LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ماه مبارک رمضان (جلسه هفدهم)
کد 3816
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 17 مرداد 1394 - 22 شوال المكرّم 1436
طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.

جلسه هفدهم ـ تقریر: شیخ علی فدائی

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین.
 
«قضاء یا کفاره»

یکی از فضلا سؤال کرد: اگر شخصی در ماه مبارک رمضان عدم صوم را نیت کند، و هیچ مفطری بجا نیاورد، روزه اش باطل بوده و باید قضا کند، اما آیا کفاره نیز بر او واجب است؟

معظم له فرمودند: کفاره ندارد، بله برخی فقها در بحث علمی احتمال کفاره داده اند، اما ظاهر ادله کفاره بر خلاف آن میباشد، زیرا ظاهر دلیل: اتیان به مفطر است، و این شخص اصلاً روزه نبوده، و عدم نیت یا نیت عدم را اتیان به مفطر نمیگویند گرچه روزه اش باطل است.

بنابراین، دلیل در این مورد از قبیل (ضیق فم الرکیة) میباشد، و شامل کسی که هیچکدام از مفطرات ده گانه را بجا نیاورده نمیشود.

○ یکی از فضلا پرسید: اگر نیت عدم روزه کرد، سپس یکی از مفطرات را بجا آورد، آیا کفاره دارد؟

معظم له فرمودند: آری کفاره دارد، گرچه اینجا یک شبهه علمی هست که کفاره نداشته باشد، اما فقها فرموده اند باید کفاره بدهد.

و شبهه این است که: با عدم نیت روزه، اصلا صومی در کار نیست تا صدق مفطر کند.

ولی ادله کفاره ظهورش شامل ما نحن فیه میشود، و فقها اینگونه استفاده کرده و فرموده اند: کسی که روزه بر او واجب باشد و یکی از مفطرات را انجام دهد باید کفاره بدهد، که شامل شخص مزبور نیز میشود که اصلاً نیت روزه نکرده و مفطری انجام داده است.

«تعدد کفاره به تعدد مفطر»

یکی از فضلا پرسید: آیا کفاره با تکرار مفطر مکرر میشود، مثلاً اگر در یک روز چند بار غذا بخورد، یا جماع کند، چند کفاره باید بدهد؟

معظم له فرمودند: فقها در مفطرات تفصیل فرموده اند، در اکل و شرب و مانند آن فرموده اند که با تکرار مفطر کفاره تکرار نمیشود، زیرا کفاره بر (الأکل بما هو هو) بار شده، خواه یکبار باشد خواه چند بار.

اما در جماع دلیل خاص داریم که با تکرارش کفاره نیز تکرار میشود.

○ یکی از فضلا پرسید: تعدد سبب موجب تعدد مسبب است، باید کفاره تکرار شود؟

معظم له فرمودند: در ما نحن فیه عرفاً سبب یکی است، گرچه چند بار اکل نموده، أکل مانند کلی مشکک است که شامل یک لقمه و چند لقمه میشود، و همچنین چند وعده غذا خوردن در یکروز، چه در مجلس واحدی باشد چه در مجالس متعددی، زیرا بر همه آنها صدق میکند: من أکل فعلیه الکفارة، بنابراین یک سبب بوده و یک کفاره دارد.

○ یکی از فضلا پرسید: عنوان اکل و شرب تکرار شده، پس باید کفاره نیز تکرار شود؟

معظم له فرمودند: عنوان، کلی مشکک است که شامل مورد تکرار نیز میشود، مانند مفهوم آب که شامل یک قطره و یک دریا میشود علی نحو الکلی المشکک، و همچنین مساحت که شامل یک متر و هزار متر میشود. بنابراین مسأله ربطی به صدق عقلی ندارد، بلکه صدق عرفی و ظهور در آن ملاک است.

○ یکی از فضلا پرسید: در جماع نیز کلی مشکک است، پس چرا با تکرار آن، کفاره تکرار میشود؟

معظم له فرمودند: بله، آنجا دلیل خاص دلالت بر تکرار کرده، و برخی آقایان استمنا را نیز به آن ملحق نموده اند، وگرنه طبق قاعده یک کفاره کافی بود.

○ یکی از فضلا پرسید: شما قائل به تداخل اسباب هستید؟

معظم له فرمودند: مشهور قائل نیستند، و ما نیز طبق نظر مشهور قائل نیستم، اما در ما نحن فیه تعدد اسباب نیست تا بگوییم تداخل شده، بلکه مجموع مرات اکل یک سبب است، همانگونه که یک اکل نیز یک سبب میباشد، و این از باب تطبیق کلی مشکک بر مصادیقش است، پس کفاره با تکرار أکل و مانند آن در یک روز تکرار نمیشود.

○ یکی از فضلا اشکال کرد: که فتوا به عدم تکرار مستلزم محال عقلی است، زیرا اگر کفاره به سبب اول یعنی أکل اول متعلق شده و معلول اوست، پس سبب ثانی چه دوری دارد، و بی مسبب میماند، زیرا نمیتوان کفاره اول را مسبب از دوم دانست، و الا تقدیم معلول بر علت لازم می آید.

بنابراین سبب دوم بدون مسبب میماند و این تخلف معلول از علت است و محال میباشد.

معظم له فرمودند:

نقضاً: این اشکال بر تمام کلی های مشکک وارد است.

وحلاً: عنوان اکل سبب کفارة است خواه یک بار یا چند بار، پس اگر برای بار دوم خورد حرام دیگری مرتکب شده اما کفاره تکرار نمیشود. زیرا بر مجموع اکلات (من اکل فعلیه الکفارة) صدق میکند و یک کفاره کافیست.

○ یکی از فضلا پرسید: آیا این به این معناست که هر اکلی جزء سبب است؟

معظم له فرمودند: چه بسا بتوان گفت، ولی نیاز به تأمل بیشتر دارد.

○ یکی از فضلا پرسید: بنابراین اکل دوم مثل شرط متأخر است، زیرا قبلا کفاره واجب شده بوده؟

معظم له فرمودند: با در نظر گرفتن کلی مشکک نیاز به شرط متأخر نیست، و این اشکالات وارد نمیشود.

و برای تقریب مطلب، مثال زیر را بیان میکنیم:

(من فطّر مؤمناً فله کذا من الثواب(1)، این افطار بر اولین جزء از لقمه که روزه دار وقت افطار میل میکند صدق کرده، و بر کل غذا نیز صدق میکند که مشتمل بر لقمه های متعدد است، بلکه بر غذاهای گوناگون نیز صادق است، همه اینها مصداق (من فطّر مؤمناً) به صورت کلی مشکک میباشد، نه اینکه لقمه اول یا اولین جزء از آن مصداق (من فطّر) بوده و بقیه از (من فطر) خارج است، پس مجموع این غذها مصداق إفطار صائم بوده همانگونه که جزء اول مصداق میباشد.

و این از آثار کلی مشکک بوده همانگونه که در علم منطق بیان شده است.

○ یکی از فضلا پرسید: پس چه فرقی بین جماع و اکل در تعدد و عدم آن میباشد؟

معظم له فرمودند: فارق نص است.

○ یکی از فضلا پرسید: اگر شخص روزه داری افطار کند، روزه اش باطل میشود، با تکرار افطار روزه ای در کار نیست تا دوباره کفاره بر عهده اش بار شود، چرا در تکرار جماع فرموده اند کفاره تکرار میشود؟

معظم له فرمودند: تکرار کفاره به جهت نص خاص میباشد.

○ یکی از فضلا پرسید: اگر اصل نزد شما عدم تداخل اسباب است، چرا در تعدد أکل قائل به تعدد کفاره نشدید؟

معظم له فرمودند: بله اصل عدم تداخل اسباب است، اما عرفاً مجموع اکلات را یک سبب میدانند همانگونه که سابقا بیان شد.

وگرنه اگر بخواهیم به صورت دقی مسأله را بررسی کنیم، حتی در یک لقمه نیز باید تعدد کفاره قائل شد، زیرا بعد از جویدن لقمه اولین جزئی که وارد حلق میشود، مفطر است و کفاره بر آن بار میشود، سپس جزء دوم و سوم و همینطور کم کم وارد حلق شده، آیا کسی در اینجا قائل به تکرار کفاره شده است؟

بنابراین همانگونه که عرف یک لقمه را سبب واحد میداند گرچه به صورت اجزاء وارد حلق شود، تعدد لقمات واکلات را نیز در یک روز سبب واحد میداند.

○ یکی از فضلا پرسید: مگر هر وعده غذا یک سبب نیست؟

معظم له فرمودند: مراد از سبب، علت تامه نیست تا اشکال وارد شود، بلکه مراد سبب عرفی است یا جزء سبب یا هر تعبیری که مطلب را برساند و منافاتی با عدم تعدد کفاره با تعدد أکل نداشته باشد.

○ یکی از فضلا پرسید: تعلیق در جمله شرطیه که در أدله کفاره آمده، موجب تعدد جزاء بسبب تعدد شرط میشود، مثلاً اگر بفرماید: (من أکل فعلیه الکفارة) در هر أکلی باید یک کفاره بدهد، چگونه میفرمایید تنها یک کفاره کافی است با آنکه شرط، تعدد دارد؟

معظم له فرمودند: ظهور عرفی ملاک است، و عرفاً تمام آن را یک سبب و یک شرط میدانند.

برای نمونه:

قال تعالی: (وَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً)(2)، و در بعضی روایات آمده که مراد از قرآن در این آیه، آیات معینی است(3)، و این منافات با مصادیق دیگر ندارد، زیرا قرآن مانند کلی مشکک و بر یک آیه و بیشتر از آن نیز صدق میکند، بر یک سوره و چند سوره نیز صدق میکند، و همچنین بر کل قرآن نیز صادق است.

در مسأله مورد بحث نیز میگوییم: شارع فرموده (الأکل فیه الکفارة)، أکل همانگونه که شامل یک لقمه میشود، شامل یک وعده غذا نیز میباشد، و همینطور شامل اولین جزء لقمه و دیگر اجزای لقمه خواهد بود.

بله برخی فقها بین یک وعده غذا و وعده های مختلف در جلسات گوناگون فرق گذاشته اند، اما ظاهراً تمام وعده های خوراکی در یک روز حکم یک اکل را دارد، زیرا همه مصداق کلی مشکک اکل بوده، بنابراین تنها یک کفاره تعلق میگیرد حتی اگر مجلس غذا متعدد باشد.

○ یکی از فضلا پرسید: در ادله کفاره عموم هست: إن أکلت فکفر، این عموم میگوید هر دفعه اکل حاصل شد کفاره دارد، چه بعدش اکلی باشد چه نباشد، زیرا نفرموده در اکلهای بعدی کفاره نیست.

مانند اینکه بفرماید (إن دخل الوقت فصلّ)، که نمی توان به یک نماز اکتفا کرد و در روزهای مختلف نماز را تکرار نکرد، بلکه باید هر وقت، وقت داخل شد نماز خواند؟

معظم له فرمودند: اگر در باب کفاره ظهور عرفی کلی مشکک باشد، و اینکه حتی با تعدد اکل یک کفاره کافی است، معنایش این نیست که این ظهور در تمامی جمله های شرطی و در دیگر مسائل مثل نماز نیز باید باشد.

بنابراین معیار ظهور عرفی است که در این زمینه بین نماز و روزه فرق میگذارد.

در باب حج روایت شده که از حضرت سؤال کردند، آیا حج یکبار واجب است یا بیشتر؟

حضرت جواب نداده، بعد فرمودند: چرا سؤال میکنید، اگر بگویم چند بار واجب است بر شما چند بار واجب میشود، یعنی اگر نص ظهور در یکبار داشت نیاز به سؤال نیست.

عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ‌ (وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا)(4) قَالَ الْمُؤْمِنُونَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَفِی کُلِّ عَامٍ، فَسَکَتَ، فَأَعَادُوا عَلَیْهِ مَرَّتَیْنِ، فَقَالَ: لا، وَلَوْ قُلْتُ نَعَمْ لَوَجَبَتْ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ)(5)،(6).‌

○ یکی از فضلا پرسید: نسبت به کفاره صید خداوند میفرماید: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکینَ أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقامٍ)(7).

و روایت شده: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی مُحْرِمٍ أَصَابَ صَیْداً، قَالَ: عَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ، قُلْتُ: فَإِنْ أَصَابَ آخَرَ، قَالَ: إِذَا أَصَابَ آخَرَ فَلَیْسَ عَلَیْهِ کَفَّارَةٌ وَهُوَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: (وَمَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ)(8).

جمله (وَمَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ) کفاره متعدد را نفی میکند، یعنی اگر این جمله نبود از ابتدای آیه تکرار کفاره فهمیده میشد، وگرنه نیازی به این تتمه نبود؟

معظم له فرمودند: ما نفی نمیکنیم که بعضی نصوص در تکرار ظهور داشته باشد، بلکه گفتیم: ما تابع ظهور عرفی هستیم، مثلاً: (أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی‌ غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ)(9)، ظهور در تکرار نماز در هر روز دارد.

اما نصوص کفاره روزه عرفاً دلالت بر تکرار ندارد، و فقها از آن یک کفاره بیشتر استفاده نکرده اند، و این نصوص را به نحو مشکک گرفته اند نه مفرّد.

«خمس و شأنیت در معنویات»

○ یکی از فضلا پرسید: از جمله شروط مؤنه در باب خمس، این است که مناسب شأن انسان باشد، آیا در کار خیر و معنویات نیز شأنیت را شرط میدانید؟ مثلاً اگر بیش از شأن خویش به فقرا کمک کرد، خمس دارد یا نه؟

معظم له فرمودند: بعضی از فقها فرموده اند که بله خمس دارد، اما به نظر میرسد که خمس ندارد، زیرا در معنویات شأنیت ملاک نیست، بلکه هر چه بیشتر انجام شود موجب تقرب بیشتر به خداوند است.

اگر انفاق یک دینار مستحب باشد، هر چه بیشتر انفاق کند ثوابش بیشتر خواهد بود، از این رو فتوا بر این است که هر آنچه در معنویات صرف کند اگر به نیت قربت انجام شود خمس ندارد حتی اگر بیش از شأن وی باشد.

مثلاً اگر کسی شأنش این است که سالی یکبار زیارت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) برود، اگر در یک سال چند بار مشرف شد، همه آن جزو مؤنه بوده و خمس ندارد، زیرا خود شارع مقدس امر به اکثار در معنویات فرموده است.

«خمس و تعلق گرفتن آن به عین»

یکی از فضلا پرسید: اگر خمس به عین مال تعلق بگیرد و به مجرد حصول فائده واجب باشد، گرچه واجب موسع است، انسان مالک خمس عین نیست، پس چگونه در همه مال تصرف میکند، و با همین مال مستطیع میشود، مگر کسی با اموال دیگران مستطیع میگردد؟

معظم له فرمودند:

أولاً: استطاعت منحصر به مال خود شخص نیست بلکه اعم میباشد، از این رو گاهی با بذل یا اباحه شخص مستطیع میگردد.

و ثانیاً: گرچه خمس به عین تعلق میگیرد اما از ملکش هنوز خارج نشده است، زیرا ادله خمس میفرماید (الخمس بعد المؤنة) یعنی اگر در یکسال آن را خرج نکرد باید خمس را بپردازد، و اگر آن را در مؤنه خویش خرج کند، کشف میشود که از اول ملک خودش بوده نه ملک ارباب خمس، و با این بیان اشکال برطرف میشود.

به عبارت دیگر: خمس عین مال، ملک او نیست اگر تا سر سال بماند، اما اگر خرج شود ملک او میباشد علی نحو الکشف. یعنی أدله مؤنة عمومات خمس را تخصیص میزند.

○ یکی از فضلا پرسید: آیا شخص میتواند همین که فائده حاصل شد خمسش را بپردازد، یعنی قبل از اخراج مؤنه و قبل از گذشت سال، در این صورت چگونه نیت میکند؟

معظم له فرمودند: آری میتواند خمس را عند حصول الفائده بدهد و نیت وجوب میکند، زیرا تأخیر تا سر سال رخصت است نه عزیمت، مثل نیت وجوب در اول وقت نماز ظهر با آنکه تأخیرش جایز است، زیرا واجب موسع از همان اول واجب بوده ولی تأخیر، رخصت است.

در باب خمس آمده: (هی والله الإفادة یوماً بیوم)(10)، و: (حَتَّی الْخَیَّاطُ لَیَخِیطُ قَمِیصاً بِخَمْسَةِ دَوَانِیقَ فَلَنَا مِنْهَا دَانِقٌ)(11).

که از این روایات استفاده میشود خمس در وقت حصول فائده واجب میشود اما واجب موسع بوده که فوریت در آن لازم نیست، بلکه تأخیرش تا آخر سال و کسر مؤنه جایز میباشد.

«شروط مؤنه»

مؤنه که از خمس استثنا شده، سه شرط دارد:

فعلیت، و حلیت، و شأنیت.

صاحب عروة میفرماید: (مسألة، متی حصل الربح وکان زائداً علی مئونة السنة تعلق به الخمس‌، وإن جاز له التأخیر فی الأداء إلی آخر السنة، فلیس تمام الحول شرطاً فی وجوبه وإنما هو إرفاق بالمالک لاحتمال تجدد مئونة أخری زائداً علی ما ظنه، فلو أسرف أو أتلف ماله فی أثناء الحول لم یسقط الخمس، وکذا لو وهبه أو اشتری بغبن حیلة فی أثنائه‌)(12).

○ یکی از فضلا پرسید: بعضی علما فرموده اند که قول به اباحه مجرده در باب معاطات مستلزم تأسیس قواعد جدیدی در فقه میشود، از جمله در باب استطاعت، که با اباحه حاصل میشود در صورتی که ملک نیست، از این رو اباحه مجرده را بعید دانسته اند.

(قالوا بناءً علی الإباحة: ففی الأخماس والزکوات تتعلق الزکاة والخمس بالمال الذی صار عنده بالمعاطاة مع أنه لا یکون مالکاً له مع توقف تعلقهما علی الملک.

وقالوا فی الاستطاعة: یتعلق وجوب الحج علیه بواسطة استیلائه علی المال بسبب المعاطاة مع أنه لیس مالکاً له).

و همچنین در مورد دیون و نفقات و مقاسمه و شفعه و مواریث و ربا و وصایا و غیر آن همین مطلب را بیان کرده اند(13).

معظم له فرمودند: استطاعت متوقف بر ملک نیست همانگونه که بیان شد، با اباحه هم گاهی استطاعت حاصل میشود، مثلاً اگر بگوید این مال را بابت مصرف حج برایت مباح کردم.

در باب خمس هم میتوان گفت: خمس به عین تعلق میگیرد و شخص، مالک آن مقدار نیست اما به قید یا به شرط اینکه تا سر سال مصرف نشود، و اگر مصرف شد کشف میکند که ملکش بوده است، فتأمل.

اما بحث در معاطات و اینکه آیا مفید اباحه است یا ملک، مفصلاً در جای خود بیان شده است.

○ یکی از فضلا پرسید: فقها حج بذلی را در مقابل حج استطاعتی قرار داده اند؟

معظم له فرمودند: استطاعت اعم از آن است، و یکی از اقسامش بذل و اباحه میباشد.

○ یکی از فضلا پرسید: این مستلزم دور است؟

معظم له فرمودند: دور نیست، بلکه عام و خاص است، یعنی خمس تعلق به عین میگیرد مگر در یکسال مصرف شود و بر او مؤنه صدق کند، و این مقتضای جمع بین ادله است، دلیلی که میفرماید (الخمس یوماً بیوم) و دلیلی که تخصیص به مؤنه زده است.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) راجع وسائل الشیعة: ج10 ص141 ب3 باب استحباب تفطیر الصائم عند الغروب وتأکده فی شهر رمضان.
(2) سورة الإسراء: 45.
(3) عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ (علیه السلام)، قَالَ: دَخَلَ أَبُو الْمُنْذِرِ هِشَامُ بْنُ السَّائِبِ الْکَلْبِیُّ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ أَنْتَ الَّذِی تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ، قَالَ قُلْتُ نَعَمْ، قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه وآله): (وَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً) مَا ذَلِکَ الْقُرْآنُ الَّذِی کَانَ إِذَا قَرَأَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) حُجِبَ عَنْهُمْ، قُلْتُ: لَا أَدْرِی، قَالَ: فَکَیْفَ قُلْتَ إِنَّکَ تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ، قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنْ رَأَیْتَ أَنْ تُنْعِمَ عَلَیَّ وَتُعَلِّمَنِیهِنَّ، قَالَ آیَةٌ فِی الْکَهْفِ وَآیَةٌ فِی النَّحْلِ وَآیَةٌ فِی الْجَاثِیَةِ، وَهِیَ: أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی‌ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلی‌ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلی‌ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ، وَ فِی النَّحْلِ: أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصارِهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ، وَفِی الْکَهْفِ: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَنَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذانِهِمْ وَقْراً وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی‌ فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً). بحار الأنوار: ج89 ص283 ب43 ح2.
(4) سورة آل عمران: 97.
(5) سورة المائدة: 101.
(6) مستدرک الوسائل: ج8 ص14 ب3 ح8937.
(7) سورة المائدة: 95.
(8) الکافی: ج4 ص394 باب المحرم یصیب الصید مراراً ح2.
(9) سورة الإسراء: 78.
(10) الکافی: ج1 ص544 باب الفیء والأنفال وتفسیر الخمس ... ح10.
(11) تهذیب الأحکام: ج4 ص122 ب35 ح5.
(12) العروة الوثقی: ج2 ص397 المسألة 72.
(13) راجع المکاسب والبیع للمیرزا النائینی: ج1 ص153. 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.