LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت "
شب چهارم (ادامه ی سلسله جلسات علمی مرجع عالیقدر در ماه مبارک رمضان)
کد 2661
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 15 مرداد 1390 - 5 رمضان العظيم 1432

در شب چهارم ماه مبارک رمضان که عده ای از اهل علم و فضلا به محضر مبارک بزرگ مرجع جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی نائل شده بودند مباحث مختلف فقهی در محضر مرجعیت مورد بحث و تبادل نظر انجامید که به شرح ذیل می باشد.

در محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی شیرازی مد ظله العالی، یکی از علمای حاضر در جلسه سوال کردند: آیا اصل بر تداخل است ویا عدم تداخل؟

معظم له فرمودند: قاعده ومقتضای اطلاق این است که هر سببی مستقل باشد ولذاعدم تداخل اصل است وتنها صاحب مستند(1) قائل به این است که اصل تداخل است الا ما خرج، وبه یاد می آورم که خود ایشان در عمل در موارد زیادی ملتزم به کلام خود نشدند، بله در مواردی که دلیل برتداخل داشته باشیم مانند: وضو وهمچنین غسل بر تداخل حکم می شود.

سوال کننده در ادامه پرسید: اگر اصل عدم تداخل است، پس تداخل نماز مستحب وواجب از چه بابی است، مانند اینکه مکلف به جای دو رکعت نافله شب، نماز قضای صبح را به جا آورد، که در این صورت هم نماز شب وهم قضای نماز صبح به حساب می آید؟

معظم له فرمودند: این از باب تداخل و یا عدم تداخل نیست واین مطلب را شیخ بهایی فرموده وبعضی از علما این کلام را پذیرفته اند صاحب عروه نیز این مطلب را در صوم عروة متعرض شدند و به نظر می رسد که حرف بدی نمی باشد، ونظیر این مساله در نماز غفیله ونافله مغرب است که غالبا علما آن را مطرح کرده اند، ودلیل آن این است که یکی از ادله مطلق ولابشرط می باشد لذلک یجتمع مع الف شرط، در بعضی از ادله نماز غفیله اینگونه وارد شده است «تنفلوا فی ساعة الغفلة(2) ولو برکعتین خفیفتین»(3) واز آن طرف ما دلیل داریم که نافله مغرب چهار رکعت میباشد، در این صورت آیا می توان دورکعت نافله مغرب را به نیت غفیله خواند ویا باید برای عمل به این دو مستحب شش رکعت نماز بخوانند؟ عده ای از فقهاء می فرمایند: می توان نماز غفیله را با نافله مغرب جمع کرد چرا که دلیل نماز غفیله مطلق است «ولو برکعتین خفیفتین» دو رکعت بخواند به هر عنوانی، چه عنوان خاصی باشد مثل نافله مغرب وچه نباشد ودلیل نمی گوید که نافله مغرب نباشد، ولی عده ای از علماء هم این را قبول نکرده اند، همین کلام را مرحوم شیخ بهایی در نماز مستحب وقضای نماز واجب آورده، همین حرف را عده ای مانند صاحب عروة در روزه مستحب وروزه واجب آورده اند، مثلا شخصی که روزه قضا دارد روز مبعث را روزه میگیرد به نیت قضا که هم ثواب استحباب را ببرد وهم اداء واجب نموده و قضایی از او ساقط شود واینها از باب تداخل نیست بلکه از باب این است که مطلق شامل آن میشود.

ودر این موارد مذکوره: قصد، شرط است، وبدون نیت، بین آن دو جمع نمی شود، چرا که اگر شخصی در روز جمعه غسل جنابت کند، ولی نیت غسل جمعه ننماید، ثواب غسل جمعه به او نمیدهند مگر اینکه نیت غسل جمعه را هم داشته باشد.

در ادامه سخن معظم له افزودند: در اینجا دو مطلب است، یکی اینکه اگر شک کنیم، که در این صورت اصل جاری میشود، دوم این که قبل از شک، آیا احراز عقلائی هست یا نیست؟ که این همان استظهار است، مانند بحث اینکه استثنای متعقب به جمل های متعدّد آیا به همه جمل ها بر میگردد ویا به جمله آخر؟ اگر شک کردیم، قدر متیقن آن جمله آخر است اما قبل از شک، جماعتی از فقهاء فرمودند: این ظهور دارد که استثنا به همه جمل ها برمیگردد. اگر شخصی باور داشته باشد این ظهور را دیگر نوبت به اصل نمیرسد.

ویا مانند این بحث که آیا توثیقات متاخرین معتبر است یا نه؟ اگر کسی استظهار کند فبها واگر شک کند باید به حکم شک عمل کند.

مرحوم صاحب معالم بلا اشکال فقیهی رجالی، اصولی ومحقق بودند، ایشان می فرمایند: کثرت استعمال صیغه امر در استحباب، ظهور او را در وجوب از بین برده ولذلک به صِرف وجود صیغه امر نمی توان حکم به وجوب کرد، اما عده ای دیگر از فقهاء می فرمایند: تمامی استعمالات چون با قرینه بوده، ضرری به ظهور صیغه های امر بی قرینه نزده است ولذلک به طریقه عقلائیه: منجز ومعذر می باشد.

وخلاصه کلام اینکه: اذا وصل الامر الی الاستظهار فقد انقطع الکلام ولا یحری معه شیء من الاصول العملیة

یکی از آقایان حاضر پرسیدند: اگر زنی وصیت کند که بعد از مردنش، بدنش را حنا گذارند، آیا واجب است عمل به این وصیت یا نمی شود چون اسراف است؟

معظم له در پاسخ فرمودند: در روایت آمده است «تنوّقوا فی الاکفان فانکم تبعثون بها؛(4) کفن های خود را نیکو اختیار کنید که با آن ها از قبر محشور می گردید» اگر این را علّت بدانیم نه حکمت، عموم دارد در نتیجه اگر پیر مردی محاسن خود را رنگ کند به همین گونه وارد محشر میشود وزیبا تر جلوه میدهد و این امری است جدای از اسراف، زیرا اسراف عرفی است، مانند اینکه گفته می شود یکی از اغنیاء از دار دنیا رفت در قبر او قالی قیمتی را پهن کرده وبعد از آن او را دفن کردند واین یک نوع تبذیر است که بدتر از اسراف میباشد.

یکی دیگر از فضلا پرسیدند: حدود اسراف وتبذیرچیست؟

معظم له در جواب فرمودند: حدود آن عرفی است به این معنا که از حدّ اعتدال در آید، بله فرق بین اسراف و تبذیر را اینگونه بیان کردند که: تبذیر انفاق در غیر مورد است و اسراف انفاق بیش از نیاز مورد است.

بنابراین تبذیر: یعنی مصرف در غیر مورد خودش باشد مانند اینکه مرغی را بپزد وپخته آن را به حیوانات بدهد ولی اسراف یعنی مصرف زیادی است در مورد خودش، مثلا همین مرغ را خودش میخورد وبه حیوانات نمیدهد ولی زیاده روی در خورد آن میکند.

ایشان اضافه فرمودند: روایتی در این زمینه از امیر المومنین علیه السلام نقل شده است که: أسبغ الوضوء ولا تسرف یعنی: در وضو آب بریز به گونه ای که شاداب شود و آب بر اعضای وضو جریان پیدا کند، واینطور نباشد که فقط مقداری دستت را مرطوب کنی، لذا شستن شاداب در وضو درست است ولی زیاده روی صحیح نیست. و همچنین شخصی که میخواهد غسل کند نباید زیاده روی کند به این معنی که فقط نیم ساعت زیر دوش آب می ماند تا مطمئن شود که به تمام بدنش آب رسیده این صحیح نیست.

ونیز روایت شده است که: «ان من الاسراف رمی النوی وصب فضل الماء» یعنی اگر انسان مثلا خرما بخورد هسته آن را دور نریزد بلکه آن راجمع کند و در موردش به مصرف برسانید، و همچنین زیادی آبی که می نوشد را دور نریزد، البته این روایت سند ندارد وحکم الزامی از آن استفاده نمیشود، ولی بحث است که آیا اسراف به عنوان مطلق حرام است یا نه؟

روایتی داریم با اینکه مرسله است ولی انسان را میترساند می فرماید: «الوضوء بمد (یعنی سه ربع کیلو) والغسل بصاع (یعنی 3 کیلو) وسیاتی اقوام بعدی یستقلون ذلک، فاولئک علی خلاف سنتی، والآخذ بسنتی معی فی حظیرة القدس»(5) شاید کم باشند انسان هایی که بتوانند با 3 لیتر آب غسل کنند واین مقدار آب را به تمامی اعضاء بدن برسانند.

یکی از فضلای حاضر اشکال کردند: اگر ملاک اسراف عرفی باشد، امروزه مصرف نمودن آب زیاد در شستشو و غیره امری است عرفی ولذا نباید اشکالی داشته باشد وشاید این روایت برای آن زمان هایی بوده که مصرف متعارف آب کم بوده؟

معظم له در جواب فرمودند: اگر شارع تعیین موضوع نکرد ودلیل خاص شرعی موضوع را توسعه ویا تضییق نداد، ملاک همان عرف است، اما این روایت خاص، پشت انسان را به لرزه در می آورد، زیرا این روایت موضوع را تعیین کرده، وهمیشه قضایا حقیقیه است وخارجیه بودن آن نیاز به قرینه دارد وقرینه «سیاتی اقوام بعدی یستقلون ذلک» بر خلاف آن است.

پرسیدند: افرادی که در مهمانی ها ده برابر افراد دعوت شده غذا تهیه میکنند وبعد از آن، بقیه را دور میریزند، این در بعضی از عرف ها، بسیار عادی میباشد، پس میتوان گفت اشکالی ندارد؟

معظم له در پاسخ فرمودند: تهیه بیش از نیاز غذا اسراف نیست ولی دور ریختن آن اسراف میباشد، لذا اگر شخصی ده نفر مهمان دعوت کرده اما به مقدار صد نفر غذا تهیه دیده این اسراف نمی باشد ودور ریختن اضافی غذا اسراف میباشد

لذا در بعضی بلاد که متعارف است غذای بیشتری تهیه می کنند. شخصی می آمد واز حسینیه غذاهای زیاد را جمع میکرد وآنرا به مناطق دوری که افراد محتاج در آن بودند میبرد واین اسراف نیست، بله عده ای برای اینکه اسراف نشود اضافه را برای حیوانات دریا، به دریا میریختند که این شاید تبذیر باشد زیرا اسراف یعنی مصرف بیش از اندازه معقول عند العقلاء است نه در غیر مورد مصرف نمودن است، واگر در بعضی از اعراف شاید ظاهرا اسراف یا تبذیر ندانند به این دلیل است که آشنا با این مساله نبوده ویا ملتزم به عمل آن نیستند مانند بسیاری از مسائل که خیلی از انسانها به آن آشنا نیستند، مانند زوجی که به همسر خود فشار وارد میکند که باید غذا تهیه کند در حالی که فکر میکند این از حقوقش میباشد در حالی که آشنایی به مساله ندارد.

آنگاه یکی از آقایان حاضر پرسیدند: آیا در این صورت که ملاک اسراف عرف باشد، موضوع اسراف تغییر پذیر نیست و آیا این تغییر پذیری اشکالی ندارد؟

معظم له در پاسخ این سؤال فرمودند: خیر، زیرا هر شخص به عرف شهر خود عمل می کند، نظیر مساله ربای معاملی که در مکیل وموزون است نه در معدود، ومعلوم است که عرف هر شهری نسبت به مکیل، موزون و معدود مختلف است، لذا هر کدام به عرف خود عمل میکنند از باب مثال سابقا در عراق پرتقال وتخم مرغ عددی بود ولی در ایران موزون است اما هر کدام از این دو حکم خود را دارند و مشکلی پیش نمی آید.

درمورد معنای کلمه «منزل» که در روایات آمده سوال شد؟

ایشان در جواب فرمودند: «منزل» در روایات معمولاً به معنای مکان و شهری است که مسافر در آن منزل می کند می آید، لذا در باب تضلیل روایاتی داریم که اگر محرم به منزل رسید تضلیل برای او اشکالی ندارد به همین دلیل اگر وارد مکه شد با اینکه مثلا منزل او بسیار دور است از اول شهر ولی برای او تضلیل اشکالی ندارد.

از معظم له سوال شد:

اگر شخصی نذر کرده که روز آخر ماه شعبان را روزه شود ونمیداند که آیا ماه 29 روزه است ویا 30 روزه، آیا در روز 29 شعبان می تواند روزه نشود واستصحاب جاری کند ویا اینکه در این جا علم اجمالی وجود دارد وبا وجود علم اجمالی استصحاب جاری نمیشود، گذشته از آن استصحاب در اینجا اصل مثبت است به این معنی که استصحاب میکنم فردا آخر ماه شعبان نیست پس روز سیم ام آخر ماه شعبان است؟

معظم له در جواب فرمودند: میگویند از مرحوم حاج آقا حسین قمی رحمة الله علیه سوال کردند که آیا در فلان مساله علم اجمالی وجود دارد یا نه؟ ایشان فرموده بودند: صبر کنید فکر کنم ببینم علم اجمالی دارم یا نه. سپس اضافه نمودند که علم اجمالی در این مسأله منجزّ تکلیف است و باید روز 29 را روزه شود آنگاه اگر معلوم شد آخر ماه بوده فبها، والا باید روز سیم را نیز روزه بگیرد.

پرسیدند: اگر برای رسیدن به شهری دو راه وجود دارد که یکی به اندازه ویا بیشتر از مسافت شرعی است ودیگری کم تر از مسافت شرعی حکم آن مسافر چیست؟

در پاسخ فرمودند: همانگونه که در عروه این مساله آمده، ملاک راهی است که آنرا می پیماید.

یکی از آقایان حاضر این طور سؤال کردند: بنا به فرمایش آیه کریمه: «إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ»(6) اگر انسانی باشد که گناه کبیره نمیکند ولی گاهی گناه صغیره انجام میدهد بدون ان که بر آن اصرار داشته باشد، آیا چنین شخصی عادل است؟

معظم له در جواب فرمودند: در عروه نسبت به بحث عدالت مطلبی آمده وآن این است که «ان یکون ساترا لجمیع عیوبه»(7) و معلوم است که گناهان صیغره عیب هستند وبا وجود عیب عدالت مشکل است، بله وعده به مغفرت که در آیه کریمه آمده در آینده وروز قیامت است و عیب قبلی را مرتفع نمی کند، البته درباره استغفار دلیل داریم که با استغفار خدا می آمرزد او را و عدالت او بر می گردد «من استغفر لا ذنب علیه» اما شخصی که گناه صغیره مرتکب شود واستغفار نکند واصراری هم بر آن نداشته باشد تا از گناهان کبیره شمرده شود، آیا چنین شخصیبه تعبیر عروة: «ساتر لجمیع عیوبه» حساب می شود؟ در حالی که «عیوبه» شامل گناهان صغیره هم میشود؟ شامل شدن آن معلوم نیست.

سؤال کننده در ادامه سؤال خود و به عنوان اشکال بر جواب گفتند: خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ؛ گناهان کوچک شما را محو می کنیم»

معظم له در پاسخ بر این اشکال فرمودند: خدای متعال وعده محو گناهان کوچک را داده ولی در چه وقتی؟ وقت آن را معیّن نفرموده، و نیز محو آن گناهان طبق آیه کریمه با مراعات بقیه اعمالش می باشد مثلا اگر در ماه مبارک رمضان مرتکب صغیره ای شود ودر ماه شوال گناه کبیره ای نکند، خدا می آمرزد او را زیرا خدا می فرماید: «إِن تَجْتَنِبُواْ» وشامل شدن این معنی تمام عمر را اشکالی ندارد.

البته این سخن بر مبنای مشهور است والا اختلاف است در اینکه، آیا عدالت به مجرد ترک کبائر حاصل میشود؟ ویا اینکه عدالت ملکه است وترک کبائر طریقیت دارد.

آنگاه یکی از آقایان حاضر پرسیدند: اگر شخصی زبان دیگری را سوراخ کند چه حکمی دارد؟ آیا همان گونه که بعضی نوشته اند 28 حرف را یکی یکی از او بپرسند وهر کدام را که نتوانست اداکند، به همان نسبت از دیه کم کنند؟

معظم له فرمودند: در جایی که دلیل خاص بر مقدار دیه ندارد، حکومت است واین مطلب که فرمودید روایتی است درباره شخصی که دیگری را بترساند ویا کاری کند که بعضی از حروف را نتواند ادا کند، اما سوراخ کردن زبان ضرری است که بیشتر از آن مورد می باشد و حکم سختی را دارد.

سپس بعضی از آقایان پرسیدند: اگر امام جماعتی که نماز میت می خواند، میت را بشناسد که اهل گناه بوده چگونه در نماز میت بگوید: «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا»؟

ایشان در جواب فرمودند: منظور از «خیر» در اینجا ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام که میت داشته است به این معنا که ما این شخص را به عنوان یک مسلمان و محب اهل بیت می دانیم نه شخصی مرتد از اسلام و ولایت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مستند الشیعه تالیف محقق نراقی.
2. ما بین مغرب وعشاء راگویند.
3. تهذیب الاحکام، ج/2، ص/243 باب فضل الصلاة والمفروض منها والمسنون، ح/32.
4. اصول کافی، ج/3، ص/149.
5. مستدرک الوسائل، ج/1، ص/347.
6. سوره نساء/ 31.
7. الوسائل ج/18 ص/288 ابواب الشهادات ب14 ح1.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.