LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت :: (جلسه ششم)"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ماه مبارک رمضان
کد 3778
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 06 تیر 1394 - 9 رمضان العظيم 1436
 
طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.

جلسه ششم ـ تقریر: شیخ علی فدائی

بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین.

 «ادامه بحث التحاق به نماز جماعت»

بحث گذشته در مورد نحوه التحاق مأموم، با فاصله به إمام یا سایر مأمومین از قسمت جلو به صورت قهقرا، و یا از سمت راست یا چپ بود.

بیان شد کسی که خوف فوت رکوع دارد، میتواند با فاصله ای که در حالات طبیعی مجاز نیست، تکبیر بگوید و به رکوع رود، بعد از آن کم کم به طرف إمام یا دیگر مأمومین قدم بردارد.

آنچه در چهار صورت ممکنه آن مسلّم است تنها صورتی است که مأموم به طرف قبله حرکت کند، یعنی مثلاً درب ورود پشت به قبله باشد، و بعد از تکبیر همانگونه که رو به قبله است حرکت کند تا به صفوف برسد.

اما نسبت به دیگر صورتهای مسأله معلوم نیست اقتدا صحیح باشد.

به عبارت دیگر: آیا روایات وارده در این حکم، شامل دیگر صورتهای مسأله میشود، یعنی مثلاً درب ورود رو به قبله بود که در صورت تکبیر گفتن باید به صورت قهقرا برگردد تا به إمام یا دیگر مأمومین برسد.

معلوم نیست چنین اطلاقی از روایات استفاده شود، بنابراین در مورد خلاف اصل باید بر قدر متیقن اکتفا کرد، و از این جهت که قبولی نماز جماعت با فاصله خلاف اصل است نمی توان بیش از قدر متیقن فتوا داد و آن حرکت به سمت قبله است نه دیگر صور محتمله.

بنابراین روایات شامل حرکت قهقرائی یا حرکت به سمت چپ یا سمت راست نمازگزاران نمیشود.

مقدار فاصله مجاز بین مأموم و إمام یا دیگر مأمومین همان است که صاحب عروه فرموده: (الخطوة التی تملأ الفرج)(1)، و بیش از این باعث بطلان نماز جماعت میشود.

در الوسائل در باب (مَنْ خَافَ أَنْ یَرْفَعَ الْإِمَامُ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ قَبْلَ أَنْ یَصِلَ إِلَی الصُّفُوفِ جَازَ أَنْ یَرْکَعَ مَکَانَهُ وَیَمْشِیَ رَاکِعاً أَوْ بَعْدَ السُّجُودِ وَأَنَّهُ یُجْزِیهِ تَکْبِیرَةٌ وَاحِدَةٌ لِلِافْتِتَاحِ وَالرُّکُوعِ)، روایت نموده است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَحَدِهِمَا (علیهما السلام)، أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَیَخَافُ أَنْ تَفُوتَهُ الرَّکْعَةُ، فَقَالَ: (یَرْکَعُ قَبْلَ أَنْ یَبْلُغَ الْقَوْمَ وَیَمْشِی وَهُوَ رَاکِعٌ حَتَّی یَبْلُغَهُمْ)(2).

وعَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ، قَالَ: (رَأَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَوْماً وَقَدْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ لِصَلَاةِ الْعَصْرِ، فَلَمَّا کَانَ دُونَ الصُّفُوفِ رَکَعُوا، فَرَکَعَ وَحْدَهُ ثُمَّ سَجَدَ السَّجْدَتَیْنِ ثُمَّ قَامَ فَمَضَی حَتَّی لَحِقَ الصُّفُوفَ)(3).

وعَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ: (إِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ وَالْإِمَامُ رَاکِعٌ فَظَنَنْتَ أَنَّکَ إِنْ مَشَیْتَ إِلَیْهِ رَفَعَ رَأْسَهُ قَبْلَ أَنْ تُدْرِکَهُ فَکَبِّرْ وَارْکَعْ، فَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ فَاسْجُدْ مَکَانَکَ فَإِذَا قَامَ فَالْحَقْ بِالصَّفِّ، فَإِذَا جَلَسَ فَاجْلِسْ مَکَانَکَ فَإِذَا قَامَ فَالْحَقْ بِالصَّفِّ)(4).

آری روایت دیگری هست چه بسا بتوان از آن استفاده کرد که رفتن قهقرائی نمازگزار به طرف صفوف درست نیست، و تنها باید به طرف جلو حرکت کند.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: الرَّجُلُ یَتَأَخَّرُ وَهُوَ فِی الصَّلَاةِ، قَالَ: لَا، قُلْتُ فَیَتَقَدَّمُ قَالَ: نَعَمْ مَاشِیاً إِلَی الْقِبْلَةِ(5).

«الصلاة معراج المؤمن»

یکی از فضلای حاضر تحقیقی نسبت به متن (الصلاة معراج المؤمن) داشت که شب گذشته إشاره ای به آن شده بود، وی گفت: از نقل بعضی علمای ما استفاده میشود که این متن، روایت است، زیرا به لفظ (ورد) یا (عنه علیه السلام) یا (عنه صلی الله علیه وآله) و مانند آن، تعبیر نموده است(6).

گرچه برخی از علماء نیز این متن را در کتب فقهیه و غیر فقهیه خویش آورده بدون اینکه بگویند روایت هست یا نه، بلکه تعبیر بعضی نشان میدهد روایت نیست(7).

حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله فرمودند: شب گذشته ما نقل قول کردیم که بعضی معتقدند این، متن روایت نیست و خود، آن را نفی یا اثبات نکردیم، اگر برخی علمای ثقات ما آن را به عنوان روایت نقل فرموده اند، همین مقدار کافی است و مرسله خواهد بود، گرچه در روایات غیر إلزامی امر سهل است.

«هلال و سخن علمای فلک»

یکی از فضلای حاضر سؤال کرد: چرا در مورد هلال، به قول دانشمندان فلک اعتماد نمیشود، مخصوصاً با پیشرفت علمی جدید که بسیاری از مسائل را روشن نموده، و از طرفی اثبات هلال طریقی است.

معظم له در جواب فرمودند:

در فقه یک قانون کلی داریم، با قطع نظر از موضوع هلال یا آنچه مربوط به هلال ماه رمضان و شوال است، به نظر میرسد این قانون به طور کلی درست و قابل اعتماد است، إلا ما خرج بالدلیل.

(قانون حجیت کلام أهل خبره ثقات)، مگر دلیل بر عدم حجیت باشد.

با این دو شرط: اهل خبره بودن، و ثقه بودن، بناء عقلا بر اعتماد به کلام خبیر میباشد، و ردعی از طرف شارع نیامده، و همین مقدار برای حجیت کافی است.

این قانون کلی در همه أبواب فقهی ـ إلا ما خرج ـ جاریست.

و از جمله موارد تطبیق این قانون با قطع نظر از أدله خاصه، موضوع هلال میباشد، ثبوت یا نفی هلال، تعیین اول ماه و آخرش، حرکت قمر در أبراج معروفة، و دیگر امور مربوط به فلک شناسی.

بنابراین، قاعده اولیة حجیت کلام أهل اختصاص بشرط وثاقت، میباشد با قطع نظر از نصوص خاصة.

اما با مراجعه به نصوص شرعی معلوم میشود که شارع مقدس در خصوص ماه رمضان و شوال استثناء زده، و تنها از راه رؤیت، به ثبوت هلال حکم میکند، روایات متعددی است که میفرماید (صم للرؤیة وأفطر للرؤیة)(8)، از تأکید فراوان این روایات در خصوص ماه رمضان و شوال معلوم میشود که ملاک در این دو ماه رؤیت است، و نمی توان به قول اهل خبره و فلکی ها اعتماد کرد.

از این رو فقها فتوا میدهند به کلام فلکیین در ثبوت هلال اعتماد نیست. و ظاهراً این فتوا بر اثر استفاده از نصوص مذکوره میباشد، وگرنه در مورد حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمْ(9) به قول اهل خبره اعتماد کرده اند.

چه بسا این تاکید در هلال رمضان و شوال، به علت الزامی بودن روزه و عمومی بودن آن و عمومی بودن موضوع هلال است که باید رؤیت ثابت شود، از این رو در مقام اثبات نیز مانند مقام ثبوت عموم ملاحظه شده است.

حضرت (علیه السلام) می فرماید: (صُمْ لِلرُّؤْیَةِ وَأَفْطِرْ لِلرُّؤْیَةِ، وَلَیْسَ رُؤْیَةُ الْهِلَالِ أَنْ یَجِی‌ءَ الرَّجُلُ وَالرَّجُلَانِ فَیَقُولَانِ رَأَیْنَا، إِنَّمَا الرُّؤْیَةُ أَنْ یَقُولَ الْقَائِلُ رَأَیْتُ فَیَقُولَ الْقَوْمُ صَدَقْت)(10).

این تاکید بر نحوه ثبوت هلال، مخصوص ماه رمضان و شوال است، و نسبت به ماههای دیگر وارد نشده، از این رو به نظر میرسد در بقیه ماهها میتوان به قول فلکیین ثقات اعتماد کرد، و در اثبات اول ماه نسبت به غیر رمضان و شوال، نیازی به رؤیت نیست بلکه قول أهل خبره کافیست.

زیرا قانون کلی یاد شده که رجوع به اهل خبره است شامل هلال در بقیه ماهها میشود، در ای صورت میتوان موضوع و مسائل شرعی را بر قول أهل خبره بار کرد، حتی در ماه ذی الحجة که باید روز عرفة و شب عید و روز عید و أیام تشریق و ما أشبه تعیین شود.

بنابراین اگر کسی نذر کرده روز اول ماه رجب یا شعبان روزه بگیرد، یا در تاریخ معینی گوسفندی بکشد، یا شب نیمه رجب یا شعبان به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام برود، میتواند بر قول فلکی ها اعتماد کند، زیرا خبره و ثقه هستند، و سیره عقلا من دون ردع بر اخذ به قول ثقات اهل خبره میباشد.

بله اگر در موردی اهل خبره اختلاف پیدا کردند، این تعارض باعث تساقط یا غیر تساقط میشود، همانگونه که در محلش بیان شده است.

«تشخیص هلال با دستگاههای پیشرفته»

یکی از فضلا پرسید: سابقا خبره در فلک کم بوده، و این وسائل پیشرفته نبوده، شاید از این رو فقهاء فرموده بودند باید با چشم مجرد، هلال رؤیت شود، اما امروزه با این پیشرفت چه باید کرد؟

ایشان فرمودند: سابقاً نیز دانشمندان، در فلک تخصص و خبره عالی داشتند، و وسایل بسیار خوبی بوده، مانند علامه خواجه نصیر الدین طوسی رحمه الله که مؤسس رصدخانه مراغه است، و بسیاری از علمای دیگر که اهل خبره در فلک بودند، با آن حال فقها فتوا داده اند که معیار رؤیت شرعی است نه قول اهل فلک.

و چه بسا این تأکید بسیار در روایات، که تنها با رؤیت هلال ثابت میشود، از برای جلوگیری و ابطال روش مخالفین است، که آنها بدون موازین شرعی حکم به هلال رمضان و شوال مینمودند، و چه بسا طبق دستور حکام جور و مشتهیات آنان حکم میکردند، و تاکنون به همین مشکل گرفتارند.

از این رو معمولا قبل از ماه رمضان روزه گرفته و قبل از عید افطار میکنند، و مکرر ثابت شده که بر خطا بوده اند.

البته در روایات آمده که توفیق روزه صحیح و فطر و أضحی از آنان سلب شده:

روی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیه السلام)، قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا تَقُولُ فِی الْعَامَّةِ، فَإِنَّهُ قَدْ رُوِیَ أَنَّهُمْ لَا یُوَفَّقُونَ لِصَوْمٍ، فَقَالَ لِی: أَمَا إِنَّهُمْ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَةُ الْمَلَکِ فِیهِمْ، قَالَ قُلْتُ: وَکَیْفَ ذَلِکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ، قَالَ: إِنَّ النَّاسَ لَمَّا قَتَلُوا الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مَلَکاً یُنَادِی: أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ الظَّالِمَةُ الْقَاتِلَةُ عِتْرَةَ نَبِیِّهَا، لَا وَفَّقَکُمُ اللَّهُ لِصَوْمٍ وَ لَا فِطْرٍ، وَفِی حَدِیثٍ آخَرَ: لِفِطْرٍ وَ لَا أَضْحًی)(11).

و در کافی، مرحوم کلینی روایت کرده:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): لَمَّا ضُرِبَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) بِالسَّیْفِ فَسَقَطَ رَأْسُهُ ثُمَّ ابْتُدِرَ لِیُقْطَعَ رَأْسُهُ، نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ: أَلَا أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَیِّرَةُ الضَّالَّةُ بَعْدَ نَبِیِّهَا، لَا وَفَّقَکُمُ اللَّهُ لِأَضْحًی وَلَا لِفِطْرٍ، قَالَ: ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): فَلَا جَرَمَ وَاللَّهِ مَا وُفِّقُوا وَلَا یُوَفَّقُونَ حَتَّی یَثْأَرَ ثَائِرُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام)(12).

فقه ما شیعیان بحمد الله فقهی است که از معصوم علیه السلام تلقی شده، از این رو محکم و استوار است، وقتی معصوم فرموده باید نسبت به اول ماه رمضان و شوال رؤیت باشد، ثبوت هلال تنها با رؤیت خواهد بود، و قول فلکی ها و آلات حدیثه ملاک نیست.

وگرنه چه بسا بتوان هلال را در بدو تولد یا بعد از گذشت ساعاتی حتی در روز روشن با دستگاههای پیشرفته امروزی دید، در صورتی که امکان رؤیت با چشم عادی وجود نداشته باشد.

در این موارد نمیتوان حکم به ماه رمضان یا عید نمود، و حال آنکه نصوص میفرماید (صم للرؤیة وأفطر للرؤیة).

مرحوم والد میفرمودند: وقتی بعضی دوربین ها یا عدسه های بزرگ کننده اختراع شده بود، از مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی (رضوان الله علیهما وعلی جمیع العلماء الماضین) پرسیدند: حکم رؤیت هلال با آن چیست، ایشان تأملی کرده و فرمودند: با این وسائل نگاه کنند و جایش را تشخیص دهند، سپس با چشم عادی و غیر مسلح ببینند، اگر هلال رؤیت شد اول ماه ثابت میشود، وگرنه فایده ندارد.

سپس معظم له به اشکالی نقضی إشاره فرمودند که اگر کسی رؤیت را نسبت به هلال طریقی محض بداند، و به رؤیت با وسایل حدیثه اکتفا کند حتی اگر با چشم غیر مسلح قابل رؤیت نباشد، نسبت به فجر چه میکند، آیا آنجا هم میتواند به فجری که با وسایل حدیث دیده میشود اکتفا کند، حال آنکه ممکن است نیم ساعت قبل از فجر صادق فعلی رؤیت شود؟

فجر صادق همان بیاض معترض در افق آسمان است که به خیط ابیض از آن تعبیر شده، و اعتباری به فجر کاذب که مانند ذنب سرحان بوده و مستدق و مستطیل است و به خیط أسود نامیده شده نیست.

ملاک تبیّن و رؤیت عرفی است، وگرنه با برخی وسایل پیشرفته چه بسا قبل از فجر فعلی بیاض معترض رؤیت شود، آیا کسی قائل میشود فجر شده و نماز را بخوانند، در حالیکه نیم ساعت به أذان فعلی مانده است؟

بنابراین ملاک در فجر صادق و تبین آن، همان است که فقها فرموده اند(13) کالقبطیة البیضاء(14) وکنهر سوری(15).

از این جهت معیار در هلال و فجر و ما أشبه همان ما یُری عادة میباشد، و اعتباری به رؤیت با دستگاههای پیشرفته نیست، بلکه حتی رؤیت (شواف) اعتبار ندارد، شواف به اصطلاح دارج عراقیها به کسی میگویند که همیشه و در تمام ماهها هلال را، حتی در مواردی که هیچ کس نبیند او به علت تیزی بسیار زیاد چشمش میبیند.

بله در این زمان میتوان، جای هلال را با وسایل حدیث تشخیص داد، سپس با چشم غیر مسلح آن را دید، همانگونه که میرزا محمد تقی شیرازی رحمه الله فرمودند.

و این مسأله یکی از مصادیق همان کبرای کلی است که مکرر به آن اشاره کردیم، که (مطلقات ظهوری در مصادیق غیر متعارفه ندارد)، و میتوان مادة (التعارف) و (المتعارف) وما أشبه را در کتب فقهاء ملاحظه نمود تا مطلب روشن تر شود.

و گفتیم در صورت شک، أخذ به قدر متیقن میشود، زیرا شک در سعه و ضیق ظهور است، نه شک در مراد بعد از إحراز ظهور.

ما دو اصل داریم، یکی (أصالة الإطلاق) و دیگری (أصالة عدم الإطلاق)!، گاهی علم به ظهور داشته و شک در مراد داریم، که أصالت الإطلاق جاری است، و گاهی در أصل اطلاق شک داریم، در اینجا أصالة عدم الإطلاق جاری میشود، همانگونه که در أصول بحث شده است.

و سابقاً در بحث حد ترخص و حمل أمور أربعه آن، و همچنین در أشبار و دلاء وما أشبه به آن إشاره کردیم.

«موارد مستثنی از قاعده»

اگر در موردی ارتکاز محرز، یا اجماع، یا نص و یا دلیل معتبر دیگری بود که این لفظ مطلق شامل غیر متعارف هم میشود، در اینجا مشکلی نیست و لفظ بر عمومش حمل میشود حتی در فرد غیر متعارف.

همانگونه که در باب وضو و غسل بنابر نظر مشهور بلکه همه علما فرموده اند، باید دقت در غَسل شود، یعنی آب به تمام بشره برسد، و حتی اگر به اندازه سر سوزنی نشسته باقی بماند وضو و غسل باطل است.

صاحب عروه در مسأله زیر فرموده: (آماقه).

(مسألة إذا بقی مما فی الحد ما لم یغسل‌ ولو مقدار رأس إبرة لا یصح الوضوء فیجب أن یلاحظ آماقه وأطراف عینه لا یکون علیها شی‌ء من القیح أو الکحل المانع وکذا یلاحظ حاجبه لا یکون علیه شی‌ء من الوسخ وأن لا یکون علی حاجب المرأة وسمة أو خطاط له جرم مانع)(16).

در این مورد به خاطر دلیل خاص میگوییم باید غَسل دقی باشد، و غَسل عرفی کفایت نمیکند، با آنکه مقتضای کبرای کلی مذکور، آن است که فرد متعارف مقصود است، و باقی ماندن مثل سر سوزن به صدق فرد متعارف ضرر نمیزند.

نتیجه: ملاک کلی در همه جا، فهم عرفی است که حمل بر فرد متعارف میشود، زیرا خطاب متوجه به عرف است، مگر دلیلی آن را استثناء کند.

لا یقال: گاهی صدق عرفی از باب تسامحات عرفیه است که اعتباری ندارد.

لأنه یقال: فرق است بین تسامحات عرفیة و بین آنچه را که عرف حقیقت میداند گرچه تسامح دقی و عقلی باشد، تسامحات عرفی مثل مجازات حجت نیست، أما معانی حقیقی عرفی مشکلی ندارد بلکه همان مراد از الفاظ میباشد.

مرحوم علامه شیخ عبد الرحیم قمی رضوان الله علیه از اساتید ما در کربلای معلی بودند، عالمی وارسته و بسیار خوبی بود، گاهی در درس برای اینکه بفرماید این مطلب اشکالی ندارد، میفرمود (گِل قرمزش کجاست)، یعنی کجای مطلب إشکال دارد؟

«ملاک ربا وقت عقد است یا تسلیم»

یکی از فضلای حاضر سؤال کرد:

اگر چیزی در وقت عقد بیع، از معدود بوده که با زیاده فروخت شده و مشکلی نداشته، أما وقت تسلیم مبیع، آن معدود به مکیل و موزون تبدیل شده باشد، یا بر عکس، حکمش چیست، آیا ربا است یا نه؟

معظم له فرمودند: معیار، وقت عقد بیع است، زیرا بیع با عقد کامل میشود، و تملیک و تملک حاصل میگردد، أما تسلیم، وفای به عقد است نه خود عقد.

«وضوء بعد از غسل جنابت»

یکی از فضلا پرسید: چگونه بین حرمت وضوء بعد از غسل جنابت و بین (الوضوء علی الوضوء نور علی نور) جمع میشود؟

ایشان فرمودند: نص و اجماع دلالت بر حرمت وضوء قبل و بعد از غسل جنابت دارد، و در روایات تعبیر شده که این وضو بدعت است، و این نصوص، ادله تجدید وضوء را تخصیص یا تخصص میزند.

قال الصّادق (علیه السلام): (فی کلّ غسل وضوء الّا غسل الجنابة)(17).

وفی روایة: (الْوُضُوءَ قَبْلَ الْغُسْلِ وَبَعْدَهُ بِدْعَةٌ)(18) که مراد از غسل، غسل جنابت میباشد.

وعَنْ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)، وَذَکَرَ کَیْفِیَّةَ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فَقَالَ: (لَیْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ)(19).

وعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام): (إِنَّ أَهْلَ الْکُوفَةِ یَرْوُونَ عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) أَنَّهُ کَانَ یَأْمُرُ بِالْوُضُوءِ قَبْلَ الْغُسْلِ مِنَ الْجَنَابَةِ، قَالَ: کَذَبُوا عَلَی عَلِیٍّ (علیه السلام)، مَا وَجَدُوا ذَلِکَ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ (علیه السلام)، قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: (وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا)(20).

نقل میشود یکی از مؤمنین برای نماز شب وضو میگرفت و بعد از اتمام آن، جهت نماز صبح وضو را تجدید میکرد، کار خوبی است.

اما گاهی با غسل جنابت مشغول نافله شب میشده، و برای نماز صبح وضوء میگرفته، این وضو جایز نیست.

(فرع دیگر):

اگر کسی بعد از غسل جنابت چرت بزند، آیا میتواند احتیاطاً برای نماز وضو بگیرد؟

جواب: از این جهت که استصحاب حجت است و حکم به بقاء طهارتش میکند، نمیتواند وضو بگیرد، زیرا شرعاً وضوی بعد از غسل جنابت بوده و جایز نیست.

آری جمع بین أدله اقتضا میکند که وضو بعد از غسل جنابت، مشمول این حدیث شریف نباشد:

(الوضوء علی الوضوء نور علی نور، من جدّد وضوءه من غیر حدث جدد الله توبته من غیر استغفار)(21).

و توبه در لغت به معنای رجوع است، و اگر به عبد نسبت داده شد یعنی رجوع إنسان به خدا، و اگر به خدا منسوب شد یعنی رجوع خدا در نزول رحمتش به عبد.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) العروة الوثقی: ج1 ص782 المسألة 17: (إذا کان أهل الصفوف اللاحقة غیر الصف الأول متفرقین‌، بأن کان بین بعضهم مع البعض فصل أزید من الخطوة التی تملأ الفرج فإن لم یکن قدامهم من لیس بینهم وبینه البعد المانع ولم یکن إلی جانبهم أیضا متصلا بهم من لیس بینه وبین من تقدمه البعد المانع لم یصح اقتداؤهم وإلا صح، وأما الصف الأول فلا بد فیه من عدم الفصل بین أهله فمعه لا یصح اقتداء من بعد عن الإمام أو عن المأموم من طرف الإمام بالبعد المانع‌).
(2) وسائل الشیعه: ج8 ص384 ب46 ح10968.
(3) وسائل الشیعه: ج8 ص384 ـ 385 ب46 ح10969.
(4) وسائل الشیعه: ج8 ص385 ب46 ح10968.
(5) وسائل الشیعه: ج8 ص386 ب46 ح10972.
(6) مراجعه شود به (تحف الأبرار): ج1 ص216، تألیف: سید محمد باقر شفتی ت1260هـ، و همچنین ج1 ص222، که متن فوق را به رسول الله صلی الله علیه وآله نسبت داده است.
وهمچنین کتاب: (شرح نبراس الهدی ـ ارجوزة فی الفقه) تألیف سبزواری ت 1289: ص138 و167، که با تعبیر (ورد) بیان نموده است.
و مراجعه گردد به کتاب (الغایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی) ج1 ص324 ترجمه مرحوم شیخ عباس قمی، که به عنوان روایت بیان کرده، گرچه مرحوم سید در عروه بدون نسبت نقل فرموده است.
(7) علامة مجلسی در بحار الأنوار: ج79 ص248 و303 وج81 ص255 ط بیروت، ومرآة العقول: ج12 ص331 وج15 ص477.
و بعضی محققان همانگونه که در پاورقی تحقیقی کتاب (شرح فروع الکافی) مرحوم مازندرانی: ج2 ص347 به عنوان تعلیق بر متن (الصلاة معراج المؤمن) مینویسد: هذه العبارة مع کثرة تداولها علی الألسن لم ترد فی المصادر الروائیّة، وأقدم مصدر وردت فیه هذه العبارة ونسب إلی النبی (صلی الله علیه و آله) تفسیر الرازی: ج1 ص266، ولم أجده فی مصادر الإمامیّة، والظاهر أنّها من عبارات علمائنا المتأخّرین.
(8) تهذیب الأحکام: ج4 ص159.
(9) سوره بقره: 187.
(10) تهذیب الأحکام: ج4 ص159 و164.
(11) علل الشرائع: ج2 ص389 ب125 ح1
(12) الکافی: ج4 ص 170 ح3.
(13) جواهر الکلام: ج7 ص96. والعروة الوثقی: ج1 ص519.
(14) پیراهن سفید نازکی است که در مصر عمل می آمده. صحاح اللغة: ج3 ص1151.
(15) مراد فرات است. مجمع البحرین: ج3 ص339.
(16) العروة الوثقی: ج1 ص204.
(17) وسائل الشیعه: ج2 ص249 ب35 ح2073.
(18) وسائل الشیعه: ج2 ص248 ب34 ح2071.
(19) وسائل الشیعه: ج2 ص246 ب34 ح2066.
(20) وسائل الشیعه: ج2 ص247 ب34 ح2069. وآیه کریمه در سوره مائدة: 6.
(21) الفقیه: ج1 ص41 ح82.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.