LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ماه مبارک رمضان (جلسه دوم)
کد 3489
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 11 تیر 1393 - 3 رمضان العظيم 1435
 
طبق رسم دیرینه بزرگ مرجع جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.

در این محفل علمی از محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی سؤال های متعددی شد از جمله:

از محضر معظم له سؤال شد که در تبدّل موضوع آیا احتیاج به تغییر حقیقت و ماهیّت است دِقیّاً یا وابسته به نظر عرف است؟

ایشان در جواب فرمودند: تبدل موضوع به نظر عرف است زیرا قاعده ی اولیه این است که وقتی مطلبی به عرف القا می شود ملاک آن امری است که عرف می فهمد. لذا اگر عرف دید این موضوع غیر از موضوع قبل است تبدّل موضوع صدق می کند. در استحاله هم حُدود آن این است که به نظر عرف این شیء جدید غیر از شیء اوّلی باشد نه اینکه فقط صورت و شکل آن تغییر یافته باشد. به تعبیر دیگر اگر هم بگوییم باید تغییر حقیقت باشد، حقیقت عرفیه مُراد است نه حقیقت دِقیّه. یعنی همین که عرفاً حقیقت اُخری باشد این استحاله است. البته این، خود محل بحث است. مثلاً در مورد نفت و یا روغن متنجّسی که دوده شده است، این دوده را عرف غیر از نفت می داند لذا در عروه می فرماید: این تبدّل موضوع بوده و پاک است اما برخی هم نپذیرفتند و حاشیه کردند و گفتند: استصحاب نجاست می شود که البته اگر شک شود در تبدّل موضوع و استحاله شدن جای حکم به طهارت نبوده، بلکه استصحاب نجاست می شود.

اما مثلاً در آرد متنجّسی که خمیر و نان گردیده و یا شیر نجسی که پنیر یا ماست شده، این را عرف تبدّل موضوع ندانسته، بلکه موضوع را یکی می داند و این را همان می بیند لذا حکم به نجاست آن می شود. هر چند شکل ظاهری تغییر یافته است، لیکن حقیقت آن یکی است به نظر عرف. البته روایتی در این مورد دارد که «انّ الماء والنار قد طَهَّراه» ولی این روایت عند المشهور معرض عنهاست و به آن عمل نکرده اند.

سؤال دیگری مطرح شد و آن این که: اگر مریض بعد از زوال خوب شد و مُفطری انجام نداده بود روزه بر او واجب نیست اما اگر قبل از زوال خوب شد و مفطری انجام نداده آیا روزه بر او واجب است؟

معظم له فرمودند: صاحب عروة احتیاط مستحب نموده است که نیت صوم کند و روزه شود و او قائل به وجوب نشده و این بستگی به این دارد که آیا ما از روایاتی که می گویند مسافر اگر قبل از زوال به وطنش وارد شد و مفطری انجام نداده، صوم بر او واجب است، اگر استفاده ی عدم خصوصیت کردیم و گفتیم مسافر خصوصیت ندارد، شامل غیر مسافر هم می شود و یکی هم این مورد است اما اگر استفاده ی عدم خصوصیت نشد و القاء خصوصیت نکردیم قاعده اش این است که بگوییم لا یجب علیه الصوم، چرا که صوم امساک از مفطرات است از فجر صادق تا مغرب شرعی همراه با نیّت و این نسبت به این شخص تحقق پیدا نکرده است، زیرا همین که یک قسمت از این مدت امساک مع النیّة والقصد نبود روزه باطل می شود، زیرا در صوم از ادلّه استفاده شده است که تمام آنات آن باید با قصد باشد لذا فقهاء قصد قطع صوم یا قاطع را مُضر می دانند اما در نماز این استفاده نشده است لذا اگر شخصی مثلاً بعد از تکبیرة الاحرام قصد قطع نماز را نمود و بعد پشیمان شد اگر در آن لحظه که قصد قطع نماز را کرده چیزی نخوانده است یا اگر خوانده اعاده کند فرمودند مضرّ به صحت نماز نیست. بله در مواردی دلیل داریم که مضر به صحت صوم نیست مانند نوم، زیرا سیره ی قطعیّه است که صائمین در روزه می خوابند.

بخلاف مغمی علیه که دلیل خاص داریم که در بعضی موارد آن روزه او باطل می شود.

سؤال شد که آیا تقلید اعلم واجب است؟

ایشان فرمودند: این مسأله محل کلام بوده که در باب اجتهاد و تقلید بحث شده است. لکن اجمالاً اگر سه شرط موجود بود علی الاحتیاط الوجوبی تقلید اعلم واجب خواهد بود:

1. وجود اعلم محرز باشد در اطراف محصوره.

2. احراز شود که اعلم و غیر اعلم در مسائلی که محل ابتلای این شخص است اختلاف دارند، البته صِرف احتمال کافی نیست.

3. رجوع به اعلم ضرری و حرجی نباشد.

گفته شد: در غرب قانونی است که زن و مرد با هم تفاهم کرده و ازدواج می کنند اما صیغه ای خوانده نمی شود در ضمن قانون است که بعد از ازدواج نصف اموال مرد برای زن می شود آیا به صِرف اینکه این قانون شده است در عرف آنجا، نصف اموال مرد برای زن می شود؟

ایشان در جواب فرمودند: ببینید ما یک حکم داریم یک موضوع. حکم فقط از شارع اخذ می شود و لا غیر، قرآن می فرماید: «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ» و معبِّر از احکام شارع: ظواهر آیات قرآن کریم و ظهور فرمایشات رسول خدا صلی الله علیه وآله و عترت طاهره علیهم السلام است. اما موضوعاتِ احکام از عرف و عقلاء گرفته می شود در جایی که خود شارع بیان و تحدید خاصّی برای آن موضوع ندارد و توسعه و تضییق نفرموده است. در نکاح خود شارع بیان فرموده که باید صیغه ی خاص خوانده شود حال یا خصوص عربی یا غیر عربی هم کافی باشد بنابر خلافی که هست و اینکه صیغه ی ایجاب را زن باید اول بخواند و مرد قبول کند یا اینکه مرد هم اول بگوید و زن بعد، کافیست که این هم محلّ خلاف است، اما بالنتیجه باید صیغه ی خاصی خوانده شود حال یا به دلیل اجماع یا نصوص یا ارتکاز یا دلیل دیگر. لذا به صرف تفاهُم عقد نکاح واقع نمی شود بله لکل قوم نکاح که در روایت وارد شده است به همین مقدار دلالت دارد که هر قومی برای خود نکاحی دارند به این معنی که اگر بر طبق مذهب و دین خود نکاح کردند این زِنا نیست و اولاد آنها ولد زنا نیستند. اما نسبت به اینکه نصف اموال مرد برای زن می شود با ازدواج، این از احکام بوده و نظر شارع مهم است نه از موضوعات تا به عرف رجوع شود. بله ما یک المؤمنون عند شروطهم داریم که باید دید آیا این را شامل می شود یا خیر؟

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
 
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.