LOGIN
جلسات علمی
alshirazi.org
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ماه مبارک رمضان (جلسه نوزدهم)
کد 12523
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 27 اردیبهشت 1400 - 4 شوال المكرّم 1442
 
طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
 
«جلسه نوزدهم»
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین
 
دعای حج در ماه رمضان

در ابتدای جلسه سؤال شد: چرا در ادعیه ماه مبارک رمضان از حج بسیار نام برده شده است؟

مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در پاسخ فرمودند: اگر چیزی از خود معصومین در علل فرمایشاتشان نرسیده باشد نمی‌توانیم به جزم بگوییم علتش چیست. اما به عنوان احتمال اشکالی ندارد، شاید یکی از جهاتش این باشد که در آن زمان، کسانی که می‌خواستند به حج بروند معمولاً از ماه مبارک رمضان تصمیم می‌گرفتند و برخی مقدماتش را انجام می‌دادند، زیرا مسیرها به گونه‌ای بوده طول می‌کشیده است.

روایت دارد حضرت سجاد (علیه السلام) در یک سال از مسجد شجره که احرام بستند تا مکه مکرمه، سه هفته در راه بودند.

از طرفی حج اهمیت بسیاری دارد و در وصیت امیرمؤمنان (سلام الله علیه) آمده: «اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا» (کافی: ج7، ص51).

شب قدر

سؤال شد: چرا در روایات چند شب را به عنوان شب قدر فرمودند با آنکه شب قدر یک شب بیشتر نیست؟

معظم له فرمودند: سببش را دقیقاً نمی‌دانیم که چرا یک شب را تعیین نفرمودند. در روایتی دارد که حضرت شب 21 و 23 رمضان را به عنوان شب قدر معرفی فرمودند. راوی عرض کرد شب قدر یک شب است چرا دقیقاً تعیین نمی‌فرمایید؟ حضرت فرمودند: «ما أیسر لیلتین فی ما تطلب». به حضرت عرض کرد گاهی اول ماه مشتبه و مورد اختلاف می‌شود. حضرت فرمودند: «ما أیسر أربع لیال تطلبها». شاید ائمه علیهم السلام می‌خواستند افراد، بیش از یک شب را در سال مشغول به عبادت شده و احیاء بدارند و آمادگی پیدا کنند.

در کتبی که در احوال علماء نوشته شده در حالات یکی از بزرگان آمده که یک سال تمام، شب‌ها را تا به صبح بیدار بود تا لیلة القدر واقعی را درک کرده باشد. برخی گفته‌اند: شب‌ها همه قدر است اگر قدر بدانی، و شاید مضمون بعضی روایات باشد.

و شاید از بعضی روایات استفاده ‌شود وجه اینکه چند شب را به عنوان لیلة القدر معرفی کرده‌اند، مراحل و مراتب تقدیر است. مثلاً طبق برخی روایات شب 19 شب تقدیر و شب 21 شب قضاء و شب 23 شب ابرام است.

سؤال شد: از جمع این دو آیه: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»، و «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» استفاده می‌شود که لیلة القدر در ماه رمضان است پس چرا شب نیمه شعبان را نیز گفته شده محتمل است شب قدر باشد؟

معظم له فرمودند: احتمال دارد که شب نیمه شعبان، مرتبه‌ای از مراتب شب قدر باشد. و هر چند ظاهر جمع این دو آیه، این است که لیلة القدر در ماه مبارک رمضان است اما در عین حال عقد سلب ندارد که در وقت دیگری نیست. و چنانچه از روایات دیگری استفاده شود که شب‌های دیگری مثل شب نیمه شعبان هم لیلة القدر است، منافات پیدا نمی‌کند بلکه اشاره به مراتب یا موارد تقدیر است.

سؤال دیگری که در رابطه با شب قدر مطرح گردید: چرا مرحوم شیخ صدوق فرموده: احیاء شب قدر به مذاکره علم افضل است؟ آیا روایت خاصی در این باره داریم؟

معظم له فرمودند: روایت خاصی در این‌باره ندیدم، و بعید است روایتی در خصوص این مورد بوده باشد، و حتی خود شیخ صدوق اشاره‌ای به دلیل نفرموده، اما شاید ایشان از عمومات استفاده کردند، غیر از اینکه غالب مردم، اطلاع کافی از عقائد و احکام خود ندارند و حتی برخی، واجبات و محرمات محل ابتلای خود را نمی‌دانند.

و مذاکره علم یعنی بیان عقائد و احکام و اخلاق، و بیان احکام و ایصال آن به مردم، واجب کفائی است و اگر به مقدار کفایت نباشد، واجب عینی خواهد بود.

شاید مرحوم صدوق از این جهت فرموده که مذاکره علم، افضل است.

اما از طرف دیگر یک واجب عینی دیگر هم هست و آن تزکیه نفس و تحصیل تقواست.

قرآن فرموده: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» و نفرموده: (ما شئتم). یعنی هر چقدر می‌توانید تقوا داشته باشید نه هر چقدر می‌خواهید.

بله در روایات احتیاط دارد: «أَخُوکَ دِینُکَ، فَاحْتَطْ لِدِینِکَ بِمَا شِئْتَ».

خلاصه: ملکه تقوا واجب عینی تعیینی است و هرچه مقدمه وجودی این واجب باشد، واجب است زیرا مقدمات وجودی واجب مطلق، واجب است.

و انجام مقداری از مستحبات، و برخی ادعیه و زیارات و اذکار و قرائت قرآن و مانند آن که مقدمه وجودی تقوا باشد، واجب خواهد بود.

اما اینکه عرض کردم بسیاری مردم به احکام خود آگاه نیستند یا ملتفت نبوده و احتیاج به ارشاد و تعلیم دارند، گاهی حتی اهل علم نیز چنین می‌شوند. یکی از آقایان معروف به من گفت: روزی از بازار شکر خریدم و به خانه بردم، خانواده‌ام گفتند: شکر داریم برو قند بیاور. به بازار رفتم و به صاحب مغازه گفتم شکر را بگیر و به جایش قند بده، و غافل شدم از اینکه قند و شکر متجانسین هستند و اگر با تفاضل معامله شود، ربا و حرام است. باید شکر را به او می‌فروختم آن وقت آن طرف بدهکار قیمت شکر می‌شد و به جای پول شکر، به من قند می‌داد اما ملتفت این مطلب نبودم.

دیون میت و حقوق شرعی

سؤال شد: اگر شخص از دنیا برود و خمس و زکات و حقوق مردم مدیون باشد، و ما ترک او برای تمام بدهی‌ها کفایت نمی‌کند، کدام مقدم است؟

معظم له فرمودند: در این مسأله اختلاف هست که آیا حق الناس مقدم است یا حق الله، بله اگر بدهی به عین خاصی تعلق گرفته باشد آن دین مقدم است، و بنابر تعلق خمس به عین نه به ذمه، طبق قاعده مقدم خواهد بود، مگر عینی که خمس به آن تعلق گرفته بوده، تلف شده و منتقل به ذمه طرف شده باشد.

سؤال شد: آیا ارث و حق ورثه نیز به عین تعلق پیدا می‌کند. معظم له فرمودند: بله، اما ارث و تقسیم بین ورثه بعد از اداء دین، و انجام وصیت به مقدار ثلث می‌باشد، چنانچه قرآن فرموده: «مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصَی بِهَا أَوْ دَیْنٍ».

سؤال شد: زکات فطره چطور؟

معظم له فرمودند: زکات فطره متعلق به ذمه است.

مؤونه چیست؟

مسأله دیگری که مطرح شد در مورد مؤونه بود، که ملاک در مؤونه چیست؟

معظم له در پاسخ فرمودند: مؤونه یعنی مصرف، اعم از خوراک و لباس و مسکن و مانند آن، البته کلمه (مؤونه) مانند همه کلماتی که در ادله آمده، ظهور در فعلیت دارد. صحیحه علی بن مهزیار از حضرت جواد (علیه السلام) می‌فرماید هرچه مؤونه سال شد، خمس ندارد، از این جهت باید مؤونه فعلیت داشته باشد.

اما اگر چیزی در سال آینده به فعلیت مؤونه می‌رسد، ظاهراً الآن خمس به آن تعلق می‌گیرد، مثل خانه نیمه‌کاره که در سال‌های بعد تکمیل می‌شود و مورد استفاده قرار می‌گیرد.

حنث نذر

سؤال شد: اگر شخصی نذر کند روزی را روزه بگیرد، اگر آن روز را روزه نگرفت، چه کفاره‌ای بر او واجب می‌شود، و اساساً نذر شرعی واجب الوفاء چیست؟

معظم له فرمودند: در صورت مخالفت نذر، باید کفاره حنث بدهد. و نذر شرعی آن است که اسم خدا را بیاورد به هر زبانی باشد، مثلاً بگوید خدایا اگر حاجت مرا دادی یک گوسفند برای حضرت عباس علیه السلام میبرم، و بنابر مشهور صیغه خاصی در نذر لازم نیست، مهم این است که طرفش خدا باشد، چنانچه عهد و قسم نیز همینطور است، اما اگر اسم خدا را نیاورد، نذر شرعی نیست، حتی اگر نام پیامبر یا ائمه (علیه وعلیهم السلام) را بر زبان جاری کرده باشد.

سؤال شد: اگر مثلاً نذر کرد در صورت برآورده شدن حاجتش، بیست روز روزه بگیرد، حال اگر اصلا روزه نگرفت، آیا کافی است یک کفاره حنث نذر بدهد یا باید بیست کفاره بپردازد؟

معظم له فرمودند: این تابع نیت یا ارتکاز ناذر است. اگر به تعبیر مرحوم شیخ انصاری (البته در جای دیگر نه در بحث نذر) مُفَرّد نباشد یا در ارتکازش نبوده که به ازای هر روز یک کفاره بدهد، تنها یک کفاره کافیست، و اگر شک کند و نداند نیت او در وقت نذر کدام بوده، به جهت اقل و اکثر، قدر متیقن که یک کفاره است، بر او واجب می‌شود.

سؤال شد: دلیل وجوب وفاء به نذر چیست؟

معظم له فرمودند: آیه شریفه «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ»، گرچه جمله خبریه است اما ظهور در انشاء دارد، و به قول مرحوم آخوند در کفایه، دلالت جمله خبریه بر طلب گاهی از انشائیه (صیغه امر) قوی‌تر است، و ظاهراً تنها مرحوم نراقی صاحب مستند است که دلالت جمله خبریه بر وجوب را قبول ندارد، و در فقه هر کجا دلیل، جمله خبریه باشد می‌فرماید دلالت بر الزام نمی‌کند مگر قرائن دیگری باشد، البته در باب وجوب وفاء به نذر، روایات نیز داریم.

ذوقیات در استنباط

سؤال دیگری که یکی از حضار جلسه پرسید: جایگاه ذوقیات در دین، مسائل و احکام شرعی چقدر است؟

معظم له فرمودند: اگر چیزی ظهور داشته باشد، چه ظاهر قول و چه ظاهر فعل، حجت است، اما اگر ظهوری نباشد، نه قول حجت است و نه فعل. و ما چیزی به عنوان ذوقیات در احکام شرعی نداریم، چه احکام الزامی که واجبات و محرمات باشد، و چه غیر الزامی که مستحبات و مکروهات باشد، و ذوقیات فاقد اعتبار است.

بله اگر کسی از اهل خبره و اختصاص مثل فقیه جامع الشرایط، چیزی را از ادله برداشت کند، اجتهاد او برای خودش و مقلدینش حجت است. اما این ذوقیات نیست بلکه استنباط است از روی ادله و در چهارچوب آن.

و کسی که اهل خبره نیست حق ندارد چیزی استنباط کند و اگر برداشت کرد، حتی برای خودش حجیتی ندارد.

و اختلاف برداشت دو فقیه نیز طبیعی است مانند اختلاف نظر دو پزشک که هر دو متخصص و اهل خبره هستند، به طور کلی خدای متعال، بشر را اینگونه قرار داده که مختلف باشند.

اختلاف در مسائل اعتقادی

سؤال شد: آیا در عقائد نیز اختلاف نظر ممکن است؟

معظم له فرمودند: در اصل اصول خمسه که توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد است، شک و خلافی نیست، اما در فروع و شئون و تفاصیل آن ممکن است اختلاف برداشت باشد.

مثلاً در روز قیامت کیفیت حساب و تفاصیل آن چگونه است؟ یا بعد از مرگ چند بار حساب انجام می‌شود؟

از برخی روایات استفاده می‌شود اولین حساب برای انسان، بعد از مردن اوست، و به محض جدا شدن روح از بدن، روح را محضر خدای متعال می‌برند، و خدا یک حساب سریع از او بجا می‌آورد، و این حساب قبل از برداشته شدن بدن از روی زمین، انجام می‌شود.

در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) آمده: «إِنَّ الَّذِی یَلِی حِسابَ النَّاسِ قَبْلَ یَوْمِ القِیامَةِ الحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهما السلام)» (بحار الأنوار: ج53، ص47).

یا اینکه تفاصیل مربوط به عالم برزخ، و نحوه ثواب و عقاب، و کیفیت سؤال در قبر، و خصوصیات میزان و صراط چگونه است. اصل اینها محل شک و خلاف نیست اما چگونگی و تفاصیلش از اصول نیست که لازم باشد همه علم به آن‌ داشته باشند، بلکه ممکن است بر اثر روایت‌های مختلف برداشت‌ها مختلف باشد.

توبه

سؤال شد: معنای روایت «اَلتَّائِبُ مِنَ اَلذَّنْبِ کَمَنْ لاَ ذَنْبَ لَهُ» چیست؟

معظم له فرمودند: اگر توبه به معنای حقیقی آن باشد که در روایات، شروطی برای آن ذکر شده از جمله این سه شرط است:

1ـ پشیمانی و ندامت از گناهی که انجام داده است.

2ـ تصمیم و عزم بر عدم عود به آن گناه، حتی اگر بعداً نتواند پایبند تصمیمش بشود، اما برای توبه، اصل تصمیم را باید داشته باشد.

3ـ اگر حق الناس بوده آن را جبران نماید، زیرا روایت دارد: خدای متعال قسم خورده از حق الناس نمی‌گذرد مگر اینکه صاحب حق راضی شود.

خلاصه اگر توبه حقیقی باشد طبق این روایت، توبه کننده همانند کسی است که گناهی نکرده است. یعنی آمرزیده می‌شود، اما آیا درجاتشان نیز در آخرت یکی است، معلوم نیست. زیرا بهشت درجات متفاوتی دارد. «هُمْ دَرَجَاتٍ عِندَ اللهِ» (سوره آل عمران: 163) و در روایتی دارد که تعداد درجات بهشت به عدد آیات قرآن است.

اذن پدر در ازدواج دختر

سؤال شد: آیا اذن پدر در ازدواج دختر باکره الزامی است؟

معظم له فرمودند: در این مسأله 5 یا 6 قول است، و روایات مختلفی دارد، به نظر بنده، بنابر احتیاط واجب، اذن پدر لازم است.

بعضی فقها مانند مرحوم سید عبدالهادی شیرازی اذن پدر را شرط نمی‌دانند و گفتند: اجازه پدر نوعی تأدب بوده و یک حکم اخلاقی است.

بله پدر، بدون دلیل نمی‌تواند مانع ازدواج دخترش بشود، اگر کسی که برای او آمده از نظر عرفی و شرعی کفو او باشد.

سؤال شد: آیا رشیده بودن دختر در رضایت خودش شرط است؟

معظم له فرمودند: شکی نیست که باید رشیده باشد، البته رشد در حد سن خودش ملاک است، اما اگر سفیهه بود، ولایتش در دست پدرش می‌باشد.
 
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.