طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
«جلسه دهم»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین
از جمله مطاعن
در ابتدای جلسه یکی از آقایان مطرح کرد: از بعضی زوجات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده که گفته: «مَا غَرْتُ لِلنَّبِیِّ عَلَی اِمْرَأَةٍ مِنْ نِسَائِهِ مَا غَرْتُ عَلَی خَدِیجَةَ» آیا این از مطاعن حساب میشود؟ یا اینکه امری طبیعی در زنهاست.
مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی فرمودند: ظاهراً مرحوم علامه مجلسی به لحاظ مناسبت حکم و موضوع، حسادت او نسبت به حضرت خدیجه علیها السلام را از مطاعن به شمار آورده است.
معمولاً اگر کسی بد بوده و کارهای ناپسند زیادی داشته باشد چنانچه کاری انجام دهد که ذو وجهین باشد عرفاً حکم میشود آن کار نیز از بدی او صادر شده، و بالعکس اگر کسی آدم خوبی بوده و همیشه کارهای خوب انجام میدهد اگر یک بار کار مشکوکی انجام داد حمل برکار خوب میشود زیرا: «الظن یلحق الشیء بالاعم الاغلب». البته این قاعده به عنوان حکم شرعی نیست بلکه مسأله عرفی و عقلانی است.
آشامیدن آب و دخول وقت
سؤال شد: اگر شخصی عادت داشته قبل از اذان صبح بیدار شود و آب بنوشد، چنانچه یکبار بعد از نوشیدن آب متوجه شود که اذان گفته و طلوع فجر شده است، حکم روزه اش چیست؟ آیا قضا و کفاره دارد؟
معظم له فرمودند: این مسأله در عروه بیان شده و مورد اختلاف فقها حتی معاصرین هست. اگر شخصی یقین کند که فجر طالع نشده و مثلاً آب بنوشد، یا مخبر ثقهای به او خبر دهد یا به هر سبب دیگری یقین حاصل کند، بعد معلوم شود فجر شده بوده، یا یقین کند مغرب شده و افطار نماید و بعد معلوم شود مغرب شرعی نبوده، در این صورت به نظر بنده قضا و کفاره ندارد و روزهاش صحیح است.
نماز بر منافقین
یکی از آقایان مسأله دیگری مطرح کرد که در آیه شریفه نسبت به منافقین میفرماید: «وَلَا تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا» پس چطور پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر عبدالله بن اُبَی که رئیس منافقین بود نماز خواندند؟
مرجع عالیقدر در پاسخ فرمودند: قطعاً پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) به مراد قرآن ابصر و اعرف هستند و در روایات داریم: «إنّما یَعْرِفُ القُرآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ».
عمل پیامبر که نماز خواندن است کشف میکند که این نهی صرفاً نهی تهدیدی برای منافقین بوده است نه نهی تحریمی و یا حتی تنزیهی، زیرا پیامبر حتی مکروه انجام نمیدهد. هر چند ظاهر نهی تحریم است اما اینجا ظهور در مقابل عمل پیامبر حجیّت ندارد.
همچنین نسبت به بعضی آیات جهاد، روایات صحیحه وارد شده که برای تهدید است.
حال اگر خود پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرمودند: نهی در این آیه نهی تحریمی نیست بلکه تهدیدی است، مسلماً حجت بود. همچنین عمل حضرت که نماز خواندند بر همین دلالت دارد. و به نظر میرسد اقرب المجازات به معنای حقیقی و ظاهری، همین نهی تهدیدی باشد.
سؤال شد: آیا ثابت است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر جنازه عبدالله بن اُبی نماز میت خواندند؟ شاید این نقل صحیح نباشد، زیرا نهی صریح در قرآن آمده، و باید روایات بر قرآن عرضه شود؟
معظم له فرمودند: این که پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر عبدالله بن اُبی نماز خواندند از قطعیات تاریخ است و مکرر نقل شده، در قطعیات احتیاج به اماره و روایت معتبر نداریم.
یکی از حضار پرسید: شاید این آیه بعد از نماز خواندن حضرت بر جنازه او نازل شده؟
معظم له فرمودند: حتماً قبل نازل شده بوده است، لذا وقتی پیامبر بر جنازه او ایستاد که نماز بخواند، یکی از منافقین از اصحاب پیامبر بر شانه پیامبر دست زد و گفت: «ألم ینهک الله ان تصلی علی أحد منهم»، اگر این آیه بعد نازل شده این کلام معنا نداشت.
یکی از آقایان گفت: ابن عباس گفته: آیه بعداً نازل شده است.
معظم له فرمودند: مگر کلام ابن عباس حجت است؟ این مسأله از قطعیات تاریخ پیامبر است که بر جنازه ابن اُبی نماز خواندند.
سؤال شد: اگر بگوییم فعل پیامبر مخصص آیه است، و فقط نسبت به این فرد لمصلحة أهم تخصیص یا تقیید خورده است؟
معظم له فرمودند: مسأله در اطلاق و تقیید، عموم و تخصیص نیست. بحث در این نهی است که نه آیا نهی تکلیفی و اقتضایی بوده یا لا اقتضایی. به نظر میرسد که نهی در اینجا حتی کراهتی نیست، بلکه برای تهدید میباشد. از طرفی خلاف ظاهر است که بگوییم فقط نسبت به این شخص که رئیس المنافقین هم بوده نماز خواندن جایز است و نسبت به غیر او جایز نیست.
مداد العلماء
سؤال شد: مراد از حدیث: «مِدادُ الْعُلَماءِ أفْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء» چیست؟
معظم له فرمودند: این جمله از عموماتی است که تخصیصات زیادی دارد، برخی شهدا بالتخصص و برخی بالتخصیص خارج هستند، مانند شهدای کربلا، از طرفی مراد از علما، علمای أتقیاء هستند که مدادشان موجب حفظ دین میشود.
ارزهای دیجیتالی
سؤال دیگری مطرح شد: حکم ارزهای دیجیتالی چیست؟
معظم له فرمودند: بطور کلی هر معاملهای که عقلائی باشد و ضمن یکی از معاملات محرمه و منهی عنها مانند کالی به کالی یا بیع مجهول نباشد، اشکالی ندارد. ولی خصوص این معامله را به گونههای مختلف بیان کردهاند یا به صورتهای مختلف انجام میشود و باید بررسی بیشتری شود.
کفو در نکاح
سؤال شد: با توجه به اینکه در نکاح، کفویت شرط است، چرا در زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) مواردی هست که این مسأله مراعات نشده است؟
مرجع عالیقدر فرمودند: مقصود از کفویت، همان یکی بودن دین است. چنانچه در روایت وارد شده: (المسلم کفو المسلمة)، و این فقط یک استثناء دارد و آن در صورتی است که زن مؤمنه باشد و شوهر مسلمان غیر مؤمن است، در این مورد بین فقها اختلاف هست. جماعتی فرمودهاند، مطلقاً جایز نیست و برخی تقیید کردهاند به احتمال گمراهی زن.
خلاصه کفو شرعی، یعنی هر دو مسلمان باشند، البته نسبت اهل کتاب که آیا مرد میتواند با زنی که اهل کتاب هست ازدواج کند یا نه، محل خلاف میباشد.
حدیث لا تعاد
مسأله دیگری که مطرح شد: در حدیث (لا تعاد) آمده است: «لَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِیضَةَ» برخی آن را تعمیم به غیر از صلاة دادهاند، نظر حضرتعالی چیست؟
معظم له فرمودند: «لا تعاد» خاص به نماز است همان طوری که صریح فرمایش حضرت میباشد، و از طرفی آن پنج شیء مستثنی در غیر نماز نیست.
اما «لَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِیضَةَ» یک عام دیگری است اگر چه هر دو با هم در یک روایت آمده باشد.
جواب دادن به مسائل شرعی
سؤال شد: شخص غیر عالم آیا میتواند جواب مسأله را بدهد اگر آن را بداند؟
معظم له فرمودند: اگر فتوای مرجع تقلید را میداند، میتواند آن را بیان کند.
موسیقی
سؤال شد: حکم موسیقی چیست؟
معظم له فرمودند: مقتضای اطلاقات این است که موسیقی مطلقاً حرام است، حتی غنای در قرآن را غالباً حرام دانستهاند، و تنها دو یا سه نفر آن را تجویز کردند. بله مقتضای ادله این است که استماع موسیقی جایز نیست نه سماع آن.
تبانی در سرقت
مسأله دیگری مطرح گردید: اگر دو نفر با هم تبانی کنند برای سرقت از خانهای، یک نفر درب منزل را بکند و دیگری وارد منزل شده و به اندازه نصاب، سرقت کند، دست چه کسی قطع میشود؟
معظم له فرمودند: در تمام موارد، حد بر مباشر جاری میشود، مگر آنکه مباشر مجنون یا صغیر یا حیوان باشد که در این صورت سبب که اقوی خواهد بود و مورد حد واقع میشود.
سؤال شد: شخصی که وارد منزل شده و مباشرت به سرقت نموده، از حرز سرقت نکرده، زیرا دیگری درب منزل را از جا در آورده، و او از خانه بدون در وارد شده است؟
معظم له فرمودند: حرز، عرفی است. خانهای که در ندارد و پردهای مثلاً جلوی آن زدند، حرز حساب میشود، اگر کسی در جیبش پول است و جیبش، دکمه یا زیپ ندارد، اگر کسی از داخل جیب او پول دزدید، این حرز حساب نمیشود؟ عرفاً حرز است. به هر کجا عرفاً حرز نبود حکم قطع نیست.
مقصود از طعام در کفارات
مسأله دیگری که مطرح شد این بود که آیا کفاره روزه مختص به گندم و جو است یا شامل اجناس دیگر نیز میشود؟
معظم له فرمودند: در کفاره که دلیل فرموده: (فدیة طعام مسکین)، طعام منصرف به گندم و جو است. درست است که در فارسی طعام عام است اما در عرف عرب، بیاع الطعام به کسی که گندم و جو میفروشد، گفته میشود. اما برداشت بنده وفاقاً یا تبعاً لجماعة این است که میتواند برنج نیز بدهد به جهت استفاده آن از برخی روایات.
سؤال شد: گندم و جو به تنهایی خورده نمیشود بلکه باید آرد و نان شود، و این کار هزینه دارد. آیا باید هزینه را حساب کند؟
معظم له فرمودند: در فدیه لازم است این مقدار (750 گرم) از طعام را به فقیر برساند، اما لازم نیست که فقیر آن را بخورد بلکه میتواند آن را بفروشد.
الفاظ و معانی قرآن
یکی از حضار جلسه، در مورد شبههای که برخی گفتهاند، سؤال کرد، که قرآن فرموده: «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی»، و قدر متیقنش همان معانی و مفاهیم قرآن است که از طرف خدا بوده، اما در مورد الفاظ قرآن، چه دلیلی داریم از خدا باشد، شاید الفاظ را خود پیامبر انشاء کرده باشند؟
معظم له فرمودند: همیشه ظواهر ملاک و حجت است. (ینطق) از نطق است، و نطق ظاهرش الفاظ است نه معانی، و خود الفاظ مشتمل بر معانی و مفاهیم میباشد. و خلاف ظاهر است که بگوییم معانی فقط وحی شده نه الفاظ، این دلیل میخواهد، ظاهر آیه «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی» این است که الفاظی صادر شده از دهان مبارک رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با همان معانی، عن الهوی نیست بلکه وحی الهی است.
سجده در حالت غیر طبیعی
سؤال شد: اگر شخصی به جهت بیماری نمیتواند سجده را به طور طبیعی انجام دهد، آیا واجب است مهر را بردارد و بر پیشانی بگذارد؟
معظم له فرمودند: کسی که به خاطر عذر، سجده طبیعی نمیتواند انجام دهد، وظیفهاش ایماء برای سجده است، و در سجده ایمائی لازم نیست شروط سجده رعایت شود، از جمله قرار دادن پیشانی بر ما یصح السجود علیه، بله از باب احتیاط غیر لازم و احتیاط استحبابی آن هم نه استحباب به عنوان حکم شرعی، بلکه به عنوان اولی و بهتر، این است که مهر را بر پیشانی قرار دهد.
سؤال شد آیا این شخص میتواند نماز استیجاری بخواند؟
معظم له فرمودند: اجاره، منصرف به متعارف است، و متعارف همان نماز طبیعی است، البته برای خودش اگر نماز قضا دارد میتواند بخواند.
سؤال شد که فرمودید: بالا بردن مهر و بر پیشانی قرار دادن آن لازم نیست، آیا این کار مقتضای قاعده میسور نیست؟
معظم له فرمودند: این، میسور سجده نیست. از طرفی با وجود اطلاق، نوبت به میسور نمیرسد. مواضع سبعه در سجود معهود و متعارف است. وقتی شارع خودش برای سجده متعارف، بدل قرار داده و کلامش اطلاق دارد، جایی برای قاعده میسور نمیماند.
سؤال شد: نسبت به ذوی الاعذار قبلاً فرمودید که جایز است امام جماعت شود، چرا در نماز استیجاری قبول نمیفرمایید؟
معظم له فرمودند: موارد فرق میکند، در باب جماعت، از اطلاق ادله جماعت استفاده کردیم، ولی در نماز استیجاری چنین اطلاقی نداریم، بلکه تابع عقد اجاره و قصد طرفین است.
گفته شد آیا رضایت شخص اجاره کننده کافی نیست که ذمه میت نیز بریء شود؟
معظم له فرمودند: نمیدانیم با این اجاره غیر متعارفه، بریء میشود یا نه، لذا اشتغال عقلی اقتضای یقین به برائت میکند. و چنانچه شخص دیگر غیر معذوری هست که میتواند نماز را کامل انجام دهد، آیا این مستأجر، حق دارد معذور را برای نماز میت اجاره کند؟ معلوم نیست.
سؤال شد: نسبت به مسأله مبلغ حج که شب گذشته مطرح شد، در کتاب غصب موارد مشابه را مشهور گفتهاند خسارتی بر عهده او نیست؟
معظم له فرمودند: اگر پول را گرفته تا به کسی بدهد که امسال حج برود اما تأخیر کند و سال بعد به او بدهد و هزینه حج گران شده باشد، چرا (لا ضرر) این مورد را نگیرد و نگوییم که ضامن است. به نظر میرسد عرفاً ضرر است و او سبب شده و ضامن میباشد.
سؤال شد: فرق بین قصور و تقصیر نیست؟
معظم له فرمودند: در باب ضرر و إضرار در اموال، قصور و تقصیر فرق نمیکند. بله در صورت تقصیر گناه نیز کرده است. چنانچه علم و جهل در ضمان فرق ندارند.
خلاصه در کبری که اگر اضرار باشد ضامن است، بحثی نیست. بحث در صغریات است که صغرای اضرار هست یا نه؟
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین