LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ (جلسه اول)
کد 43712
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 23 اسفند 1402 - 2 رمضان العظيم 1445

نخستین نشست علمی مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله در شب های ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ با حضور جمعی از شخصیت های علمی، نمایندگان مراجع عظام تقلید، فعالان دینی و فرهنگی و طلاب علوم دینی، در شامگاه روز سه شنبه اول رمضان العظیم ۱۴۴۵ در بیت مرجعیت شهر مقدس قم برگزار شد.
مشروح مباحث مطرح شده در این نشست به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

س1ـ آیا بین مستحبات و مکروهات نیز تزاحم واقع می شود؟ همچون فرار از روزۀ ماه رمضان و رفتن به زیارت امام حسین علیه السلام.

ج: در ابتدا باید توجّه کرد که تزاحم، اصطلاحی است که فقهاء وضع کرده اند، و این اصطلاح در ادلّه نیامده است.

و امّا امکان تزاحم در لا اقتضائیات همچون اقتضائیات وجود دارد، مثل اینکه میان دو مستحب یا دو مکروه یا یک مستحب و یک مکروه تزاحم باشد، که در این صورت، مزاحم اهمّ اگر دانسته شود، همان مقدّم می شود.

البتّه مرحوم میرزای شیرازی و میرزای نائینی محتمل الأهمیّه را نیز مقدّم دانسته و رجحانی برای آن قائل شده اند، ولی همانطور که مکرّرًا در جلسات مختلف بیان کرده ام و در برخی نوشتجات نیز به آن تذکّر داده ام: صِرف احتمال اهمیّت رجحان ندارد، بلکه مجرای اصل عدم است، و در این صورت تخییر میان هرکدام از طرفین است.

و امّا نسبت به فرض مسئله، گرچه اطلاع از ملاکات احکام نداریم، ولی به جهت قوّت روایاتی که توصیه به زیارت امام حسین علیه السلام می کند، زیارت آن حضرت اهمّ است پس در فرض تزاحم، مقدّم می شود؛ و شاید این کراهت -به معنای کمتر بودن ثواب یا حضاضت- در برابر استحباب بالای زیارت امام حسین علیه السلام کأن لم یکن شود.

س2ـ در برخی از روایات تشویق به زیارت امام حسین علیه السلام در ماه رمضان شده همچون روایت امام رضا علیه السلام: «وَ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ علیه السلام يَعْتَكِفُ عِنْدَ الْعَشْرِ الْغَوَابِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَكَأَنَّمَا اعْتَكَفَ عِنْدَ قَبْرِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله» (بحار الأنوار ج95 ص151) وروایت امام صادق علیه السلام: «مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیهما السلام فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ مَاتَ فِي الطَّرِيقِ لَمْ يُعْرَضْ وَ لَمْ يُحَاسَبْ وَ قِيلَ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّةَ آمِناً» (وسائل الشیعة ج14 ص473 ح19629)، آیا از این روایات برداشت نمی شود که اصلا سفر در ماه رمضان به جهت زیارت ابا عبد الله الحسین صلوات الله علیه مکروه نیست؟

ج: صِرف ورود امر به زیارت کراهت سفر را مرتفع نمی کند، بلکه قوّت روایات آمره به زیارت است که سبب می شود، آن را مزاحم اهمّ دانسته و مقدّم بدانیم.

مانند صلۀ ارحام، که در خصوص ماه رمضان در خطبۀ رسول خدا صلّی الله علیه وآله به آن تأکید شده: «وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ» (وسائل الشیعة ج10 ص313 ح13494)، اگر مستلزم مسافرت باشد، دلیلی بر عدم کراهت این سفر در ماه مبارک رمضان ندارد، بلکه در تزاحم بین کراهت سفر در ماه رمضان و استحباب به دیدار ارحام رفتن باید ملاحظه کرد کدام یک اهمّ است تا مقدّم شود، در غیر این صورت شخص مخیّر است بین اختیار هر یک از این دو.

س3ـ  آیا ما لا بدل له اهمّ از ما له البدل است؟

ج: همانطور که مکرّر در جلسات مختلف مطرح کردم، و در نوشتجات خود آورده ام، دلیلی بر اهمیّت ما لا بدل له از ما له البدل در همۀ موارد نداریم.

برای تنظیر مسئله: طهارت حدثی، از اموری است که بدل دارد، ولی دیگر شروط نماز غالبًا بدل ندارند، در مواردی که شخص فاقد دیگر شروط باشد و قادر به آن اتیان نماز با آن شروط نباشد، فقها نفرموده اند که نماز از او ساقط است، ولی در مورد فاقد الطهورین، برخی از فقها همچون صاحب عروه قائل به «سقوط الأداء و وجوب القضاء» شده اند (العروة الوثقی ص151/ کتاب الطهارة: فصل فی بیان ما یصح التیمّم به/ فاقد الطهورین).

به نظر می رسد در موارد تزاحم باید ملاحظه نمود، در هر موردی که احراز اهمیّت شد همان مقدّم است و الا شخص مخیّر می باشد.

س4ـ مرحوم شیخ انصاری و محقّق همدانی نیّت قطع و قاطع در روزه را مبطل روزه نمی دانند، بر خلاف صاحب جواهر که قائل به تفصیل میان نیّت قطع و قاطع است، با این وجود، چگونه مرحوم شیخ انصاری و محقّق همدانی روزه گرفتن بدون نیّت را صحیح نمی دانند؟

ج: تمام فروع از یک باب نیستند، و این دو مسئله به جهت ادلّۀ و فهم فقها مختلف هستند.

فقها همگی اتّفاق نظر در وجوب نیّت در روزه دارند، و نیّت روزه نکردن همراه با امساک را مساوی با روزه نگرفتن می دانند، ولی در مورد شخصی که نیّت را در ابتدا کرده و سپس نیّت قطع یا قاطع می کند، اختلاف نظر وجود دارد.

صاحب جواهر می فرماید: و التحقيق حصول البطلان بنية القطع التي هي بمعنى إنشاء رفع اليد عما تلبس به من الصوم على نحو إنشاء الدخول فيه، ضرورة خلو الزمان المزبور عن النية، فيقع باطلا، و دعوى تأثير النية الأولى فيه و إن كان بهذا الحال واضحة المنع، و أما نية القطع بمعنى العزم على ما يحصل به ذلك و إن لم يتحقق الإنشاء المزبور و كذا نية القاطع فقد يقوى عدم البطلان بهما، استصحابا للصحة السابقة التي لم يحصل ما ينافيها، إذ الواقع عند التأمل يؤكدها (جواهر الکلام ج16 ص215).

پس ایشان نیز نیّت قطع به معنای انشاء را مبطل صوم می داند، ولی نیّت قطع به معنای عزم و همچنین قاطع را مبطل صوم نمی داند.

س5ـ مراد از حدیث قدسی: «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ» [الکافي ج4 ص63 ح6] چیست؟

ج: این روایت بیانگر لزوم اخلاص در نیّت روزه می باشد.

س6ـ در زیارت امام حسن عسکری علیه السلام آمده است: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ الْحُجَجِ» (بحار الأنوار ج99 ص67/ زیارة أبي محمّد الحسن العسکري صلوات الله علیه)، این لقب آیا مختصّ به آن حضرت است؟ و به چه معناست؟

ج: خیر، این لقب مختصّ به آن حضرت نیست، بلکه تمام معصومین علیهم السلام حجّة الحجج هستند، همچون عبارتی که در زیارت امام رضا علیه السلام آمده: «السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوفِ» (بحار الأنوار ج99 ص55)؛ با آنکه همۀ امامان رئوف هستند.

و امّا مراد از حجة الحجج، شاید همچون روایت توقیع شریف باشد که حضرت حجّت عجّل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ» (بحار الأنوار ج53 ص181).

س7ـ نشستن میان دو سجدۀ سهو، و همچنین جلسۀ استراحت در نماز چه دلیلی دارد؟

ج: دلیل لزوم نشستن میان دو سجدۀ سهو، مسئلۀ صدق دو سجده است، که اگر بعد از برداشتن سر از سجده بلافاصله، بدون نشستن دوباره به سجده برود، صدق دو سجده بر آن نمی کند.

و دلیل لزوم جلسۀ استراحت نزد بسیاری از فقها، اجماع -به بنای عقلا- در آن است.

س8ـ روایت: «مسجد المرأة بیتها» به چه معناست؟

ج: این عبارت را مرحوم شهید ثانی در سیاق روایات نقل می کند (الروضة البهیّة ج1 ص539).

ولی آنچه که در روایات به نظر رسیده اینچنین است:

[1] مرسلۀ صدوق و روایت یونس بن ظبیان از امام صادق علیه السلام: «خَيْرُ مَسَاجِدِ نِسَائِكُمُ الْبُيُوتُ» (وسائل الشیعة ج5 ص237 ح6432 وح6434).

[2] همچنین مرسلۀ صدوق: «أَنَّ خَيْرَ مَسَاجِدِ النِّسَاءِ الْبُيُوتُ» (وسائل الشیعة ج5 ص237 ح6433).

[3] همچنین روایت هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام: «صَلَاةُ الْمَرْأَةِ فِي مِخْدَعِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهَا فِي بَيْتِهَا وَ صَلَاتُهَا فِي بَيْتِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهَا فِي الدَّارِ» (وسائل الشیعة ج5 ص236 ح6431).

[4] همچنین مرسلۀ طبرسی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله: «صَلَاةُ الْمَرْأَةِ وَحْدَهَا فِي بَيْتِهَا كَفَضْلِ صَلَاتِهَا فِي الْجَمْعِ خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً» (وسائل الشیعة ج5 ص237 ح6435).

به نظر می رسد که کلام برخی از فقهاست و برداشت آن فقیه از روایات فوق الذکر و برخی روایات دیگر، البتّه دو مطلب در مقابل این برداشت -اگرچه نصّ روایت باشد- می توان بیان نمود:

اوّل: اینکه قطعًا بانوانی در مسجد پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله و نماز جماعت آن حضرت حاضر می شدند و به حضرت رسول الله صلّی الله علیه وآله اقتداء می کردند، و آن حضرت هیچگاه ایشان را از این کار منع و نهی نفرمودند.

دوّم: نقل هایی که بیان می کند امّ ورقه در زمان رسول خدا صلّی الله علیه وآله به امر آن حضرت، برای بانوان اقامۀ نماز جماعت می کردند، و بانوان در آن جماعت شرکت می کردند (نگا: جواهر الکلام ج13 ص338).

و امّا اگر در سند نقل دوّم خدشه شود، دلیل اوّل قطعی است.

س8ـ آیا می توان این عبارت «مسجد المرأة بیتها» را حمل بر نماز نافله کرد، که نماز نافلۀ بانوان در منزلشان افضل است، بر خلاف نماز واجب؟

اینکه فقها نسبت به بانوان چنین مطلبی فرموده باشند، روشن نیست، بلکه فقها همچون صاحب شرائع و علّامه مطلق -نسبت به زن و مرد- فرموده اند: الصلاة المکتوبة فی المسجد أفضل من المنزل، والنافلة بالعکس (شرائع الإسلام ج1 ص102. قواعد الأحکام ج1 ص261. ونهایة الإحکام ج1 ص360).

البتّه مرحوم صاحب مدارک قول به افضلیت نماز واجب در مسجد را موضع وفاق اصحاب می داند، و قول به افضلیت نماز نافله در منزل را به اکثر اصحاب نسبت می دهد، ولی می فرماید که «ورجّح جدّي قدّس سرّه في بعض فوائده رجحان فعلها في المسجد أیضا کالفریضة وهو حسن» (مدارک الأحکام ج4 ص407).

اگرچه از کلام  مرحوم صاحب جواهر برداشت می شود که افضلیّت نماز واجب در مسجد را خاصّ به مردان می داند (جواهر الکلام ج14 ص137).

در ادامه صاحب جواهر بعد از نقل خبر زید بن ثابت: «انه جاء رجال يصلون بصلاة رسول الله صلى الله عليه و آله فخرج مغضبا و أمرهم أن يصلوا النوافل في بيوتهم» (جواهر الکلام ج14 ص146)، صحیح معاویة بن وهب از امام صادق علیه السلام «إن النبي (صلى الله عليه و آله) كان يصلي صلاة الليل في المسجد» (نگا: وسائل الشیعة ج4 ص270 ح5131) را نقل می کند، و به این صحیحه عمل می کند.

س9ـ بنابر روایاتی که در فضل زیارت ابا عبد الله الحسین علیه السلام به صورت عام و همچنین فضل زیارت آن حضرت در روز عرفه به صورت خاص وارد شده، بعد از حجّة الإسلام، آیا همیشه عرفه را در کربلای معلا به سر بردن افضل از حجّ مستحبی است؟

ج: در مورد نذر زیارت کربلای معلّا در روز عرفه، و استطاعت حج، صاحب عروه (العروة الوثقى مع التعليقات ج3 ص326/ م32) و بسیاری از فقها فرموده اند: در آن سال، نذر او منحلّ شده و باید به حجّة الإسلام مشرّف شود، و نسبت به سال های بعد به نذر خود عمل می کند.

امّا در غیر منذور، و غیر استطاعت، و همچنین بعد از انجام حجّة الإسلام، به نظر می رسد که عرفه را در کربلای معلّا بودن و به زیارت ابا عبد الله علیه السلام رفتن افضل است.

البتّه لازم به ذکر است، امامان معصوم علیهم السلام به جهت برخی شرایط مکرّرا حج مستحبّی به جا آورده و عرفه را به زیارت امام حسین علیه السلام نمی رفتند، و همچنین ممکن به جهت شرایطی برای مرجع تقلید هم همین حالت افضل باشد -همچون راهنمایی زوّار بیت الله الحرام و پاسخ به سؤالات شرعی مبتلا به ایشان-.

س10ـ در دروان امر بین وجوب تخییری و وجوب تعیینی همچون خصال کفّاره مثلًا، تکلیف چیست؟

ج: اگر دوران امر بین وجوب تخییری و وجوب تعیینی شود، در این صورت علم اجمالی منحلّ به علم تفصیلی می شود، پس شکّ بین اقلّ و اکثر می شود؛ مقدار اقلّ یقینی است، و اکثر مشکوک است که به برائت از آن حکم می شود، در نتیجه: بعد از برائت از تعیین، نوبت به اشتغال نمی رسد، پس شخص مخیّر است.

به بیان دیگر: اصل وجوب ثابت است، ولی تعیین آن مشکوک است، پس اصل عدم تعیین است.

به نظر می رسد در دوران امر بین تعیین و تخییر در حجج نیز، همچون شکّ در وجوب تقلید از اعلم یا جواز تقلید از غیر اعلم نیز، تعیین تقلید از اعلم مورد برائت است.

س11ـ وظیفۀ مؤمنان در برابر شبهات مخالفین چیست؟

ج: پاسخ به شبهات و سخنان ناروای مخالفین -خصوصًا- نسبت به عقائد با استدلال های قانع کننده و بلاغ مبین و واضح واجب کفایی است، و هرکس نسبت به قدرتش باید پاسخگو باشد، و با توجّه به اینکه در زمان فعلی، من به الکفایه وجود ندارد، پاسخگویی به شبهات واجب عینی است.

س12: مخالفین شبهاتی پیرامون عصمت انبیاء، همچنین عمر مبارک حضرت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف وارد می کنند، با آنکه به عمر حضرت خضر و عروج حضرت عیسی علیهما السلام استدلال می کنیم، وظیفۀ ما در این حال چیست؟

ج: هرکس به اندازۀ توانش باید پاسخ به شبهات را فراگرفته و به این امر مهمّ بپردازد، و از عقاید حقّه و احکام دین دفاع کند.

و نکتۀ دیگری که بسیار اهمیّت دارد اینکه: کتاب جامع أحادیث الشیعة که زیر نظر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نگاشته شده، در جلد مقدّمات آن، بابی در حجّیت کلام معصومین علیهم السلام قرار داده و از بیش از 50 مصدر از کتاب های شیعه و مخالفین روایاتی را در ارجاع رسول خدا صلّی الله علیه وآله به ثقلین جمع آوری نموده اند، همچنین نویسندگان دیگری در جمع آوری اسانید متعدّد حدیث شریف ثقلین (کتاب الله و عترتی أهل بیتي) همّت گماشته اند، در مجموع، حدیث ثقلین از روایات قطعی از رسول خدا صلّی الله علیه وآله می باشد؛ در استدلال بر مخالفین ابتدا حجیّت کلام عترت طاهره علیهم السلام را اثبات کنید، سپس از کلام معصومین علیهم السلام این شبهات را به خوبی می توان پاسخ داد.

س13ـ در نهی از منکر، آیا باید منکر واقع شده باشد، یا فعلی نشدن آن نیز اگرچه شخص در راستای آن قدم برداشته برای لزوم نهی از آن کافی است، همچنین اگر شخصی فاعل آن را منکر نمی داند وظیفه چیست؟

ج: در مورد اینکه دفع منکر همچون رفع منکر است یا خیر؟ شیخ انصاری در مکاسب محرّمه بیانی دارند که محشّین و شرّاح نیز برخی دفع منکر (= منکری فعلی نشده) و رفع منکر (منکری که فعلی شده)، هر دو را واجب دانسته اند، و برخی فقط رفع منکر را لازم دانسته اند و دفع منکر را واجب ندانسته اند، مسئله تابع استظهار فقیه از ادلّه است.

در رساله های عملیّه فقها فرموده اند: شرط وجوب نهی از منکر این است که شخص مقابل نیز به اجتهاد یا به تقلید، آن عمل را منکر بداند، و الّا نهی از منکر موضوعیّت ندارد.

البتّه در موارد مهمّه و فساد عامّ مسئله به گونۀ دیگری است، که باید مراعات آن شود.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.