شب هاي ماه مبارک رمضان ـ ماه رحمت وامان وماه نزول قرآن ـ فرصت مناسبي براي مذاکرات علمي وخوشه چيني از محضر عالمان بزرگوار است. شماري از فضلا همچون سال هاي گذشته در شب هاي اين ماه نزد آيت الله العظمي سيد صادق شيرازي دام ظله مي روند واز مطالب علمي ونکات قرآني وفقهي واصولي ايشان بهره مي برند.

در جلسه امشب شماري از فضلاي داخل وخارج کشور با آيت الله العظمي سيد صادق شيرازي دام ظله ديدار وگفتگو نمودند. از جمله اين شخصيت ها فرزند مرجع راحل آيت الله العظمي ميرزا جواد تبريزي قدس سره بود که ضمن اشاره به توجه واهتمام فراوان پدر بزرگوارش نسبت به ماجراي سيدالشهدا عليه السلام وعزاداري آن حضرت خاطرنشان کرد: پدرم هر وقت براي مصائب آقا سيدالشهدا عليه السلام مي گريست اشک هايش را با دستمال مخصوصي پاک مي کرد وبارها تأکيد کرده بود که اين دستمال را به همراه ايشان دفن کنيم ودر قبرشان قرار دهيم.

در ادامه آيت الله العظمي شيرازي ضمن اشاره به ضرورت تأسي به سيره سلف صالح والگو قراردادن اعمال آنان واين که افتخار کردن به آنان کافي نيست فرمودند: مولاي متقيان واميرمؤمنان عليه السلام خطبه شگفت ونغزي ايراد کرده اند که ابن ابي الحديد معتزلي درباره آن گفته است: «اين سخن را طي پنجاه سال گذشته هزار بار خوانده ام». حضرت در اين خطبه مي فرمايند: «ولأن يکونوا عِبَراً أحقّ مِن أن يکونوا مُفتَخَراً؛(1) اين که [بزرگان] مايه عبرت آموزي والگوگرفتن باشند بهتر از آن است که مايه فخر ومباهات باشند».

مرجع عالي قدر درباره فضيلت بي مانند تمسک به حب اهل بيت عليهم السلام واحياي امر آنان فرمودند: مرحوم محقق اردبيلي در نجف اشرف به بارگاه مطهر مولاي متقيان علي عليه السلام اشاره کردند وفرمودند: ديديم بازار عمل کساد است وفقط محبت صاحب اين قبر به کار ما آمد.

معظم له افزودند: جناب سيد جواد يزدي يکي از فضلاي يزد برايم مي گفت: پيرمردي زرتشتي مرتب نزد ما مي آمد ودرباره موضوعات گوناگون به گفتگو مي پرداخت. روزي به او گفتم: مسلمان نمي شوي؟ گفت: نه. گفتم: چرا؟ گفت: چون در دين خود چيز بدي نديده ام. سيد جواد يزدي مي گفت: طي يکي از جلسات اين پيرمرد زرتشتي گفت: مي خواهم چيزي را به شما بگويم: من امام حسين شما را دوست دارم ودر مجالس ايشان شرکت مي کنم ومي گريم. همچنين امام شما، امام رضا عليه السلام را دوست دارم. هميشه دوست داشتم به زيارت ايشان بروم، به خصوص زماني که ماشين ها را در خيابان هاي شهر مي ديدم که زائران را به مشهد مي برند. يک روز ماشيني را ديدم که در آن افرادي بودند که آنها را نمي شناختم وقصد رفتن به مشهد را داشتند. جلو رفتم وگفتم: مي خواهم بروم مشهد، توي ماشينتان براي من هم جا هست؟ گفتند: بله، بفرما. سوار شدم وبا آنها به مشهد رفتم. وقتي مقابل حرم مطهر امام رضا عليه السلام قرار گرفتم بغض گلويم را گرفت وناخودآگاه اشک از ديدگانم روان شد واز شادي در پوست خود نمي گنجيدم. از آن جا که به نظر مسلمانان نجس بودم، نمي خواستم وارد حرم شوم. اما تاب نياوردم وتصميم گرفتم جورابي بخرم وبا جوراب وارد صحن شوم تا نجس نشود. همين کار را کردم وبسيار گريستم تا راحت شدم واحساس آرامش وسبکي خاصي کردم. ديدم مردم دور ضريح مطهر آقا مي گردند وبه آن دست مي کشند. با خودم گفتم: بايد من هم به آن دست بکشم. از صحن بيرون رفتم واز يکي از مغازه ها دست کش خريدم. وقتي دست کش ها را پوشيدم وبه ضريح آقا دست کشيدم احساس شادماني وسبکي ام دوچندان شد ودر کل عمرم مثل آن روز شاد وسرخوش نبودم.

سيد جواد يزدي مي گفت: مدتي اين پيرمرد زرتشتي را نديدم. پس از آن فرزندانش نزد من آمدند وگفتند: پدرمان ديروز عمرش را به شما داد وپيش از مرگ به ما گفت: وقتي مُردم با جنازه ام هيچ کار نداشته باشيد. فقط برويد پيش سيد جواد يزدي وبه او بگوييد هر کاري مي خواهي با اين جنازه بکن.

آيت الله العظمي شيرازي پس از بيان اين ماجرا تأکيد کردند: مردم دنيا چيزي از اهل بيت صلوات الله عليهم نمي دانند وبه راستي اگر اهل بيت را بشناسند از آنان پيروي خواهند کرد. اما اين مطلب نيازمند آن است که علما، تجار، روشنفکران وبه ويژه جوانان همت بسياري صرف کنند.

در پايان اين جلسه يکي از روحانيون افغان از محضر معظم له پرسيد: در افغانستان مؤسسات ويژه اي براي پرداخت قرض به کساني وجود دارد که در جستجوي شغل وکسب درآمد مي باشند. اين مؤسسات مبلغي را به افراد يادشده قرض مي دهند وآن را به صورت قسطي بازپس مي گيرند ودريافت مبلغي بيش از اصل وام را شرط مي کنند. نظر حضرت عالي درباره مبلغ بيش از اصل وام چيست؟

ايشان پاسخ دادند: اين مبلغ اضافه، ربا است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نهج البلاغه، خطبه221.