LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
در محضر مرجعيت ـ شب سوم
کد 1811
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 16 شهریور 1387 - 5 رمضان العظيم 1429

شب هاي ماه مبارک رمضان ـ ماه رحمت وامان وماه نزول قرآن ـ فرصت مناسبي براي مذاکرات علمي وخوشه چيني از محضر عالمان بزرگوار است. شماري از فضلا همچون سال هاي گذشته در شب هاي اين ماه نزد آيت الله العظمي سيد صادق شيرازي دام ظله مي روند واز مطالب علمي ونکات قرآني وفقهي واصولي ايشان بهره مي برند.

در اين شب جناب حجت الاسلام و المسلمين سيد رياض حکيم دام عزه فرزند آيت الله العظمي سيد محمد سعيد حکيم دام ظله و هم چنين حجت الاسلام شيخ عبدالعظيم مهتدي بحراني دام عزه از کشور بحرين و حجت الاسلام سيد صاحب ذو الرياستين دام عزه از شهر مقدس سامرا با مرجع عالي قدر ديدار نمودند.

در اين نشست آيت الله العظمي سيد صادق شيرازي فرمودند: از زيد نرسي نقل شده است که وقتي ابوالخطاب در کوفه ظاهر شد و درباره امام صادق عليه السلام آن ادعاهاي مبالغه آميز و بي اساس را نمود به همراه عبيد بن زراره نزد امام صادق عليه السلام رفتم و عرضه داشتم: فدايتان شوم. ابوالخطاب و يارانش درباره شما ادعاي عظيمي کرده اند. او [به جاي لبيک متعارف] اين گونه مي گويد: لبيک جعفر لبيک معراج. و يارانش گمان مي کنند که او به سوي شما عروج کرده و پس از هبوط از آسمان مردم را به سوي شما دعوت مي کند و لذا به نام شما لبيک مي گويد.

راوي مي گويد: ديدم اشک از گوشه چشمان امام صادق عليه السلام روان شد و گفت: «يا ربّ برئت إليک مما ادّعي فيَّ الأجدع عبد بني أسد، خشع لک شعري وبشري، عبد لک ابن عبد لک، خاضع ذليل؛ پروردگارا از سختي که اين اجدع و غلام بني اسد درباره ام گفته است به سوي تو برائت مي جويم و بيزارم. مو و پوست بنده در برابر تو خاشع و فروتن است. بنده تو و پسر بنده توام. خوار و ذليلم» سپس ساعتي سر به زير انداخت و گويا با چيزي سخن مي گفت، سپس سر برداشت و فرمود: «أجل أجل عبد خاضع خاشع ذليل لربّه صاغر راغم من ربّه خائف وجل لي والله ربّ أعبده لا أشرک به شيئاً ما له أخزاه الله وأرعبه ولا آمن روعته يوم القيامة ما کانت تلبية الأنبياء هکذا ولا تلبيتي ولا تلبية الرسل إنما لبيت بلبيک اللهم لبيک لبيک لا شريک لک؛ آري، آري، بنده ي خاکسار، فروتن و خواري در برابر پروردگارم. فرمانبردار و رام هستم و از خدا ترسانم. به خدا قسم من پروردگاري دارم که او را عبادت مي کنم و براي او شريکي قائل نيستم. او را چه مي شود خدا او را بي آبرو و هراسناک سازد و هراس روز قيامتش را به ايمني بدل نکند. نه لبيک گفتنِ پيامبران اين گونه بود و نه لبيک گفتن من و رسولان. من در تلبيه فقط مي گويم: لبيک اللهم لبيک، لبيک لا شريک لک لبيک. سپس از پيش امام صادق عليه السلام برخاستيم و فرمودند: اي زيد، اين را گفتم تا در قبرِ خود راحت باشم، اي زيد، اين سخن را از دشمنان مستور دار.(1)

اگر آيه شريفه: «وَإِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما يَکُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَلا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ؛(2) آنگاه که خدا فرمود: اي عيسي پسر مريم آيا تو به مردم گفتي که به جاي خدا من و مادرم را به خدايي اختيار کنيد؟ او مي گويد: تو منزهي، من حق ندارم چيزي را که شايسته ام نيست بگويم. اگر چنين سخني را گفته باشم تو مي داني. تو از آنچه در ضمير من مي گذرد آگاهي و من از آنچه در ذات توست بي خبرم. تو به يقين از همه اسرار نهان با خبري» را به فرمايش امام صادق عليه السلام و واکنش ايشان به رفتار ابي الخطاب ضميمه کنيم اين معنا دريافت مي شود که امام صادق عليه السلام از آن رو چنين کردند که خداي متعال در روز قيامت و در مقابل ملائکه و انبياء از ايشان در اين باره سؤال نکند.

يکي از فضلا پرسيد: در ماجراي «رد الشمس» مولايمان امام علي بن ابي طالب عليه السلام مي توانستند سر مبارک پيامبر را که در دامانشان بود به آهستگي از دامنشان بردارند و مثلا روي بالش بگذارند و نمازشان را بخوانند. چرا چنين نکردند؟

مرجع عالي قدر فرمودند: وقتي دو واجب داشته باشيم که يکي اهم و ديگري مهم است آن که اهميت و وجوب بيشتري دارد مقدم مي شود از آن جا که مولايمان اميرالمؤمنين عليه السلام سيد عارفان است تشخيص دادند ماندن سر پيامبر صلي الله عليه وآله در دامانشان مهم تر است.

ايشان افزودند: درباره ماجراي «ردالشمس» بنا به گفته مرحوم آقا بزرگ تهراني در الذريعة پنجاه کتاب نوشته شده است.

يکي از فضلا گفت: ستاره شناسان در پژوهش هايي که در خصوص مسير خورشيد انجام داده اند به اين نتيجه رسيده اند که کره خورشيد ايست هاي متعددي در بيش از يک زمان و مکان داشته است و علت اين درنگ ها و ايست را در نيافته اند.

از مرجع عالي قدر سؤال شد: مي دانيم کسي که قضاي روزه ماه رمضان بر عهده اوست نمي تواند روزه مستحبي بگيرد آيا اين مطلب درباره کسي که روزه استيجاري بر گردن دارد هم صادق است؟

معظم له پاسخ دادند: آنچه به ذهن متبادر مي شود و از ظاهر کلام فهميده مي شود اين است که منظور از واجب در اين جا واجبِ شرعيِ اصلي است، و نه واجبي که مکلف آن را بر خود واجب کرده است، مثل روزه استيجاري و مانند آن.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1) مستدرک الوسائل، ج29، ص197 (باب 39 ـ نوادر ما يتعلق بأبواب الإحرام، حديث 3).

2) مائده (5)، آيه 116.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.