر این موارد در زمانشان بوده اما نقل نشده که اعمال زور و جبر کرده باشند، یعنی سیره و روش شان بر این بوده است که اعمال جبر نکنند، با اینکه اقامه دین در جامعه واجب است.
اما چگونه از سیره این دو معصوم (علیهما السلام) استفاده می شود که حاکم نباید اعمال جبر کند. زیرا گرچه ما نحن فیه قول معصوم نیست، بلکه عمل و فعل معصوم است و آقایان میفرمایند: فعل لسان ندارد، اما در مواردی فعل نیز مانند قول ظهور دارد، مثلاً اگر فعل و عمل تکرار شود تا سیره گردد، در این صورت ظهور پیدا میکند، و به فرمایش صاحب عروه در یک جای دیگر از عروه میفرماید: فعل نیز مانند قول اگر ظهور داشت، حجت است.
حال آیا سیره این دو معصوم ظهور عقلائی ندارد؟
خلاصه به نظر میرسد که سیره حکومتی حضرت نفیاً و اثباتاً حجت است، و این سیره میتواند مقید اطلاقات و مخصص عمومات باشد، چنانچه در این مورد اطلاقات و عموماتی باشد. از طرفی اصل در تأسی چنانچه مکرر عرض شد، وجوب است، و فقهای متعددی در فقه برای حکم الزامی، استناد به تأسی میکنند.
اهل کتاب و حکم حجاب
سؤال شد: نسبت به اهل کتاب حکم چیست؟ آیا حاکم اسلامی میتواند حجاب را بر آنان تحمیل و اجبار کند؟
معظمله فرمودند: در زمان پیامبر و امیرالمؤمنین (صلوات الله علیهما وآلهما) دیده نشده و نقل نشده که کافرات اهل ذمه را که قطعاً حجاب زنان مسلمانان را نداشتند، مجبور کرده باشند که محجبه شوند.
پیامبر و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) هر دو بزرگوار، با کفار اهل کتاب بودند، اما چگونه عمل کردند؟ حتی نسبت به مسلمین در مورد زکات، روایت صحیحهای دارد که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به آن کسی که مأمور جمعآوری زکات بود فرمودند: یکبار بگو و اگر نداد، تکرار نکن.
سؤال شد: اگر دفع أفسد متوقف بر اعمال جبر باشد چطور؟
معظمله فرمودند: دفع افسد واجب است چنانچه محرز باشد، اما آیا صلاح هست حاکم اسلامی این کار را بکند یعنی اعمال زور و جبر کند؟
گاهی لازم است خود حاکم کاری را انجام ندهد، زیرا حاکم اسلامی باید به گونهای باشد که سبب جذب افراد شود، و نباید به گونهای عمل کند که مردم از او و از دین متنفر شوند.
گاهی امری با یک مزاحم اهم تزاحم می کند. و معمولاً فقهاء مسأله را بما هی هی بحث فرمودهاند نه با ملاحظه مزاحمات.
ولایت پدر و امر به معروف
سؤال شد آیا پدر در خانه به جهت امر به معروف و نهی از منکر، حق اعمال جبر و زور دارد؟
معظمله فرمودند: فی الجمله، در صورت لزوم ولایت دارد، اما باید در نظر بگیرد که مزاحم اهمی در بین نباشد، مثل اینکه اگر اعمال زور کند بچه از دین زده شود و متنفر گردد.
معصوم علیه السلام و حق تشریع
مسأله دیگری که یکی از آقایان مطرح نمود در مورد حق تشریع حکم، برای پیامبر و ائمه (علیهم السلام) میباشد، از یک طرف ادلهای داریم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) هر چه میفرماید از طرف خدا و تشریع الهی است، و از طرفی ادلهای هست که میفرماید مثلاً: نمازهای یومیه دو رکعت دو رکعت بوده به فرض الهی، و پیامبر (صلی الله علیه وآله) دو رکعت بر آن اضافه کردند، در غیر صبح و مغرب، جمع بین این دو دلیل چگونه است؟
مرجع عالیقدر در پاسخ فرمودند: مجموعه افعال و اقوال و تقریر پیامبر و ائمه علیهم السلام سنت است، سنت دو گونه است:
1: واجباتی که خدا مستقیماً فرض نفرموده و پیامبر آن را فرموده است، سپس خدای متعال آن را تأیید کرده است. البته فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله) مسبوق به اذن خدای متعال میباشد.
2: مستحبات و ما اشبه.
بالنتیجه مشرع اصلی خدای متعال است، و اولاً و بالذات حق تشریع از آن خداست، اما خود خدای متعال، این اذن را به چهارده معصوم (علیهم السلام) داده است و چهارده معصوم همانطور که ولایت تکوینیه دارند، ولایت تشریعیه نیز دارند، و ادله قطعیه متواتره بر این مطلب دلالت دارد.
از جمله در حدیث شریف وارد شده: ان الله ادب نبیه بأدبه ففوض إلیه دینه».
تأخیر نماز ظهر در روز جمعه
سؤال شد: اگر کسی در روز جمعه، بخواهد نماز ظهر بخواند، آیا تأخیر آن از اول وقت به مقدار ادای نماز جمعه، لازم است؟
معظمله فرمودند: بنا بر نظر فقهایی که قائل به وجوب عینی نماز جمعهاند که نادر هستند، این احتیاط جا دارد، زیرا در وقت نماز جمعه صحیح نیست عمل دیگری انجام دهد، اما بنابر وجوب تخییری که مشهور قائل هستند، این احتیاط لازم نیست.
قضای روزه و استمرار چند بیماری
مسأله دیگری که پرسیده شد: اگر شخصی در ماه رمضان مریض بود و نتوانست روزه بگیرد و بعد از ماه رمضان به علت بیماری دیگری نتوانست قضا کند و تا رمضان سال بعد چنین بود، آیا قضا از او ساقط میشود؟
مرجع عالیقدر فرمودند: این مسأله مورد خلاف است. آنچه اجماعی است این است که اگر به جهت مرض نتوانست ماه رمضان را روزه بگیرد و در طول سال نیز همان مرض ادامه پیدا کرد، قضاء از او ساقط و فقط فدیه بر او هست.
اما اگر در طول سال به جهت بیماری دیگری، یا به جهت عذر دیگری غیر از مرض مثل سفر، نتوانست قضا کند، این محل خلاف است.
چند روایت دارد که قضا از آنها برداشته میشود یعنی بیماری خصوصیت ندارد، زیرا در برخی از روایات تعلیل وارد شده که ظهور در عموم دارد، لذا اگر به هر عذر شرعی ماه رمضان را نتوانست روزه بگیرد و در طول سال نیز به هر عذر شرعی قادر بر قضا نبود، مطلقاً قضا ساقط است و فدیه می دهد، که جماعتی از جمله مرحوم اخوی این طور فرموده و از روایات استظهار کردند.
استغفار و عجز از فدیه
سؤال شد اگر کسی که باید فدیه بدهد، نتواند فدیه را پرداخت کند، تکلیف چیست؟
معظمله فرمودند: دلیل داریم که (الاستغفار کفارة من لا کفارة له). اما فقها بحث فرمودهاند که اگر فعلاً نتوانست فدیه را بدهد آیا کلاً از او ساقط میشود، یا اگر تا آخر عمر هر وقت تمکن داشت بر او هست که فدیه را بپردازد؟
بحث علمیاش این است که برخی از جمله مرحوم اخوی فرمودند: وقتی دلیل می فرماید: استغفار کفاره کسی است که کفاره ندارد، یعنی کسی که الآن نداشته باشد، و فعلاً نتواند پرداخت کند، او کفارهاش استغفار است بنابراین چیز دیگری بر او لازم نیست زیرا کفاره را انجام داده است.
اما عدهای تصریح کرده و در حواشی عروه نیز آمده: که اگر تا آخر عمر، توانست ولو کم کم فدیه را بدهد بر ذمهاش میباشد. زیرا فدیه واجب مضیق نیست.
اما به نظر میرسد ادله ظهور دارد در اینکه فعلاً ندارد و مأیوس باشد از به دست آورد آن، در این صورت کفارهاش استغفار است.
تیمم در اول وقت
مسأله دیگری که بیان شد: نسبت به کسی است که در اول وقت، آب ندارد و تیمم میکند، سپس آب به دست میآورد، آیا باید نماز را اعاده کند؟
معظمله فرمودند: این همان مسأله «البدار لذوی الأعذار» است، (بدار) یعنی تعجیل که در اصول بحث شده است و محل خلاف شدید است، خلاصه بعضی قائل به جواز بدار شدند و بعضی قائل به عدم جواز آن هستند، در یکی از روایات معتبره دارد: (اول الوقت ابداً أفضل)، البته این نسبت به کسی است که یقین ندارد بعداً آب به دست آورد، و الا اگر بداند که آب به دست میآورد، حق مبادرت به تیمم و نماز را ندارد، باید صبر کند و وضو بگیرد و نماز بخواند.
بحث در موردی است که یقین دارد آب به دست نمیآورد و با تیمم نماز خواند و اتفاقاً در وقت، آب رسید، بعضی فرمودهاند باید قضا کند.
همین مسأله در مورد حج ذکر شده است که اگر عذری داشت که نمیتوانست حج کامل انجام دهد، گاهی میداند که اگر سال بعد به حج برود میتواند حج را کامل انجام دهد، البته در مواردی که تعجیل حج اهم نباشد، یا اینکه به حج رفته بود و در آنجا عذری پیدا کرد، که همین مسأله بدار در حج نیز میآید.
حدود پنجاه سال پیش، در هلال ذی الحجه دو روز اختلاف شد، که در سعودی روز عرفه دو روز زودتر بود، برخی مانند مرحوم آقای بروجردی و مرحوم والد فرمودند: اگر امسال مستطیع شده و حج رفته، مجزی است، اما اگر از سال های قبل حج در ذمهاش مستقر شده بوده، باید دوباره حج را اعاده کند، لکن مرحوم میرزا عبدالهادی شیرازی فرمودند: حج همه صحیح است، و عدهای نیز در آن سال از ایشان تقلید کردند زیرا شبهه اعلمیت ایشان هم بود.
یکی از شاگردان ایشان از سید سؤال کرده بود: آیا از اول نظرتان همین بود یا الآن نظرتان این شد؟ ایشان فرموده بودند: بله نظرم از اول همین بود.
ظاهراً مرحوم سید عبدالهادی به اطلاق روایت «الاضحی یوم یضحی الناس» استناد کرده بودند. و برخی هم به لو کان لبان استدلال کردهاند.
عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّا شَکَکْنَا سَنَةً فِی عَامٍ مِنْ تِلْکَ الْأَعْوَامِ فِی الْأَضْحَی، فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَکَانَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا یُضَحِّی فَقَالَ: الْفِطْرُ یَوْمُ یُفْطِرُ النَّاسُ، وَالْأَضْحَی یَوْمُ یُضَحِّی النَّاسُ، وَالصَّوْمُ یَوْمُ یَصُومُ النَّاسُ (تهذیب الأحکام: ج4، ص317، ح966).
ذکر رکوع و سجود
سؤال شد: آیا در رکوع و سجده، اگر فقط صلوات بفرستد مجزی است؟
معظمله فرمودند: در رکوع و سجود دلیل فرموده باید ذکر بگوید، و اطلاق دلیل مطلق الذکر را شامل میشود، فقط باید به مقدار تسبیح کبری یا صغری باشد و کمتر نباشد. اما در اینکه آیا فقط صلوات مجزی است یا نه، محل بحث است. زیرا صلوات دعاست و دلیل فرموده ذکر بگوید، چه بسا ذکر منصرف از صلوات باشد.
یکی از آقایان گفت: اگر دلیل ذکر خاصی را بگوید، و شک میکنیم که غیر آن ذکر، آیا مجزی است یا نه؟ اصل عدم اجزاء است.
معظمله فرمودند: اگر نوبت به شک رسید بله، زیرا اصل در وجوب این است که عینی تعیینی و نفسی باشد. اما بحث در این است که اگر از دلیل عدم خصوصیت استفاده شود، دیگر موضوعِ اصل، که شک است منتفی میشود زیرا با وجود دلیل، تعبداً شک وجود ندارد.
جزیه اهل کتاب
سؤال شد پیرامون جزیهای که از اهل کتاب گرفته میشود، آیا شامل همه کفار است؟
ایشان فرمودند: کفاری که در ذمه اسلام بوده و در بلاد اسلامی زندگی میکنند بر چند قسم هستند:
1: کفار اهل ذمه که به جهت استفاده از امکانات و تأمین امنیت و دیگر خدمات و مسئولیت های حکومت اسلامی، در برابر آن جزیه میپردازند؛
2: کفار معاهد؛
3: کفار مستأمن؛
4: کفار حربی در غیر حال حرب؛
5: کفار محاید (بیطرف)؛
و تنها کفار حربی در حال حرب استثناء هستند، و مورد حمایت کشور اسلامی نیستند.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین