طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
«جلسه چهاردهم»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین
قرائت و تشهد منسی
در ابتدای جلسه یکی از فضلای حاضر از حکم قرائت منسیه و تشهد منسی سؤال کرد، و اینکه فرق قرائت با تشهد چیست که در قرائت منسیه قضا ندارد و در تشهد منسی باید آن را قضا انجام دهد؟
مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در پاسخ فرمودند: اگر یک سجده یا تشهد را فراموش کرد دلیل خاص دارد که بعد از نماز فوراً باید آن را قضا کند سپس دو سجده سهو انجام دهد. و اگر سجده سهو را عمداً یا جهلاً یا نسیاناً بعد از نماز انجام نداد، نماز مشکل ندارد و هر وقت شد باید سجده سهو را بجا آورد، ولی اگر تشهد منسی یا سجده منسیه را فوراً بعد از نماز بجا نیاورد بلکه بین آن دو فاصله شد به طوری که ارتباط صلاتی از میان رفت، یا این که قبل از انجام تشهد منسی و سجده منسیه، فعل مبطل نماز انجام داد، مثلاً پشت به قبله کرد، نمازش باطل است و باید دوباره اعاده کند.
و اما اینکه نسبت به قرائت اگر فراموش شود، قضا ندارد، به جهت دلیل است. در قرائت فراموش شده، فقط سجده سهو کافی است، زیرا در روایت دارد (لکل زیادة ونقیصه) سجده سهو کند، و مشهور نیز یا فتوا داده یا احتیاط وجوبی کردند که برای هر زیاده و نقیصهای سجده سهو انجام دهد.
البته این روایت بحث سندی دارد که برخی همچون مرحوم محقق اردبیلی و صاحب مدارک در آن اشکال کردند، اما مشهور قدیماً و حدیثاً به آن عمل کرده و در عروه مرحوم سید یزدی احتیاط وجوبی دارد و دیگران هم یا فتوا داده یا احتیاط وجوبی فرمودهاند، و دلیل (لا تعاد الصلاة) تمام موارد را میگیرد غیر از پنج موردی که در روایت آمده، به اضافه ششمی که نیت باشد، و هفتمی که قصد قربت و اخلاص باشد.
سؤال شد که آیا روایت لکل زیادة ونقیصه، مرسله نیست؟
معظمله فرمودند: عرض کردم روایت بحث سندی دارد، اما مشهور به آن عمل کردند، و کم هستند فقهایی که مانند صاحب مدارک و محقق اردبیلی فتوا دادند سجده سهو فقط در چند مورد است. اگر ملاحظه کنید قبل از عروه، رساله شیخ انصاری و رساله صاحب جواهر و رساله میرزای شیرازی که دهها حاشیه دارد، معظمشان یا فتوا داده یا احتیاط وجوبی کردند که (لکل زیادة أو نقیصة) سجده سهو انجام دهد.
سؤال شد: آیا «لکل زیادة أو نقیصه» شامل اذکار هم میشود؟
معظمله فرمودند: نسبت به این روایت شریفه برخی مثل مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و سید اسماعیل صدر که از محتاطین بودند فرمودند حتی اگر فتحه و کسرهای را کم و زیاد کند سجده سهو دارد.
اما اگر زیاده، ذکر باشد برخی مثل مرحوم والد احتیاط وجوبی کردهاند که سجده سهو دارد. زیرا اطلاق دلیل زیاده و نقیصه، ذکر را نیز میگیرد. اما برداشت بنده این است که اگر زیاده، ذکر بود ایرادی ندارد و سجده سهو لازم نیست.
خواندن عقد نکاح
سؤال شد: در مراسمی که ما را برای خواندن عقد دعوت میکنند، گاهی محیط بعضی خانوادهها خالی از گناه نیست، به همین جهت آیا صحیح است خارج از مجلس عقد و زودتر عقد را جاری کنیم؟
معظمله فرمودند: این بر حسب توکیلی است که به شما داده شده، گاهی دختر و پسری که وکالت دادهاند ولو ارتکازاً، برای خواندن اصل صیغه عقد است تا به هم محرم و زن و شوهر شوند بدون تعیین وقت و مکان عقد، در این صورت اشکال ندارد، اما اگر توکیل آنها مقید باشد ولو ارتکازاً، به اینکه در میان جمع خوانده شود یا فلان ساعت خوانده شود، در این صورت باید بر طبق آن وکالت عمل شود،
وکالت تابع نصّ موکل است و اگر نص و تصریحی نیست تابع ارتکاز است.
در نتیجه برداشت شما که وکیل هستید ملاک است، آیا وکالت مقید بوده یا مطلق، اگر شک شد، فایده ندارد، و اصل عدم تقیید، کارساز نیست زیرا اصل مثبت است. و گاهی از مناسبت حکم و موضوع و قرائن برداشت میشود که وکالت مطلق نیست.
علم مجری صیغه به مهر و مدت
سؤال شد آیا وکیل باید بداند که مهر چیست؟
معظمله فرمودند: خیر لازم نیست. اگر طرفین بین خودشان مهری را تعیین کردند و وکیل بگوید: علی المهر المعین، کافی است، اگر هم میان خودشان تعیین نکرده باشند، عقد دائم باطل نیست و مهر المثل بر ذمّه زوج میآید.
سؤال شد: در عقد موقت چطور، آیا لازم است عاقد به زمان و مهر علم داشته باشد؟
معظمله فرمودند: خیر، مدّت و مهر، در عقد موقت، رکن است ولی دلیل نداریم که عاقد باید بداند. همین که بین طرفین توافق شده باشد کافیست. و عاقد میگوید: فی المدة المعینة وعلی المهر المعلوم.
سؤال شد: اگر دو نفر رابطه غیر شرعی دارند، میتوان برای آنها فضولةً عقد خواند، تا حرام انجام نشود؟
معظمله فرمودند: فضولی بدون اجازه اثری ندارد، در عقد یا باید اذن قبلی یا اجازه بعدی باشد، حتی اگر اجازه با لفظ خاصی نباشد، باید طرفین بفهمند آن را و اجازه بدهند.
رضایت در عقد، به تنهایی کافی نیست باید انشاء شود. بله رضایت در تصرفات کافیست، زیرا روایت فرموده: (لا یحل مال امرئ إلا بطیب نفسه). اما در عقد ازدواج و دیگر عقود، باید انشاء شود و مجرد رضایت کافی نیست.
بول رضیع
سؤال شد: برای نماز مرضعه، و تطهیر لباسش، فرمودهاند از بول پسربچه شیرخوار، یکبار شستن در شبانه روز کافی است، آیا این حکم در مورد بچهای که شیر مادر را نمیخورد و از بدو تولد، شیر خشک میخورد نیز جاری است؟
همچنین در اصل غسل ثوب از بول رضیع بعضی فرمودهاند: تنها صب الماء ورش الماء کافی است.
معظمله فرمودند: رضیع تفسیر شده بـ (من لم یتغذ بالطعام)، و شیر خشک را طعام و غذا نمیگویند، لذا ظاهراً فرق نمیکند چه شیر مادر بخورد چه شیر خشک، همان حکم را دارد.
گفته شد: ظاهراً هر چه از غیر از شیر مادر باشد، تغذی است؟
ایشان فرمودند: باید دید متبادر چیست، تبادر علامت حقیقت است، و تبادر از (رضیع) مطلق شیرخوار است.
مثلاً کودک ششماهه که شیر خشک میخورد، به او شیر خوار میگویند، نه غذا خوار.
سؤال شد: در مورد دختر بچه چطور، آیا بول او حکم بول پسر بچه را دارد؟
معظمله فرمودند: در دختر بچه، بین فقها خلاف است. برخی گفتهاند دلیل، در پسر بچه وارد شده و اکتفا بر مورد نص میشود، و برخی نیز دختر را ملحق کردهاند. برداشت بنده الحاق است.
سؤال شد: در موارد مشابه، با آنکه در دلیل، ذکری از زن نشده، اما فقها زن را ملحق به مرد میدانند؟
معظمله فرمودند: دلیل داریم که زن و مرد در تمام احکام مشترک هستند الا ما خرج بالدلیل، و معمولاً اگر در روایتی، زن یا مرد ذکر شود، مورد بوده نه موضوع، از اینرو حکم نسبت به هر دو تعمیم داده میشود. اما در این مسأله، نص به گونهای است که برخی فرمودهاند ظهور در پسربچه دارد. ولی اینکه رضیع، موضوع است یا مورد، استظهار فقها مختلف است.
ربا در اسکناس
سؤال شد: آیا ربا در اسکناس جاری میشود؟ و چرا برخی ربا را در اسکناس جاری نمیدانند؟
معظمله فرمودند: زیرا میگویند اسکناس معدود است و در معدود، ربا نیست.
به طور کلی دلیل، ربا را دو قسم کرده است، 1. ربای در معامله و خرید و فروش، که در مکیل یا موزون است نه معدود. 2. ربای در قرض، که (کل قرضٍ جرّ نفعاً) را و حرام است، و فرقی نمیکند مکیل باشد یا موزون یا معدود.
اگر شخصی بگوید الآن صد میلیون به تو میدهم و بعد از یک ماه صد و ده میلیون به من بده، ظاهراً این قرض بوده و حرام است، اما اگر واقعاً بیع باشد، به جهتی که معدود است حسب القاعده ربا در آن جاری نیست، ولی به نظر میرسد قرض بوده و ربا در آن میآید.
سؤال شد: در تنزیل چطور؟
معظمله فرمودند: تنزیل نوعی رباست اما دلیل خاص آن را استثنا کرده است. (بیع الدین بأقل منه)، مثلاً چک صد میلیونی را که دین است و دو ماه دیگر میرسد را به 90 میلیون نقد میفروشد. این مورد گرچه موضوعاً رباست اما دلیل خاص آن را استثنا کرده است.
البته لازم به ذکر است که باید چک، در برابر قرض حقیقی باشد، نه اینکه الان چک بکشد و به کمتر، نقداً آن را بفروشد، این جایز نیست.
سؤال شد: آیا لازم است شخص ثالثی در میان باشد؟
فرمودند: خیر. فروش دین به خود شخص نیز ایرادی ندارد، ولی باید دین حقیقی باشد.
گفته شد: آیا نمیتوان به عموم (الناس مسلطون علی اموالهم) استناد کرد؟
معظمله فرمودند: در مواردی که شارع استثنا فرموده خیر، و الا تمام موارد بطلان، مثل بیع کالی به کالی، مشمول عموم الناس مسلطون میباشد.
سؤال شد: گاهی به جهت غرض عقلایی مثلاً برای دادن عیدی، اسکناس نو را به قیمت بیشتری میخرد، یعنی اسکناس کهنه بیشتری میدهد و در مقابل اسکناس نو کمتری میگیرد، آیا این رباست؟
مرجع بزرگوار فرمودند: مرحوم والد و میرزا محمد تقی شیرازی و عدهای از محتاطین اشکال میکردند. البته آن وقت اسکناس نبود سکه بود.
اما مرحوم شیخ انصاری فرموده: چون به عنوان عدد معامله میشود نه مکیل و موزون، لذا ربا نیست، و ظاهراً حرف خوبی است و برداشت بنده نیز در این موارد جواز میباشد.
رسم الخط قرآن
مسأله دیگری که مطرح شد پیرامون تغییر دادن رسم الخط قرآن بود که آیا جایز است؟ و این اختلافی که الآن در رسم الخط قرآن است از کجا ناشی شده است؟ مثل در بعضی قرآنها (فطرة) را (فطرت) نوشته است.
معظمله فرمودند: اختلافی که در رسم الخط قرآن است بسیار مختصر و کم میباشد و در چند مورد بیشتر نیست. آن مقدار اختلافی که از قبل بوده و سیره بر آن جاری شده، ایرادی ندارد. اما الآن اگر کسی بخواهد تغییر بدهد جایز نیست. زیرا نباید هیچگونه تغییری در قرآن داده شود.
طه حسین ادیب مصری کتابی نوشته که همه ادبای عرب را دعوت به تغییر رسم الخط عربی نمود. مثلاً گفته بود (ذلک) را باید (ذالک)، و (هذا) را (هاذا) نوشت تا افراد به آسانی بتوانند آن را بخوانند. اما خودش مکرر در همین کتابش هذا یا ذلک را بدون الف نوشته است.
در رسم الخط قرآن، جایز نیست تصرف کرد و تغییری داد، به جهت احترام زیادی که قرآن دارد و اینکه باید تغییری در آن به وجود نیاید.
بله مقدار کمی اختلاف در کتابت هست که مورد قبول قرار گرفته است و سیره بر آن بوده و هست، در بعضی نسخههای خطی قرآن، برخی کلمات را دو گونه نوشتهاند ـ البته در قرائت یکی است، فقط در نوشتار فرق میکند ـ و بنده سراغ ندارم فقهاء و متدینین بر آن ایراد بگیرند این سیره حجت است تا مقداری که سیره بوده، اما بیشتر از آن جایز نیست به همان دلیل لزوم احترام قرآن و عدم تغییر در آن.
سؤال شد: اگر شک در جواز کردیم، اصل برائت جاری نمیشود؟
معظمله فرمودند: در مثل قرآن اصل برائت جاری نمیشود، زیرا از موارد بسیار مهم است. و در اینگونه موارد نمیتوان به اصل برائت (چه عقلی و چه شرعی) تمسک کرد بلکه احتیاط جاریست. مثلاً اگر شخصی از دور شبحی ببیند و نداند که انسان است یا حیوان، نمیتواند اصل برائت جاری کند و به طرف او تیری پرتاب کند، زیرا مسأله قتل بسیار مهم است.
سؤال شد: در مورد رسم الخط قرآن، ابتدا به خط کوفی بوده، بعد به خط نسخ و نستعلیق و ثلث نوشته شده است آیا اینها تصرف و تغییر در رسم الخط قرآن نیست؟
معظمله فرمودند: در تصرفاتی که قبلاً شده، عرض شد سیره بر آن است و مورد قبول واقع شده است. و تغییر نوع خط با تغییر رسم الخط و نوشتن کلمات فرق میکند.
گفته شد آیا در حجیت سیره شرط نیست متصل به زمان معصوم باشد؟ در اینجا این سیره متصل به زمان معصوم نیست.
معظمله فرمودند: سیره، خودش طریقیت عقلائیه دارد، مانند خبر ثقه و حجیت ظواهر. از این جهت به نظر میرسد که اتصالش به زمان معصوم شرط نباشد، و کسانی که در اصول، در حجیت سیره، اتصال به زمان معصوم را شرط دانستهاند، خودشان در فقه در مقام استدلال گاهی به سیره أی استدلال کردند که محرز است آن سیره متصل به زمان معصوم (علیه السلام) نیست.
ما و من موصوله
سؤال دیگری که مطرح شد: در مورد آیه شریفه که میفرماید: «وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ» (سوره نور: 45). چطور (مَن) برای غیر ذوی العقول استفاده شده است؟
معظمله فرمودند: کتاب مغنی را ملاحظه کنید امثلهای از قرآن و غیر قرآن از شعر کلام فصحای جاهلی قبل از اسلام ذکر میکند که (مَن) برای غیر ذوی العقول استفاده میشده است. و قرآن به لسان عربی مبین است این طور نیست که خودش قواعد لغت عربی را تأسیس کرده باشد. بله اصل در (مَن) برای ذوی العقول است چنانچه اصل در (ما) برای غیر ذوی العقول است اما گاهی به جهاتی که در علم بلاغت بیان شده، بر عکس استعمال میشود.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین