LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
نشست علمی روزانه آیت الله العظمی شیرازی دام ظله با علما، فضلا و عموم مؤمنان در شهر مقدس قم (۲۰ شوال المکرم ۱۴۴۳)
کد 29004
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 28 خرداد 1401 - 18 ذوالقعدة الحرام 1443

در روز یکشنبه ۲۰ شوال المکرم ۱۴۴۳ (۱ خرداد ۱۴۰۱) یکی دیگر از سلسله نشست های علمی روزانه مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله با علما، فضلا و عموم مؤمنان در بیت مرجعیت شهر مقدس قم برگزار شد.

مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه به شرح زیر است:

سؤال: آیا در نماز مستحبی استقبال به قبله و استقرار بدن، واجب و شرط صحت نماز است؟

جواب: استقبال و رو به قبله بودن و استقرار و بی حرکت بودن بدن، در نمازهای واجب شرط صحت نماز است، اما در نماز مستحبی چنانچه نمازگزار مستقر و بدون حرکت باشد، استقبال و استقرار شرط است، اما اگر نمازگزار در حال حرکت و راه رفتن نماز مستحبی بخواند، در این صورت، استقبال  قبله و استقرار بدن شرط نیست.

سؤال: اگر شخصی تبرعاً و بدون اینکه اجیر شود، دیگری را با وسیله خود به سفر ببرد و در بین راه تصادف کند و خسارت بر وسیله نقلیه وارد بشود، آیا صاحب وسیله می تواند، خسارت را از آن شخص بگیرد؟

جواب: در فرض سوال خسارت برعهده خود صاحب وسیله نقلیه است، زیرا خودش تبرعاً قبول کرده که آن شخص را به سفر ببرد.

سؤال: چنانچه شخص بدهکار مبلغ بدهی خود را به شماره کارت یا حساب طلبکار واریز کند، آیا قبض ازسوی طلبکار محسوب می شود؟

جواب: مرحوم شیخ در مکاسب فرموده اند: «قبض کل شی بحسبه». شارع ماهیت قبض را تعیین و بیان نفرموده است، لذا هرچه را عرف قبض بداند و حساب کند، شرعاً هم قبض بوده و احکام قبض بر آن مترتب می شود، و در همه جا قبض گرفتن با دست نیست بلکه اعم است. بله، چنانچه در موردی شک شود که آیا قبض عرفاً صدق می کند یا نه، اصل عدم قبض است و لذا احکام قبض مترتب نمی شود.

سؤال: اگر شخصی مبلغ پنج ملیون تومان در ده سال قبل خمس بدهکار بوده است و حال می خواهد پرداخت کند، نحوه پرداخت به چه صورت است و آیا مرجع تقلید می تواند مصالحه کند؟

جواب: ارزش از باب العقود تابعه للقصود، حیث تقییدی است و نه حیث تعلیلی. لذا این شخص باید ببیند این مقدار پول در آن زمان میانگین ارزش آن چقدربوده است، یعنی با این مقدارپول چقدر جنس یا طلا می دادند والان آن مقدار جنس یا طلا را در مقابل چه مقدار پول می دهند، و در حال حاضر آن مقدار پول بر ذمه شخص است. و اما نسبت به اینکه فقیه جامع الشرایط حق دارد که آن مقداراضافه را مصالحه کند یا نه، مقتضای ولایت حسبه که در متیقن از ولایت فقیه جامع الشرایط است، این است که حق چنین کاری را دارد.

سؤال: آیا جایز است که شیئ نجس یا متنجس را به کسی که آن را حلال می داند، بفروشد؟

جواب: در برخی جزئیات، روایاتی موجود است که فروش شیئ حرام به کسی که حلال می داند جایز است و اگر فهم عدم خصوصیت از این جزئیات بشود، مقتضایش این است که بیع هر حرامی به کسی که آن را حلال می شمارد، جایزاست، و به نظر می رسد کلام تامی باشد، مگر خمر و خنزیر که فروش این دو حتی به کسانی که حلال می دانند جایز نیست، و وجه این استثنا تشدیدهایی است که نسبت به این دو در آیات و روایات وارد شده است.

سؤال: فروختن سلاح به دشمنان دین چه حکمی دارد؟

جواب: بیع و فروش سلاح به دشمنان، در حال جنگ به خاطر دلیل خاص، جایز نیست والا بیع سلاح بماهو خصوصیت ندارد.

سؤال: اگر درختی با آب فاضلاب آبیاری شود، میوه آن درخت نجس است؟

جواب: میوه پاک است زیرا سه عنوان مطهرات: استحاله و انقلاب و انتقال وجود دارد. بله اگر ظاهر آن میوه متلوث به نجاست باشد، باید تطهیر شود.

سؤال: آیا استحاله دقّی است یا عرفی؟

جواب: استحاله عرفی است، یعنی اگر عرفاً تبدّل عنوان شد، به گونه ای که تبدّل حقیقت شیئ و صورت نوعیه آن باشد، در صدق استحاله کفایت می کند. مثل اینکه چوبِ نجس بسوزد و خاکستر شود یا سگ در نمک زار فرو رود و تبدیل به نمک شود، و یا نفتی متنجس بسوزد و دود شود. البته در این مثال هم اکثرا گفته اند صدق استحاله می شود و لذا 0آن دود پاک است. برخی هم اشکال کرده اند و گفته اند که چون در این دود چربی نفت وجود دارد، لذا استحاله نشده است و برخی هم شک نموده اند که آیا استحاله شده است یا خیر که در صورت شک در استحاله، اصل عدم استحاله است و لذا حکم به طهارت نمی شود.

سؤال: در یک جای قرآن از گفتن اُف به والدین نهی شده است «ولا تقلّ لهما افٍّ»، اما در جای دیگر قرآن آمده است که پیامبراسلام صلی الله علیه وآله به مشرکین فرمودند: «افّ لکم و لما تعبدون من دون الله»، اگر کلمه اف ناپسند است، پس چرا حضرت رسول صلی الله علیه و آله آن را استعمال فرمودند؟

جواب: نسبت به والدین که آیه شریفه نهی فرموده است وجهش این است که عرفاً این کلمه اهانت است و اهانت به والدین حرام است. اما اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله به مشرکین و بت هایشان افّ فرمودند به جهت این بود که آنان مستحق سبّ بودند و دلیلی نداریم که سبّ مطلقا جایز نیست، بلکه سبّ کسی که مستحق آن نیست، جایز نیست، و در قرآن کریم موارد متعدد داریم که خدای متعال سبّ نموده است مانند: «کمثل الحمار»(جمعه5)، «مثله کمثل الکلب» (اعراف 176)، «کأنه حُمُر مستنفره»(مدثر50)، «عُتُل بعد ذلک زنیم»(قلم 13).

سؤال: در قرآن کریم در یک جا توفّی(قبض روح) به خدای متعال نسبت داده شده: «الله یتوفی الانفس حین موتی»(زمر42)، و در جای دیگر توفی به حضرت عزرائیل نسبت داده: «قل یَتَوَفّاکم ملکُ الموت الذی وُکّلَ بکم»(سجده11)، و در جای دیگر نسبت به ملائکه داده شده است: «حتی اذا جاء احدَکم الموت تَوَفّته رُسُلنا»(انعام61)، جمع بین این آیات چیست؟

جواب: این نوعی بلاغت است. مثلا گفته می شود «بنا الامیر المدینة» به اعتبار اینکه امیر سبب برای ساخت شهر است، لذا ساختن به او نسبت داده شده و گاهی گفته می شود «بنا زید المدینة» به اعتباری که زید مباشر برای ساختن مدینه بوده است. در این آیات هم خدای عزوجل سبب واقعی است، لذا قبض روح نسبت به خدا نسبت داده شده است و به اعتبار اینکه ملک الموت تنفیذ کننده و مشرف بر امر قبض روح است، لذا قبض روح به او نسبت داده شده و به اعتبار اینکه ملائکه اعوان و انصار ملک الموت هستند، به آنان نیز امر قبض روح نسبت داده شده است.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.