LOGIN
بیانات
alshirazi.org
"فرصت‌ ماه خدا برای خودسازی و ترویج دین"
مشروح بیانات ارزشمند مرجع عالیقدر آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در گردهمایی مبلغان در آستانه ماه مبارک رمضان ۱۴۴۶؛
کد 50559
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 10 اسفند 1403 - 29 شعبان المعظّم 1446

مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در آستانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان، در شامگاه روز یکشنبه ۲۴ شعبان المعظم ۱۴۴۶ سخنانی را ایراد فرمودند که مشروح بیانات مرجع عالیقدر بدین شرح می باشد:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا و نبینا محمد وآله الطاهرین

امیدوارم که خدای متعال، با تعجیل در فرج مولایمان، حضرت بقیة الله الأعظم، صلوات الله و سلامه علیه و عجل الله فرجه الشریف، مشکلاتی را که امروز مؤمنان و حتی غیرمؤمنان در اقصی نقاط جهان با آن درگیرند، به ‌زودی مرتفع سازد.

در روزهای پایانی ماه شعبان ‌المعظم قرار داریم و اینک در آستانه ورود به ماه مبارک رمضان لازم می‌ دانم نکاتی را به محضر شما عزیزان تقدیم کنم، باشد که خدای متعال بهره وافر و کافی را از این ماه نصیب ما بگرداند.

برترین مردم

در حدیث شریفی از وجود مبارک رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وارد است: «خَیرُ النّاسِ أنفَعُهُم لِلنّاسِ[1]؛ برترین مردم سودمند ترینشان برای مردم است».‏

در این فرمایش گران سنگ و راهگشا نکته‌ ای بسیار تأمل ‌برانگیز وجود دارد. نکته این است که بنده در روایات به این مطلب بر نخورده ام که معصومان علیهم السلام فرموده باشند برترین مردم کسی است که بسیار نماز می‌ خواند، یا کسی است که روزه‌ های مستحبی فراوان می‌ گیرد و یا حتی در مورد آن هایی که به‌ اصطلاح «صوم الدهر» دارند نیز چنین تعبیری ندیده ام. بنده در زمان اقامت در کربلای معلی چنین افرادی را دیده ام. آنان طول سال را روزه می گرفتند و تنها در دو روز از سال، یعنی عید فطر و عید قربان، افطار می ‌کردند. همینطور کسی که هر سال حج و عمره به جا می ‌آورد، و به طور مستمر به زیارت خانه خدا می‌ رود و از او به «مدمن الحج» تعبیر می شود، آیا در احادیث او را به‌ عنوان «خیر الناس» معرفی کرده‌ اند؟ کسی که دست فقرا را می‌ گیرد و به آنان طعام می‌ دهد، یا آنکه نیازهای مردم را برآورده می‌ سازد، آیا در روایات از اینان به این عنوان یاد شده است؟

آنچه در روایات متعددی آمده و یکی از آن ها همین حدیث شریف است این است که «خیر الناس انفعهم للناس»، به این معنا که بهترین مردم کسی است که نفع او به دیگران بیشتر برسد. مثالی ساده را در نظر بگیرید: شخصی به فردی که تشنه است، یک لیوان آب می ‌دهد. این کار عملی پسندیده و دارای ثواب عظیم است، اما اگر فردی دیگر دو لیوان آب به دو تشنه برساند، کار او ارزشمندتر خواهد بود، چراکه نفع بیشتری رسانده است. حال اگر کسی چاهی حفر کند تا در طول سالیان متمادی، افراد بسیاری از آب آن بهره‌ مند شوند، آیا عمل او ارزشمندتر از دو مورد قبلی نیست؟

یا فردی را در نظر بگیرید که اجاره خانه یک فرد نیازمند را برای یک ماه پرداخت کند. او کار شایسته ‌ای انجام داده است، اما اگر فردی دیگر اجاره خانه او را برای دو ماه پرداخت کند، نفع بیشتری رسانده و در نتیجه ارزش کارش بالاتر خواهد بود. حال اگر کسی خانه‌ ای برای یک نیازمند خریداری کند، بدون شک کار او برتر از همه موارد پیشین خواهد بود، چراکه نفعی ماندگارتر و گسترده‌ تر داشته است. تمام این مثال‌ ها مربوط به حاجات دنیوی مردم است.

برترین نفع آن است که به آخرت انسان ‌ها باز گردد

آنچه بیان شد مربوط به امور دنیایی افراد است و فی نفسه ارزشمند است، اما بالاترین و والاترین منفعت آن است که به آخرت انسان‌ ها بازگردد. چراکه دنیا، به هر حال روزی به پایان خواهد رسید. حال، فردی صد سال عمر کند یا کمتر و بیشتر، سرانجام دوران زندگی دنیوی او خاتمه خواهد یافت. اما آخرت چه؟ آخرت چند ساله است؟ برزخ چند ساله خواهد بود؟ قیامت چه مدت به طول خواهد انجامید؟

خدای عزوجل در کلام وحی نسبت به ظالمان چنین می ‌فرماید: «وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ[2]؛ و يك ­روز نزد پروردگارت، همانند هزارسال از سال هايى است كه شما مى‌ شمريد!». 

این آیه شاید اشاره به عذاب برزخ داشته باشد، یعنی آن دسته از ظالمانی که چند سالی در این دنیا ستم روا داشتند، در برزخ هر یک روز عذابشان برابر با هزار سال دنیوی خواهد بود. حال، تصور کنید افرادی چون حکام بنی ‌امیه، بنی ‌مروان و بنی ‌عباس که سال‌ ها ظلم کردند، چه عذابی در پیش خواهند داشت! اگر تنها ده سال ستم کردند، در برزخ و آخرت به اندازه هزاران سال عذاب خواهند کشید. حال، اگر کسی بتواند نفعی برساند که دیگران را از عذاب آخرت برهاند یا درجات مؤمنان را در سرای باقی بالا ببرد، آیا چنین منفعتی از تمامی نفع ‌های دنیوی بالاتر و عظیم ‌تر نیست؟

اینکه بیان شد این آیه چه بسا مربوط به روزهای برزخی باشد از این  جهت است که اگر به روز قیامت نظر کنیم، خداوند در آیه ‌ای دیگر در رابطه با آن می ‌فرماید: «فِی يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ در آن روزی كه مقدارش پنجاه هزار سال است».

طبق تعبیر خدای متعال در این آیه از قرآن کریم روز قیامت به مقدار پنجاه هزار سال خواهد بود. حاضران محترمی که پنجاه سال از عمرشان گذشته است، تأمل کنند که در این پنج دهه، چه اتفاقاتی را پشت سر گذاشته ‌اند! چه لحظات خوش، چه مصائب و مشکلاتی را تجربه کرده‌ اند! حال، اگر پنجاه سال هزار برابر شود، چه سختی‌ ای را در بر خواهد داشت؟ اینجاست که درمی ‌یابیم برترین منفعت آن است که به آخرت انسان ‌ها بازگردد و آنان را از عذاب برهاند.

پس انفع از رسیدگی به نیازهای دنیوی آن است که انسان به آخرت دیگران بپردازد و کاری کند که مردم در برزخ و قیامت گرفتار نباشند.

ماه مبارک رمضان، بهترین فرصت برای تبلیغ دین

ماه مبارک رمضان، موسمی برتر و فرصتی مغتنم برای این‌ گونه امور است. تبلیغ دین، تعلیم معارف الهی و هدایت جامعه در این ماه شریف از برکات ویژه‌ تری برخوردار است.

جا دارد که برای فهم بهتر چنین عملی و آشنا شدن با ضرورت و اهمیت آن داستانی را از زمان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی رحمه الله نقل کنم. این داستان در کتاب های مختلف ذکر شده است. می دانید که زمانی که فردی از شهر مقدس کاظمین به سوی شهر سامرا حرکت می ‌کند، در میانه مسیر، در چند فرسخی در سمت چپ جاده، شهری شیعه ‌نشین به نام دُجیل قرار دارد. سابقاً بنده نیز در ایام ماه مبارک رمضان به این شهر سفر می ‌کردم و در برخی محافل روضه آن حضور می‌ یافتم. چند فرسخ بعد از آن، در سمت راست مسیر، حرم مطهر حضرت سید محمد علیه السلام قرار دارد و سپس پس از طی مسافتی دیگر به شهر سامرا می ‌رسیم.

در روزگاران گذشته، دُجیل دهی بود که بیست تا سی هزار نفر در آن ساکن و تمامی ساکنان آن شیعه بودند.

فداکاری یک عالم؛ ترک نجف برای هدایت مردم دُجیل

داستانی درباره این شهر ذکر شده است که من تفصیل آن را در برخی کتاب ‌ها خوانده ام.  این داستان را در رابطه با مرحوم میرزای شیرازی بزرگ رحمه الله، صاحب فتوای مشهور تحریم تنباکو، و یکی از عالمان دیگر که با ایشان در درس مرحوم شیخ انصاری رحمه الله در نجف اشرف هم دوره بوده اند نقل کرده ‌اند.

در آن کتاب در رابطه با این عالم به نقل از مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله چنین آمده که او از نظر حافظه، ذهن و استعداد علمی در مرتبه ‌ای والا قرار داشت، تا جایی که مرحوم میرزا رحمه الله فرموده بودند که آن عالم در آن سال ها از لحاظ حافظه و استعداد هم طراز من بود. از این کلام میرزا رحمه الله روشن می شود که اگر آن شیخ در نجف می ‌ماند و به تحصیل ادامه می ‌داد، چه بسا در آینده به مقام مرجعیت تقلید می ‌رسید.

روزی فردی از دُجیل به نجف آمد و در جلسه ‌ای که مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله و این عالم حضور داشتند، گفت که دُجیل شهری است که تمامی مردم آن شیعه ‌اند، اما کسی نیست که احکام دین را به آنان بیاموزد!

این سخن، آن شیخ را به تأمل واداشت. او دریافت که تعلیم دین به این مردم، یک واجب کفایی است، اما از آن جا که فردی در آن شهر برای انجام این امر وجود نداشت، این وظیفه، به واجب عینی تبدیل شده بود.

در آن زمان، درس خواندن نیز یک واجب عینی به شمار می ‌رفت، اما او دریافت که اولویت با تبلیغ و هدایت مردم است، لذا تصمیمی بزرگ گرفت و اظهار داشت که به دُجیل می ‌رود و در آن جا از ابتدا دین و موضوعات مختلف آن، نظیر: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد، که از آن به اصول دین تعبیر می شود، و همینطور واجبات و محرمات و قرآن و ...، را برایشان تبیین می کند. و چنین شد که این شیخ فاضل، نجف اشرف و درس خارج حوزه را ترک کرد و راهی دجیل شد.

وقتی به دجیل رسید، به مردم اعلام کرد که فرزندان خود را نزد او بفرستند تا روزها که آنان مشغول کار هستند، شیخ به آنان قرآن و احکام دین را بیاموزد. به این ترتیب او فعالیت خود را از ابتدایی ‌ترین مفاهیم شروع کرد، زیرا بسیاری از کودکان آن منطقه حتی کلاس اول را ندیده بودند و حتی حروف الفبا را نمی ‌شناختند.

اینگونه آن عالم وارسته، با فدا کردن موقعیت علمی خود، به احیای دین در دهی شیعه‌ نشین همت گماشت و به تربیت مردم و آشنا کردن آنان با اصول و معارف دین شان پرداخت.

نقل است بعدها که مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله به مرجعیت شیعه رسیدند و از شهر سامرا به امور شیعیان جهان رسیدگی می کردند، در مورد این عالم گفته بود که خوشحال می شوم اگر خدای متعال ثواب اعمال مرا با ثواب کاری که این شیخ کرد معاوضه کند.

معرفی برخی از خدمات میرزای بزرگ شیرازی رحمه الله

برای روشن شدن ابعاد و عظمت چنین کلامی از مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله خوب است که با برخی از خدمات ایشان آشنا شویم تا اینگونه به عظمت سخن او و همینطور اهمیت والای رسیدگی به امور دینی مردم مستضعف پی بریم.

میرزای بزرگ و تأسیس حوزه سامرا

پس از رحلت شیخ مرتضی انصاری رحمه الله مرجعیت شیعه به مرحوم میرزای بزرگ شیرازی رحمه الله منتقل شد. ایشان پس از مدتی اقامت در نجف اشرف عازم سامرا شد و در آن جا حوزه‌ ای علمی تأسیس کرد و رفته رفته رویدادهای مهم دوران حیات زندگانی میرزا در سامرا یکی پس از دیگری رخ داد که مرحوم آیت الله مرتضی حائری رحمه الله آنان را برای من نقل کرده اند و چه بسا برای افراد دیگری نیز بازگو کرده باشند. ایشان فرزند آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله، مؤسس حوزه علمیه قم، بود و شخصیت کم نظیری داشت. آنان که با ایشان حشر و نشر داشتند همگی بر این عقیده هستند.

مرحوم آیت ‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله از شاگردان برجسته میرزا رحمه الله در سامرا بود. پس از سال‌ ها تحصیل و تدریس، به قم مهاجرت کرد و حوزه علمیه قم را تأسیس نمود، که امروز یکی از مهم ‌ترین مراکز علمی جهان تشیع به شمار می ‌رود.

مرحوم آیت ‌الله شیخ مرتضی حائری رحمه الله، فرزند مؤسس حوزه علمیه قم، نقل کرده است که در آن ایامی که حوزه علمیه قم هزار طلبه یا بیشتر داشت، روزی به پدرشان گفت: شما همواره از حوزه سامرا سخن می‌ گویید. آن حوزه چند طلبه داشت؟ پدرش پاسخ داد: حوزه سامرا سیصد طلبه داشت. او با تعجب گفت: فقط سیصد نفر، در حالی که حوزه علمیه قم بیش از هزار طلبه دارد؟! اما پدرش در پاسخ عبارتی را فرمود که عظمت علمی حوزه سامرا را نمایان می ‌سازد. ایشان فرموده بود: آری، آن حوزه سیصد طلبه داشت و سیصد مجتهد تحویل داد!

این سخن مرحوم آیت ‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله در کتاب های گوناگون نقل شده است اما بنده آن را از فرزندشان نقل می کنم. چنین کلامی نشان از کیفیت بالای حوزه سامرا و سطح علمی شاگردان میرزا رحمه الله دارد. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی رحمه الله، در کتاب هدیة الراضی، اسامی سیصد مجتهد برجسته ‌ای را که از حوزه سامرا برخاستند، به ‌تفصیل ذکر کرده است.

چین دستاوردی از حوزه ای برخاست که به دست مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله بنیان نهاده شد.

نظام آموزشی حوزه‌ های علمیه در گذشته

حال که صحبت از حوزه علمیه سامرا و قم و سخت کوشی عالمان و طالبان علوم دینی در دوران گذشته به میان آمد خوب است به این مطلب نیز اشاره داشته باشم که یکی از ویژگی ‌های بارز حوزه ‌های علمیه سنتی، استمرار در تحصیل و تدریس بود. تا حدود پنجاه سال پیش، تعطیلات تابستانی در حوزه‌ های علمیه وجود نداشت. حتی مراجع تقلید، باوجود کهولت سن و بیماری های مختلفی، ازجمله بیماری های قلبی، درس را تعطیل نمی ‌کردند.

در آن زمان، وسایل سرمایشی امروزی وجود نداشت. تنها چند پنکه ساده در دروس برخی مراجع استفاده می ‌شد، آن‌ هم به نحوی که بعضی طلاب از نشستن زیر پنکه پرهیز می‌ کردند، چون باد گرم آن پنکه ها آنان را آزار می داد. بنده چنین وضعیتی را به چشم دیده بودم که عده ای از باد گرم پنکه به گرمای هوا پناه می بردند و چنین حالتی را قابل تحمل تر می دانستند. در چنین وضعیتی بسیاری از بزرگان حوزه، حتی با بیماری‌ های جدی، مانند: مشکلات قلبی، حاضر نمی ‌شدند درس را حتی یک روز به‌ عنوان تعطیلات تابستانی متوقف کنند، با اینکه برخی از آن ها برای درمان به خارج از کشور هم مراجعه کرده بودند اما از این اقدام نتیجه ای حاصل نشده بود.

سنت تعطیلات در حوزه سامرا

مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله نیز در حوزه سامرا درس را در تمام طول سال، چه تابستان و چه زمستان، برقرار می ‌کردند. مرحوم والد ما (آیت الله العظمی سید میرزا مهدی حسینی شیرازی قدس سره) براساس نقل شاگردان مرحوم میرزا رحمه الله به ما گفته بودند که مرحوم میرزای بزرگ رحمه الله تنها ماه ذی ‌الحجه را تعطیل می ‌کردند. علت این تعطیلی نه استراحت بلکه فراهم کردن فرصت زیارت برای طلاب بود، چراکه در ماه ذی ‌الحجه، زیارات مهمی، مانند: زیارت عرفه، زیارت عید قربان و زیارت امیرمومنان علیه السلام در روز عید بزرگ غدیر وارد شده است، لذا از آنجایی که در آن زمان، سفر از سامرا به کاظمین، کربلا و نجف چندین روز طول می ‌کشید و این مسیرها را با چهارپایان طی می ‌کردند، طلاب برای انجام این سفر و بازگشت، نیاز به یک ماه فرصت داشتند، لذا، تنها همین یک ماه به همین دلیل تعطیل می‌ شد.

اخلاق و مرجعیت میرزای شیرازی در سامرا

میرزای شیرازی با اخلاقی خاص و مرجعیتی بی ‌نظیر در سامرا شناخته شد و توانست محترم‌ ترین مقام را در بین مردم پیدا کند. در این رابطه، مرحوم آقا سید محسن امین آملی رحمه الله در کتاب اعیان الشیعه داستانی نقل می‌ کند که نشان ‌دهنده شخصیت و رفتار ایشان است. مرحوم سید محسن رحمه الله ظاهراً ساکن نجف اشرف بوده و فرصت شرکت در درس مرحوم میرزا رحمه الله در سامرا را نمی یافته است. روزی ایشان به سامرا سفر می کند و در بیت مرحوم میرزا رحمه الله حاضر می شود. در این رابطه ایشان تعبیری دارد که بنده به چنین تعبیری در مورد مرجع دیگری بر نخورده ام. مردم در بیت میرزا رحمه الله چنان مورد احترام قرار می گرفتند که مرحوم سید محسن امین آملی رحمه الله حتی از اخلاق نیکوی خادم میرزا رحمه الله نیز به خوبی یاد می کند. چنین تعریفی کمی نامتعارف است، چراکه عادتاً خادمان به منظور رعایت حال عالم برخی را به محضر او راه می دهند و برخی را نه، و حتی درخواست ملاقات عده ای را با عذرهایی، مانند: بیماری عالم رد می کنند، اما خادم میرزا رحمه الله، که نامش نصر الله بود، از چنان اخلاقی برخوردار بوده که مورد تمجید قرار گرفته است و سید محسن امین رحمه الله در کتاب اعیان الشیعه از خادم میرزا رحمه الله با احترام ویژه ‌ای یاد می ‌کند.

خدمات ناگفته مرحوم میرزای شیرازی بزرگ

مرحوم میرزای شیرازی نه تنها در علم فقاهت و مرجعیت بلکه در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز تاثیرگذار بود. جدای از ماجرای تحریم تنباکو روزگار حیات ایشان رویدادهای بزرگ دیگری را نیز به خود دیده است که علی رغم اهمیت بسیار همانند داستان تحریم تنباکو مشهور نشده است. از جمله داستان هایی که از ایشان نقل شده به حادثه ‌ای در افغانستان برمی‌ گردد. در زمان حکومت حاکمی ظالم که به شیعیان ظلم می ‌کرد و حتی دختران شیعه را مورد تعدی قرار می ‌داد و مردان آن ها را به طرز وحشیانه به قتل می رساند، میرزای شیرازی رحمه الله با اقداماتی موثر باعث قطع دست این حاکم ظالم از اذیت و آزار شیعیان شد. اکنون درصدد بیان تفاصیل این ماجرا نیستم، لذا برای کسب اطلاع از چندوچون این ماجرا می توانید به کتاب های تاریخی مراجعه کنید.

معاوضه ای زیبا

به هر روی، مرحوم سید محسن امین آملی رحمه الله در کتاب خود ماجرایی را در رابطه با آن عالم فاضلی که در نجف اشرف با مرحوم میرزا رحمه الله هم درس بود و به منظور رسیدگی به امور دینی مردم شهر دجیل و آموزش دادن معارف دین به آنان، نجف را رها کرده، به آن دیار عزیمت کرد، نقل می کند. وی نقل می کند که آن شیخ به منظور زیارت به شهر مقدس سامرا شرفیاب شد و مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله به خداوند عرض کرده بود که اگر برای ایشان در قبال تمام خدمات دینی و علمی ای که به جامعه کرده است ثوابی در نظر گرفته شده، خوشحال خواهد شد که تمام آن ثواب‌ ها به این شیخ تعلق گیرد و با ثواب عزیمت او به دجیل و رسیدگی به امور دینی و عقیدتی مردم آن جا معاوضه شود. چنین کلامی در حالی از میرزای شیرازی رحمه الله صادر شده است که ایشان از فقهای بزرگ تاریخ تشیع است و به اصطلاح بی حساب و کتاب سخنی بر زبان نمی آورد.

رمضان، فرصتی بی مانند

ماه مبارک رمضان زمانی مناسب ‌تر برای آمادگی در این امور است. هرچند ایام دیگری نیز وجود دارد، اما حال و هوای روحانی این ماه بیشتر است و انسان بیشتر با بستگان، دوستان و نزدیکانش همراه می ‌شود.

به مناسبت نقل ماجرای میرزای بزرگ رحمه الله و آن شیخ به نکته ای در مورد مرحوم صاحب جواهر اشاره می کنم که در مقدمه این کتاب به آن اشاره شده است. همانطور که می دانید صاحب جواهر بیش از بیست و پنج تا سی سال برای نگارش این اثر ارزشمند تلاش کرده است. در طول هزار سال، از آغاز غیبت کبرا تا دوران صاحب جواهر، صدها فقیه شیعه کتاب‌ های فقهی نگاشته‌ اند. من برخی از این آثار را در کتابخانه ‌های مختلف دیده ‌ام و اگر بخواهید، می ‌توانید فهرست آن‌ ها را در کتاب الذریعه مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی رحمه الله بیابید.

بسیاری از فقهایی که فقه کامل نوشته ‌اند، آثارشان نسبت به جواهر مختصرتر بوده است، مانند ریاض که در قیاس با جواهر حجم کمتری دارد، یا شرح لمعه که هرچند کامل است، اما به ‌نسبت مختصر محسوب می ‌شود. ازسوی دیگر، برخی فقها آثاری مفصل نگاشته ‌اند، مانند: جواهر، ذرائع الاحلام، حدائق یا مستند مرحوم نراقی رحمه الله اما نتوانستند اثر خود را کامل کرده، به پایان برسانند و عمرشان به سر آمده است.

در این میان، در طول این هزار سال، تا آنجا که می‌ دانم، تنها کسی که فقهی جامع و گسترده را به‌ طور کامل تدوین کرده، صاحب جواهر رحمه الله است، البته شنیده‌ ام که مرحوم شیخ عبدالله مامقانی رحمه الله نیز یک دوره‌ کامل فقهی داشته که برخی جلدهای آن، مانند: صوم و زکات، چاپ شده است، اما گستردگی آن را دقیق نمی ‌دانم.

البته مرحوم علامه حلی رحمه الله نیز در میان فقهای شیعه آثار زیادی از خود به یادگار گذاشته است اما در میان آثار او دو اثر فقهی کامل وجود دارد که آن دو نیز به صورت مختصر نگاشته شده اند و همانند جواهر از طول و تفاصیل بهره مند نیستند. عمر ایشان نیز کفاف گردآوری اثری همچون جواهر را نداده است و آثاری همچون: تکمله و ...، که از ایشان به جای مانده است کامل نشده و برخی دیگر از کتاب های ایشان، نظیر: تبصره، هم مختصر نوشته شده اند، هم استدلالی نیستند.

 علی کل حال، در مقدمه این چهل ‌و سه جلد از کتاب جواهر که امروزه در دسترس است، به شخصی شیعه اشاره شده که چهل یا پنجاه سال پیش از صاحب جواهر رحمه الله می زیسته و اهل علم نبوده، بلکه شاعری ادیب بوده است. نام او محمد کاظم ازری رحمه الله است. او قصیده ‌ای به نام الأزریه سروده که گفته می‌ شود هزار بیت داشته، گرچه بخشی از آن از بین رفته و تنها بخشی از ابیات آن باقی مانده است. این قصیده چکیده‌ ای از عقاید اهل ‌بیت علیهم ‌السلام را در خود دارد و از نظر ادبی نیز اثری فاخر به ‌شمار می ‌آید؛ هم تولّی در آن دیده می ‌شود، هم تبری.

در مقدمه‌ کتاب جواهر از مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله و دیگران نقل شده است که مرحوم صاحب جواهر گفته بود اگر روز قیامت، خداوند ثواب قصیده‌ الأزریه را به من عطا کند و در مقابل، ثواب جواهر را به ازری ببخشد، من خرسند خواهم شد.

صاحب جواهر نه یک فرد عادی بود و نه یک فقیه معمولی، بلکه از برجسته ‌ترین فقهای تاریخ تشیع به شمار می‌ رود. این سخن نیز در مقدمه‌ جواهر از افراد مختلف، ازجمله مرحوم شیخ عباس قمی نقل شده است و بنده چنین نقلی را در کتاب «اَلْکُنیٰ وَ الْاَلْقاب» مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله دیده ام.

هدایت و ارشاد مردم رسالتی است که انبیا و اولیا برعهده داشته‌ اند. نجات انسان‌ ها از مشکلات و گرفتاری ‌های آخرت والاترین هدفی است که می ‌توان در پیش گرفت. حال ما باید به وظیفه خود عمل کنیم و به بیان فرهنگ و معارف دین و اهل بیت علیهم السلام بپردازیم، خواه دیگران بپذیرند، خواه نپذیرند، همان‌ گونه که در قرآن کریم آمده است: «فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر[3]؛ پس هركه خواهد ايمان بياورد، و هركه خواهد كفر ورزد».

ماه مبارک رمضان، فرصتی برای نشر معارف قرآن و اهل ‌بیت علیهم ‌السلام

ماه مبارک رمضان، فرصتی بی نظیر برای ترویج فرهنگ قرآن و اهل ‌بیت علیهم السلام است. در این ماه هرکس به اندازه توان خود باید در مسیر تبلیغ معارف دینی گام بردارد.

عالمان دین با تبلیغ و بیان حقایق این وظیفه خطیر را برعهده دارند و آنان که اهل علم نیستند، می ‌توانند با حمایت مالی، زمینه برپایی مجالس دینی، تأسیس حسینیه ‌ها و راه‌ اندازی مؤسسات علمی و دینی را فراهم کنند. ثروتمندان با هزینه کردن در این مسیر و دیگران با تشویق و ترغیب افراد، هریک می‌ توانند سهمی در گسترش معارف الهی داشته باشند.

نقش عالم در استواری دین و دنیا

در کتاب ارزنده نهج ‌البلاغه حدیثی معروف آمده است که خطیبان و وعاظ بارها آن را نقل کرده ‌اند. حدیث از این قرار است: « قِوامُ الدّينِ وَ الدُّنيا بِأَربَعَةٍ: عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ[4] ...؛ استواری دین و دنیا به چهار چیز است: عالمی که به علم خود عمل کند ...».
چهار گروه هستند که دین و دنیا بر دوش آن‌ ها استوار است، و در رأس آنان عالمی قرار دارد که به علم خود عمل می ‌کند.

عالم کسی نیست که تنها چند مسأله فقهی بداند یا اطلاعات اندکی از دین داشته باشد، بلکه کسی است که عمر خود را وقف یادگیری علوم اهل ‌بیت علیهم ‌السلام از اعتقادات گرفته تا اخلاق و احکام و تاریخ انبیا و ائمه علیهم‌ السلام کرده باشد و بالحمل الشایع بتوان به او عالم گفت، چنان‌ که امام رضا علیه ‌السلام فرمودند: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا[5]؛ علوم ما را فرامی ‌گیرد». این علوم مجموعه ‌ای گسترده است که شامل تمامی معارف دین می ‌شود.

اما مهم ‌تر از دانستن عمل کردن است. عالمی که علم خود را به کار نبندد، نه برای خود فایده‌ ای دارد و نه برای دیگران، لذا آن ‌کس که معارف اهل ‌بیت علیهم السلام را می ‌آموزد، باید نخست خود به آن ‌ها ملتزم باشد.

چگونه موعظه بر دل ‌ها می‌ نشیند؟

یکی از وعاظ از من پرسید: چگونه می‌ توانیم سخنان خود را اثرگذار کنیم؟ بنده مفاد یکی از دعاهای منسوب به امام هادی علیه ‌السلام، که برای روزهای شنبه تا سه‌ شنبه روایت شده است را برای او بازگو کردم و از او خواستم به آن عمل کند. در آن دعا آمده است: «اللّهُمَّ اجْعَلْ ما نَقُولُ بِأَلْسِنَتِنا نِيَّةً فِي قُلُوبِنا؛ خدایا، سخنی كه بر زبانمان جارى مى ‌شود را نيّت قلب هاى ما قرار ده».

از خدا بخواهیم که آنچه بر زبان می ‌رانیم، از عمق قلب و با نیتی صادقانه باشد. به آن واعظ گفتم هرگاه سخنرانی می ‌کنی و موعظه ‌ای بر زبان می ‌آوری، همان لحظه در دل تصمیم بگیر که خودت نیز به آن عمل کنی. اگر چنین باشد، نه ‌تنها سخنت برای خودت مفیدتر خواهد بود، بلکه اثرگذاری آن نیز افزایش می ‌یابد، چراکه: «الْکَلامُ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْقَلْبِ وَقَعَ فِي الْقَلْبِ[6]؛ کلامی که از دل برآید، بر دل می ‌نشیند».

تبلیغ دین و گسترش معارف اهل ‌بیت علیهم السلام در طول سال وظیفه ‌ای همگانی است، اما ماه رمضان فرصتی ویژه و استثنایی برای این امر است. در این ماه دل ‌ها آماده ‌تر و فطرت‌ ها بیدارترند، و اثر کلام حق دوچندان خواهد بود. پس باید بیش از همیشه از این فرصت بهره برد و در راه نشر حقایق دین تلاش کرد.

دعوت عمومی در قرآن و سخنان معصومان علیهم ‌السلام

در قرآن کریم بارها خطاب «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» تکرار شده است، هرچند شمار دقیق آن را محاسبه نکرده‌ ام اما همین تکرار نشان از دعوت عام و جهان‌ شمولی دارد که خداوند متعال برای هدایت بشر در نظر گرفته است. شاگرد برگزیده قرآن، یعنی پیامبر اکرم صلی ‌الله علیه وآله نیز در خطبه غدیر، که در بازگشت از حجّة الوداع ایراد فرمودند، بارها و بارها مردم را با عبارت «مَعَاشِرَ النَّاسِ» خطاب قرار دادند. در نهج ‌البلاغه نیز حضرت امیرمومنان علیه ‌السلام در خطبه‌ های متعدد خود مکرراً از تعبیر «أَیُّهَا النَّاسُ» استفاده کرده‌ اند. حتی حضرت زهرا سلام ‌الله علیها، آن ‌گاه که در مسجد پیامبر صلی ‌الله علیه وآله در میان گروهی از مهاجران و انصار به ایراد خطبه پرداختند، مکرر فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ». در آن مجلس تنها مسلمانان حضور داشتند؛ نه نصرانی ‌ای بود، نه یهودی، نه مجوسی، نه بت ‌پرست، نه خورشیدپرست و نه دنیاپرستی.

حال این سؤال مطرح می ‌شود که  مراد از "ناس" چیست؟ و خطاب قرآن و اهل ‌بیت علیهم‌ السلام برای چه کسانی است؟

کلمه "ناس" در این خطبه‌ ها تنها به گروهی خاص از مردم آن زمان اختصاص ندارد، بلکه مخاطب آن تمامی بشر است. امروز بشر را حدود هشت میلیارد نفر تخمین می ‌زنند. حال این پرسش مطرح می‌ شود که آیا این خطاب قرآن کریم، که بیش از هزاروچهارصد سال پیش نازل شده، به همه بشر رسیده است؟ آیا پیام پیامبر اکرم صلی ‌الله علیه وآله که در غدیر خم فرمودند «مَعَاشِرَ النَّاسِ» به گوش همه جهانیان رسیده است؟ آیا سخنان امیرمومنان علیه‌السلام که با «أَیُّهَا النَّاسُ» آغاز می‌ شد، به همه مردم دنیا رسیده است؟ آیا خطبه حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها که مردم را این ‌گونه خطاب کردند، به گوش همه بشر رسیده است؟  مسلماً تا به امروز چنین نتیجه ای به دست نیامده است.

چه کسی باید این پیام را برساند؟ این وظیفه بر دوش چه کسانی است؟ مقدمه تحقق این امر چیست؟ امام رضا علیه‌ السلام فرمودند: « فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا ؛
اگر مردم زیبایی ‌های سخن ما را بشناسند، از ما پیروی خواهند کرد».

همچنین قرآن کریم ما را در تبلیغ به سرلوحه قرار دادن بلاغ مبین دستور می دهد. بلاغ یعنی رساندن، و مبین یعنی روشن و قانع‌ کننده. پس اگر این پیام با شیوه ‌ای روشن، قانع‌ کننده و تأثیرگذار به گوش همگان برسد، راه هدایت برای همگان باز خواهد شد.

وجوب رساندن پیام اهل ‌بیت علیهم‌ السلام به جهانیان

فرهنگ اهل بیت علیهم السلام همان فرهنگ قرآن کریم و همان فرهنگ پیامبر اکرم صلی‌ الله علیه وآله است و واجب کفایی است که به تمام بشر رسانده شود.

رسول خدا صلی الله علیه وآله در روز اعلام ولایت امیرمومنان علیه السلام در غدیر خم رو به حاضران کرده، می ‌فرماید: «فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ؛ پس باید حاضران این پیام را به غائبان برسانند». این تکلیف تنها محدود به زمان و مکان خاصی نیست، بلکه وظیفه ‌ای همیشگی است. آیا واجب نیست که این پیام به کفار، به مشرکان، به موش ‌پرستان، به گاوپرستان و به همه آنانی که هنوز حق را نشناخته ‌اند، برسد؟ همه این ‌ها بشرند. خداوند به آنان عقل عطا کرده است و حقیقت را جستجو می ‌کنند. پس بدون شک رساندن پیام قرآن و اهل ‌بیت علیهم‌ السلام یک واجب کفایی است، و هیچ شبهه ‌ای در این مسئله وجود ندارد.

آیا کافی بوده است؟

آیا پیام قرآن کریم، پیامبر اسلام صلی‌ الله علیه وآله، و اهل ‌بیت علیهم‌ السلام به همه هشت میلیارد انسان امروز رسیده است؟ نه، نرسیده است. آیا این مقدار تبلیغی که تاکنون انجام شده، کفایت می ‌کند؟ قطعاً نه. اگر این پیام به همه رسیده بود، دیگر نیاز به این تلاش‌ ها نبود، اما هنوز بسیاری از مردم دنیا از حقیقت اسلام و تعالیم اهل ‌بیت علیهم ‌السلام بی‌ خبرند. پس وظیفه چیست؟ مقدمه رساندن این پیام چیست؟

مقدمات تبلیغ جهانی

هر فرد به ‌اندازه توان خود وظیفه دارد که این فرهنگ را گسترش دهد. هرچیزی که بتواند به تحقق این هدف کمک کند، مقدمه ‌ای بر این واجب است. از جمله این مقدمات گسترش حوزه‌ های علمیه است تا  هرچه بیشتر عالمان دینی تربیت شوند که بتوانند این پیام را به مردم برسانند. افزایش رسانه‌ های دینی نیز مقدمه ای دیگر است. راه‌ اندازی و حمایت از شبکه های ماهواره‌ ای و چاپ و نشر روزنامه‌ ها، مجلات و کتاب‌ هایی که آموزه‌ های دینی را برای مردم تشریح کنند و دیگر ابزارهای تبلیغی که پیام اهل ‌بیت علیهم‌ السلام را جهانی کنند نیز مسیری دیگر به سوی هدف مذکور است که باید بر آن ها تمرکز کرد.

پرداختن به این موارد واجب است، زیرا که مقدمات وجود واجبات عینی هستند. به‌ عبارت‌ دیگر، اگر این کارها انجام نشود، تبلیغ دین ناقص خواهد ماند و مسئولیت بر دوش همه ما خواهد بود. این‌ ها اموری هستند که مسلم و قطعی است که باید انجام شوند.

چه کسی باید این پیام را برساند؟

سخنان پیامبر صلی ‌الله علیه وآله در روز غدیر، بیش از هزاروچهارصد سال پیش گفته شد، اما هنوز به همه «ناس» نرسیده است. اگر هزاروپانصد سال هم بگذرد و این پیام نرسد، چه کسی مسئول خواهد بود؟ اگر کسی واقعاً نتواند کاری انجام دهد، معذور است، اما مبادا کسی بتواند و کوتاهی کند. این وظیفه برعهده هرکسی است که توانایی دارد.

شیخی که از دوستان میرزای شیرازی بزرگ رحمه الله بود، برخاست و به دُجَیل رفت. او در آن شهر مردمان متدینی را تربیت کرد. بنده نمی توانم بگویم که مردم دجیل از مردمان نجف اشرف یا کربلای معلی متدین تر هستند یا خیر، اما این را می دانم که دجیل تا آن سال هایی که من به آن جا سفر کرده بودم مردمانی مومن و متدین داشت و از شهرهایی است که در طول تاریخ، به ‌ویژه در دوران ظالم گذشته، سختی ‌های بسیاری دیده است تا آنجا که ظالم گذشته تنها به دلیل کشتاری که از مردم این شهر کرد به اعدام محکوم شد. در آن جا مجالس دینی برگزار می‌ شد و مردم به معارف دینی پایبند بودند. آن شیخ به ‌جای اینکه در جای خود بماند، تصمیم گرفت که برود و تبلیغ کند و چنین نتیجه ای را رقم زد.

 سفر کردن یکی از راه‌ های تبلیغ و گسترش دین در مناطق مختلف است. اما این تنها راه نیست. هرکس وظیفه‌ ای بر دوش دارد: برخی باید یاد بگیرند، برخی باید سخنرانی کنند، برخی باید بنویسند، برخی باید حمایت مالی کنند، و برخی باید رسانه ‌های تبلیغی راه بیندازند. هرکس به ‌اندازه توان خود مسئول است.

واجبات عینی بسیاری وجود دارد، برخی از آن‌ ها متزاحم هستند و باید بین آن‌ ها انتخاب کرد اما تبلیغ دین یکی از این واجبات عینی است. مهم این است که هرکسی به ‌اندازه توان خود، سهمی در این مسیر داشته باشد.

اگر ما این وظایف را جدی نگیریم، پس چه کسی باید این پیام را به دنیا برساند؟

مسئولیت علما در قبال گناهان مردم

یکی از مهم‌ ترین نکاتی که در روایات اهل ‌بیت علیهم ‌السلام آمده، نقش علما در هدایت جامعه و تأثیر عملکرد آن‌ ها بر مردم است. اهل علم می دانند که در میان هزاران فرد رجالی که در زمره اصحاب معصومان علیهم السلام بوده اند همه آن ها توثیق نشده اند و تنها برخی از آنان با عبارت "ثقة" توثیق شده اند. در این میان برخی از آن ‌ها با تأکید ویژه ‌ای توثیق شده‌ اند. در بین این افراد، حارث بن مغیره از جمله کسانی است که عالمان رجال از او با عبارت "ثقة ثقة" یاد کرده‌ اند، یعنی فردی که وثاقت او بدون تردید و با تأکید پذیرفته شده است.

مقام والای حارث بن مغیره در کلام امام صادق علیه ‌السلام

در حدیثی که صحیحة السند است، نقل شده که گروهی از اصحاب در محضر حضرت امام صادق علیه ‌السلام بودند. حضرت به آن ‌ها فرمودند: «أما لكم من مفزع؟ أما لكم من مستراح يستريحون إليه؟ ما يمنعكم من الحارث بن المغيرة[7]؛ آيا پناهى نداريد؟ آيا براى شما آرامشگاهى نيست كه در آن آرامش يابيد؟ چه چيز شما را از حارث بن مغيره باز مى ‌دارد؟».

کلمه «مفزع» از ریشه «فزع» گرفته شده که به معنای پناهگاه و ملجأ در هنگام ترس و اضطراب است، مثل زمانی که یک کودک هنگام خطر خود را در آغوش مادرش می ‌اندازد، یا شخصی که با حمله یک شیر مواجه می‌ شود و به دنبال کسی می ‌گردد که نجاتش دهد. فزع در مصیبت ‌ها ناپسند است، مگر برای مصیبت امام حسین علیه ‌السلام و اهل ‌بیت علیهم ‌السلام.

این بیان مقام بالای حارث بن مغیره را نشان می‌ دهد که حضرت او را به‌ عنوان یک مرجع مطمئن و پناهگاه برای دیگران معرفی کردند. این روایت صحیحة ‌السند جایگاه رفیع حارث بن مغیره را در نزد اهل ‌بیت علیهم ‌السلام ثابت می‌ کند.

روایت حارث بن مغیره از امام صادق علیه ‌السلام

در منابع متعددی، مانند: کافی، وسائل ‌الشیعه، بحارالأنوار و همچنین در سرائر ابن ادریس، روایتی از امام صادق علیه ‌السلام نقل شده که اهمیت ویژه ‌ای دارد. این روایت دارای چندین سند معتبر است، برخی از آن‌ ها صحیح هستند.

حارث بن مغیره، که از اصحاب امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم ‌السلام بوده و اهل بصره محسوب می ‌شده است، نقل می‌ کند:

روزی در کوچه در حال حرکت بودم، امام صادق علیه ‌السلام نیز از مسیری دیگر می ‌آمدند. وقتی به هم رسیدیم، حضرت بدون اینکه من سؤالی کنم، به من فرمودند: «لأَحمِلَنَّ – یا لأُحَمِّلنَّ – ذنوبَ سفهائِکم علی علمائِکم[8]»، یعنی گناهان افراد نادان شما را بر گردن علمای شما می ‌نویسم. با این حساب گناه جوانان و غیر آنان و اهل و عیال و تمامی مردم جاهل، حال هر گناهی باشد، چه دروغ، چه زنا، چه کم فروشی، چه دزدی، چه غصب و هر گناه دیگری، به پای عالمان جامعه است.

حارث بن مغیره می ‌گوید این سخن حضرت برایم عجیب بود. لحظه‌ ای با خود اندیشیدم که چگونه ممکن است فردی جاهل گناه کند، اما مسئولیت آن برعهده عالم باشد؟ مگر در قرآن نیامده است: «وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی[9]؛ هیچ‌ کس بار گناه دیگری را بر دوش نخواهد کشید»؟!

پس از تأمل نزد حضرت آمدم و عرض کردم: «یا بن رسول الله ما قلت لی آنفا؟؛ یابن رسول ‌الله، چه فرمودید؟!». حضرت تأیید کردند: «نعم»، یعنی بله، همان بود که گفتم.

چرا گناهان مردم بر گردن علماست؟

این روایت نشان می‌ دهد که عالمان مسئولیت سنگینی در جامعه دارند. وقتی افراد جاهل مرتکب گناه می‌ شوند، این به دلیل بی ‌توجهی، کوتاهی، یا کم ‌کاری عالمان در هدایت و اصلاح جامعه است، چراکه عالمان با گفتار و رفتار خود جوّ فرهنگی جامعه را شکل می ‌دهند و اگر فرهنگ جامعه منحرف شود، این نشان از ضعف عالمان در تبلیغ صحیح دین است. پس از آنجایی که عالمان سبب هدایت جامعه هستند، اگر در جامعه گناهی رخ دهد، عالمان مسبب آن هستند.

مسئولیت عالم و تأثیر رفتار او در جامعه

پیامبر اسلام صلی ‌الله علیه وآله مشرکان را به اسلام دعوت کردند و بسیاری از آن ها از شرک دست برداشتند و مسلمان شدند. اما در این میان، عده‌ ای از این تازه‌ مسلمانان، منافق شدند. این افراد همان ‌هایی بودند که روزی در جبهه مقابل اسلام بودند و با هدایت پیامبر اسلام صلی‌ الله علیه وآله از روی نفاق ایمان آوردند.

نفاق این گروه هرچند که پس از ایمان ظاهریشان به اسلام رخ داد، اما مسئولیت آن برعهده پیامبر صلی الله علیه وآله نبود، زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله وظیفه خود را به‌ طور کامل انجام دادند و البلاغ المبین را محقق ساختند؛ یعنی پیام را به روشنی و آشکارا رساندند. اما در مورد عالمان این مسئله کمی متفاوت است.

علما در جامعه وظیفه ‌ای سنگین دارند. آن‌ ها نه ‌تنها باید تبلیغ دین کنند، بلکه باید تسبیب و زمینه ‌سازی برای هدایت مردم را نیز انجام دهند.

رفتار عالم در خانه و در جامعه

یک روایت اخلاقی جالب در این زمینه وجود دارد: «أزهد الناس فی العالِم أهله[10]؛ کم‌ میل ‌ترین مردم نسبت به عالم خانواده او هستند».

چرا چنین است؟ شاید به این دلیل که خانواده عالم بیشتر از دیگران از نقص‌ ها و رفتارهای او آگاهند. مردم بیرون، عالم را با گفتار و ظاهرش می ‌شناسند و او را احترام می ‌کنند، اما خانواده ‌اش با تمام جزئیات زندگی او آشنا هستند و ممکن است تفاوت بین آنچه می‌ گوید و آنچه عمل می‌ کند را ببینند.

اگر عالمی در جامعه تأثیرگذار باشد، اما در محیط خانواده خود دچار ضعف باشد، این یک نقص است. عالم باید در هر دو عرصه، هم در جامعه و هم در خانه، الگوی اخلاقی و دینی باشد. ماه مبارک رمضان فرصتی طلایی برای اصلاح و رشد معنوی است. این ماه نباید فقط در روزه‌ داری خلاصه شود، بلکه باید فرصتی باشد برای اصلاح رفتار.

یک روز هم که از این ماه عزیز می‌ گذرد، حیف است که بدون بهره‌ گیری از آن بگذرد. بنابراین، عالمان دینی باید این فرصت را مغتنم بشمارند و در اصلاح خود و جامعه بکوشند.

دو واجب عینی: تزکیه نفس و ارشاد دیگران

قبلاً هم عرض کردم که دو واجب عینی بر هر انسان وجود دارد. اول تزکیه نفس است. این مورد واجب عینی اصلی است که هر شخصی باید روی خودش کار کند و در مسیر تقوا و خودسازی حرکت کند. دوم ارشاد و هدایت دیگران است که این مورد در ابتدا واجب کفایی است، اما چون همیشه "من فیه الکفایه" وجود ندارد، در بسیاری از مواقع به واجب عینی تبدیل می ‌شود.

اکنون که بعد از هزاروچهارصد سال، پیام «معاشر الناس» پیامبر صلی ‌الله علیه و آله هنوز به همه نرسیده، و چه بسا تا صد سال دیگر نیز چنین آرمانی محقق نشود، وظیفه ما چیست؟ آیا می ‌توانیم بگوییم وظیفه ما نیست؟ آیا می ‌توانیم از مسئولیت شانه خالی کنیم؟

اگر کسی قاصر باشد، یعنی توان انجام وظیفه را نداشته باشد، معذور است، اما اگر کسی می‌ توانسته کاری انجام دهد و کوتاهی کرده، در برابر خدا مقصر خواهد بود.

پس هرکس باید به اندازه توان خود در این مسیر نقش ایفا کند: یکی با قلمش می ‌نویسد، یکی با سخنرانی و بیان تبلیغ می ‌کند، یکی با عمل و رفتار خود الگو می ‌شود و دیگری با تشویق دیگران به مسیر هدایت کمک می‌ کند.

داستانی از تأثیر تربیت دینی در کودکی

این نکته را با خاطره‌ ای از مرحوم پدرم عرض می ‌کنم. ایشان در اواخر عمر خود دچار بیماری سختی بودند. شب‌ هایی بود که از شدت بیماری و درد، خوابشان نمی ‌برد. حتی سحرهایی که بدن شان کمی آرام می ‌شد، باز هم خواب نداشتند. یک بار هنگام نماز صبح حالشان به قدری بد بود که حتی وضو گرفتن برایشان ممکن نبود. نزدیک طلوع آفتاب شد، اما حالشان بهتر نشد. به زحمت تیمم کردند، اما حتی توان خواندن دو رکعت نماز را نداشتند. فقط دو بار «الله اکبر» گفتند، آن هم به سختی؛ هر «الله اکبر» به شش قسمت شکسته شد، چون توان نداشتند یک‌ باره آن را ادا کنند.

بعد از بهبود نسبی از ایشان پرسیدم: چرا در چنین شرایطی خوابتان نمی ‌برد؟ ایشان فرمودند: این از تربیت دوران کودکی من است. در کودکی، مادرم سحرها برای نماز شب بیدار می ‌شد و مرا هم بیدار می ‌کرد. مرا کنار خود می ‌نشاند و می ‌گفت: مرا نگاه کن. چند نخودچی در دستم می‌ گذاشت و می‌ گفت: این ها را یکی ‌یکی بخور، همه را یک ‌باره نخور. تأکید می‌ کرد که هر نخودچی را کامل بجوم و قورت بدهم، بعد دانه بعدی را بخورم. مادرم با این کار می ‌خواست زمان خوردن را طولانی کند تا من در کنار او تا پایان نماز شب بیدار بمانم و تربیت شوم.

این اثر یک تربیت صحیح دینی است که در دوران پیری و حتی در زمان بیماری، روح انسان را زنده نگه می ‌دارد. من و شما نیز می توانیم با عملکرد صحیح چنین دستاوردی داشته باشم؛ حال هرکس به طریقی.

فضیلت ماه مبارک رمضان و اهمیت ورع از محارم الهی

در خطبه پیامبر اکرم صلی‌ الله ‌علیه ‌وآله که امیرمومنان علیه‌ السلام آن را روایت کرده‌ اند، شانزده تا هجده مطلب درباره ماه مبارک رمضان بیان شده است. در پایان این خطبه، امیرمومنان علیه ‌السلام از پیامبر صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله سؤال کردند: افضل الاعمال در ماه رمضان چیست؟ پیامبر فرمودند: «الورع عن محارم الله[11]»، یعنی پرهیز از محرمات الهی برترین عمل در این ماه است.

همچنین پیامبر صلی ‌الله ‌علیه وآله در این خطبه فرمودند: «وَمَنْ أَدَّى فِيهِ فَرْضًا، كَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِينَ فَرِيضَةً فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ[12] ؛ هرکس در ماه رمضان یک واجب را انجام دهد، ثواب هفتاد واجب در ماه ‌های دیگر را خواهد داشت».

با این حساب اگر در ماه شعبان نماز ظهر و عصر خوانده شود، در مجموع پنجاه و هشت یا شصت نماز می‌ شود، اما در ماه رمضان، یک نماز واجب معادل هفتاد نماز در ماه‌ های دیگر است.

علاوه بر نماز و روزه، تبلیغ دین و هدایت مردم نیز یک واجب است که نباید از آن غافل شد، چراکه همانگونه که بیان شد در روایت آمده اگر عالمان دین به درستی تبلیغ نکنند و مقدمات هدایت مردم را فراهم نسازند، گناهان جاهلان بر دوش آنان خواهد بود.

پس چه خوب است که از فرصت ماه مبارک رمضان بهترین بهره را در این مسیر ببریم و از ثواب عظیم آن بهره مند شویم. امیدوارم خداوند متعال توفیق بهره‌ برداری از این فرصت عظیم را به همه عنایت فرماید.

اینجانب از همه شما بزرگواران، چه کسانی که در این جلسه حاضرند و چه کسانی که بعداً صدای مرا خواهند شنید، تقاضای دعا دارم.

وصلی الله علی سیدنا و نبینا محمد وآله الطاهرین

[1] .  مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل  ,  ج ۱۲  ,  ص ۳۹۱.

[2] . سوره حج، آیه 47.

[3] . سوره کهف، آیه 29.

[4] . نهج البلاغة ، حکمت 372.

[5] . سمعت أبا الحسن الرضا عليه‌السلام يقول : رحم الله عبدا أحيا أمرنا. فقلت له : فكيف يحيي أمركم قال : يتعلم علومنا ويعلمها الناس فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا؛ معانی الاخبار ج 1، ص 180.

6. شرح نهج البلاغة (ابن ابي الحديد) ، ج 20 ، ص 287.

[7] . تنقيح المقال في علم الرجال، ج 17 ، ص 225.

[8] . جامع أحاديث الشيعة، ج 14 ، ص 426.

[9] . سوره اسراء، آیه 15.

[10] . نهج الفصاحة، ج 1 ، ص207.

[11] . أمالی شیخ صدوق,  ج۱,  ص۹۳.

[12] .  أمالی شیخ صدوق,  ج۱,  ص۹۳.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.