LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
شب يازدهم ـ مبحث فقهي
کد 696
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 30 مهر 1384 - 18 رمضان العظيم 1426
در شب هاي ماه مبارک رمضان، طلاب، علما و فضلاي حوزه علميه، شخصيت هاي گوناگون و عموم مؤمنان در بيت مرجع عالي قدر در شهر مقدس قم حضور به هم مي رسانند و در خلال ديدار با ايشان، درباره مسائل علمي، فقهي، تاريخي و فرهنگي سخن به ميان مي آورند و آية الله العظمي سيد صادق شيرازي نيز ضمن شرکت در اين گفتگوها ديدگاه هاي ارزشمندشان را ابراز مي دارند.
 
 
بسم الله الرحمن الرحيم
 
در اين شب مبحث خمس دنبال واين سؤال مطرح شد: دو نفر به صورت مشارکت وبه طور مساوي خانه اي به مبلغ بيست ميليون تومان خريده اند وپس از گذشت چندين سال قيمت خانه افزايش يافته، سي ميليون تومان شده است. حال يکي از شريکان سهم خود را به مبلغ پانزده ميليون تومان فروخته وشريک ديگر سهم خود را نگاه داشته وسال بعد به دليل کاهش قيمت، به نُه ميليون تومان فروخته است. سؤال اين است که آيا نفر دوم ضامن [خمس] مي باشد؟ وتکليف شريک اول که سهم خود را با استفاده فروخته، چيست؟

آية الله العظمي شيرازي گفتند: برخي از فقها مي گويند: [در فرض مذکور] شخص دوم ضامن در کاهش قيمت است، ولي در افزايش قيمت چيزي بر او نيست والبته اين در حالي است که نص يا دليل خاصي در اين زمينه وجود ندارد.

ايشان افزودند: صاحب عروه مي گويد: به زيادي متصل يا منفصل (متصل: رشد گوسفند؛ منفصل: شير، بره و...) خمس تعلق مي گيرد، اما به افزايش قيمت خمس تعلق نمي گيرد واگر [با فرض مذکور] قيمت چيزي کاهش يافت فرد ضامن است. بسياري از علما در اين مسأله با صاحب عروه اتفاق نظر دارند.

سپس مسأله ديگري مطرح شد، بدين ترتيب که: اگر شخص پول ده قرص نان به نانوا داده ونانوا يازده قرص نان به او بدهد ومشتري در آن هنگام متوجه يک نان اضافه نشود، چه بايد کند؟

مرجع عالي قدر پاسخ دادند: اگر مشتري بداند در صورتي که نانوا را از دادن يک نان اضافه مطلع کند، خواهد گفت: چيزي نيست، اشکال ندارد، اما اگر بداند که نانوا رضايت نمي دهد در اين فرض، مشتري در مورد نان ها به طور مشترک ومشاع ضامن است وتعيين آن با عرف مي باشد.

ايشان در اين جلسه داستاني بيان کردند که اخلاق وبردباري عالمان ديني را منعکس مي کند. داستان از اين قرار است: از يکي از شاگردان آخوند خراساني نقل شده است که گفت: همراه بيش از 1200 طلبه در جلسات درس آخوند خراساني شرکت مي کرديم. رويه آخوند به اين ترتيب بود که هنگام تدريس، به اشکال شاگردان پاسخ نمي داد وآن را به بعد از درس موکول مي کرد، زيرا معتقد بود ممکن است ديگر طلاب از اشکال مطرح شده وپاسخ آن استفاده اي نبرند. در جمع شاگردان طلبه اي جوان که به کار فروش تسبيح وانگشتر نيز اشتغال داشت، اشکالي بر آخوند گرفت واستاد نيز طبق رويه خود پاسخ نداد.

طلبه جوان ناراحت شده، با صداي بلند خطاب به آخوند گفت: چرا پاسخ مرا نمي دهي؟ مگر صداي مرا نشنيدي؟ استاد با سخني از او عذرخواهي کرد که «نمي توان دو هندوانه را با يک دست برداشت».

طلبه جوان مجدداً صدا بلند کرده وبه استاد گفت: شيخ شدي، اما آدم نشدي.

استاد با شنيدن سخن طلبه جوان سر به زير انداخت وچيزي نگفت. شاگردان، بهت زده وخاموش شدند. اندکي بعد، آخوند سر بلند کرد ودر حالي که محاسن خود را در دست گرفته بود، گفت: همين طور است، شيخ شده ام.

آية الله العظمي شيرازي افزودند: اين شيوه تعامل با مردم نيازمند فراهم آمدن پيش زمينه اي است که انسان از دوران جواني به خودسازي بپردازد تا به چنين مرتبه اي از اخلاق برسد ومصداق آموزه معصوم عليه السلام شود، آن جا که مي فرمايد: «اگر به تو گفت: چون سخن بگويي ده سخن در پاسخ بشنوي، بگويد: اگر ده سخن بگويي حتي يک سخن نخواهي شنيد».

  • نظری برای این خبر درج نشده است.