LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"حضرت آیت الله العظمی شیرازی در اجتماع عظیم عزاداران حسینی:"
عاشورا، فروغ جاودانه ی هستی
کد 4466
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 01 آبان 1395 - 20 محرّم الحرام 1438
 
طبق معمول همه ساله، شامگاه روز دهم محرم الحرام 1438ق (1395/7/21)، دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی میزبان جمعیت بزرگ عزاداران حسینی بود که برای بهره گرفتن از رهنمودهای معظم له در بیت ایشان گرد آمده بودند.
 
در این دیدار گرم و صمیمی، مرجع عالیقدر رهنمودهایی بایسته و شایسته بیان داشتند که به شرح زیر است:
  
بسم الله الرحمن الرحیم

«عظم الله أجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام وجعلنا وإیاکم من الطالبین بثأره مع ولیّه الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف من آل محمد صلی الله علیه وآله؛(1) خدای متعال پاداش و ثواب عزادار بودنِ ما را برای حسین علیه السلام دو چندان گرداند و ما را به همراه شما در رکاب جانشین بر حقش از آل محمد صلی الله علیه وآله، [حضرت] امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، جزو خون خواهان آن حضرت قرار دهد».

حضرت امام محمد باقر علیه السلام با وجود گذشت سالیانی از واقعه سوزناک کربلا در روایتی به اصحاب خود امر می کند که همدیگر را در مصیبت شهادت حضرت سید الشهدا علیه السلام چنین تسلیت گویند. در این تسلیت گویی تصریح شده است کسی جز حضرت صاحب الأمر، امام آخر الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را یارای انتقام جویی از خون پاک امام حسین علیه السلام نیست.

خدای متعال تکوینی دارد و تشریعی. تکوین خدای عزوجل، اموری همچون آفرینش ماه و زمین و آسمان است و خلقت بهشت و جهنم؛ و تشریع او، نماز و روزه و عبادات و واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات و مباحات. عزای سیدالشهدا علیه السلام علاوه بر پاره ای امور تشریعی، در عالم تکوین نیز دارای مختصات ویژه ی خودش است.

اموری که تنها ویژه ی اوست و حتی پدر، مادر، برادر و جدّ بزرگوارش نیز آن را دارا نیستند. امور تکوینی خاصّ حضرت، در مجموعه ی عظیمی از روایات دیده می شود که از گردآوری آنها کتابی قطور فراهم می آید.

تصرفات تکوینی امام حسین علیه السلام

مصیبت جانگداز امام حسین علیه السلام چنان است که در روایتِ توبه ی حضرت آدم علیه السلام، خدای عزوجل جبرئیل را به سوی او روانه کرد تا نام های خمسه ی طیبه را به او آموزش دهد.

یکی از تصرفات تکوینی حضرت ابا عبدالله علیه السلام، یا به بیانی دیگر تأثیر عزای آن حضرت، تأثر حضرت آدم علیه السلام از شنیدن نام ایشان است. پس از ترک اولای حضرت آدم و توبه و زاری بسیار به درگاه پروردگار، خدای سبحان او را به انوار خمسه ی طیبه توجه داد و از او خواست که به اسماء آنها او را قسم دهد. جبرئیل که واسطه ی تعلیم اسماء به حضرت آدم علیه السلام شده بود نام تک تک این پنج تن را به او آموخت. هنگامی که حضرت آدم نام «حسین علیه السلام» را شنید، بی اختیار اندوهی شدید وجودش را فرا گرفت به گونه ای که در روایت آمده است: «فلمّا ذکر الحسین سالت دموعه وانخشع قلبه وقال یا أخی جبرئیل فی ذکر الخامس ینکسر قلبی وتسیل عبرتی قال جبرئیل ولدک هذا یصاب بمصیبة تصغر عندها المصائب؛(2) هنگامی که نام حسین را برد، اشک هایش جاری شد و گفت: برادرم، ای جبرئیل! به هنگام ذکر نام پنجمین [تن] دلم شکست و اشک هایم [سیل وار] جاری شد. جبرئیل فرمود: این فرزند توست که به مصیبتی دچار می شود که دیگر مصیبت ها در برابر آن کوچک است».

بعضی واژه های این روایت حائز توجه اند که به اختصار به توضیح آن می پردازم. چشم انسان آبِ چندانی ندارد. مشک که نیست که سیل و سیلان داشته باشد. از این رو تعبیر حضرت آدم علیه السلام از اندوه خود برای امام حسین علیه السلام شگفتی برانگیز، و نیز در لسان عرب و زبان روایات بی مانند است. عباراتی همچون «جرت دموعی؛ اشک هایم جاری شد» حاکی از اغراق در گریه کردن و حدّ غایت آن است. اما تعبیر حضرت آدم از گریه و حزنی که برای امام حسین علیه السلام در درون او به وجود آمد غریب و نادر است. حضرت آدم علیه السلام فرمود: «سالت دموعی» اشک هایم چنان چشمه ای جوشید و بسان نهری از گونه هایم سرازیر شد.

در ورای چشمان انسان، تعدادی غدد قرار دارد که هنگامی که از لحاظ روحی متأثر یا متألم می شود، خون را به اشک تبدیل می کند. طبعاً این کار به مقدار چند قطره انجام می شود. و در حدّی نیست که جریانی از آب ریزان و روان را همچون سیلی از آب در پی داشته باشد.

چه سرّی در چهار حرف نام حسین (یعنی ح، س، ی، ن) هست که در بدو شنیدن آن، حضرت آدم را اندوهی شدید فرا می گیرد؟ چه حکمت تکوینی در این حروف گنجانده شده که حتی در نام های مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان و حضرت صدیقه ی طاهره فاطمه زهرا و امام حسن مجتبی سلام الله علیهم نیز وجود ندارد. حضرت آدم علیه السلام از شنیدن نام این چهار تن متأثر نشد و تنها نام جان افروز حسین علیه السلام اندوه دلش را شعله ور کرد.

حضرت آدم علیه السلام خود متوجه گریه ی بی سابقه اش شد. از این رو دلیل آن را از جبرئیل جویا شد. دانستنی است که خدای متعال در قرآن از جبرئیل به «امین» یاد می کند. وجه این توصیف در امانتداری او در انتقال اوامر خدای تبارک و تعالی است؛ که البته تمام ملائکه ی خدا، مطیع محض فرمان او هستند و هرگز از آن نه می کاهند و نه بدان می افزایند. «وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛(3) و آنچه را مأمورند انجام می دهند». جبرئیل در ادامه شمه ای از مصایب حضرت سیدالشهدا علیه السلام را برای حضرت آدم نقل می کند که در توصیف آن می فرماید: «تصغر عندها المصائب». الف و لام «المصائب» گویای عمومیت آن است. با توجه به امانتداری جبرئیل در انتقال اوامر الهی، بی تردید این تعبیر وصف خدای متعال است از عظمت مصیبت حضرت امام حسین علیه السلام. مصیبتی که هیچ مصیبت دیگر به پای آن نمی رسد. از آنجا که گوینده ی این سخن حضرت باری تعالی است در می یابیم که از تاریخ خدایی او که نه اول دارد و نه آخر ـ زیرا خدا ازلی و ابدی و سرمدی است ـ مصیبت امام حسین علیه السلام بی مانند و بی همتاست. و هر مصیبتی در قیاس با آن، خرد و کوچک است.

مصیبت هایی که انبیا در راه تبلیغ رسالت خویش تحمل کرده اند، کم نیستند. در این میان، حضرت پیغمبر ختمی مرتبت، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله بیش از همه رنج کشید.(4) مصیبت های وصی ایشان امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و همچنین دختر گرامیشان حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها و نوه ی او امام حسن مجتبی علیه السلام نیز بسی عظیم و جانسوز بودند. و افزون بر همه، مصایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در روزگار ما بسیار دشوار و طاقت فرساست، اما ـ به فرموده ی خدای متعال ـ همه ی آنها در برابر مصیبت سیدالشهدا علیه السلام ناچیز است.

رنج کسی که دستش زخمی می شود در برابر کسی که دستش شکسته است، ناچیز است. این ناچیزی در عربی «تصغر» نامیده می شود. اگر وصفی بهتر از این برای عظمت مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام می بود خدای متعال بی گمان از آن استفاده می کرد. این تعبیر واگوی عمق فاجعه ی کربلا و تأثیر شگرف آن بر آینده ی بشر است. فاجعه ای که بشر را هرگز یارای جبران آن نیست. و تنها ـ بنا به نص روایات ـ به هنگام ظهور حضرت ولیّ الله الأعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و با دستان با کفایت او عملی می شود.

همان گونه که در بدو سخن حضرت امام محمد باقر علیه السلام ما را تعلیم فرمودند، از خدای متعال طلب کنیم که ما نیز از پیروان و همراهان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و همرکاب ایشان جزو خون خواهان خون پاک حضرت آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام و از شمار «من الطالبین بثاره مع ولیه الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف من آل محمد صلی الله علیه وآله» قرار بگیریم. جز این راه، به هیچ نحو دیگر، نمی توان جبران خون به نا حق ریخته ی آن حضرت کرد. و هرچه در راه احیای شعائر حسینی انجام دهیم، تا حتی تحمل شکنجه و کشته شدن و امثال آنها خونخواهی و جبران مصیبت ایشان نخواهد بود.

تشکر و دعای خیر نثار عزاداران حسینی

بنا به وظیفه ی شرعی، از تمامی کسانی که عزاداری سیدالشهدا علیه السلام را امسال به هر نحوی برپا کردند، صمیمانه تشکر و قدردانی می کنم. بر حسب ادله ی شرعی یکی از وظایف هر فرد، دعا کردن در حق کسانی است که شعائر مقدسه ی امام حسین علیه السلام را به پا می دارند. در روایتی نقل شده است که حضرت امام صادق علیه السلام پس از نماز به سجده رفتند و بسیار گریستند. تا حدی که محاسن شریفشان از اشک دیدگانش کاملاً خیس شد. راوی نقل می کند که در آن سجده حضرت فقط برای کسانی که شعائر حسینی را اقامه می کنند دعا فرمودند؛ نیز در دعای خود از برخی دشواری ها و مصیبت ها که در این راه متحمل می شوند یاد کردند.

بنده نیز به تأسی از امام از همه ی عزاداران حسینی، در هر گوشه ای از جهان که به سر می برند، خاصه شیعیان ایران و عراق تشکر می کنم. از همه ی کسانی که در این راه کوتاهی نکردند و با زبان و قلم و پول و تشویق های خود مایه ی دلگرمی و حمایت عزاداران و عزاداری آقا ابا عبدالله علیه السلام شدند. در این میان نباید شیعیانی را که بر پی شرایط نابسامان سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی در بلاد کفر به سر می برند و در آنجا نیز اقامه ی شعائر حسینی می کنند، از یاد برد. محرم و صفر ماه های عزا هستند. اما عزای امام حسین علیه السلام تنها مختصّ این دو ماه نیست و در تمام طول سال برپا و پابرجاست. تشکر و دعای خیر خود را نثار این عزاداران، در هر مکان و هر زمان که به سر می برند می کنم.

سعه ی صدر در خصوص عزاداری حسینی

ارادتمندان به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام باید به نکاتی توجه داشته باشند. به عنوان نمونه عرض می کنم که ای خانمی که شوهرت در شعائر مقدسه ی امام حسین علیه السلام شرکت می کند، سزاوار نیست که به خاطر کم محبتی یا پاره ای کاستی ها که ممکن است به این سبب در رفتار و کردار او پدید آید، او را سرزنش کنی. چه بسا فردای قیامت از شرمساری نتوانی در چهره ی حضرت زهرا سلام الله علیها بنگری.

آقایان نیز همین طور. اگر خانم ها به سبب شرکت در عزاداری ها نتوانند همانند گذشته وظایف خود را در قبال شما انجام دهند نباید آنها را سرزنش کنید. کاری نکنید که فردای قیامت ـ خدای ناکرده ـ در حساب و کتابی که در روایت نقل شده است و امام حسین علیه السلام با خلایق دارند، بی نصیب بمانید.

کسب رضایت والدین در اقامه ی شعائر

موضوع عزاداری سیدالشهدا علیه السلام افزون بر قواعد تشریعی آن، از خصائص تکوینی فراوانی برخوردار است. بشر در طول تاریخ همواره شاهد بسیاری از این معجزه ها و امور تکوینی بوده است. وقایعی نادر و خارق عادت که عقل بشر از درک و المام آن عاجز است و تنها در منظومه ی امام حسین علیه السلام یافت می شود. پیداست که هماهنگی با دستگاه امام حسین علیه السلام و همراهی با عزاداران آن حضرت، فرضی بایسته بر همگان است. در این میان برخی پدران و مادران با اجرای بعضی شعائر مخالف اند. این امر برای جوانان که ملزم به اطاعت امر پدر و مادر خود هستند گاهی مشکل ساز خواهد شد و چه بسا اسباب سردرگمی آنان می شود.

جوانان مکرر این مشکل را نزد من مطرح کرده اند که می خواهند فلان شعیره ی مقدس را به جا آورند ولی پدر و مادرشان مخالف انجام دادن آن اند.

پدر و مادرها، نباید با خرده گیری های بیجا مانع اقامه ی عزاداری امام حسین علیه السلام شوند. امام حسین علیه السلام و عزاداری ایشان استثنای عالم وجود است. گذشته از آن بسیاری از آنان از مسئله ی شرعی خود ناآگاه اند.

در میان علمای شیعه، از زمان شیخ مفید تا به امروز مشهور است که «تأذی والدین حرام نیست، اما ایذاء حرام است». این حکم در کتاب مکاسب شیخ انصاری و شروح و تعلیق هایی که بر آن نوشته اند بسیار مطرح شده است و اهل علم کما بیش با آن آشنا هستند. اگر فرزند قصد خواندن نماز شب، یا گرفتن روزه ی مستحبی و یا برگزاری حجی مستحب داشته باشد، و پدر و مادر از این کار آنها ناراضی باشند و چه بسا آزرده گردند، آیا نباید این قبیل امور را انجام داد؟ بی تردید خدای متعال امر به اطاعت مطلق پدر و مادر نکرده است.

اطاعت پدر و مادر تا آنجا که مغایر با اطاعت خدا نباشد امری واجب و سفارش شده است. البته خدای متعال در قرآن کریم امر به تشکر از پدر و مادر و اطاعت از خویش کرده است: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ؛(5) [آری به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش».

البته من نمی توانم چیزی خلاف حکم خدا بگویم. چراکه خدای عزوجل در قرآن بر این موضوع تأکید فراوان کرده و کسانی را که به غیر فرمان خدا حکم کنند، در یک بار کافر، و بار دیگر ظالم و دیگر بار فاسق خوانده است.

«وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ»(6).

«وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(7).

«وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»(8).

با همه ی اینها، همواره جوانان را به احترام پدر و مادر و کسب رضایت آنان توصیه کرده ام. بسیار پیش آمده است که جوانی علاقمند تحصیل علوم دینی است ولی پدر و مادر او به این کار راضی نبوده اند. در حدّی که واجب عینی است، در جوب آن برای کسی که شرایط آن را داراست، بحثی نیست. اما در موقعی که واجب کفایی است، باز رضایت پدر و مادر در کسب علوم دینی ضرورت نیست، اما چه بهتر که با رضایت آنان گام در این راه نهاد. دست آنان را بوسید؛ به دست و پای آنان افتاد و در جلب رضایتشان کوشید.

پدران و مادران لازم است که به این مسأله ی شرعی آگاهی داشته باشند و تفاوت تأذی را با ایذاء بدانند. هنگامی که فرزندی پا در سفری می نهد که ناخشنودی پدر و مادر را به همراه دارد، اگر نیت او آزار آنان باشد، به این کار «ایذاء» می گویند و عملی حرام است؛ اما اگر از رفتن به آن سفر قصد اذیت پدر و مادر خود را نداشته باشد به آن «تأذّی» می گویند و حرام نیست.

چه نیکوست که پدر و مادر شکرگزار نعمت اولاد خود باشند و با خرده گیری های بیجا در اقامه ی عزای سیدالشهدا علیه السلام از حدود خود پا فراتر ننهند و به نحوی کفران این نعمت نکنند. به یقین کوتاهی در اقامه ی شعائر حسینی پشیمانی و شوربختی دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت.

صد البته بزرگداشت مقام والدین و حفظ حرمت آنان برای فرزندان، امری بس مهم و ضروری است. جوانانی که پدر و مادرشان با بعضی شعائر مقدسه ی امام حسین علیه السلام مخالف هستند باید در رضایت آنان سعی بسیار کنند. اگر برای کسب این رضایت سیلی بخورند برای اقامه ی عزای امام حسین علیه السلام روا و شایسته است. شاید از این راه از نظر خود برگردند و اسباب نجات آنها نیز فراهم آید.

منت، نابود کننده ی اعمال

گردانندگان هیئت ها نقش حساسی در اقامه ی شعائر حسینی علیه السلام دارند. مدیریت صدها پیر و جوان با سلایق و روحیات مختلف کار ساده ای نیست. در میان انبوهی از جوانان خوش اخلاق حضور یک فرد بد اخلاق و کم حوصله دور از انتظار نیست. نباید با دیدن کج خلقی یا ناهنجاری هایش او را از هیئت و جمع عزاداران راند. بلکه با مدارا و خوش رفتاری او را تحمل کرد، تا از این رهگذر او نیز از موهبت نجات و سعادت بی بهره نماند.

در میان این بزرگواران، کسانی که عهده دار تأمین مخارج هیئت ها می شوند، بی تردید کارشان در نزد حضرت سیدالشهدا علیه السلام پر اجر و پاداش خواهد بود. اما به شرط آنکه در دام شیطان گرفتار نیایند و با منت نهادن پاداش کردار شایسته ی خود را از بین نبرند. شیطان، دشمن قسم خورده ی انسان همواره مترصد اوست. تکبر و منت نهادن آفت خطرناکی است که در کمین گردانندگان عزای حسینی قرار دارد. اینکه اگر شما نبودید و هزینه هایی که خرج کردید نبود، برپا کردن عزای امام حسین علیه السلام میسّر نمی شد، پندار خطرناکی است که شیطان در خاطر شما القا می کند. اگر سیلی به صورت خود بزنید یا سر به دیوار بکوبید، تا شاید از این اندیشه فارغ شوید، بهتر از دلخوش شدن به این خیال های پوچ و غرور آفرین است.

حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیه ـ البته با نظرداشت مقام عصمتشان ـ به پیشگاه خدای متعال چنین عرض می کنند: «وأجرِ للناس علی یدی الخیر ولا تمحقه بالمنِّ؛(9) بر دستانم برای مردم خیر جاری فرما و آن را با منت نهادن از بین مبر».

«مَحق»، نابودی اعمال بر اثر منت نهادن است؛ چیزی همانند دود شدن و از بین رفتن. در لسان روایات و ادعیه ی وارده از اهل بیت علیهم السلام بسیار به این تعبیر اشاره شده است. کسانی که هزینه های اقامه ی شعائر را عهده دار می شوند باید از این فریب شیطان برحذر باشند تا در دام او گرفتار نیایند.
وظیفه ی حساس حکومت ها در قبال شعائر حسینی
 
بنا به سخن معصوم دو طایفه مسئولیت بیشتری در جامعه دارند: عالمان و حاکمان. حکومت ها در کنار وظایف حکومتداری شان به دلیل در دست داشتن سیف و سوط (شمشیر و شلاق) توانایی ارعاب ملت را نیز دارند. از این رو باید مراقب شعائر حسینی و عواطف ملت خود باشند. مبادا با بدرفتاری یا ایجاد رعب کسی را از اقامه ی شعائر بازدارند. چراکه کارشکنی در شعائر مقدس امام حسین علیه السلام جبران ناپذیر است و شقاوت دنیا و آخرت را به دنبال دارد.

این سفارش تنها متوجه حکومت های اسلامی نیست. حکومت های غیر اسلامی که به یمن مهاجرت مسلمانان به آن دیار، از نعمت برگزاری شعائر و احداث حسینیه ها بهره مند شده اند نیز باید قدردان این نعمت باشند. نعمتی که حدود صد سال پیش در آن سامان خبری از آن نبود.

در کشور هندوستان جمعیت غالب، (حدود نود درصد) بت پرستند، و تنها اقلیتی قریب به ده درصد آنان شیعه اند. با این حال علی رغم جمعیت اندک شیعیان، به سبب آزادی موجود برای طوایف و مذاهب گوناگون در آن کشور، در چندین مناسبت، شیعیان را آزاد قرار داده اند که اگر کارمند یا مسئول جایی هستند می توانند در آنها حضور نیابند.

خیلی پیش در مجله ی ثقافة الهند که وزارت هند در عراق آن را توزیع می کرد و آن را برای مرحوم پدر و برادرم نیز می فرستادند، خواندم که مناسبت روز عاشورا در آن کشور تعطیل عمومی است. این در حالی است که افزون بر نود درصد مردم هند، اعتقاد خاصی به عاشورا ندارند، چراکه اصلاً مسلمان نیستند. اما با این حال احترام امام حسین علیه السلام را نگه می دارند.
کافران پیشرو، مسلمانان اهمال کار
 
این مطلب تأسف بار مطرح است که کشوری که اغلب مردم آن بت پرستند و روی پول های خود نیز عکس بت هایشان را قرار داده اند مناسبت عاشورا را محترم دانسته و آن را تعطیل رسمی اعلام کرده اند، اما بیشتر کشورهای اسلامی هرگز توجهی به این مناسبت عظیم ندارند و به آن بهایی نمی دهند؛ آیا سزاوار است کشوری که اسلامی است و شعار آن اسلام است در روز عاشورا تعطیل نباشد؟! آیا جز این است که امام حسین علیه السلام نوه ی پیامبر آنان است؟! امام حسین علیه السلام نواده ی حضرت مسیح علیه السلام یا حضرت موسی نیست که در برخی جاها صاحبان آن ادیان بیش از برخی کشورهای اسلامی به روز شهادت آن امام همام بها می دهند و عزای او را برپا می دارند. در کتاب های مسلمانان، حتی اهل سنت سخنان بسیاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در شأن و جایگاه فرازمند حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهما السلام نقل شده است. با این همه چنین نسبت به عاشورا و عزای امام حسین علیه السلام بی توجه اند. از آن سو، کشور هند با مردمان غیر مسلمان، این روز را گرامی می دارد و آن را برای عموم مردم خود، اعمّ از مسلمان و غیر مسلمان تعطیل اعلام می کند.

پس سزاوار است که حکومت ها و حاکمان آنها باورهای ملت هایشان را پاس بدارند و با کم لطفی نسبت به شعائر مقدسه ی امام حسین علیه السلام عواطف آنان را جریحه دار نکنند.

احیای سیره ی رسول الله و امیرمؤمنان صلوات الله علیهما

درباره ی دلیل و انگیزه ی شهادت سیدالشهدا علیه السلام سخن بسیار گفته شده است. این سخن مشهور درباره ی او که «أشهد أنک قد أقمت الصلاة وآتیت الزکاة» آیا هدف حضرت بوده است یا خیر؟ آیا در روزگار امام حسین علیه السلام مردم نماز نمی خواندند؟ تنها بر اساس دانسته های ما از کتاب الغدیر علامه ی امینی در سراسر مملکت اسلامی آن روزگار بیش از هفتاد هزار نماز جمعه برپا می شد. پس قدر مسلم مردم آن روزگار نماز می خواندند و به واجبات دینی خود، اعم از حج و روزه و زکات و جز آن پایبند بودند.

علامه مجلسی در کتاب بحارالأنوار به نقل از تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام می نویسد که شمار کسانی که تنها در زمان حضرت امام سجاد علیه السلام، در یکی از سال ها در مراسم حج شرکت کردند به قول راوی: «أربعة آلاف ألف وخمسمائة ألف؛(10) چهار میلیون و پانصد هزار» نفر بودند. تا جایی که حافظه ی من یاری می کند طیّ هفتاد سال گذشته، به خاطر ندارم چنین جمعیتی در حج گرد آمده باشند. اما خیلی پیش از زمان امامت امام حسن عسکری علیه السلام مراسم حج با این جمعیت فراوان برگزار شده است. پس آشکار است که مردمان همروزگار با امام حسین علیه السلام نماز و روزه و حج خود را به جا می آوردند.

امام حسین علیه السلام، خود در تبیین علت شهادت خویش و طیّ این راه می فرماید: «وأسیر بسیرة جدّی وأبی؛(11) تا راه جد و پدرم را ادامه دهم».

با ژرف نگری در همین جمله ی مختصر حقایق بسیاری از روزگار امام حسین علیه السلام و اهداف آن حضرت در این اقدام نجات بخش روشن می شود. شواهد و قراین تاریخی و روایی حاکی از آن است که در آن روزگار ظاهر احکام اسلام همچون نماز و روزه و غیره پابرجا بوده است. البته نماز آن روزگار نماز بی ولایت بوده است و به همین قیاس روزه و حج اغلب مردمان آن روزگار نیز خالی از ولایت ائمه هدی علیهم السلام بوده است. با این حال هدف و مقصود حضرت در اقدام خود که به شهادت ایشان و تنی چند از یاران و خاندانش منجر شد، صرف احیای نماز و روزه نبوده است.

در روزگار پس از پیامبر صلی الله علیه وآله و نیز پس از حکومت کوتاه مدت امیرمؤمنان علیه السلام، حاکمان جور بسیاری از حقایق و شرایط روزگار پیامبر صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان را به نفع خود دگرگون کردند. این تغییرات همچنان در حکومت های بنی امیه و بنی عباس ادامه یافت. حقایقی فراتر از ظواهر احکام خدا.

برای روشن تر شدن دگرگونی برخی شرایط و حقایق زندگی مردم، ذهن شما را به گوشه ی کوچکی از این تصرفات نامشروع توجه می دهم.

در روزگاری که به سر می بریم اجاره نشینی رایج و حقیقتی پذیرفته شده است. در روزگار رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام این پدیده نادر و به قدر ضرورت بوده است. مسافری که به شهری دیگر همچون مکه یا کوفه یا بصره وارد می شد و قصد اقامتی چند روزه در آن شهر داشت ممکن بود به اجاره ی منزلی در آن شهر نیاز پیدا کند. اما اینکه کسی روزگار درازی از عمر خود، و چه بسا همه ی آن را اجاره نشین باشد هرگز مرسوم نبوده است. نه در تاریخ پیامبر خدا با وجود محدود بودن حکومت ایشان که حجاز و یمن و بحرین و آن حوالی را شامل می شده، و نه در تاریخ حکومتداری امیرمؤمنان، با آن حکومت گسترده اش که دامنه ی آن تا اعماق اروپا و آفریقا نیز می رسیده است، چه از دوستان و چه از مخالفان ایشان، هرگز خبری مبنی بر اجاره نشینی گزارش نشده است. اما در حکومت های پس از ایشان، با رواج بی عدالتی و بی بند و باری های اقتصادی این موضوع رفته رفته زیاد شد.

در فقه به این موضوع تا حدودی پرداخته شده است. قریب به پنجاه و اندی سال پیش، در عراق جزوه ای در این باره نوشتم که به چاپ هم رسید. در آن موقع در عراق نظارت خاصی بر انتشار کتاب ها نبود. پس از چاپ کتاب، وزیر آن زمان شخصاً بی آنکه دلیلی قانع کننده داشته باشد در روزنامه ی رسمی توزیع آن کتاب را منع کرد؛ با اینکه جای آن داشت که در آن تعمق بیشتری می کرد و اگر مطالب آن سودمند بود آن را می پذیرفت.

آن زمان، عراق پر از آدم های اجاره نشین بود، پدر بنده نیز تا آخر عمرشان در خانه ی اجاره ای به سر می بردند. خانه ای که بنده و مرحوم برادرم در آن به دنیا آمدیم و سال های سال در آن زندگی کردیم.

امام حسین علیه السلام ادامه دهنده ی سیره ی پیغمبر خدا و امیرمؤمنان صلوات الله علیهم است. بخشی از این سیره احکام عبادی چون نماز و روزه و حج است؛ ولی بسیاری از شئون زندگی، همچون بُعد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن را نیز در بر می گیرد. در تاریخ حکومت امیرمؤمنان علیه السلام حاکم دزدی نمی کرد. از این رو هیچ دختری یا پسری به سبب آنکه پول ندارد بی همسر نمی ماند.

از آن سو مطالعه ی تاریخ ما را در شناخت حاکمانی که با پیشه ساختن ظلم و خیانت راهی جز سیره پیامبر در پیش گرفتند و عاقبت جامعه را به نابودی و فساد کشاندند یاری می کند. معاویه ها و یزیدها و متوکل ها، میلیون ها کیلو طلا می دزدیدند.

بنا به تاریخی که ابناء عامه نوشته اند هزاران هزار تن، از مرد و زن و بچه در حکومت های به ظاهر اسلامیِ آنان از گرسنگی جان می باختند. تا جایی که در روایت های تاریخی اشاره شده است به: «أکل الکلاب والسنانیر والجرذان». در برخی از ادوار تاریخ کار مسلمانان به جایی رسید که به خوردن سگ و گربه و موش روی آوردند. چرا این اوضاع در زمان امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نبوده است؟ چرا در زمان یزید مردم این همه دچار بدبختی شده بودند؟ بدبختی تا مدت ها، در زمان حکومت مروان و بنی مروان و پس از آن، بنی عباس همچنان ادامه داشت.

مطالعه ی تاریخ نگرش خوبی در تحلیل وقایع و رویدادها به ما می دهد و با بینش بهتر می توان واقعه ی کربلا و اهداف امام حسین علیه السلام را بررسی کرد. از همین مختصر تاریخی که ذکر آن رفت، می توان تا حدودی به درک مناسبی از اهداف حرکت حضرت سیدالشهدا علیه السلام دست یافت.

ما دنباله روانِ پیغمبر خدا و امیرمؤمنان صلوات الله علیهما وآلهما هستیم و مفتخریم که پیامبر نام ما را «شیعه» نهاد، آن سان که اشاره فرمود: «هذا وشیعته؛(12) او و شیعیانش»؛ چراکه امیرمؤمنان علیه السلام، شخصاً دنباله رو پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله هستند و ما مفتخران به دنباله روی از آن امامیم. پس ما نیز باید عملاً از راه و سیره ی آن بزرگوار پیروی کنیم.

یکی از وظایف ما که در حدّ واجب کفایی و فراهم آورنده ی مقدمات هدایت بشر به آیین اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام است، توجه دادن اذهان عموم انسان ها به قضیه امام حسین علیه السلام و مکتب عاشوراست. خدای متعال در سراسر گیتی تنها یک امام حسین علیه السلام قرار داده است؛ آن هم با قواعد تکوینی که ویژه ی اوست.

دورنمای مبارزه با شعائر

«مُطبِق» یکی از زندان هایی بود که از زمان منصور عباسی شروع شد و تا زمان خلفای عباسی بعد از او همچون منصور و هارون و مأمون و متوکل و واثق همچنان ادامه یافت. مطبق این گونه بود که در صحرا، در مکانی دور از آب، چاه های عمیقی به ارتفاع بیست الی پنجاه متر حفر می کردند و در بدنه ی چاه در راست و چپ آن، با فاصله ی هر چند متر حفره هایی انفرادی می کندند، به قدری که یک یا دو نفر در آن جای گیرند.

کتاب های تاریخ مفصل به توصیف این زندان ها و شکنجه های آن پرداخته اند. نقل شده است که اکثر کسانی که این گونه به بند کشیده می شدند، خاصه جوان ها عاقبت می مردند. غالباً این حبس با شکنجه های دشواری همراه بوده است. در یک مورد کسی از مطبق جان سالم به در برده بود درباره ی یکی از دوستانش نقل می کرد که او را به شکم بر زمین خوابانده و دست و پایش را بسته بودند و سیصد رطل آهن بر روی کمرش گذاشته بودند. طبیعی است که تحمل انسان از چنین شکنجه ای بیش از یکی دو روز، یا در نهایت یکی دو هفته نیست.

گزارش های تاریخی حاکی از آن است که این شکنجه های هولناک ویژه ی برپا دارندگان شعائر حسینی است. غالب کسانی که به زیارت قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام می رفتند اگر گرفتار مأموران می شدند معمولاً چنین سرنوشت دردآوری در پیش داشتند. برخی را نیز دست و پایشان را می بریدند. در شکم زن های باردار چاقو فرو می کردند و آنها را همان جا می کشتند.(13)

گاهی این حکومت ها گرفتار برخی مشکلات و چند صباحی از زائران غافل می شدند و چند نفری فرصت می یافتند مخفیانه به زیارت مرقد امام حسین علیه السلام مشرف شوند. در آن روزگار متعارف بود هنگامی که کسی قصد زیارت کربلا می کرد با خانواده و بستگان خود خداحافظی می کرد، زیرا اکثر آنان دیگر بر نمی گشتند. در همان روزگار، امام هادی علیه السلام به یک نفر نفرمودند که اگر زیارت کربلا خطر جانی دارد از آن منصرف شود. بلکه تشویق نیز می فرمودند. درباره حج، با اینکه برای شخص مستطیع واجب است، احتمال خطر جانی موجب حرمت آن می گردد. این موضوع در کتاب های فقه از قبیل عروة الوثقی به تفصیل بحث شده است. جماعتی از فقها بر این نظرند که اگر با وجود خطر جانی کسی حج بگذارد، حجش صحیح نبوده و دوباره باید آن را به جا آورد.

در تاریخ هرگز گزارش نشده است کسانی که به حج می رفتند، مجازات شوند و به مطبق گرفتار آیند. مطبق، تنها برای زائران و دوستان امام حسین علیه السلام بود؛ کسانی که قصد اقامه ی شعائر حسینی را داشتند. با این همه مخاطراتی که زیارت مرقد امام حسین علیه السلام داشته بود، هیچ یک از ائمه از زیارت آن نهی نفرمودند. بلکه در روایت های متعدد که مشهورترین آنها از امام هادی علیه السلام که معاصر با متوکل، خلیفه ی ستمگر عباسی بود، در سال 236ق فرمودند که هرکس به زیارت قبر ابا عبدالله الحسین علیه السلام برود، هنگامی که از زیارت خود بر می گردد یکی از ملائکه مأمور می شود و سلام رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله را به او ابلاغ می کند. این دست روایات در حالی از معصوم صادر شده است که عقوبت هایی همچون مطبق برای زائران آن امام در نظر گرفته شده بود.

فرجام ستیزگران با شعائر

شیعیان در برابر نا بسامانی های تاریخ صد ساله ی اخیر، یعنی عصر پهلوی اول در ایران و یاسین الهاشمی در عراق، استقامت کردند. قصد ورود به سیاست ندارم. از سیاست آن هم از جنس سیاست های معاویه و بنی عباس گریزانم. خیلی پیش کتابی درباره ی سیاست نوشته ام که البته مقصودم در آنجا سیاستی است که ائمه به آن سفارش فرموده اند. ائمه ای که در زیارت جامعه آنها را «وساسة العباد» می خوانیم.

پیش از صد و سی سال پیش قدرتمندترین کشور جهان، انگلستان بود. در آن روزگار انگلیس با قضیه ی تنباکو کمر ایران را شکست و چهارصد هزار تن از مستشاران خود را وارد شهرهای ایران کرد. این مستشاران در شهرهای شیراز و تهران و تبریز و خراسان، مراکزی تأسیس کردند و دو سه سالی هم به فعالیت خود در ایران ادامه دادند. تا آنکه مرحوم میرزای بزرگ شیرازی رضوان الله علیه در سال 1308ق آن فتوای مشهور خود را در نهی از استعمال تنباکو صادر کردند. البته در آن فتوا لفظ «الیوم» اهمیت ویژه ای دارد. که دلالت بر حرمت آن فقط در آن برهه از زمان می کرد، وگرنه استعمال تنباکو حرمتی نداشت و تنها در آن زمان مغایر با منافع مسلمانان بود.

این فتوا با مخالفت ها و تنش های بسیاری همراه بود و صدها کشته داد. اما همان گونه که در کتاب های تاریخ معاصر ایران نوشته شده است تحریم تنباکو به دست میرزای بزرگ ضربه سنگینی به استعمار پیر انگلیس و منافع آن در ایران بود. انگلیسی که سیصد سال هند تحت استعمار آن بود. در کتاب های عربی آن روزگار چنین از آن یاد می کردند: «بریطانیا العظمی التی لا تغیب الشمس عن مستعمراتها؛ بریطانیای کبیر که هرگز آفتاب از مستعمره های آن غروب نخواهد کرد». این جمله حاکی از وسعت مستعمره ها و پراکندگی آنها بر روی کره ی زمین است. با این حال این ابر قدرت جهان بعد از بیست و اندی سال حضور در کشورهای ایران و عراق، دید که نمی تواند حریف آنها شود. از این رو با کشور عراق وارد جنگ علنی شد. این وقایع به تاریخ 1335 الی 1337ق، یعنی چیزی حدود صد و یکی دو سال پیش بر می گردد.

در عراق منطقه ای میان کربلا و نجف است، البته نه در مسیر معروف، که به آن «رارنجیه» می گویند. عراقیان غالباً نارنج را رارنج تلفظ می کنند. رارنجیه نیز برگرفته از نارنجک است که در جنگ میان عراق و انگلیس، انگلیسیان آن را بر سر مردم آن منطقه انداختند. از این رو آن منطقه به «رارنجیه» شهرت یافت. مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی رضوان الله علیه فتوایی برای مقابله با استعمار صادر فرمود، که طی آن جنگ خونینی میان عراق و انگلیس درگرفت که هزاران عراقی و انگلیسی در آن جنگ کشته شدند. ولی سرانجام در سال 1338ق، دقیقاً یکصد سال قبل منجر به طرد انگلیس از عراق شد.

انگلیس در پی هوشیاری مرجعیت آگاه آن زمان و اتحاد مردم آن کشورها، شکست سختی در ایران و عراق خورد. از این رو در پی تلافی برآمد و دو سیلی به این دو کشور زد. که یکی پهلوی اول در ایران و دیگری یاسین الهاشمی در عراق بود. این دو هر دو مزدوران انگلیس بودند و برنامه ها و اقدامات او را در این دو کشور عملی می کردند.

کارنامه ی هر دوی اینها در کتاب های تاریخ معاصر ایران و عراق ثبت شده است. پهلوی اول در پنج سال آخر حکومتش با شعائر حسینی درافتاد. یاسین الهاشمی در آن روزگار نخست وزیر عراق بود. عراق در آن روز پادشاه داشت، ولی اداره ی عمده ی امور مملکت به دست نخست وزیر بود. یاسین الهاشمی در بدو روی کار آمدن سر ستیزه جویی با اسلام و اهل بیت علیهم السلام، خاصه شعائر امام حسین علیه السلام گذاشت.

مسئولیت مرجعیت شیعیان آن روز عراق با مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی رضوان الله علیه بود. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هم قوت و قدرتشان بیشتر بود و هم عشایر عراق نسبت به ایشان وفادار بودند. این دو ویژگی موجب شد که با وجود تحمل یک سال و نیم حکومت یاسین الهاشمی سرانجام او را از آن کشور راندند. بیرون از عراق هم به طرز نامعلومی کشته شد.

اما در ایران، به دلیل نداشتن این دو امتیاز، حکومت پهلوی بیشتر ادامه یافت و با زور و قلدری فضای رعب و خفقان به وجود آورده بود. مرجع آن روزگار ایران مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری بود. ایشان از قدرت و حمایتی که آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در عراق داشتند بی بهره بودند. فرزند مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری برای بنده نقل می کرد که تا حدّی حمایت و پشتیبانی از پدرش ضعیف بوده است که می گفت: «من قرض می خواهم، کسی به من قرض نمی دهد». طبیعی است که هنگامی که مرجعی این گونه دستش بسته باشد، پهلوی در مملکت مجال تاخت و تاز می یابد و شعائر مقدسه ی امام حسین علیه السلام را سرکوب می کند.

مرحوم آیت الله سید ابوالحسن، مقارن روزهای نخست وزیری یاسین الهاشمی دست به تعصب عظیمی در صحن مقدس امیرمؤمنان علیه السلام زدند که خود ایشان در آن شرکت کردند. ایشان برای اولین و آخرین بار عشایر عراق را فراخواندند. بافت اجتماعی کشور عراق ـ تا به امروز ـ عشایری است. عشایر به دلیل جمعیت بالا، اتحاد و نیروی عظیمی به شمار می روند. در آن روزگار عشایر عراق با پشتیبانی از مرحوم آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی در ثورة العشرین (قیام سال 1320) توانستند در برابر حکومت یاسین الهاشمی بایستند.

در آن زمان مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطا به نمایندگی از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در میان مردم سخنرانی کردند و حوزویان را برای بسیج کردن مردم، در گوشه و کنار عراق فرستادند سرانجام یاسین الهاشمی پس از یک سال و نیم مجبور به فرار شد.

نقش مؤثر و عمده ی عشائر عراق در این پیروزی فراموش نشدنی است. تا هم اکنون نیز اغلب عشایر عراق پشتیبان شعائر و مذهب هستند.

با گذشت این همه سال از واقعه سوزناک کربلا و انبوه ستیهندگی و کارشکنی متوکل ها همچنان شعله ی هدایت بخش شعائر حسینی راهنما و نجات دهنده ی جویندگان حقیقت است. کجایند متوکل ها و پهلوی ها و یاسین الهاشمی ها؟

بی گمان خدای عزوجل نمی گذارد که شعائر مقدسه امام حسین علیه السلام بی فروغ و کساد گردد و همواره پشتیبان آن است. خدای متعال در این باره ممکن است مهلت بدهد، اما اهمال نمی کند. خدای متعال پنج سال به پهلوی، و یک سال و نیم به یاسین الهاشمی مهلت داد. در این مدت چه شکنجه ها و آزار و اذیت ها که در حق برپا دارندگان شعائر حسینی کردند؟ اما عاقبت آنها نابود شدند و نامشان در صحنه ی گیتی ناپدید گشت، ولی یاد و شعائر امام حسین علیه السلام باقی و پررنگ تر شد.

پرده ای از ژرفای شعائرستیزی در تاریخ

در راه اقامه ی شعائر حسینی چه بسیار کسانی که شکنجه شدند و چه بسیار محرومیت ها و صدمه هایی که به عزاداران حسینی در درازای تاریخ وارد شد. «عطیه» کسی است که در داستان حضور جابر بن عبدالله انصاری بر مزار مطهر امام حسین علیه السلام ـ در اربعین حسینی ـ یار و همراه او بود، و غالباً او را خادم جابر می خوانند، اما چنین نیست. او شاگرد جابر و از علمای مهم و مفسر قرآن کریم بوده و افتخار مصاحبت با چندین امام از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام تا حضرت امام محمد باقر علیه السلام را داشته است.

عطیه افزون از صد سال زندگی کرد و در اواخر عمر مبارکش حجاج قصد جان او را کرده بود. از این رو با وجود آنکه بالای هشتاد سال از عمرش می گذشت به سوی شهرهای ایران فرار کرد. پس از چند سالی آوارگی و بی کسی، عاقبت در اطراف شیراز به دست مأموران حجاج گرفتار می شود. حجاج امر می کند که چهارصد ضربه ی شلاق به او بزنند. گویا اجلش نرسیده بود؛ زیرا پس از پنجاه یا صد ضربه احتمال مرگش بسیار است. هنگامی که کسی را می خواستند شلاق بزنند او را لخت می کردند و با تمام قدرت او را شلاق می زدند. شلاق به صورتش و شکم و دست و پایش اصابت می کرد. بعد از آن نیز امر کرد دانه دانه موهای سفید ریشش را کندند.

این گونه با شعائر امام حسین علیه السلام و برپاکنندگان آن برخورد می کردند. اما چه سود که راه به جایی نبردند و عاقبت جز بدنامی چیزی به دست نیاوردند.

عطیه با کهولت سن و بی کسی و درماندگی اش، چنین در راه اقامه ی شعائر حسینی سختی کشید. پس نباید به محض روبرو شدن با اندک سختی یا محرومیتی، فریفته و خودبین شویم. قطعاً امام حسین علیه السلام تمام کسانی که در راه اقامه ی شعائرشان جانفشانی می کنند بی اجر نخواهد گذاشت.

سخن آخر

چندی پیش یک کلیپ ویدیویی به دست من رسید که جوانی از یکی از کشورهای خارجی به مناسبت دهه ی محرم میوه های خود را رایگان در اختیار مردم گذاشته بود. این قبیل اعمال درخور تحسین اند، خاصه در کشورهای غیر مسلمان.

در عراق و ایران هستند کسانی که برای اقامه ی عزای امام حسین علیه السلام خانه و یا مغازه ی خود را می فروشند. باید امور این قبیل اشخاص را پیگیری نمود. در صورت مواجه شدن با این اشخاص، یا حتی کسانی که برای اجرای عزای امام حسین علیه السلام زیر بار قرض رفته اند و از بازپرداخت آن عاجزند، آنها را یاری کنید، حتی اگر می شود چند نفری پول جمع کنید و مخارج آنان را بازگردانید، آن کسی که خانه اش را در این راه داده است، بنده نظر خود را اعلام می کنم که مجاز است از ناحیه ی سهم امام ـ اگر خود یا دیگران دارند ـ برای او خانه تهیه کنید. نباید نسبت به این قبیل مسئولیت ها بی تفاوت بود و باید در حدّ توان یاری کرد.

مراسم اربعین حسینی یکی از شعائر کم نظیر حسینی است و جمعیتی که شمار آن تا بیست الی سی میلیون گزارش شده است در جهان کم نظیر است. باید در اجرای باشکوه تر این مراسم کوشید و با تهیه امکانات اقامتی و مسافرتی برای زائران بر شمار آنان افزود.

باشد از این رهگذر گامی در جهت گسترش شعائر حسینی برداریم.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. کامل الزیارات، ص175 (باب هفتاد و یکم).
2. بحارالأنوار، ج44، ص245.
3. سوره نحل، آیه 50.
4. «ما اوذی نبیُّ مثل ما أوذیت؛ هیچ پیامبری آن گونه که من آزار دیدم اذیت نشد» (مناقب آل ابی طالب علیه السلام؛ ابن شهر آشوب، ج3، ص247).
5. سوره لقمان، آیه 14.
6. سوره مائده، آیه 44.
7. سوره مائده، آیه 45.
8. سوره مائده، آیه 47.
9. صحیفه ی سجادیه، دعای بیستم (دعای مکارم الاخلاق)، ص92.
10. التفسیر المنسوب إلی إمام الحسن العسکری علیه السلام.
11. بحارالأنوار، ج44، ص239 (باب 37).
12. قرب الإسناد (للحمیری).
13. برای مطالعه ی بیشتر نگ: بحارالأنوار، ج72، ص417؛ الکامل فی التاریخ (لإبن أثیر)، ج7، ص55.