LOGIN
بیانات
alshirazi.org
"مهر در برابر کين"
سلسله بیانات اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله (کلام معرفت ۲۱)
کد 44812
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 10 اردیبهشت 1403 - 20 شوال المكرّم 1445

بسم الله الرحمن الرحیم

خدای تبارک و تعالی در قرآن کريم فرموده است: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ؛[1] بدی را با بهترين [نحو] از خوبی پاسخ دهيد».

در مقابل رفتار بد ديگران به گونه های متفاوتی می توان عمل نمود. يک راه آن است که آن بدی را به مراتب بدتر پاسخ دهيم، فحش را با چهار فحش و به خودش و به پدر و مادرش و...، و يک راه شايد منصفانه تر اين است که بدی او را به همان شکل و اندازه با رفتار بد مشابهی پاسخ گوييم، مثلاً اگر فحشی به ما داد، همانند آن را به او بگوييم. قسم سومی از رفتار این است که به رفتارهای بد بی محلی کنيم و از کنار آن کسی که مرتکب آن شده است بی اعتنا به رفتار بدش بگذريم. آن هم رفتار کريمانه ای است. در قسم چهارم رفتار بد را با بدی پاسخ نمی دهيم، بی محلی هم نمی کنيم، بلکه محل می گذاريم ولی نه با تلافی بلکه با احسان و خوبی کردن به او. از اين بالاتر قسم پنجم از واکنش نسبت به بدی است که در آن خوبی به نحو احسن و اکمل انجام داده می شود. در اين مورد کسی که به او بدی شده است به بهترين شيوه به کسی که به او بدی کرده خوبی می کند. اين عده و رفتار آن ها مقصود و منظور آيه فوق هستند.

گاهی در برابر ناسزا به بیان يک سلام عليکم اکتفا می کنيم و می گوييم سلامت باشيد. اين کار احسان است و از نوع ردّ به حسن. قرآن کريم هم اين عده و رفتارشان را ستوده و فرموده است: «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛[2] و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار می دهند، به ملايمت پاسخ می گويند».

اين کار رد حسن است و از صفات متقيان و عباد الرحمن و بندگان صالح خدا است. اما ردّ به احسن، درجه ای بالاتر است و از سلام کردن و خوش رفتاری فراتر رفته و لطف ها و احسان های بيشتر در پی دارد، مثلاً شخصی را که به او بدی کرده است به خانه خودش دعوت می کند و او را مورد احترام و اکرام قرار می دهد و حتی حاجت های او را هم برآورده می کند. اين مورد ظاهراً که منظور آيه مطرح شده در آغاز بحث است. پس سيئه را با حسنه دفع کردن از اين قسم احسان ها است.

دشمنی که دوست می شود

اگر بخواهيم آنچه در قسمت قبل در توضيح دو آيه فوق را با واقعيت موجود در جامعه ارزيابی کنيم و به عبارتی ببينيم تا چه اندازه به آن عمل می شود، متأسفانه نتايج خوشايندی دستگير ما نمی شود. بی راه نيست اگر به تخمين ادعا کنيم که حتی يک درصد جامعه هم در برابر بدی ديگران دفع به احسن ندارند، يعنی با نيکی و احسان، پاسخی کاملاً متفاوت و تهی از هرگونه بدی به آن فرد بدهکار بدهند. در هزار نفر به زحمت بتوان پنج نفر را اين چنين يافت. عموماً هنگامی که به آن ها بدی شود، آن را يا به بدی پاسخ می دهند و يا بالفور مراودات خود را با او قطع می کنند و به تعبيری قطع رحم می کنند. اين مسأله در ميان برادران، فاميل، از قبیل: عموزاده ها و دايی و عمه و خاله و پسران و دختران آن ها، و به طور کلی در ميان اعضای فاميل و بستگان فراوان ديده می شود. کافی است که او را دعوت کنند و به دعوتشان پاسخ رد بدهد يا حاضر نشود. در مقابل، آنان نيز هنگامی که او آن ها را در مناسبتی ديگر دعوت می کند، به تلافی آنکه روزی با آن ها چنين کرده است، دعوتش را رد می کنند. خيلی کم هستند که در مقابل رد دعوت آنان قهر نکنند و با خود بگويند باید سيئه او را به نحوی احسن پاسخ گويم، یا دست کم عمل حسن انجام دهند و رحمت خود را قطع نکنند و صفا و صميمت ها را در روابط خود حفظ کنند.

بهتر آن است که هنگامی که دعوتش را اجابت نکرده است، او مقابله به مثل نکند و به هنگامی که دعوتش می کند حتماً او را اجابت کند و هرگز هم به رويش نياورد که چرا دعوتش را قبلاً رد کرده است و بی آنکه منت بر سرش بگذارد، صميميت خود را با او به هم نزند.

در آيه ای ديگر از قرآن کریم خدای متعال می فرمايد: «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ؛[3] و نيكى با بدى يكسان نيست [بدى را] آنچه خود بهتر است دفع كن، آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يكدل مى گردد».

قرآن نيز در تأکيد بر دفع سيئه به احسن و در باب فوايد حاصل از آن می فرمايد که چه بسا آن شخص که به شما بدی کرده است، اگر به او خوبی کنيد، تحت تأثير رفتار خوب شما قرار بگيرد و از حاميان و دوستان شما شود. طبعاً اين دستاوردی بزرگ است، البته در آيه بعد می فرمايد که اين کار ساده ای نيست و جز صابران و آنانی که توفيق اين کار را يافته اند، از عهده آن برنمی آيند: «وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ؛[4] و اين [خصلت] را جز كسانى كه شكيبا بوده اند نمى يابند و آن را جز صاحب بهره اى بزرگ نخواهد يافت»، زيرا در هر هزار نفر مرد و زن مؤمن تعداد اندک شماری می توان يافت که با وجود التزام آن ها به اعمال عبادی و حسن اعتقاد ايشان پاسخ بدی هايی را که به آن ها می شود، به شيوه احسن و نه تنها حسن بدهند.

عالم و فقيه

آنچه گفتيم دستور خدای متعال است و امری است که هرچقدر دشوار هم به نظر برسد، غيرقابل اجرا نيست و با تصميم استوار می توان بدان جامه عمل پوشانيد. همواره بايد کوشيد که رفتارهای ناپسند و بعضاً آزاردهنده ای که ديگران، چه بستگان و نزديکان و چه غريبه ها، با ما دارند را با پاسخ احسن و نيکی کردن، به فرصت هايی برای خلق دوستی های جديد و حتی وسيله هدايت و کمال ديگران تبديل کنيم.

يادکردن از داستانی درباره دو نفر از اهل علم در اين بخش مناسبت خوبی با بحث ما دارد. يکی از عالمان صاحب نام يکی از شهرستان ها نزد يکی از فقها تشريف آوردند. فقيه او را بسيار احترام کرد. در برابر او بلند شد و به غايت او را گرامی داشت. عالمی که از شهرستان آمده بود چند مسأله از آن فقيه سؤال کرد و ايشان نيز پاسخ آن ها را داد. سپس دو مطلب به آن فقيه گفت. اول آنکه گفت: دشمنان شما مرا نزد شما آوردند. آن قدر از شما پيش من شکايت کردند که من تصميم گرفتم خودم از نزديک خدمت شما برسم و درستی و نادرستی ادعای آنان را از زبان خود شما بشنوم. حالا که از نزديک شما را زيارت کردم و رفتار زيبای شما را ديدم، متوجه شدم همه آن سخنان بی اساس تهمتی بيش نبوده است.

مطلب دوم آن عالم این بود که من در همه عمرم هيچ گاه از علما وکالتی دريافت ننموده ام. حتی از دو تن از عالمان مشهور نام برد که خود به شخصه برای او وکالت نامه فرستاده اند. همين نشان می دهد که آن عالم تا چه اندازه محترم و در عين حال بانفوذ بوده است. نه فقط محل رجوع و اعتماد مردم بوده است بلکه عالمان نيز به او اعتماد کامل داشته اند. در آنجا آن عالم از فقيه مذکور طلب وکالت کرد و گفت که من اين وکالت را بدان جهت از شما طلب می کنم تا کسانی که گاه و بی گاه زبان به بدگويی شما می گشايند، با ديدن اين وکالت نامه دست از کار زشت خود بکشند و متوجه مقام والای علمی و معرفتی شما گردند. من که در همه عمر خود از هيچ کدام از مراجع بزرگ وکالتی دريافت نکردم، وکالت از شما پاسخی روشن و محکم به بدخواهان شما خواهد بود.

مرد شامی و حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام

به هر حال دفع بدی به نحو نيکو و احسن، گذشته از اجر اخروی عظيم آن، برکات دنيايی هم به دنبال دارد. از اين رو، حيف است از اين امکان خوبی که خدای متعال و معصومين اطهار عليهم السلام ما را به آن راهنمایی کرده اند، در حيات دنيا و آخرت خود بی بهره بمانيم. اين موضوع شامل حال همه، عالم و عامی و پير و جوان و مرد و زن و همگی می شود. سرسلسله عاملان به اين آموزه ارزشمند، خود اهل بيت عليهم السلام هستند. در اين خصوص داستان های بسياری از آنان باقی مانده است. يکی از آن ها قصه معروف حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام است که نه فقط شيعيان، بلکه غيرشيعيان هم آن را در کتاب های خود ذکر کرده اند.

در تاريخ مذکور است که معاويه تلاش بسياری کرد که با تبليغات دروغ خود چهره اميرمؤمنان حضرت علی عليه السلام و فرزندشان، حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام را در نزد مردم مغشوش کند و آن ها را در اذهان مردم، غيرصالح جا بزند. او برای شستشوی مغزی مردم هزينه های بسياری کرد و در طی مدتی طولانی موفق شد که خيلی از مردم ساده را به پذيرفتن اين انديشه غلط متقاعد سازد. مردم ساده باور هم به سادگی فريب تبليغات سياه او را خوردند.

يکی از آن افراد که گول تبليغات معاويه را خورده بود، از شام به مدينه منوره آمد. در آن جا با حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام بر خورد و بی درنگ زبان به دشنام و نفرين او گشود. ظاهر آيات حاکی از آن است که آن فرد جاهل مشتی سخنان ناشايست به حضرت عليه السلام زد. آن حضرت عليه السلام هم صبر کردند و به همه سخنان او گوش دادند. هنگامی که از سخن گفتن باز ايستاد حضرت عليه السلام با ملايمت تمام به او فرمود: «سلام عليکم»؛ به تعبيری يعنی خوب و سلامت باشيد. سپس حضرت فرمود: گويا اهل اينجا نيستی؟ آيا حاجتی داری که برایت برآورده کنم؟ يعنی نيازی مادی يا کاری که مستلزم راهنمايی و ميانجی گری باشد و مواردی از اين قبيل. سپس حضرت به او فرمود: مهمان من باش. اگر که پول می خواهی به تو می دهم، اگر غذا يا لوازم سفر نياز داری، و يا هر حاجت ديگری که داری بيا برايت آن را برآورده کنم.

آن مرد شامی که رفتار زيبای حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام را در مقابل آن همه ناسزا و نفرينی که به او کرد ديد، شرمنده شد و يکباره حال او منقلب گشت و شروع کرد به گريه کردن. سپس به حضرت عرض کرد: پيش از اين شما و پدرتان مبغوض ترين افراد در نزد من بوديد، اما اکنون کسی به محبوبيت شما و پدر بزرگوارتان در نزد من نيست.

حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام آن مرد شامی را از آتش دوزخ رهانيد.

کسی که به امام معصوم ناسزا و نفرين بگويد، بی شک مستحق آتش جهنم است. حضرت عليه السلام با رفتار زيبای خود او را از کوره جهل و نادانی نجات داد و به نور هدايت رستگارش نمود. آن مرد که ازسوی دستگاه تبليغاتی معاويه شستشوی مغزی داده شده بود، هنگامی که متوجه اشتباه خود شد، کاملاً عوض شد و راهی ديگر در زندگی در پيش گرفت.

با رفتار خود هدايتگر ديگران باشيد

با اين همه، فراوانند کسانی که از اين آموزه اخلاقی برداشتی نادرست می کنند و آن را نوعی ضعف می پندارند، اينکه کسی به آن ها بدی کند و آن ها به تلافی او برنيايند، و علاوه بر آن، به او خوبی کنند، چنين کاری را خود برنمی تابد و بر عکس، آن را به تعبير عاميانه بی رگ بودن می دانند. اين باور که ظاهراً باورمندان آن هم در جامعه کم نيستند، از اساس غلط است. آدمی پا در اين دنيا گذاشته است که گرهی از کار کسی بگشايد، نه اينکه گرهی بر گره ها بيفزايد و آن ها را پيچيده تر و دشوارتر سازد. سيئه و بدی گره هستند و پاسخ بد دادن به آن ها گرهی ديگر بر گره. انسان بايد بکوشد که با رفتار خودش گرهی را بگشايد و مشکلی را برطرف سازد.

اين مطلب حاصل فرمايش خدای متعال در قرآن کريم است که موضوع اين نوشتار بود. حضرات معصومين عليهم السلام همانند آنچه درباره رفتار حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام با آن مرد شامی رفت، همواره با رفتار خود به اين آموزه ارزشمند اخلاقی عمل کرده اند. پس بايد تصميم محکمی را در گشودن گره های ديگران اتخاذ کنیم. بدی ای که اگر ادامه يابد، چه بسا گرهی دشوار در روابط دو نفر يا دو خانواده را پديد می آورد، می توان با پاسخ احسن به خوبی برطرف کرد. برای اين کار هدايت و ارشاد زبانی البته خوب است، اما عمل کردن به آن در راهنمايی ديگران با رفتار خود به مراتب کارسازتر است. هرچند اين دومی از حيث تعداد کمتر رخ می دهد و با زبان بيشتر می توان ارشاد کرد، تأثير عميق و بلند آن را نمی توان ناديده گرفت.

پاسخ دادن بدی به خوبی، مايه سنگين شدن نامه اعمال خوب ما می شود. آثار تربيتی و برکات فراوان آن بر حيات دنيوی هم از جنبه هايی است که بدان اشاره شد. پس حيف است که از اين همه نفع و خير، خود و ديگران را محروم می سازيم.

برای اين منظور و یا هر کار خوب ديگری بايد تصميمی قاطع و اراده ای استوار به ميان آورد و با تمرين مداوم تلاش کرد که اين سجيه نيک اخلاقی را در وجودمان ثابت کنيم. هنگامی که بدی ديگران را با سلام پاسخ دهيم، همان گونه که خدای متعال در قرآن کريم فرمودند: «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»، يا اينکه بکوشيم با احسان کردن به او بدی ها را بزداييم و فضای تيره ای را که گشوده است يکباره به خوبی و صفا مبدل سازيم، يا حتی اينکه همانند حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام گرهی از کار او بگشاييم و مشکلش را حل کنيم، در آن صورت خواهيم ديد که چقدر مايه خير و برکت در حيات او خواهد شد و نيز شاهد پيامدهای خوب آن در زندگی دنيايی و آخرتی خود خواهيم بود.

انسان اگر تصميم بگيرد و با اراده ای محکم کمر همت را برای تحقق اين مهم ببندد، بی ترديد موفق خواهد شد. با اميد به ياری خدای متعال تصميم بگيريم با همه و در همه جا بدی ها را با خوبی کردن پاسخ دهيم. امیدوارم خدای تبارک و تعالی این توفیق را به همه عنایت فرماید.

وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرين

[1]. سوره مؤمنون، آيه 96.

[2]. سوره فرقان، آيه 63.

[3]. سوره فصلت، آیه 34.

[4]. سوره فصلت، آیه 35.

-->