LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"حضرت آیت الله العظمی شیرازی در گردهمایی بزرگ مبلغان عاشورایی:"
اراده ی خدای متعال بر آن است که شعائر حسینی جهانی شود + فایل صوتی وتصویری
کد 3597
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 03 آبان 1393 - 30 ذوالحجّة الحرام 1435

 

 
 
    
 
 
در آستانه ی فرا رسیدن ماه عزای حسینی و سوگواری اهل بیت علیهم السلام ماه محرم الحرام، طبق معمول سالهای گذشته، علمای اعلام، مدرسین حوزه های علمیه، طلاب علوم دینی، گویندگان مذهبی و ائمه ی جماعات در بیت مرجع عالیقدر شیعیان جهان حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی گرد آمده، به رهنمودهای معظم له گوش فرا دادند.

معظم له در ابتدای این گردهمایی عظیم، مصیبت سنگین و جانسوز خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، یعنی ایام عزای امام حسین علیه السلام را به محضر حضرت بقیة الله الأعظم آقا امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و تمام مظلومان جهان تسلیت گفته و توفیق روزافزون همگان را برای برگزاری هرچه بهتر و تمام تر این مناسبت و شعائر مقدس حسینی از خدای بزرگ مسئلت کردند.

ایشان در ادامه فرمودند: همگان کم و بیش خوانده اند و می دانند که این مصیبت بی مانند، به هیچ وجه قابل جبران نیست و البته از خاصه (شیعیان) و عامه (اهل تسنن) روایات متواتر در این معنا هست، ولی هر شخصی باید در حد توان خود در این زمینه فعالیت کند. درباره ی جایگاه والای امام حسین علیه السلام از خاصه و عامه از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت کرده اند، که می فرمایند: «مکتوب علی یمین العرش: إن الحسین مصباح هدیً وسفینة نجاة؛ بر سمت راست عرش نوشته شده است: به تحقیق امام حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است».

مرجع عالیقدر افزودند: تمام پیامبران و اولیاء و علمای پرهیزگار و پیرو اهل بیت علیهم السلام، چراغ های هدایت و کشتی های نجات هستند و هر زن و مرد مؤمنی نیز در حدّ خودش چراغ و وسیله ی نجات است. اما این مطلب تنها درباره ی امام حسین علیه السلام به قلم ازلی بر عرش نوشته شده است. بی تردید و چنان که بارها اشاره شد ـ طبق فرمایش امام حسین علیه السلام ـ تنها چهار تن، یعنی حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله، امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام، فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام از امام حسین علیه السلام برتر و بلند مرتبه تر هستند، ولی چنین روایتی درباره ی هیچ یک از آن بزرگواران نیامده و نقل نشده است، چنان که نه دیده ایم و نه شنیده ایم.

دلیل این امر آن است که خدای متعال با اراده و مشیت ازلی خود خواسته است تا قضیه و مسأله ی سوگواری امام حسین علیه السلام منحصر به فرد باشد. فراموش نکنیم که مصیبت های رسول خدا صلی الله علیه وآله و آزارهایی که ایشان از مشرکان و کافران دیدند بسیار سنگین و طاقت فرسا بود، چندان که فرمودند: «ما أوذی نبی مثل ما أوذیت؛ هیچ پیامبری مانند من آزار ندیده است».

مصیبت های حضرت زهرا سلام الله علیها که آن صدیقه ی کبری درباره آن فرمودند: «لو انها صبّت علی الأیام صرن لیالیا؛ اگر مصیبت هایی را که بر من روا داشتند بر روزها وارد می کردند آن را به شب های تار تبدیل می نمود» و مصیبت های امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نیز بسیار سنگین بود، چنان که در زیارتشان می خوانیم: «السلام علیک یا أول مظلوم؛ سلام بر شما ای نخستین مظلوم» امام حسن مجتبی علیه السلام نیز مصیبت های فراوانی را دیدند و همچنین بقیّه امامان علیهم السلام، در عین حال خود خطاب به امام حسین علیه السلام مکرراً می فرمودند: «لا یوم کیومک یا أبا عبدالله؛ هیچ روزی از لحاظ مصیبت همانند روز شما یا ابا عبدالله نبوده و نخواهد بود».

لذا مشیت ازلی الهی تعلق گرفته است که امام حسین علیه السلام سمبل مصیبت و فداکاری بوده و هرچه در این راستا عزاداری می شود، منحصر به فرد باشد.

از این رو می بینیم که علامه شیخ عبدالحسین امینی رحمة الله علیه در کتاب گرانسنگ خود «الغدیر» و دیگران نیز آورده اند، که: «الاسلام محمدی الوجود حسینی البقاء؛ اسلام توسط رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه وآله پیدایش یافته و به وسیله ی امام حسین علیه السلام پایداری و ماندگاری یافته است».

این مطلب را به عنوان روایت جایی ندیده ام، اما یک حقیقت خارجی است.

ایشان افزودند: اسلام را پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از طرف خدای متعال به ارمغان آوردند و در روز غدیر با جانشینی امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و سپس یازده امام معصوم از فرزندانشان به امر خدا کامل کردند، چراکه پیش از آن روز تنها شهادتین بود و شهادت ثالثه (أشهد أن علیاً ولی الله) به این صورت بر آن مهر تأیید آسمانی زده نشده بود. به هر حال بنی امیه تصمیم گرفتند که اسلام را از میان بردارند و شخص معاویه به هنگام شنیدن نام رسول خدا صلی الله علیه وآله به هنگام اذان می گفت: «لا والله إلاّ دفناً دفناً؛ نه، به خدا سوگند که این نام را دفن خواهم کرد» و در این راه بسیار کوشید و پیروانش کوشیدند. آنان بر آن بودند که در روز عاشورا و طبق نامه های یزید و ابن زیاد به ابن سعد حتی «نافخ نار؛ دمنده و روشن کننده ی آتش جهت طبق غذا» را زنده نگه ندارند، کنایه از اینکه هیچ جانداری را از خاندان رسالت و نبوت زنده نگذارند، اما مشیت ازلی الهی بر آن تعلق گرفت که با فداکاری امام حسین علیه السلام در روز عاشورا اسلام ماندگار شود.

ایشان در توضیح این مطلب فرمودند: یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدند و همگی شان چراغ هدایت و کشتی نجات بودند و البته با مشکلات فراوان رو به رو بودند، ولی نام تنها چند تن از آنان ماندگار شد، در حالی که همگی شان برگزیدگان خدای متعال بودند.

اگر امام حسین علیه السلام فداکاری نمی کردند، ائمه ی بعد از ایشان از میان برداشته می شدند.

روشن باشد که خدای متعال، بنا را بر معجزه ی همیشگی نگذاشته و نمی گذارد. بلکه گاهی برای اتمام حجت معجزه ظاهر می نموده و لذا می بینیم وقتی که امام حسین علیه السلام به شهادت و آن هم با آن صورت فجیع می رسند، خدای متعال از راه معجزه دستان پلید قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام را فلج و خشک نفرمود تا نتواند چنان جنایتی مرتکب شود، اما معجزه پس از آن واقعه رخ داد، چنان که فرموده اند: «فلیجتهدن أئمة الکفر وأشیاع الضلالة فی طمسه فلا یزداد إلا علوا؛ و پیشوایان کفر و پیروان گمراهی خواهند کوشید تا آن شکوه و عظمت حسینی را بی فروغ و بی اثر بنمایند، اما هماره بالندگی و نورافشانی بیشتری خواهد نمود».

در این جا نکته ای سزاوار یادآوری بوده و هست و آن این است که روایت فرموده در روز عاشورا، روز شهادت امام حسین علیه السلام ابلیس لشکریان خود را فراخوانده و امر به تشکیک کرد. در زمان ائمه علیهم السلام تشکیک ها ادامه داشت و در دوره ی غیبت صغری گسترش یافت و در دوران غیبت کبری تا به امروز و فردا و فرداها نیز هست و همگان باید امتحان پس بدهند.

یک نکته باید اشاره شود و آن این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند و در روز یازدهم محرم حضرت زینب سلام الله علیها در کربلا جهت تسلای امام سجاد علیه السلام که از شدت مصیبت داشتن جان می سپردند برای حضرتشان فرمایش جدشان را یادآوری کرده و گفتند: «ینصبون لهذا الطف علماً؛ برای این طف ـ یعنی: کربلای معلی و عاشورای حسینی ـ نشانه ای بر می افرازند» و حدیث شریف نفرموده است «ینصبون فی هذا الطف؛ در این طف نشانه ای بر می افرازند» و فرق بین «لهذا و فی هذا» در این است که «لهذا» یعنی برای طف در همه جای دنیا نشانه ای بر افروخته می شود، در صورتی که «فی هذا» یعنی در خود طف برافروخته می شود و فرق بین این دو بسیار بوده و خبر از آینده که همه آن را شاهدیم دارد و خود یک معجزه است از رسول خدا که امروز شاهد تحقق آن هستیم، چراکه عزاداری هایی که در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، حتی در کنار کرملین و کاخ سفید برگزار می شود، تمامی آنها مصداق همین برافراشتن پرچم و نشانه ای است که احدی را توانایی برچیدن و فروکشیدن آن نیست.

ایشان در ادامه فرمودند: بیان قصه ای را لازم می دانم که مربوط به حدود پنجاه سال قبل است.

در این باره یکی از مجله های دینیِ کربلا آن را نقل کرد. اجمالاً ماجرا از این قرار بود که حاج آقا حسین قمی رضوان الله تعالی علیه در مشهد با پهلوی اول مبارزه کرد و حادثه ی خونین مسجد گوهرشاد را پهلوی اول با دستور حمله به مردم بی پناه و کشتار بی رحمانه ی آنان به وجود آورد و در شهرستان ها نیز همین طور شد. مرحوم حاج آقا حسین قمی به تهران رفتند تا برای جلوگیری از جنایات پهلوی کار بکنند. به دستور پهلوی ایشان و همراهانشان را به عراق تبعید کردند و ایشان به کربلا رفتند و در آن جا به حوزه ی کربلای معلی پیوسته و آن را رونق بیشتری بخشیدند و طلاب و علما، از جمله مرحوم والد ما، آقا شیخ کاظم شیرازی، آقا سید زین العابدین کاشانی و مرحوم آقا سید علی رامهرمزی بهبهانی به ایشان پیوسته و در کنارشان قرار گرفتند.

پهلوی اول از بین رفت و پسرش پهلوی دوم به جای او به قدرت رسید، مرحوم حاج آقا حسین با عده ای از علما به گفتگو نشستند و اظهار داشتند: در ایران زمان پهلوی اول امر به معروف و نهی از منکر کردیم، ولی به نتیجه ی روشنی دست نیافته و تبعید شدیم. حال که پهلوی دوم آمده به نظر می رسد که در شرایط فعلی اگر به ایران برویم، امر به معروف و نهی از منکر را مجدداً شروع کنیم اثر خواهد گذاشت ان شاء الله تعالی.

معظم له اضافه نموده و فرمودند: شاخص و نماد رفتارهای بد پهلوی منع شعائر حسینی، عزاداری ها و روضه خوانی ها حتی با حضور پنج نفر، آن هم در مخفی گاه ها و زیرزمین ها بود و سپس در ادامه بیان قصه افزودند: خلاصه این که مرحوم حاج آقا حسین قمی و شماری از علما از جمله مرحوم والد به ایران آمده، وارد تهران شدند. مرحوم قمی فرزندی در تهران داشتند به نام آقا سید باقر که از علما و ائمه ی جماعت آن سامان به شمار می رفتند. از آن جا که خانه ی آقازاده ی قمی کوچک بود و ظرفیت انبوه دیدارکنندگان را نداشت، آقا به خانه ی یکی از تجار تهران رفتند که بزرگ و وسیع بود.

هدف آقای قمی از رفتن به تهران امر به معروف و نهی از منکر بود، چراکه این امر را وظیفه می دانستند. به هر حال چندین بار برای پهلوی دوم پیغام فرستادند و کارهای پدرش را به او یادآوری کردند و از او خواستند تا مردم را در برگزاری شعائر حسینی، مراسم عزاداری و روضه خوانی آزاد بگذارد.

پهلوی دوم پیغام های ایشان را نادیده گرفته و ترتیب اثر نمی داد، مرحوم آقای قمی پس از گذشت مدتی و نا امید شدن ایشان از تأثیرگذاری بر پهلوی و از یافتن راه حلی مسالمت آمیز، علمای تهران را دعوت کردند و طی سخنانی، اظهار داشتند که حفظ دین در ایران به هر قیمتی تمام شود وظیفه ی ماست سپس اضافه کردند: در دوره ی پهلوی اول او هرچه خواست انجام داد و ما نیز به وظیفه ی خود عمل کردیم و علمای اعلام هم به وظیفه شرعی خود عمل کردند و عده ای کشته شدند و اموال عده ای دیگر مصادره شد. حال مجدداً به میدان آمده ایم و تمام راه های مسالمت آمیز را طی کردیم، اما به جایی نرسیدیم و اکنون در حضور شما علمای اعلام دوباره مبارزه را شروع می کنیم و همین جا فتوا می دهم که حضور وزرا و کارمندان در محل کارشان حرام است و گرفتن مالیات هم جایز نیست مادامی که خواسته های مشروع مردم و آزادگذاشتن آنان در اقامه شعائر حسینی محقق نشود و سپس افزودند: امضا از احدی از شما آقایان محترم نمی خواهم و خود به تنهایی آن را امضا می کنم، بله در این زمینه اگر نظری دارید آماده ام آن را بشنوم.

آنگاه یکی از علمای پارسا و پرهیزگار به ایشان گفت: شما با آن احتیاط فراوان و پرهیزگاری معروف خود نتیجه این فتوا را می دانید با اینکه توپ و تانک ندارید، در حالی که پهلوی دوم به تمام انواع اسلحه مجهز است. و معلوم است که با دست خالی نمی توان به مصاف او رفت و پر واضح است که در پی این اقدام، خون ها ریخته خواهد شد.

مرحوم قمی با آن احتیاط کاری و پرهیزی که از ریخته شدن یک قطره خون داشتند، بر اثر اهمیت اقامه شعائر حسینی بی پروا فرمودند: من تنها به گردن می گیرم، هزاران تن کشته شوند، اما شعائر مقدس امام حسین علیه السلام از بین نرود.

آنگاه معظم له در ادامه قصه فرمودند: چنان که نقل شده است، یکی از علمای حاضر در جلسه که با دستگاه پهلوی نیز مرتبط بود گفت: یک راه مسالمت آمیز هنوز وجود دارد و آن این است که با اجازه ی شما نزد پهلوی بروم و مذاکرات این جلسه را به اطلاع او برسانم، شاید تجدیدنظر بکند.

آقای قمی به او گفتند: ما کار را به فردا نمی اندازیم اگر می توانی کاری انجام دهی همین الآن و سپس از حاضران خواستند تا رفتن و برگشتن نامبرده در مجلس بمانند که اگر ایشان با قول مثبت و مساعد برگشت، ما هم تجدیدنظر می کنیم، زیرا ما دنبال جنگ و خونریزی نیستیم و اگر پاسخ منفی باشد به وظیفه ی خود عمل خواهیم کرد.

مدتی نگذشت که واسطه بازگشت و گفت: پهلوی موافقت کرد.

حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی در ادامه فرمودند: این عزاداری که امروزه در ایران برگزار می شود یک رکن مهمِ ثوابش برای مرحوم حاج آقا حسین قمی است. روشن باشد که ایشان اگر چنین اقدامی نمی کرد، مرجعی یا مراجعی دیگر بعدها همین کار را انجام می دادند.

معظم له افزودند: خیلی از امور در طول تاریخ از سوی پیامبران و جز آنان رخ داده، برای خدا بوده، اما از بین رفته است، ولی مشیت خدا بر آن بوده که جریان امام حسین علیه السلام ماندگار باشد. لذا آنان که از روز عاشورا تا به امروز و فرداها با امام حسین علیه السلام مشکل داشته و مشکل تراشی می کردند به بوته ی فراموشی سپرده شدند، آنان متاعی یک بار مصرف بوده و تاریخ مصرف شان سر آمد. به عنوان مثال، از منصور دوانیقی می توان نام برد. وی از جمله حاکمانی بود که خانه ها بر سر عزاداران امام حسین علیه السلام خراب کردند.

او روزگاری بر تمام گستره ی اسلامی حکومت می کرد، از اروپا تا آفریقا و ایران، عراق، حجاز، سوریه و ... و عنوان خلیفه ی پیامبر را بر دوش می کشید. متوکل عباسی حدود بیست سال حکومت کرد. آنها حسینیه ها و خانه های فراوانی را بر سر مردم خراب کردند و متوکل چندین بار قبر مطهر امام حسین علیه السلام را خراب کرد. اینان جز لعنت ابدی هیچ حاصلی نداشتند.

ایشان در بیان بدفرجامی خلفای عباسی فرمودند: پشت برج متوکل معروف به «ملویّه» در سامرا صحرایی خشک و بی آب و علفی وجود دارد که به «خلفا» مشهور است. بیش از ده تن از خلفای بنی عباس در آن جا دفن شده اند، مانند: متوکل، واثق و معتز، اما هیچ نشانی از قبرهای آنان ـ که روزگاری بر کل کشورهای اسلامی حکومت می کردند ـ وجود ندارد، در حالی که فاصله آن با حرم مطهر و بارگاه منور امامین عسکریین علیهما السلام بیش از دو یا سه کیلومتر نبوده و این وضعیت بسیار عبرت آمیز است؛ مطلبی که خدای متعال بدان دعوت کرده، می فرماید: «فاعتبروا یا اولی الأبصار؛ ای صاحبان بصر و بصیرت عبرت بگیرید».

اینان هرچه قدرت داشتند در مبارزه و بر انداختن هر آنچه مربوط به دستگاه سیدالشهدا علیه السلام بود به کار بستند، با عزاداری، زائران حسینی، دستجات حسینی و... . متوکل قبر مطهر امام حسین علیه السلام را هفده بار خراب کرد، اما امروزه می بینیم که به فرموده ی رسول خدا صلی الله علیه وآله «فلا یزداد إلا علواً؛ هماره بر بالندگی اش افزوده می شود».

شگفتا، مراسم حج با همه ی اهمیتی که خدا برای آن قرار داده و قرآن کریم بدان اشاره فرموده است بیش از چند میلیون حاجی ندارد، ولی بنا به آمار رسمی که برایم نقل شد، طی یک سال بیش از یکصد میلیون زائر وارد کربلا شده است، این اراده ی خدای متعال است که عنایت خاص او را به امام حسین علیه السلام می رساند.

حضور این جمعیت بزرگ در کربلا در حالی است که امکانات کافی و امنیت کافی وجود ندارد و بدتر از آن این است که عده ای در رفتن به کربلا و این که چنین سفری جایز است یا نه تشکیک و شبهه پراکنی می کنند.

مرجع عالیقدر فرمودند: حدود شصت سال قبل خدمت مرحوم والد (که 55 سال قبل فوت کرده اند) بودم، افرادی از ایران نزد ایشان آمده بودند. آنان گفتند: حسینیه ای داشتیم که پهلوی آن را خراب و مسئولان و متولیان آن را نیز زندانی کرد و... حالا تصمیم به تجدید بنای آن گرفته ایم. اجازه می دهید از محل سهم امام علیه السلام آن را بسازیم؟

مرحوم والد لبخندی زدند و فرمودند: بهترین جایی که سهم امام علیه السلام در آن مصرف می شود، جریان و دستگاه امام حسین علیه السلام است.

در واقع جریان امام حسین علیه السلام با نمازی که امروزه ما و شما می خوانیم مرتبط است و پیوند دارد. مرحوم آیت الله العظمی آقا سید عبدالهادی شیرازی قدس سره از عالمان و فقیهان بزرگوار، پرهیزگار و عظیم الشأن بودند. ایشان وقتی برای نماز آماده می شدند، قبل از تکبیرة الاحرام یک سلام به امام حسین علیه السلام می دادند، آن گاه تکبیر گفته، وارد نماز می شدند. ایشان می گفتند: «نمازی که به ما رسیده از برکت فداکاری امام حسین علیه السلام است» و معنی «حسینی البقاء» اسلام همین است.

معظم له در ادامه فرمودند: شصت سال قبل یا کمی بیشتر هفت دسته ی عزاداری در صبح عاشورا در کربلا برپا می شد که کل جمعیتش از هزار نفر بیشتر نبود. سال گذشته شخصی برایم نقل کرد که بنابر برخی آمارها همان دسته های عزادار در صبح عاشورا به بیش از یکصد هزار نفر می رسید.

در بغداد نیز صبح عاشورا دسته های عزاداری شکوهمندی در تمام محلات این شهر انجام می گیرد. یکی از آقایانی که این خبر را به من داد، پرسید: عده ای شب و روز عاشورا به کربلا می روند، لذا برخی از این دسته های عزاداری در بغداد کمی کم رونق می شود. به نظر شما به کربلا بروند یا در بغداد بمانند و با شرکت در این دسته ها آن را عظمت بخشند؟

گفتم: به آنها بگویید در بغداد بمانند و عزاداری را پر رنگ و پر رونق نگاهدارند.

مرجع عالیقدر فرمودند: دستگاه امام حسین علیه السلام از تعرض ها و ممانعت ها آسیبی نمی بیند، بلکه روز به روز گسترده تر می شود. در روزگار پهلوی اول یک مجلس 4ـ5 نفره ی روضه خوانی سحرها در زیرزمین ها برگزار می شد و اگر مأموران حکومتی با خبر می شدند صاحب خانه و عزاداران را برده، تحت شکنجه و آزار قرار می دادند، اما با این احوال، امروز شاهدیم که در سراسر ایران، شهر و روستا صدها هزار مجلس برگزار می شود و این امر، نشان می دهد که مشیت الهی تحقق یافته است «لیبقی ذکره، ویزداد بقاءً؛ تا یاد ابی عبدالله الحسین و عزای حضرت ماندگار و ماندگاریش فزونی گیرد».

رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز در این معنا فرمودند: «فلا یزداد إلا علواً؛ و تنها بر بالندگی اش افزوده می شود».

ایشان ادامه دادند: خدای متعال همگان را می آزماید و در زمان پهلوی، منصور و متوکل مردم را آزمود.

چه خوب است شما آقایان علما و نیز دانشگاهیان و فرهیختگان و اندیشمندان ـ که بحمدالله این قشر از شیعیان در جهان فراوانند ـ منابع را بررسی کنند، آنگاه خواهند دید که در طول حدود 1400 سال جباران و حاکمان جور چه تعداد حسینیه و خانه های عزاداران را خراب کرده اند، با همه ی اینها باز می بینیم امروز همه جا و به گستردگی مجالس امام حسین علیه السلام و انواع عزاداری برگزار می شود.

مرجع عالیقدر در بخش دیگر سخنان خود فرمودند: مطلب دیگری که در این معنا کشتی نجات و چراغ هدایت بودن امام حسین علیه السلام باید اشاره شود این است که کشتی، برای نجات در آب و امواج گرفتار شدگان و چراغ، برای راه نشان دادن به گمشدگان است.

وظیفه ی ما و شماست که نگذاریم، افراد فاسد العقیده و منحرف از دستگاه امام حسین علیه السلام دور شوند، بلکه باید آنان را وارد این جریان الهی کرد و بدانیم که با پیوستن به این جریان، آنان به تدریج اصلاح خواهند شد. این سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله را فراموش نکنیم که فرمودند: «کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته؛ همگی نسبت به یکدیگر همانگونه که راعی به رعیت مسئولیت دارد مسئولیت دارید».

مردان و زنان و خصوصاً علما، مبلغان، صاحبان هیئت ها و حسینیه ها نسبت به افرادی که به حسینیه و مجالس عزاداری نمی روند مسئولند، بی تفاوت از کنار این افراد که مشکل دارند یا دچار مشکلات اعتقادی و فساد عقیده و اخلاق هستند نگذریم. بکوشیم و بکوشید این افراد را با کشتی نجات و چراغ هدایت، یعنی امام حسین علیه السلام آشنا کنیم.

ایشان در ادامه افزودند: بیان داستانی از بنی اسرائیل به جا و مناسب است. علامه مجلسی در بحارالانوار آورده است که: در میان بنی اسرائیل عابدی بود بلند آوازه و شخصی که به «خلیع؛ بی بند و بار» معروف شده وجود داشت که فساد و بدی را از حد گذرانده بود. در این روایت لفظ «فساد» برای او به کار رفته است.

روزی خلیع نزد عابد رفت و در کنار وی نشست. در آن لحظات با کمال شکستگی و کم بینی نسبت به خود، در ذهنش خطور کرد که من منحرف در کنار چنین عابدی نشسته ام! من کجا و این عابد وارسته کجا؟ از دیگر سو آن مرد عابد در دل به خود نازید و با کمال تکبر و بزرگ بینی او را از نزد خود راند. خدای تبارک و تعالی به پیامبر آن روزگار خطاب کرده، فرمود: «به آن دو بگو: اعمال خود را از سر بگیرید».

این خطاب بدان معناست که آن عابد همه ی اعمال گذشته خود را با این حرکت نابود کرد و آن فرد فاسد مورد عنایت قرار گرفت و گذشته ی آکنده از فسادش بخشوده شد.

قرآن کریم درباره ی چنین عالمان و عابدانی می فرماید: «نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا؛ سرگذشت آن شخص را که آیات خود را به او دادیم تلاوت کن»(اعراف/175).

خدای متعال در قرآن کریم عالمان صالح و پرهیزگار را ستوده است و در مقابل ـ چنان که در آیه ی فوق می خوانیم ـ عالمان سوء و بد را چنان نکوهش کرده که درباره ی هیچ فاسق و فاجری چنین نفرموده است.

توجه داشته باشیم که علما علی رغم منزلت و جایگاه والایی که در آن قرار گرفته اند به همان نسبت در معرض سقوطی نابودگر هستند، بدین معنا که اگر شخصی از ارتفاع دو سه متری سقوط کند شاید دچار خراش های سطحی و حداکثر آسیب در استخوان ها بشود، ولی اگر از فراز قله ای بلند سقوط کند آن سقوط مساوی با مرگ و هلاکت او خواهد بود. سقوط علما، صاحبان هیئت و مانند آنان در این است که فردی را برانند و از رحمت خدا نومیدش کنند.

معظم له در ادامه فرمودند: شخصی که در کار امام حسین علیه السلام کارشکنی کند، نه نماز و روزه و نه حجی برایش می ماند و تمام اعمالش نابود می شود.

خدای متعال درباره ی خود می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا؛ به یقین خدا تمام گناهان را می آمرزد»(زمر/53) یعنی هرچند که انسانی بی راهه رفته و منحرف باشد.

بنابراین همگی، به ویژه مسئولان حسینیه ها و هیئت ها باید افراد را جذب کنند و بدانند که فاسدها و ناپاک ها در خیمه ی امام حسین علیه السلام صالح و پاک می شوند.

مورد مشابه را می توان در اردو و در میان اصحاب امام حسین علیه السلام پیدا کرد. او «زهیر بن قین» است که عثمانی مسلک بود، او از سوی امام حسین علیه السلام جذب شد و در کنار حبیب بن مظاهر و دیگر اصحاب حضرت قرار گرفت. همه روزه صدها میلیون و حتی جمعیتی میلیاردی به شهدای کربلا سلام می کنند و البته زهیر بن قین نیز از آنان است.

مسلّم این است که دستگاه و جریان امام حسین علیه السلام پاک کننده است و موارد پاک شدن افراد به وسیله ی این دستگاه و جریان از حدّ و حساب بیرون است. مرحوم شیخ مهدی مازندرانی در کتاب گرانسنگ معالی السبطین خود ماجراهایی را در این زمینه نقل کرده که خود شاهد آن بوده است. البته خود موارد فراوانی را دیده و شنیده ام.

پس وظیفه داریم و دارید که نگذاریم حتی یک نفر از هر قشر و طبقه ی اجتماعی از نزدیکان باشد یا بیگانه، از فروغ این چراغ هدایت و امنیت این کشتی نجات محروم بماند و باید آنان را با دستگاه امام حسین علیه السلام پیوند داد.

حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی ادامه دادند: بارها از وعاظ و خطیبان شنیده اید و شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و علامه مجلسی نقل کرده اند که امام سجاد علیه السلام فرمودند: «در شب عاشورا حدود هزار و پانصد نفر با امام حسین علیه السلام بودند که همراه ایشان وارد کربلا شدند. در آن شب امام حسین علیه السلام به آنان فرمودند: فردا من کشته خواهم شد و یاران من نیز کشته خواهند شد.

حضرت سکینه سلام الله علیها فرموده اند: آن جماعت در دسته های ده نفری و بیست نفری محل را ترک کردند و رفتند، سپس امام حسین علیه السلام برای جمع هفتاد تا صدنفری باقی مانده سخنرانی و یادآوری کردند که فردا خود و یاران و اصحاب کشته خواهند شد».

این امور تماماً آزمون است. افرادی که به دنبال دنیا آمده بودند و آن شب امام حسین علیه السلام را تنها گذاشتند و رفتند، از عهده ی امتحان بد درآمدند و افرادی که ماندند به خوبی از بوته ی امتحان برآمدند. این امتحان امروز هم هست و فردا و فرداها نیز خواهد بود، البته با تفاوت در مشکل و محتوا.

امام سجاد علیه السلام در این باره فرموده اند: «به دلیل بیماری نمی توانستم برخاسته به خیمه ی محل اجتماع امام حسین علیه السلام و اصحاب نزدیک شوم، لذا خود را بر زمین کشیده، پشت پرده ی خیمه رسیدم شنیدم که پدرم به آنان می فرمودند: حالا که مانده اید بدانید همگی تان فردا کشته خواهید شد، آن گاه برخی از مقامات و منازل ایشان را در آخرت برای آنان بیان فرمودند و آنان را برای رفتن یا ماندن مختار قرار دادند».

در آن میانه، زهیر بن قین که عثمانی بود ولی چنان تغییری کرده و حسینی شده بود که به امام حسین علیه السلام عرض کرد: یابن رسول الله، افسوس که تنها یک جان دارم و اگر کشته شوم دیگر نمی توانم یاریتان کنم. ای کاش در راه دفاع از شما کشته شوم و خدا مرا زنده کند و دگرباره سپر بلای شما گردم و کشته شوم. ای کاش خدای توانا هزار جان به من می داد که هزار بار می توانستم زنده شوم و جانم را در راه دفاع از شما فدا کنم.

حال که انسان چنین قابلیت و شایستگی دارد، به حدّی که زهیر بن قین عثمانی به چنان مرتبه ای برسد، نگذاریم احدی از امام حسین علیه السلام دور بماند و با ترغیب و تشویق او را با آن حضرت و فرهنگش پیوند دهیم و از این چراغ هدایت و کشتی نجات بهره مندش سازیم.

معظم له افزودند: دو سه روز قبل یکی از علمای معروف خارج از کشور برای خداحافظی نزد من آمد. او می گفت: در کشوری که هستیم عزاداری ها بسیار مناسب و شایسته و مفصل است. جدیداً یک شبهه افکنی صورت گرفته و آن این است که این همه اطعام و دادن غذا اسراف است و نباید این بخش مرتبط با سوگواری پررنگ و گسترده شود، آیا چنین مطلبی درست است؟

گفتم: خیر، خدای متعال مال که نزد او ارزش ندارد، جان که خیلی نزد او با ارزش است هم گذشتن از آن در راه دفاع از امام حسین علیه السلام را پذیرفته و لذا شهدای کربلا را آنقدر مقام و منزلت بخشیده است، بلکه نهضت امام حسین علیه السلام که برای خدا و بقای اسلام بود به امر خدا بوده و حضرت به سوی کربلا برای شهادت و جانفشانی روانه شدند.

ایشان افزودند: در مناسبتی عرض کردم که تکرار آن در این مجلس خالی از لطف نیست.

مرحوم علامه امینی نقل کرده است که: «عده ای از علمای ما فتوا داده اند که القای نفس در تهلکه (خود را به خطر انداختن) برای امام حسین علیه السلام حرام نیست».

این فتوای من نیست، بلکه نقل مطلب می کنم. علامه امینی حدود هفتاد ـ هشتاد سال قبل یک نسخه از کتاب ارزشمند کامل الزیارات را در نجف اشرف چاپ کرد و این مطلب را در حاشیه ی آن آورده است. مسلّم این است که انسانی متتبع و پژوهشگر، مانند علامه ی امینی، هر چه بنویسد، محققانه و عالمانه و با گزافی گویی بیگانه است. لذا چنین فتوایی را با خط خود در حاشیه ی کتاب کامل الزیارات می نویسد؛ با این وصف آیا اطعام نباید مفصل و گسترده باشد، آن هم برای آقایی که به خطر انداختن جان در راهش جایز است و حرام نیست.

سپس ایشان اضافه نموده و فرمودند: به هر حال از آن عالم خواستم تا با فردی که در این مطلب شبهه پراکنی و تشکیک می کند حرف بزند و او را به راه بازگرداند و مانع گمراه شدنش شود.

حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی در پایان سخنان خود فرمودند: در روز عاشورا جناب حر و چند تن از افراد سپاه عمر بن سعد از وی جدا شدند و به امام حسین علیه السلام پیوستند. در آستانه ی محرم قرار داریم و چند صباحی دیگر هم به پایان می رسد، پس باید از این فرصت استفاده کرده، گسستگان از امام حسین علیه السلام و اهداف مقدس آن حضرت را به راه آوریم و در هدایتشان بکوشیم و اگر فردی شبهه علمی دارد، شبهه اش را با بحث و گفتگوی علمی برطرف کنیم و شخصی که بر پایه ی وسوسه های شیطانی تشکیک و شبهه افکنی می کند دستش را گرفته و در مسیر صحیح قرارش دهیم.

فراموش نکنیم که ممکن است شخصی شبهه ای تجدد گرایانه داشته و یا اینکه مطلبی دروغ به او القاء شده باشد، لذا باید در هدایت و نجات آنان کوشید و آنان را ثبات قدم بخشیم و خود نیز ثابت قدم باشیم و همیشه به یاد داشته باشیم که «إن الحسین مصباح هدی وسفینة نجاة؛ به یقین حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است». وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.