LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در ماه مبارک رمضان ۱۴۴۴ (جلسه پانزدهم)
کد 35803
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 19 فروردین 1402 - 17 رمضان العظيم 1444

پانزدهمین نشست علمی مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله در شب های ماه مبارک رمضان ۱۴۴۴ با حضور جمعی از شخصیت های علمی، نمایندگان مراجع عظام تقلید، فعالان دینی و فرهنگی و طلاب علوم دینی، در شامگاه روز پنجشنبه پانزدهم رمضان العظیم ۱۴۴۴ در بیت مرجعیت شهر مقدس قم برگزار شد.

مشروح مباحث مطرح شده در این نشست به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

س: در حدیث شریف کساء خدای متعال می فرماید: «يا ملائكتي ويا سكان سماواتي إنّي ما خلقت سماءاً مبنية ولا أرضاً مدحية ولا قمراً منيراً ولا شمساً مضيئة ولا فلكاً يدور ولا بحراً يجري ولا فلكاً يسري إلاّ في محبة هؤلاء الخمسة الذين هم تحت الكساء»، مراد از این فرمایش الهی چیست؟

ج: این فراز از حدیث شریف کساء و دیگر روایات متواتره بیانگر علّت غایی بودن اهل بیت علیهم السلام در آفرینش هستند. علّت غایی اصطلاحی است که برای غرض از کاری استعمال می شود، همچون باغبانی که برای آبیاری درختان باغش نهر آبی را جاری می کند و غرض و علّت غایی او آبرسانی به درختان باغ هست. در این راه به گیاهانی که در راه رشد کرده اند نیز به برکت آن درختان آب می رسد و سیراب می شوند.

س: اگرچه بنای قرآن کریم بر ایجاز است، ولی آیۀ وضو را به تفصیل بیان نموده، وجه آن چیست؟

ج: مناسبت حکم موضوع در هر مورد اقتضای خاصّی دارد. گاهاً به جهات بلاغی، مختصر اشاره ای می شود و گاهی به تفصیل بیان می شود. مواردی را نیز به جهات دیگر خدای متعال تفصیلاً بیان نموده که وجه آن برای ما روشن نیست همانگونه که علل احکام برای ما روشن نیست. جز در مواردی که اهل بیت علیهم السلام آن را بیان کرده اند قرآن کریم قصّه های حضرت موسی علی نبیّنا وآله وعلیه السلام را به تفصیل و مکرّر بیان نموده. در مقابل قصّه های حضرت عیسی علی نبیّنا وآله وعلیه السلام و پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله که اشرف انبیا و ختم رسولان است به اختصار بیان شده. البته برخی از تفاسیر برخی وجوه حدسی بلاغی و غیربلاغی در اجمال و تفصیل آیات قرآن را بیان کرده اند که اگر مستند به فرمایش معصومان علیهم السلام نباشد، نمی توان آن را به صورت قطعی پذیرفت.

از همین باب و به جهت رعایت جهات بلاغی است که در مواردی مثل مشرق و مغرب، قرآن کریم مفرد، تثنیه و جمع استعمال نموده، و تعبیرهای مختلف را قصد می کند.

س: قرآن کریم برای رؤیا، تعبیر و تأویل هردو را استفاده نموده، فرق میان این دو چیست؟

ج: تأویل اعمّ است و بیان هرچه که ظاهر نیست را تأویل می گویند. تعبیر که نوعی تأویل است برای رؤیا استفاده می شود. پس رابطۀ آن عام و خاص مطلق است که هر تأویلی تعبیر نیست ولی هر تعبیری تأویل است.

س: شخصی منزلی را اجاره کرده، صاحب منزل می گوید بعد از عقد اجاره تا اجاره را ندهی، حقّ ورود به منزل را نداری. در مثل این مورد، وظیفه چیست؟

ج: این مسأله دلیل خاصّ ندارد. عقد اجاره نیز از این جهت ساکت است ولی قاعدۀ عام در تمام عقود این است که العقود تابعة للقصود. ابتدا باید دید قصد طرفین در هنگام عقد چه بوده و بر چه قصدی عقد اجاره را جاری کرده اند. پس طبق همان عمل می کنند. اگر توافقی ضمنی نبوده و یا الآن روشن نیست که چه قصدی در آن هنگام داشته اند، به عرف مراجعه می شود و اگر در عرف اجاره را ابتدا می دهند، باید اول اجاره را بدهد، و اگر در عرف مبلغ اجاره را بعد از انتفاع می دهند، تقدیم اجاره بر او لازم است. پس اگر عرفی در میان هست و تعیین نشده، منصرف به همان است.

دلیلی بر تعدّی احکام بیع به اجاره، رهن، صلح و مانند این عقود نیست، بلکه این در این عقود به مقتضای العقود تابعة للقصود عمل می شود، و اینکه کسی بخواهد با استفاده از احکام بیع در اجاره نیز بگوید تقدیم مبلغ اجاره لازم است، مؤونۀ زائده دارد و مسألۀ اجاره فاقد دلیل است. و اگر قصد خلاف نکرده باشد، مکرّراً فقها فرموده اند که منصرف به عرف است.

در بیع نیز، اگر طرفین قصد کرده باشند که مبادلۀ عین به عین شود ولی ثمن با تأخیر داده شود، صحیح است، چون عقد بیع نیز تابع قصدی است که خلاف مقتضای عقد نباشد، و این شرط خلاف مقتضای عقد نیست. پس در بیع نیز همیشه ثمن در ابتدا داده نمی شود.

س: کارگری که در ماه رمضان کار می کند، اگر طلب غذا یا آب کرد، برای پیمانکار آیا جایز است به غذا بدهد؟

ج: اگر عرفاً هتک ماه رمضان باشد، هتک عنوان خاصی است که مطلقاً حرام است. در این صورت دادن غذا یا آب به او جایز نیست، تفاوتی هم میان معذور بودن یا نبودن او نیست. ولی اگر هتک ماه مبارک رمضان نیست و نمی دانیم که عصیاناً روزه نمی گیرد یا معذور است، بنابر اصل صحّت دادن غذا یا آب به او جایز است. ولی اگر می دانیم که عصیاناً روزه نمی گیرد، اگر صدق عنوان اعانت بر اثم کند، که غالباً فقها در حرمت اعانۀ بر اثم در فاعل مختار، سببیّت را شرط دانسته اند.

و امّا مسألۀ دفع منکر، که شیخ انصاری در مکاسب و محشّین آن مطرح کرده اند نیز محلّ بحث و خلاف است.

س: آیا پخت نان و فروش آن توسّط نانوایی هم هتک ماه رمضان است؟

ج: ظاهراً در مثل نانوانی صدق عنوان هتک ماه رمضان نمی کند.

س: مهمانی که در ماه رمضان به خانه ای وارد می شود، آیا برای صاحب خانه، تقدیم آب و غذا به ایشان جایز است؟

ج: این کار بما هو ایرادی ندارد و اصل صحّت هم جاری می شود. مگر در صورت علم به عاصی بودن و معذور نبودن در روزه نگرفتن و صدق اعانۀ بر اثم، زیرا اصل صحّت در موارد شکّ جاری می شود و اگر شخصی علم به عاصی بودن دیگری دارد، اصل صحّت جاری نمی شود. همچنین اگر عرفاً هتک حرمت ماه مبارک رمضان باشد که در این صورت نیز جایز نیست.

از آنجا که الفاظ منصرف به مصادیق واقعیه هستند و برداشت ها مختلف است، همچون ظواهر که اختلاف در برداشت از آن هاست، پس اگر در موردی شخصی حقیقتاً هتک نمی داند، معذور است، اگرچه اشتباه کرده باشد. البته لازم به ذکر است که عرفی که شئون مسأله را در نظر نمی گیرد و تسامح می کند و یا بی مبالات است، ملاک نیست، بلکه عرف متشرّعه در مثل این موارد ملاک و متبّع هستند، زیرا عرف در باب هتک، عرف خاصّ است نه عرف عامّ.

س: بدهکار مهلت پرداخت بدهی اش رسیده، اگرچه می تواند آن را پرداخت کند ولی با آن پول به مسافرت می رود، آیا سفر او سفر حرام است؟

ج: بنابر مشهور، امر به شیء نهی از ضدّ خاصّ آن نمی کند. پس این کار اگرچه حرام است ولی سفرش سفر حرام حساب نمی شود. همچنین اگر آن مبلغ را صرف امورات غیر واجب زندگی کرد، اگرچه تأخیر انداختن پرداخت بدهی بدون عذر شرعا جایز نیست ولی این هزینه کردن او حرام حساب نمی شود.

س: شخصی که ورشکسته شده، آیا جایز است از اموالش بدهی خود را به برخی از طلبکاران زودتر از بقیه بدهد؟

ج: پیش از آنکه حاکم شرع حکم به تفلیس او کند، جایز است ولی بعد از آن حقّ تصرّف این چنینی در اموالش را ندارد.

س: حکم لباس شهرت چیست و چه عرفی در تعیین آن ملاک است؟

ج: در روایتی بیان شده «اَلشُّهْرَةُ خَيْرُهَا وَ شَرُّهَا فِي اَلنَّارِ » (الکافي ج6 ص445). صاحب جواهر این مسأله را مفصّلاً در جواهر بیان نموده. جمع میان روایات لباس شهرت، محلّ خلاف است ولی به نظر می رسد که لباس شهرت مکروه است و حرام نیست. البته مراد از شهرت، شهرت به بدی نزد متشرّعه است. پس شهرت به غیر بدی، و نزد غیرمتشرّعه کراهتی ایجاد نمی کند و به استهزاء غیرمتشرّعه اعتنایی نمی شود، خدای متعال می فرماید: «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» (البقرة/ 15).

اگر در موردی یکی از سنن، شهرت مذموم میان متشرّعه برشمرده می شد، اگر شهرت و لباس شهرت را مکروه دانستیم، تزاحم میان مکروه و مستحبّ می شود و اگر مقتضای ادلّه را حرمت دانستیم، انجام آن حرام است.

س: از سفر کردن در ماه رمضان تا قبل از بیست و سوم نهی شده. با این حساب سفر به کربلای معلّا چه حکمی دارد؟

ج: چنین کراهتی برای سفر به زیارت کربلای معلّا نیست، زیرا اهمیّت زیارت امام حسین علیه السلام محرز است.

يزيدَ بن عبدالمَلِك روایت می کند: كنتُ مع أبي عبدالله عليه‌السلام فمرَّ قوم على حُمُر فقال: أين يريدون هؤلاء؟ قلت: قبور الشُّهداء، قال: فما يمنعهم مِن زيارة الشّهيد الغريب؟!! قال: فقال له رجلٌ من أهل العراق: زيارته واجبة؟ قال: زيارته خير من حَجّة وعمرة ـ حتّى عدَّ عشرين حَجّة وعُمرة ـ، ثمَّ قال: مَبرورات متقبّلات، قال: فوالله ما قمت مِن عنده حتّى أتاه رَجلٌ فقال له: إنّي قد حَجَجتُ تسعة عشر حَجّة، فادعُ الله لي أن يرزقني تمام العشرين، قال: فهل زُرْتَ قبر الحسين عليه‌السلام؟ قال: لا، قال: إنّ زِيارته خير مِن عشرين حَجّة (کامل الزیارات، ص175، باب 65، ح15).

اگر گفته شود برخی از روایات از سفر برای زیارت امام حسین علیه السلام هم در ماه رمضان نهی کرده، پاسخ این روایات چیست؟

می گوییم اگر آن روایت را معتبر دانستیم و حمل بر قضیۀ خارجیّه نکردیم، تزاحم میان روایات فراوان زیارت امام حسین علیه السلام که در اعلا درجۀ تواتر هستند و این روایت می شود، و از تجلیل های عظیمی که زیارت حضرت ابی عبد الله الحسین صلوات الله علیه شده، برداشت اهمیّت آن می شود.

س: زیارت امام رضا علیه السلام افضل است یا زیارت امام حسین علیه السلام؟

ج: عليِّ بن مَهزيار می گوید: قلت لأبي جعفر عليه‌السلام: جُعِلتُ فِداك زِيارة الرِّضا أفضل أم زيارة أبي عبدالله حسين بن عليٍّ عليهما‌السلام؟ قا : زيارَة أبي أفضل، وذلك أنَّ أبا عبدالله عليه‌السلام يزوره كلُّ النّاس، وأبي لا يزوره إلاّ الخواصّ من الشّيعة (کامل الزیارات، ص321، باب 101، ح11).

این روایت اگرچه معتبر است و به تعبّد شرعی مسلّماً فرمایش امام جواد صلوات الله علیه است ولی از روایات افضلیت زیارت امام حسین علیه السلام که از ارفع و اعلا درجات تواتر هستند، به نظر می رسد اگرچه حمل بر قضیۀ خارجیه خلاف قاعده است ولی همانگونه که علما آن را حمل بر قضیّۀ خارجیه کرده اند، این فرمایش امام علیه السلام مرتبط با آن زمان و برای مقابله با فتنۀ واقفیّه بوده، که بزرگ ترین شکاف در شیعه را ایجاد کرده بودند و اختصاص به همان زمان داشته است.

س: ظاهر روایات شریفه وجوب زیارت امام حسین علیه السلام است. نظر مبارکتان چیست؟

ج: اگرچه در برخی از روایات زیارت اباعبد الله علیه السلام، فرض و واجب برشمرده شده ولی از این ظهور اعراض مشهور فقها اعراض دلالی کرده و فتوا به استحباب مؤکّد آن داده اند. پس به جهت کسر دلالی، همان استحباب مورد پذیرش است، زیرا شیوۀ مشهور جابر و کاسر بودن عمل و اعراض مشهور است.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.