LOGIN
بیانات
shirazi.ir
ديدار جمعي از علما و گويندگان مذهبي اصفهان با مرجع عالي قدر حضرت آية الله العظمي شيرازي در قم
کد 461
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 26 مهر 1383 - 2 رمضان العظيم 1425

 

در آستانه فرا رسيدن ماه رحمت، ماه مبارک رمضان، جمعي از عالمان، طلاب و مبلغان اصفهان با مرجع عالي قدر حضرت آية الله العظمي حاج سيد صادق حسيني شيرازي در بيت شان ديدار کردند. معظم له ضمن تشکر از ميهمانان، براي آنان خير و برکت و قبولي زيارت مسئلت نمود. آن گاه به مناسبت ماه مبارک رمضان مطالبي ايراد فرموده، اين گفته خداي عزوجل را تلاوت نمود که مي فرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس وبينات من الهدي والفرقان...؛(1) ماه رمضان [همان ماه] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [کتابي] که مردم را راهبر، و [متضمن] دلايل آشکار هدايت و [ميزان] تشخيص حق از باطل است.

سپس فرمود: در روزهاي آينده با رؤيت شرعي هلال، ماه ميهماني خدا را خواهيم داشت. همان طور که در آيه آمد، خداي متعال قرآن کريم را که در اين ماه با فضيلت فرو فرستاده، راهبر و داراي دلايل آشکار هدايت خوانده است.

ما به عنوان روحاني و اهل علم دو مسأله مهم را بايد مد نظر قرار دهيم:

نخست: از اولين روزي که در اين راه گام نهاديم سربازان امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به شمار مي رويم؛ عنواني که بزرگ ترين معناها را در خود دارد و اگر به حق چنين باشيم، مقام و منزلتي بالاتر از آن متصور نيست [لذا بايد از خود در برابر دشمن سخت مواظبت کنيم]. امام صادق عليه السلام ضمن حديثي خطاب به اصحاب عالم و نيکوکار خود فرمودند: «بيشترين کوشش شيطان آن است که شما را منحرف کند و فريب تان دهد».

سپس افزود: ماه مبارک رمضان فرصتي ممتاز براي چيرگي بر شيطان و فريب هاي اوست، زيرا اين ماه از چنان ويژگي برخوردار است که انسان را با تمام وجود به سوي ايمان، اعتقاد پاک و اخلاق پسنديده مي خواند.

معظم له در ادامه فرمود: مسأله مهمي که مورد سفارش اکيد امامان معصوم عليهم السلام قرار دارد، محاسبه نفس و رسيدگي همه روزه به اعمال خويش است، از آن جمله امام کاظم عليه السلام مي فرمايد: «ليس منا من لم يحاسب نفسه في کل يوم...؛(2)آن کسي که هر روز به کارهاي خويش رسيدگي نکند و نفس خود را مورد باز خواست قرار ندهد، از ما نيست».

آية الله العظمي شيرازي افزود: اگر انسان نفس خود را مورد باز خواست قرار ندهد، ممکن است زمام ان را از دست بدهد، لذا اين ماه براي پرداختن به اين امر والاي تهذيبي، بهترين فرصت است و به جاست انسان در شبانه روز اگر چه چند دقيقه باشد، به کارهاي خود رسيدگي کرده، نفس خود را مورد محاسبه قرار دهد، چرا که اين عمل بزرگ ترين تأثير بر مسأله دوم، يعني هدايت و ارشاد مردم دارد.

ايشان با اشاره به نقش و وظيفه روحانيون در امر هدايت مردم به عنوان دومين مسأله، فرمود: هدايت مردم وظيفه شرعي است که بايد همگي مان در هر حال بدان پاي بند باشيم و به هر شيوه اي آن را به انجام رسانيم تا از نظر شرعي يا عقلي اداي تکليف کرده باشيم. براي تحقق اين امر بايد خود نيکو کردار باشيم تا ديگران به ما اقتدا کنند. البته اين روش يک نوع هدايت به شمار مي رود و نوشتن و گفتن نيز ديگر شيوه هايي است که مي توانيم از طريقِ آن، مردم را هدايت و با مفاهيم ديني و اخلاقي آشنا کنيم.

آن گاه معظم له ضمن تبيين عظمت اين واجب شرعي رواياتي درباره ي اهميت هدايت بيان فرمود، از آن جمله روايت حارث بن مغيره _که از بزرگان اصحاب امام صادق عليه السلام_ بود. او مي گويد: امام صادق عليه السلام مرا در راه مدينه ديد و فرمود: کيستي؟ حارثي؟

گفتم: آري.

فرمود: بار گناهان نادانان تان را بر عهده عالمان تان مي گذارم. حضور حضرتش شرفياب شده، عرض کردم: از آن سخن شما سخت لرزيده ام.

امام عليه السلام فرمود: چرا هنگامي که رفتاري ناپسند از کسي مي شنويد و آن رفتار ما را مي آزارد، نزد او نرفته، او را به سبب کردارش نکوهش نمي کنيد و با سخني رسا [که در دلش کارگر افتد] با او سخن نمي گوييد؟

گفتم: فدايت گردم، آنان سخنان ما را به گوش نمي گيرند و اندرز ما را نمي پذيرند.

امام عليه السلام فرمود: [بنابراين] از آنان دوري گزينيد و از همنشيني با آن ها بپرهيزيد»(3)

در اين جا معظم له ضمن طرح اين پرسش که: تا چه اندازه اي مي توانيم ديگران را هدايت کنم؟ خود پاسخ داده، فرمود: بي ترديد به همان اندازه اي که خود را به اخلاق رفتاري و گفتاري، تبليغ و موعظه، تأليف و تربيت پاي بند کنيم، در امر هدايت ديگران و ايفاي اين وظيفه سنگين و مهم موفق خواهيم بود.

آن گاه افزود: يکي از خطيبان _که استاد ايشان نيز بود_ مي گفت: بيشترين چيزي که مرا بيمناک کرده اين است که مبادا به دليل کوتاهي در هدايت مردم، در روز قيامت نمازهاي من پذيرفته نشود.

حضرت آية الله العظمي شيرازي در جهت روشن کردن اهميت فوق العاده هدايت مردم با شيوه هاي و پسنديده به اين آيه استدلال کرد که مي فرمايد: «إدفع بالتي هي أحسن السيئة...؛(4) بدي را به شيوه اي نيکو دفع کن» سپس بر اهميت والاي هدايت و اخلاق نيکو تأکيد نموده، اخلاق نيکو و شيوه ي مناسب را تضمين کننده موفقيت در امر هدايت و نصيحت خواند.

ايشان به عنوان شاهد بر اين مطلب فرمود: جواني که در فضايي دور از معنويت و دين داري پرورش يافته بود، مي گفت: تازه ازدواج کرده بودم و انگشتري طلاي ازدواج در انگشت داشتم (چيزي که حدود چهل سال قبل متعارف نبود). غالب مردم که انگشتري طلا را در دست من مي ديدند با لحن و رفتاري خشن مرا نصيحت کرده، از من مي خواستند آن را از انگشتم درآورم که البته آن برخوردها مرا به مقاومت بيشتر وا مي داشت. روزي در مجلس وعظي نشسته بودم که نگاه هاي طولاني يک روحاني به انگشتري طلاي من، مرا متوجه او کرد. با خود انديشيدم که اگر آن روحاني چيزي درباره انگشر بگويد با او برخورد کنم، اما پس از اندک زماني با لحني آرام درگوش من گفت: خوب است اين انگشتري را به همسرت هديه کني تا او از آن استفاده کند.

من که انتظار چنين رفتاري نداشتم، سخت تحت تأثير سخن او قرار گرفتم و لذا به نصيحت پذيري و پاي بندي به حکم شرعي مبني بر حرمت طلا براي مردان تن دادم.

معظم له افزود: از يکي از عالمان شنيدم که مي گفت: رواياتي که از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله نقل شده، در انگشت شمار آن ها از حرام نام برده شده است، زيرا اين واژه با لحظه هاي زندگي آن روز مردم سر و کار داشت. نقل شده است که عده اي از مشرکان حربا (آفتاب پرست)يي را پخته، پيامبر صلي الله عليه وآله را براي خوردن دعوت کردند. پيامبر صلي الله عليه وآله بدون اين که از حرمت آن سخني بگويد، فرمود: ميل ندارم.

پر واضح است اين واکنش پيامبر صلي الله عليه وآله از باب مدارا در ارشاد و نصيحت بود.

آية الله العظمي شيرازي در ادامه ي ماجرايي را از صاحب جواهر (ره) نقل کردند که: «مرحوم صاحب جواهر روزي نزد استاد خود مرحوم سيد جواد عاملي، صاحب کتاب «مفتاح الکرامه» رفت تا با ايشان در مورد دعوتي مشورت کند، چه اين که جمعي از مؤمنان و معتمدان اصفهان به نجف آمده بودند تا ايشان را با خود به اصفهان برده، از دانش او استفاده کنند. مرحوم سيد جواد عاملي او را از پذيرفتن آن دعوت منع کرد.

مرحوم صاحب جواهر مي گويد: امر استاد را به گوش گرفته، دعوت را نپذيرفتم، اما آنان نزد شيخ جعفر کاشف الغطاء (استاد سيد جواد عاملي) رفته، انگيزه خود را از اين سفر به اطلاع ايشان رساندند. او نيز از من خواست تا روانه اصفهان شوم. من بر ادامه درس در نجف اشرف اصرار مي کردم، اما دعوت کنندگان همچنان بر خواسته خود پافشاري مي کردند که پاسخ شان منفي بود. سرانجام مرحوم کاشف الغطاء مرا به پذيرش دعوت، مکلف کرد و من ناچار پذيرفتم.

نزد سيد جواد عاملي بازگشته و او را از ماجرا آگاه کردم، تصميم خود را مبني بر رفتن به اصفهان با او در ميان گذاردم. او اظهار نارضايتي کرد، در عين حال از من خواست تا خواسته مرحوم کاشف الغطاء را عملي کنم.

من نيز به تدارک وسايل سفر پرداخته، نزد مادرم رفتم تا با او خداحافظي کنم، اما او گفت: به تو اجازه رفتن نمي دهم، اگر چه اين سفر به فرمان شيخ جعفر کاشف الغطاء باشد.

نزد مرحوم شيخ رفتم و عدم رضايت مادرم را با ايشان درميان گذاردم. ايشان فرمود: حال که کار به اين جا رسيده، توجيهي براي سفر نداري...

بعدها دانستم که مرحوم صاحب مفتاح الکرامه، نزد مادرم رفته، از او خواسته بود تا اجازه سفر به اصفهان به من ندهد، چرا که [از نظر] او ماندن من در نجف اشرف و درس خواندن براي من بهتر و در راه خدمت به دين مطلوب تر است».

آية الله العظمي شيرازي افزود: اين داستان، تبلور تربيت و اخلاق است [زيرا با رفتاري متين، حرمت تمام افراد رعايت شد].

ايشان افزود: علي رغم فضاي خفقان آلود و وحشت باري که عباسيان براي مؤمنان به وجود آورده بودند، جوانان پرورش يافته ي مدرسه ي اهل بيت عليهم السلام توانستند با شيوه هاي پسنديده ي اخلاقي، بسياري را به سوي مذهب حق اهل بيت عليهم السلام هدايت کنند.

معظم له در پايان، از خداي منان مسئلت نمود تا به برکت وجود حضرت بقية الله امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و ماه مبارک رمضان همگان را توفيق عنايت فرمايد.

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

1) بقره(2)، آيه 185.

2) کافي، ج2، ص453، حديث 2.

3) همان، ج8، ص162.

4) مؤمنون (23)، آيه 96.

 

 

 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.