LOGIN
بیانات
shirazi.ir
جمعي از شهروندان يزدي با آية الله العظمي سيد صادق شيرازي ديدار کردند
کد 764
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 13 آذر 1384 - 1 ذوالقعدة الحرام 1426
 
روز جمعه جمعي از جوانان وشهروندان يزدي با مرجع عالي قدر ديدار وبه بيانات ايشان ونيز حجة الاسلام والمسلمين سيد مهدي شيرازي گوش فرا دادند.

آية الله العظمي شيرازي ضمن اشاره به حديث: «المؤمن اعظم حرمة من الکعبة؛(1) حرمت مؤمن وارزش او نزد خداي متعال از کعبه بيشتر است» فرمردند: «کعبه در فرهنگ اسلامي اهميت بالايي دارد وخداي متعال آن را خانه خود خوانده است. البته شکي نيست که خدا نياز به مکان ندارد ونسبت دادن به خدا به اصطلاح نسبت واضافه تشريفي است، يعني خداي متعال اين مکان را به نام خود قرار داده وبدين واسطه آن را شرافت بخشيده است، در شرافت واهميت وعظمت کعبه همين بس که تمام انبيا واوليا وامامان ومؤمنان بايد دور اين خانه بچرخند وطواف کنند. ولي کعبه با وجود اين اهميت فوق العاده ارزشش نزد خداي متعال به اندازه ارزش مؤمن نمي رسد ومؤمن به مراتب ارجمندتر وعزيزتر وباارزش تر از کعبه است. از اين رو به شما سفارش مي کنم هيچ گاه به مؤمني توهين نکنيد وموجب هتک حرمت وريختن آبروي او نشويد».

ايشان در تأييد اين سخن فرمودند: «مرحوم ميرزاي شيرازي بزرگ صاحب تنباکو حدود صدسال پيش در سامرا زندگي مي کرد ومرجع تقليد عموم شيعيان در زمان خود بود ودر شهرهاي گوناگون وکيل داشت. يکي از تجار وکيل ايشان در بغداد بود. روزي شخصي نزد ميرزا آمد وبراي حاجتي از ايشان مقداري پول طلب کرد، ايشان حواله اي به دست او دادند تا آن را نزد وکيل شان در بغداد ببرد وبگيرد. مبلغ حواله چهار ليره بود وهر ليره در آن زمان بيش از هفت يا هشت گرم طلا بود، به طوري که با ده الي دوازده ليره مي شد خانه اي معمولي خريداري کرد، آن مرد حواله را گرفت ومبلغ چهار ليره را با مهارت وظرافت دست کاري کرد وبه چهارصد ليره تبديل نمود. اين مبلغ معادل بيش از دو کيلو طلا بود ومبلغ هنگفتي به شمار مي رفت که تا آن زمان ميرزا چنين حواله اي را براي وکيل نفرستاده بود. لذا وکيل ميرزا با ديدن حواله ومبلغ گزاف آن دچار ترديد شد وشک کرد اما به روي آن مرد هم نياورد، چراکه ممکن بود مبلغ حواله درست باشد ومصمم شد تا قاصدي نزد ميرزا بفرستد واز صحت مبلغ حواله مطمئن شود. وکيل ميرزا خطاب به مرد گفت: فعلاً اين مبلغ موجود نمي باشد، اگر مي تواني دو روزي در کاظمين [که نزديک بغداد است] توقف کن وسپس نزد من بازگرد وپولت را بگير، آن مرد نيز چنين کرد ودر اين فاصله تاجر قاصدي تيزرو نزد ميرزا در سامرا [که در صد کيلومتري بغداد است] فرستاد تا از صحت حواله اطمينان حاصل کند. ميرزا حواله دست کاري شده را ديد وگفت: اين حواله را من فرستاده ام. پس از چند روز آن مرد نزد وکيل ميرزا بازگشت ومبلغ حواله (چهارصد ليره) را دريافت کرد. از اين ماجرا مدت زيادي گذشت وآن مرد گمان مي کرد ميرزا از ماجراي دست کاري حواله بي خبر است. روزي به ديدار ميرزا رفت وعده اي را نزد او يافت، هنگامي که مي خواست برخيزد ميرزا از او خواست اندکي بماند، وقتي خلوت شد ميرزا گفت: آن ورقه حواله را نزد من آوردند وديدم دست کاري شده بود، من آبرويت را نزد آن تاجر نريختم وتحمل کردم ولي ممکن است کس ديگري تحمل نکند، لذا ديگر اين کار را تکرار نکن».

ايشان افزودند: «ميرزاي شيرازي در اين ماجرا حاضر شده اند از سيصد ونود وشش ليره بگذرند ولي آبروي يک مؤمن ريخته نشود با وجود اين که مي توانستند با اين مبلغ ده ها نيازمند ديگر را تأمين کنند. توجه داشته باشيم که مؤمن در اين جا فقط به معناي سلمان وابوذر نيست بلکه هر شخصي که نماز مي خواند وروزه مي گيرد مؤمن است.

ايشان در پايان تأکيد کردند: «يکي از کليدهاي موفقيت اين است که سعي کنيم هيچ گاه آبروي کسي را نريزيم وبدانيم که ارزش مؤمن نزد خدا از کعبه نيز بيشتر است.

پس از ايشان حجة الاسلام والسملمين سيد مهدي شيرازي فرزند مرجع راحل به ايراد سخن پرداخت وسخنان خود را با طرح اين سؤال آغاز کرد که چگونه مي توان از فرصت کوتاه عمر بهترين بهره برداري را کرد؟

او گفت: «ما پيش از اين خاک بوديم وشايد ميلياردها سال در نشئه خاکي قرار داشتيم، پس از آن به گياه تبديل شديم سپس حيواني آن گياه را خورد وپس از آن در بدن انساني قرار گرفتيم که آن حيوان را خورد سپس تبديل به ماده اي شديم وآن ماده به انسان تبديل شد وما به وجود آمديم. پس از اين مراحل ما در دوره اي هفتاد الي هشتاد ساله در اين دنيا به سر مي بريم وبعد از آن هم مي ميريم وبه خاک باز مي گرديم وچه بسا ميليون ها سال در قبر وعالم برزخ و... به سر بريم. اکنون سؤال اين جاست که چگونه مي توان از اين مدت کوتاه وگذرنده عمر بهترين بهره ها را ببريم».

او افزود: ما در زمينه ثروت دنيا ومسائل مالي حاضر نيستيم حتي از يک ريال پول خود به آساني بگذريم وآن را از دست بدهيم حال چگونه است که از دقايق عمر به آساني مي گذريم ولحظات عمر شريف را به بطالت مي گذرانيم. شايسته است همان طور که قدر پول مان را مي دانيم براي يکايک ساعات ودقايق زندگي ارزش قائل شويم ولحظات عمرمان را قدر بدانيم وبه نحو احسن از آن استفاده کنيم».

وي در ادامه گفت: «دو مطلب است که توجه به آن باعث مي شود عمر آدمي کمتر تلف شود ودر پايان آدمي از به هدر رفتن سرمايه عمر عزيز کمتر افسوس بخورد.

اول آن که: سعي کنيم در لحظه لحظه زندگي ودر برخورد با همگان اعم از پدر، مادر، برادر، همسر، دوست، آشنا، بيگانه وديگران خوش برخورد باشيم، هر رفتاري که از ديگران نمي پسنديم خودمان هم آن را در قبال ديگران نپسنديم وانجام ندهيم. حتي با کساني که با ما بداخلاقند بايد با خوشرويي ونيکي رفتار کنيم. زيرا هنر آن نيست که تنها با کساني که با ما خوش اخلاقند، خوش برخورد باشيم؛ بلکه هنر آن است که حتي با کساني که برخورد مناسبي با ما ندارند ودر حق ما بدي وناسپاسي روا مي دارند، نيز رفتار خوبي داشته باشيم وبا رفتار نيک خود آنان را به نيکي وخوشرفتاري دعوت نماييم».

روزي يک مسيحي با مسلماني مجادله مي کرد ومي گفت: پيغمبر ما اهل دنيا نبود وزن اختيار نکرد؛ ولي پيغمبر شما همسران متعدد اختيار کرد. مسلمان به او گفت: تو تاريخ نخوانده اي وگرنه مي دانستي که برخي از زنان پيغمبر آنقدر بداخلاق بودند وپيغمبر را آزار مي دادند که يک شب تحمل اين زنان به شصت سال زهد وعزوبت پيغمبر شما برتري دارد، زيرا از بردباري فوق العاده وصبر جميل وخُلق خوش پيغمبر ما حکايت مي کند».

وي خاطرنشان کرد: «تا به حال هيچ کس نشنيده است که پيغمبر ما رسول خدا صلّي الله عليه وآله يکي از همسران شان را تأديب يا عقوبت کنند ورفتار نامناسب وتند او را جز به نرمي واحسان پاسخ نگويند».

بداخلاقي، همه اعمال نيک ما را تباه وبي اثر مي کند ومثل سرکه که عسل را تباه وبدمزه مي کند اعمال ما را پوچ وبي اثر مي سازد. در روايت آمده است که امام صادق عليه السلام فرمود: «إنّ سوءَ الخُلقِ لَيُفسِدُ العَمَلَ کما يُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ؛(2) همچنان که سرکه عسل را خراب مي کند بدرفتاري، اعمال آدمي را تباه مي نمايد».

وي خاطرنشان کرد: «نکته دوم برآوردن حاجات مردم وکوشش در خدمت کردن به خلق است. سعي کنيم تا جايي که مي توانيم در رفع حوائج مردم بکوشيم. از حاج آقا حسين قمي که از مراجع بزرگ کربلا بود پرسيدند: اگر يک ساعت از عمرتان باقي مانده باشد آن را چگونه صرف مي کنيد؟ ايشان بي درنگ گفتند: «سجاده ام را در کوچه پهن مي کنم ومنتظر مي نشينم تا شايد کسي حاجتي داشته باشد ومن بتوانم آن را برآورده سازم».

حجة الاسلام والمسلمين سيد مهدي شيرازي در پايان تأکيد کرد: فرقي نمي کند که حاجت چه کسي را برآورده سازيم ونيز فرقي ندارد که آن حاجت از حاجت هاي مهم وکلان باشد يا نيازهاي پيش پا افتاده وکم اهميت. مهم آن است که لحظات عمر عزيز را که موهبتي از جانب خداست در خدمت به بندگان او صرف کنيم وشب وروز در انديشه شاد کردن دل هاي مردم وبرآوردن نيازهاي آنان وخدمت به آنان باشيم. اگر چنين کنيم خدا هم کساني را مأمور برآورده کردن حاجاتمان مي کند واز همه مهمتر اين که از سرمايه عمر خود بهترين بهره ها را برده ايم.

در پايان متذکر مي شويم تعداي از شهروندان کاشاني نيز در اين مجلس حضور داشتند.
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج7، ص323.
2. وسائل الشيعه، ج16، ص27.
 
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.